ورود به صفحه اصلي سايتبازگشت به صفحه فهرست وبلاگ

سه‌شنبه 27 اسفند 1387/ 17 مارس 2009، ساعت 11:30 بعد از ظهر

اوّلين جلسه دادگاه شهبازي برگزار شد

سه‌شنبه 27 اسفند 1387 از ساعت 9 صبح الي 12:30 اوّلين جلسه دادگاه عبدالله شهبازي به اتهام تأليف و نشر اينترنتي کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز» در شعبه 102 دادگاه عمومي جزايي شيراز تشکيل شد. اين دادگاه بر اساس اتهامات مطروحه در کيفرخواست دادسراي عمومي و انقلاب شيراز کار خود را آغاز کرد. در اين جلسه عبدالله شهبازي و وکلاي مدافع وي، محمدحسن دلاوري و محمدهادي نادري، و سه تن وکلاي مدافع شاکيان حضور داشتند.

ظاهراً کيفرخواست به دليل شکايت شاکيان خصوصي، محمود قوام (نوه ابراهيم قوام‌الملک شيرازي)، سردار عبدالعلي نجفي، سرهنگ محمد ابراهيم عزيزي (فرماندار کنوني شهرستان شيراز)، رضا غلامي (بخشدار مرکزي سابق شيراز و فرماندار کنوني سروستان)، سرهنگ عزيزالله ذبيح پور و تعدادي ديگر، دال بر مجرميت عبدالله شهبازي صادر شده است. معهذا، در صفحه اوّل کيفرخواست عناويني مطرح گرديده که ربطي به شکايت شاکيان خصوصي ندارد مانند «تخريب افکار عمومي» و «ايجاد جوّ بدبيني نسبت به مسئولين نظام» به دليل انتشار کتاب اينترنتي فوق. در نهايت، اتهام شهبازي در کيفرخواست صادره «افترا»، «نشر اکاذيب» و «توهين» عنوان شده است.

در اوّلين جلسه دادگاه، پس از قرائت کيفرخواست، وکلاي شاکيان مطالب خود را بيان کرده و خواستار «اشد مجازات» براي مؤلف کتاب «زمين و انباشت ثروت» شدند. سپس، وکلاي مدافع شهبازي و خود وي به اتهامات مطروحه پاسخ گفتند.

ابتدا، شهبازي و وکلاي مدافع وي خواستار علني شدن دادگاه شدند. رئيس دادگاه با علني بودن دادگاه موافقت کرد مشروط بر عدم حضور خبرنگاران. در نتيجه تعدادي توانستند به عنوان تماشاچي در جلسه دادگاه حضور يابند.

شهبازي و وکلاي مدافع وي دادگاه عمومي را براي رسيدگي به پرونده فاقد صلاحيت دانستند و با استناد به اصل 168 قانون اساسي، ماده 20 قانون تشکيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب و تبصره 3 ماده يک قانون مطبوعات (که کليه نشريات الکترونيکي را مشمول قانون مطبوعات مي‌داند)، و با اتکا بر مندرجات صفحه اوّل کيفرخواست دادسرا، پرونده را «سياسي و مطبوعاتي» اعلام کرده و رسيدگي به آن را در صلاحيت دادگاه کيفري استان، نه دادگاه عمومي- جزايي، و با حضور هيئت منصفه دانستند.

اوّلين جلسه دادگاه با دفاعيات شهبازي که ناتمام ماند به پايان رسيد. شهبازي در اين دفاعيات پس از بيان مقدمه‌اي درباره انگيزه و علل نگارش کتاب فوق، ارائه اسناد و مدارک خود را در اثبات مندرجات کتاب اينترنتي «زمين و انباشت ثروت» آغاز کرد و خواستار حضور برخي شهود در دادگاه شد. ادامه دفاعيات شهبازي و وکلاي او و نيز استعلام از مراجع ذيربط درخواست شده از سوي شهبازي و احضار و شهادت شهود به جلسات بعد موکول شد.

شهبازي در مقدمه دفاعيات خود گفت: اگر من در اين دادگاه محکوم شناخته شوم، و اين حکم در مراحل بعد قطعي شود، به معني کذب بودن مندرجات کتاب من نيست به سه دليل: اوّل، تفاوت روش داوري مورخ و قاضي. مورخ بر اساس داده‌هايي نظر خود را بيان مي‌کند که بعضاً ممکن است در هيچ محکمه‌اي قابل اثبات نباشد. او کودتاي 28 مرداد 1332 و انقلاب اسلامي ايران را به عنوان دو نمونه ذکر کرد و افزود: از ديدگاه من مورخ، و بر اساس روش تحقيق تاريخي، کودتاي 28 مرداد 1332 کودتاست ولي از ديدگاه حقوقي کودتا بودن اين حادثه نه تنها قابل اثبات نيست بلکه عکس آن صادق است. پادشاه طبق قانون اساسي وقت در غياب مجلس حق عزل نخست‌وزير و انتصاب فرد ديگر را داشت و اين دکتر مصدق بود که در برابر حکم عزل خود ايستادگي کرد و حتي حامل فرمان شاه را بازداشت کرد. از نظر مورخ شاه محکوم است و از نظر قاضي مصدق. در انقلاب اسلامي ايران نيز قاضي نمي‌تواند با موازين قضايي مرسوم و جاري عملکرد امام راحل و وقوع انقلاب را توجيه کند.

شهبازي، پس از بيان احترام و حسن‌ظن خود به قاضي دادگاه، و با اشاره به عدم رسيدگي به شکايات متعدد وي در دادسرا عليه تعدادي از همين شاکيان و نيز پرونده شکايت وي عليه دادستان عمومي و انقلاب شيراز در دادسراي انتظامي قضات، رويه کلي دستگاه قضايي شيراز به‌ويژه دادسرا را يکجانبه خواند. او گفت: صرفنظر از مسائل پس‌پرده، مي‌دانيم که دو روزنامه‌نگار جوان با افشاي عملکرد غيرقانوني سازمان سيا در آمريکا (شنود غيرقانوني در مقر حزب دمکرات به سود حزب حاکم جمهوري‌خواه) جنجالي به‌پا کردند که منجر به استعفاي ريچارد نيکسون، رئيس‌جمهور آمريکا، در 9 اوت 1974 شد. با توجه به رويه جاري و قوانين نارساي کنوني، اگر ماجراي واترگيت در شيراز رخ داده بود چه مي‌شد؟ سازمان سياي شيراز، در هماهنگي با ساير مقامات محلي، از بيخ و بن منکر تخلفات خود مي‌شدند، روزنامه‌نگاران به محکمه جلب شده و به اتهام تشويش اذهان عمومي و نشر اکاذيب و افترا محاکمه و محکوم مي‌شدند، رئيس‌جمهور شيراز و سازمان سياي شيراز دست نخورده مي‌ماندند، آب از آب تکان نمي‌خورد، و پس از ختم غائله مسئولين تا يک سال مراسم برگزار مي‌کردند و به يکديگر لوح تقدير و سپاس مي‌دادند.

شهبازي افزود: سوّمين عامل که احتمالاً مي‌تواند منجر به محکوميت من شود، ولي اين محکوميت دليل بطلان مندرجات کتاب «زمين و انباشت ثروت» نيست، فقدان اراده جدّي در دستگاه‌هاي نظارتي براي مبارزه با فساد در ديوان‌سالاري است که مي‌تواند عدم ارائه اسناد کافي به دادگاه را توضيح دهد. معهذا، او گفت: من ده‌ها شهود معرفي خواهم کرد و صدها برگ سند قابل استناد و معتبر به دادگاه ارائه خواهم داد که موارد مطروحه در کتابم را به اثبات خواهد رسانيد و به برائت من خواهد انجاميد.

دوّمين جلسه دادگاه شهبازي به سال آينده موکول شد.


يکشنبه 18 اسفند 1387/ 8 مارس 2009، ساعت 11:45 بعد از ظهر

يادداشت دوّم درباره نمادهاي شيطاني

«دروازه قرآن» و نمادهاي اُبليسک در شيراز

 

يادداشت اوّل: يهوديان دماوند، فراماسونري و نماد ابليسک

متن کامل سه يادداشت درباره نمادهاي شيطاني بهمراه تصاوير به صورت PDF براي چاپ

 

1- در يادداشت پيشين درباره نماد ابليسک Obelisk و جايگاه «مقدس» آن در فرقه‌هاي شيطاني، از جمله فراماسونري، سخن گفتم. اشاره کردم که ابليسک نمادي است از آلت تناسلي شيطان به معناي دخول شيطان در کالبد انسان يا تسليم روح خود به شيطان. به اين دليل، از دوران کهن ابليسک «آلت تناسلي بعل» Shaft of Baal نيز خوانده مي‌شد. «بعل»، به معني «استاد» و «ارباب»، خداي کهن اديان غيرابراهيمي در تمدن‌هاي شرق مديترانه و بين‌النهرين بود. اين همان «خدايي» است که در تمدن‌هاي گوناگون اسامي گوناگون به خود گرفته، مانند مردوخ و نمرود و داگان و اوزيريس و غيره، و در اديان ابراهيمي «شيطان» خوانده مي‌شود. در تمامي فرقه‌هاي شيطاني معاصر، مانند ايلوميناتي و فراماسونري، اين «خدا» با نام «لوسيفر» مورد پرستش است. نمادهاي «لوسيفر»، از جمله ابليسک، از گذشته کهن تا به امروز بلاتغيير مانده است.

در مسيحيت نام «بعل» به عنوان مترادف «شيطان» به کار مي‌رفت. و گفتيم که اين همان نماد شيطان است که در مراسم حج توسط ميليون‌ها زائر سنگباران مي‌شد و در سال‌هاي اخير حکومت سعودي آن را حذف کرد و به جايش ديواري ساده گذارد. اين حذف به دليل نقش لرد فاستر (سِر نورمن فاستر)، معمار و ماسون نامدار، در بازسازي مکه است.

 

نقشي از آنتونينوس پيوس، امپراتور روم، که نماد ابليسک يا «آلت بعل» به شکل آلت تناسلي نشان داده شده
(امپراتوران روم خود را از تبار خدايان مي‌دانستند)

 2- در يادداشت پيشين دو نمونه از کاربرد «ابليسک» را در معماري ساختمان جديد مجلس و ساختمان مؤسسه مالي و اعتباري قوامين، واقع در ميدان آرژانتين و مشرف بر مصلاي تهران، نشان دادم. در روزهاي اخير با دو نمونه عجيب در شيراز آشنا شدم.

شيراز از ديرباز داراي مدخلي مقدس بود که اين شهر را از ساير شهرهاي ايران متمايز مي‌کرد. اين مدخل «دروازه قرآن» نام دارد که در بلندي، در «تنگ الله اکبر»، واقع بوده و به‌طور کامل بر شهر مُشرف است. بناي فوق در زمان حکومت شيعي عضدالدوله ديلمي در دروازه شمالي شيراز (راه شيراز به اصفهان) احداث گرديد و قرآني در آن جاي داده شد تا مسافران با گذر از زير آن متبرک شوند. بعدها، کريم خان زند اين دروازه را بازسازي کرد و دو جلد قرآن بزرگ نفيس، به خط سلطان ابراهيم بن شاهرخ تيموري، در اتاقک بالاي آن جاي داد. اين قرآن‌ها، که به «قرآن هفده من» معروف‌اند، گويا اکنون از دروازه قرآن به موزه پارس انتقال يافته است. زائران بقاع مقدسه شيراز، به‌ويژه حرم مطهر حضرت احمد بن موسي شاه چراغ (س)، پسر ارشد امام موسي کاظم (ع) و برادر بزرگ امام رضا (ع)، هماره فراوان بوده‌اند و آنان که از سمت شمال وارد شيراز مي‌شدند در اين مکان اوّلين زيارت‌نامه خود را مي‌خواندند.

معهذا، در شيراز بنايي ديگر وجود دارد که از نيمه دوّم سده نوزدهم ميلادي اين شهر را به يکي از زيارتگاه‌هاي اصلي فرقه بابي- بهايي بدل ساخته است: خانه علي‌محمد باب بنيانگذار بابيه در کوچه شمشيرگرها. در دوران متأخر قاجاريه و دوران پهلوي، زائران بابي- بهائي که از دروازه قرآن وارد شيراز مي‌شدند اندک نبودند. اينان نيز، به‌ناچار، از همان دروازه قرآن مناسک خود را آغاز مي‌کردند. مطلعين محلي مي‌گويند امروزه نيز زوار بابي- بهائي کم نيستند؛ اينان در دروازه قرآن زيارت‌نامه مي‌خوانند و مناسک خود را آغاز مي‌کنند.

در دو دهه اخير در دروازه شمالي شيراز تغييراتي انجام گرفته. در پي اين تغييرات، دروازه قرآن کارکرد ديني ديرين خود را از دست داده و به يادماني صرفاً تاريخي- نمايشي بدل شده. بزرگ‌راه شيراز به اصفهان از کنار اين دروازه مي‌گذرد نه از زير آن. به عبارت ديگر، برخلاف گذشته، گذر از زير دروازه قرآن زائران و مسافران را متبرک نمي‌کند. در بازسازي جاده «تنگ الله اکبر»، محل وقوع دروازه قرآن، تمهيدي براي حفظ سنت کهن شيعي دروازه قرآن، آن‌گونه که آل‌بويه انديشيد و بنياد نهاد، انديشيده نشده. اين درست است که احداث بزرگ‌راه در زير دروازه قرآن ممکن نبود، و به آن آسيب مي‌رسانيد، ولي يافتن راهکاري براي حفظ اين سنت ديني ممکن بود. مي‌شد دروازه‌اي بزرگ‌تر، در محلي دورتر، احداث کرد که همان سنت را با بزرگ‌راه‌هاي جديد انطباق دهد. چگونه ممکن است با هزينه‌هاي سنگين در همين منطقه نمادهاي ابليسک ساخت، چنان‌که در سطور بعد خواهيم ديد، ولي تمهيدي براي حفظ سنت «دروازه قرآن» نينديشيد؟

در سال‌هاي اخير، در دو سوي بناي کهن دروازه قرآن دو بناي جديد احداث شده که به‌کلي اين نماد کهن اسلامي را تحت‌الشعاع خود قرار داده. در مدخل کنوني شيراز، در فاصله‌اي اندک در شمال دروازه قرآن که اکنون پليس راه شيراز- اصفهان واقع است، سه نماد ابليسک احداث شده. ابليسک‌هاي سه‌گانه فوق بسيار شبيه به «برج روسيه» Russia Tower است.

«راشيا تاور» را همان لرد فاستر تيمس بنک (سِر نورمن فاستر)، [1] معمار و ماسون بلندپايه، در «مرکز تجارت جهاني» مسکو، [2] مي‌سازد؛ همو که بازسازي مکه را به دست گرفته و نمادهاي سه‌گانه ابليسک را از مناسک «رمي جمرات» (سنگباران شيطان) در حج حذف کرده است. بناي راشيا تاور در سپتامبر 2007 با دو ميليارد دلار بودجه آغاز شده و در سال 2012 به پايان مي‌رسد. راشيا تاور 648 متر ارتفاع دارد و بلندترين برج دنيا خواهد شد. زبان فرقه‌هاي رازآميز و شيطاني زبان نمادها و اعداد است. در اين زبان، سال 2012 سالي خاص و «مقدس» است. آنان معتقدند که در ساعتي معين از روزي معين از سالي معين (ساعت 11:11 صبح 21 دسامبر 2012) «نظم نوين دنيوي» Novus ordo seclorum  آغاز خواهد شد.

ابليسک‌هاي سه‌گانه مدخل کنوني شيراز کپي کامل «راشيا تاور» لرد فاستر است در حدي که ماکتي از آن جلوه مي‌کند. به تصاوير زير بنگريد:

 

 

ابليسک «راشيا تاور» (برج روسيه) لرد فاستر در «مرکز تجارت جهاني» مسکو
ابليسک‌هاي سه‌گانه شيراز ماکتي از آن است.

 

ابليسک هاي سه‌گانه مدخل کنوني شيراز (شمال دروازه قرآن)

در سال‌هاي اخير، بهائيان با خريد يا ساخت خانه و مغازه در حد فاصل ابليسک‌هاي فوق تا دروازه قرآن عملاً کلني‌هاي بسته‌اي را در اين منطقه تشکيل داده‌اند.

ماجرا تمام نشده. در جنوب دروازه قرآن بناي عظيم و عجيب ديگري در دست احداث است به‌نام «هتل بزرگ شيراز». اين هتل بر صخره‌اي عظيم بنا مي‌شود و به‌کلي دروازه قرآن را تحت‌الشعاع نماي حجيم و زشت خود قرار داده است. احداث اين بنا، به عنوان هتل، بر صخره سنگي فاقد توجيه اقتصادي است زيرا هزينه گزافي مي‌طلبد؛ و از نظر اصول شهرسازي و معماري نيز فاقد هر گونه توجيه است. اين يک اصل مسلم در شهرسازي است که بافت تاريخي شهر دست‌نخورده بماند و بناهاي جديد، به‌ويژه با معماري چشمگير، بناهاي تاريخي را حقير و کوچک نکند. يک نمونه مخالفت يونسکو با احداث برج مشرف بر ميدان نقش جهان (ميدان امام خميني) در اصفهان است. به‌رغم اين، نه يونسکو به احداث «هتل بزرگ شيراز» اعتراض کرد نه مقامات محلي با آن مخالفت کردند. احداث اين بنا، اگر صرفاً از منظر شهرسازي نيز بنگريم، لطمه بزرگي است بر بافت تاريخي شهر شيراز.

اقدام فوق بسيار شبيه است به اقدام لرد فاستر در احداث برج‌هاي بزرگ موسوم به «ابراج البيت» Abraj- al- Bait بر فراز کعبه؛ که ساختمان مقدس‌ترين مکان اسلامي را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. مسلمانان فهيم اين برج‌هاي تجاري را، که سرشار از نمادهاي شيطاني و ماسوني است، «شاخ‌هاي شيطان» نام نهاده‌اند.

در بررسي نماي خارجي «هتل بزرگ شيراز» روشن مي‌شود که قسمت فوقاني ساختمان فوق يک هرم ناتمام است. ابليسکي که هرم آن ناتمام است در نمادهاي شيطاني- ماسوني داراي معنايي معين است: «ما سهم خود را انجام داده‌ايم و با ظهور لوسيفر (ناجي بزرگ) هرم کامل خواهد شد.» ابليسک ناتمام همان نمادي است که بر اسکناس‌هاي دلار ايالات متحده آمريکا نقش شده است. بر بالاي اين نماد، که «مُهر بزرگ» Great Seal نام دارد، به لاتين نوشته شده: Annuit cœptis  (او از اعمال ما راضي است). در اين جمله، ضمير «او» به لوسيفر يا «خداي» طريقت‌هاي شيطاني بازمي‌گردد؛ که از ديدگاه ايشان سرچشمه «نور» است. و در پائين نوشته شده: Novus ordo seclorum  (نظم نوين دنيوي).

هرم ناتمام مندرج در «مُهر بزرگ» داراي 13 طبقه است و در نماي بيروني «هتل بزرگ شيراز» نيز 13 رده يا طبقه مشاهده مي‌شود.

اعداد 3، 7، 9، 11، 13، 33 و 39 در فرقه‌هاي رازآميز اعداد مقدس‌اند. عدد 10 عدد الهي به‌شمار مي‌رود و از ديد آنان منفور است. انفجار برج‌هاي دوقلو در نيويورک در 11 سپتامبر 2001 (1/ 9/ 11) صورت گرفت. انفجار مادريد 911 روز بعد از انفجار نيويورک انجام گرفت. ويژگي عدد 1- 1- 9  اين است که مي‌توان بدون عبور از عدد 10 به عدد 11 رسيد. مهندس حسين امانت، معمار نامدار بهائي که ساختمان بيت‌العدل اعظم الهي در حيفا از اوست، در بناي ميدان شهياد (آزادي) عدد 9 را فراوان به کار برده است. عدد 9 در ميان بهائيان نيز مقدس است زيرا بهائيان فرقه خود را نهمين آئين از سلسله اديان موجود مي‌دانند. طريقت کهن اسکاتي، که بلندپايه‌ترين و رازآميزترين طريقت ماسوني به‌شمار مي‌رود و در تحولات مهم جهاني نقش بزرگ داشته، و بنيانگذاران دولت آمريکا مانند جرج واشنگتن از اين طريقت بودند، داراي 33 درجه است. در سوي ديگر «مُهر بزرگ» آمريکا عقابي منقوش است که دم او داراي 9 پر است، 13 پيکان در يک چنگال و 13 برگ زيتون در چنگال ديگر گرفته و 13 ستاره بر فراز سر اوست.

 

 

دروازه قرآن که امروزه به نمادي مهجور و نمايشي بدل شده
و تحت‌الشعاع ساختمان عظيم «هتل بزرگ شيراز» قرار گرفته

 

 

ساختمان «هتل بزرگ شيراز» که قسمت فوقاني آن به شکل هرم ناتمام است
آن‌گونه که در «مُهر بزرگ» آمريکا مشاهده مي‌شود

 

 

هرم ناتمام (يک سوي «مُهر بزرگ»)

 

 

 سوي ديگر «مُهر بزرگ»
در اين نماد اعداد زير مورد استفاده قرار گرفته است:
دم داراي 9 پراست. عقاب 13 پيکان در يک چنگال و 13 برگ زيتون در چنگال ديگر دارد. 13 ستاره بر فراز سر اوست که در حلقه اوّليه 6 گوشه (نماد ستاره داوود) و در حلقه خارجي 19 گوشه از ابر محصور است. هر بال عقاب داراي 33 پر است.

 

 

برج‌هاي تجاري مکه (ابراج البيت)، که در واقع بايد «شا‌خ‌هاي شيطان» خوانده شود،  سرشار از نمادهاي ماسوني،
بناي کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار، و «مجتمع بن لادن»
[1] [2] [3]

 

در سال 2012، که از ديدگاه فرقه‌هاي شيطاني شروع «نظم نوين دنيوي» است
ساختمان "ابراج البيت" به پايان مي‌رسد و کعبه چنين در سايه نمادهاي شيطاني قرار خواهد گرفت.

 

 

سِر نورمن فاستر (لرد فاستر تيمس بنک)، معمار نامدار و ماسون بلندپايه
 

«هتل بزرگ شيراز» در زميني احداث شده که تا زمان انقلاب در مالکيت عبدالحسين دهقان، ماسون بلندپايه و از سران فرقه بهائي، بود و پس از آن مصادره شد. عبدالحسين دهقان و برادرش همدم دوران نوجواني شوقي افندي، رهبر پيشين فرقه بهائي، بودند و در شيراز عبدالحسين دهقان توليت موقوفات بهائيان را به دست داشت. در دوران پهلوي، چون امروز، به دليل غيرقانوني بودن فرقه بهائي، موقوفات اين فرقه به عنوان ملک خصوصي افرادي ثبت مي‌شد که «امين بيت‌العدل» بودند. املاک و باغات پهناور عبدالحسين دهقان در فارس از اين‌گونه موقوفات بود.

در سال‌هاي اخير وکيل دهقان از آمريکا به ايران مراجعت کرده و بخشي از اين اموال را پس گرفته است. با شناخت افراد ذينفوذي که با حمايت و تلاش فراوان بخشي از املاک مصادره شده عبدالحسين دهقان، و نيز املاک دکتر ذبيح قربان (بهائي و ماسون بلندپايه)، را بازگردانيدند، يا هم‌اکنون براي بازگردانيدن آن تلاش مي‌کنند، مي‌توان چهره‌هاي متنفذ فرقه‌هاي شيطاني در ايران امروز را شناخت. براي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي و آرمان‌هاي امام راحل، اين شناخت از اهميت بنيادين برخوردار است.


زيرنويس: در کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز» درباره خاندان دهقان چنين آمده است: [1]

ميرزا محمدباقر خان، نياي خاندان دهقان، پيشکار محمدرضا خان و حبيب‌الله خان و ابراهيم خان قوام‌الملک، از سران بهائيان فارس و عامل اين سه قوام‌الملک در جنگ‌ها و سرکوب‌هاي بزرگ بود. براي نمونه، در ربيع‌الاوّل 1321 ق./ ژوئن 1903 م. مأمور سرکوب حاج عليقلي خان، نايب‌الحکومه لارستان، شد و در رأس قشون مفصلي «با سرباز و سوار و توپ» به لارستان رفت. عليقلي خان لاري در قلعه گراش پناه گرفت و ميرزا محمدباقر خان دهقان قلعه لار را تصرف کرد. «تجار لاري تلگرافات زياد به تهران کرده‌اند که ما حاجي عليقلي خان را مي‌خواهيم و به ما کمال مهرباني و محبت را دارد، محض اين‌که قوام‌الملک به مشاراليه بد است مي‌خواهد او و ما را تمام نمايد.»

ميرزا محمدباقر دوّمين پسر حاج ابوالحسن بزاز شيرازي (متوفي 1320 ق.) است. برادر ارشد، که او نيز از سران بهائي فارس بود، ميرزا محمدعلي خان نام داشت. زن حاج ابوالحسن بزاز از خويشان نزديک شيخ ابوتراب، امام جمعه شيراز، بود... شيخ يحيي امام جمعه پسر اين شيخ ابوتراب است. پس از شيخ يحيي پسرش، معين‌الشريعه، امام جمعه شيراز شد. اين زن مادر ميرزا محمدعلي خان و ميرزا محمدباقر خان دهقان است. ميرزا محمدباقر دهقان بسيار مقتدر و ثروتمند شد. او به دفعات براي ديدن عباس افندي به فلسطين و آمريکا رفت. پسران ميرزا محمدباقر، ميرزا عبدالحسين خان و ميرزا عبدالعلي خان دهقان، از سران بهائيان فارس و ايران بودند. تصوير آنان در کودکي، به همراه شوقي افندي، گوياي جايگاه رفيع ايشان در فرقه بهائي است.

 

 

 عبدالحسين دهقان و برادرش (ايستاده) و شوقي افندي (نشسته)

 

در دهه پاياني سلطنت پهلوي، عبدالحسين دهقان، در کنار عزيزالله خان قوامي و ايرج مهرزاد (مالک اراضي کفترک در شمال شرقي شهر شيراز)، به عنوان يکي از سه متمول و زمين‌دار بزرگ شيراز شناخته مي‌شد. دهقان مالک روستاي کشن و اراضي فراوان ديگر در محدوده و پيرامون شهر شيراز، از جمله در کوه باباکوهي و دروازه قرآن، بود. خانه مسکوني‌اش در ضلع شمال شرقي فلکه ستاد (روبروي ساختمان استانداري) واقع بود که اکنون در اختيار سپاه پاسداران است. در جنب آن خانه دکتر ذبيح قربان، پسر حاج عليخان آباده‌اي از سران فرقه بهائي فارس، قرار داشت که ‌اکنون دفتر امام جمعه شيراز است. عبدالحسين دهقان و دکتر ذبيح قربان (رئيس دانشکده پزشکي دانشگاه پهلوي و رئيس بيمارستان نمازي) از ماسون‌هاي بلندپايه ايران و دوست نزديک بودند. دکتر لطفعلي صورتگر نيز ماسون بلندپايه و دوست اين دو بود. دکتر ذبيح قربان (متولد 1284 ش. در آباده)، اولين رئيس دانشگاه شيراز، در 23 ژوئن 2007/ تير 1385 در آمريکا فوت کرد و ماسون بلندپايه ديگر، دکتر فرهنگ مهر (آخرين رئيس دانشگاه پهلوي در زمان شاه)، در سوگ او يادداشتي منتشر نمود... از سال‌هاي 1320 ابتدا محمد نمازي و مظفر خانفرخ و سپس دکتر ذبيح قربان و عبدالحسين دهقان گردانندگان تشکيلات ماسوني شيراز بودند. عکس محمد نمازي و مظفر خانفرخ (ارفع‌السلطنه) و گروهي ديگر در لباس ماسوني موجود است.

 

محمد نمازي و الياس دبي (يهودي) و مظفر خانفرخ (يهودي) در کسوت ماسوني

 

  

محمد نمازي، خانفرخ و ساير اعضاي لژ ماسوني
استاد لژ (الياس دبي) نشسته بر صندلي مخصوص

 

دکتر ذبيح قربان (بهائي و ماسون بلندپايه) در کسوت ماسوني
پسر حاج عليخان آباده‌اي کدخداي قدرتمند بهائي که رفتار قساوت آميز او با مسلمانان آباده معروف است.

 ذبيح قربان، چون محمد نمازي، از سال‌ها پيش ماسون شده و در سال 1333 ش. به درجه استادي رسيده بود. ساير بلندپايگان ماسون شيراز عبارت بودند از: دکتر تمدن فرزانه، عزيزالله خان قوامي (پسر ابوالقاسم خان نصيرالملک، مالک روستاي صيدون و باغ ناري شيراز و املاک مفصل ديگر)، دکتر لطفعلي صورتگر، حبيب‌الله خمسي، علي‌محمد دهقان، مارتيروس سرکيس، دکتر اميرقلي فرهمندفر، علي‌اکبر خليلي شيرازي و محمدقلي خان قوامي (مالک سعادت‌آباد).

مظفر خانفرخ، که پدر و مادرش از يهوديان همدان بودند، [1] و مارتيروس سرکيس، مأمور سرويس اطلاعاتي بريتانيا در شيراز، [2] را در کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران» معرفي کرده‌ام.


Saturday, August 21, 2010 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.