پيامد انتصاب عمر سليمان به معاونت رياست‌جمهوري مصر

شنبه، 9 بهمن 1389/ 29 ژانويه 2011، ساعت 9:07 بعد از ظهر

مبارک براي نخستين بار در دوران سي ساله حکومتش يک معاون رئيس‌جمهور منصوب کرد: عمر سليمان 75 ساله. او هيجده سال (از 1993) رئيس سازمان اطلاعاتي مصر بود و به عنوان يکي از قدرتمندترين «سرجاسوسان جهان» شناخته مي‌شود. پيامد اوّليه ورود اين عنصر اطلاعاتي مجرب به صحنه سرکوب قيام مردم مصر، پيدايش دسته‌هاي سازمان‌يافته تبهکار و غارت اموال مردم و وارد کردن خسارت به آثار موجود در موزه ملّي مصر است. اين در حالي است که ديشب، در اوج بحران، مردم با تشکيل زنجير انساني حفاظت اين موزه را به دست گرفته بودند. به‌نظر مي‌رسد، حکومت مبارک قصد دارد از پيچيده‌ترين روش‌ها براي خاموش کردن تظاهرات مردم استفاده کند.

نظرات:

س. ش. ا.: اولين چيزي هم که به ذهن من خطور کرد همين مسئله بود که با اين انتصاب رسماً مبارک دست وزير اطلاعات سابق رو براي سرکوب بيشتر باز گذاشته :)

محمدحسن سليماني: تحليل حضرتعالي کاملاً منطقي و صحيح است، اما تصور مي‌کنم با ادامه خيزش مردم مسلمان مصر اين احتمال متصور است که در روزهاي آينده تغييراتي در سطح رهبري مصر روي دهد، اما يقيناً اين تغييرات به نفع مردم مصر نخواهد بود. براي رهبران آمريکا، امنيت رژيم صهيونيستي نه تنها استراتژيک که حياتي است و از اين رو هم هست که برايشان فرقي نمي‌کند امنيت اسراييل با ادامه حاکميت وابسته در مصر تحت رياست حسني مبارک انجام شود يا البرادعي! البرادعي چهره مطلوب آمريکا در شرايطي است که ادامه حضور حسني مبارک در قدرت منافع آنان را به خطر بيندازد. روزهاي آتي روزهاي سرنوشت سازي براي مردم مصر، منطقه عربي و خاورميانه است.

شهبازي: ورود البرادعي و شرکت او در نماز جمعه ديروز با همين هدف بود. البرادعي آلترناتيو ليبرال براي مبارک است. ولي در نهايت، مشاوران اوباما به اين نتيجه رسيدند که هر گونه کوتاه آمدن در برابر مردم ريسک است و مي‌تواند مصر را براي مصالح غرب ناامن کند.

هم اکنون پارادوکس بزرگي وجود دارد: انتقال قدرت به البرادعي جنبش را راديکال مي‌کند. بقاي مبارک و سرکوب نيز جنبش را راديکال مي‌کند و به آن وجهه ضد آمريکايي مي‌دهد. تا ديروز مردم مصر عليه آمريکا و اوباما موضع نداشتند ولي اگر حمايت از مبارک ادامه يابد، جنبش وجه ضد آمريکايي هم پيدا مي‌کند. وضع فعلي شبيه به رويه متزلزل و سردرگمي دولت کارتر است در زمان انقلاب ايران.

محمدحسن سليماني: البته در اين ميان فقدان يک رهبري مشخص، هوشمند و کاريزماتيک براي هدايت خيزش عمومي و نيز انگيزه‌هاي متفاوت در ميان معترضان، مسئله‌اي است که مي‌تواند باعث تفوق رژيم مبارک بر اعتراضات عمومي شود.

شهبازي: در جنبش‌هاي کلاسيک وجود رهبري، و رهبري منسجم يا کاريزماتيک، الزامي تلقي مي‌شد. ولي در عصر انقلاب ارتباطات، اجماع خرد جمعي به معني رهبري است. قطعاً در مصر قحط الرجال نيست. مصر پيش‌رفته‌ترين کشور از نظر فرهنگي و سياسي و نظري در خاورميانه بوده است. نظم و امنيت مردم در تظاهرات ديروز نشان داد که سطح آگاهي بالاست. به جز چند صحنه کم اهميت، از هرج و مرج و غارت خبري نبود. و از اين پس اگر حوادث زشت رخ دهد، قطعاً سازمان يافته و با هدف بدنام کردن است.

محمدحسن سليماني: با توجه به انتصاب مرد قدرتمند دستگاه امنيتي مصر به عنوان معاون رييس جمهور، انجام تحرکات سازمان يافته مبتني بر سناريوهاي خاص، همان گونه که شما هم به درستي به آن اشاره کرديد، به منظور ايجاد هرج و مرج و بدنام ساختن خيزش عمومي دور از انتظار نيست.

شهبازي [9:46 بعد از ظهر]: الان، شبکه الجزيره انگليسي نشان مي‌دهد که مسئله "غارت" خيلي جدي شده. دسته‌هاي سازمان‌يافته تبهکار وابسته به سرويس اطلاعاتي مصر مي‌خواهند با ناامن کردن قاهره و ساير شهرها مردم را منزجر و مستأصل کنند و چهره جنبش مصر را در افکار عمومي جهان خراب کنند.

مصطفي پورمحمدي: به نظر شما يک چنين خيزشي در مصر قابل پيش بيني بود؟ من که کاملاً تعجب کردم. من انتظار داشتم در پاکستان يک همچين اتفاقي بيافته و به نظر مي اومد اوضاع مصر تحت کنترله! چي شد که اينطور شد؟

شهبازي: قابل پيش بيني نبود جناب پورمحمدي. همه شوکه شده‌اند و بيش از همه تحليل‌گران آمريکايي کاخ سفيد. خيلي شبيه انقلاب ايران است که جزيره ثبات خاورميانه شناخته مي‌شد و همه را شوکه کرد. با اين تفاوت که سرعت تحولات در مصر قابل مقايسه با انقلاب ايران نيست. خيلي سريع شروع شد و به سرعت اوج مي‌گيرد. بعدها کتاب‌ها درباره علل اين حوادث نوشته خواهد شد. سي سال ديکتاتوري، فقر و شکاف طبقاتي، فساد دستگاه دولتي و غيره و غيره.

س. ش. ا.: و البته اثر اينترنت :)

شهبازي: اصولاً تحولات بزرگ خيلي قابل پيش‌بيني نيست. مثلاً، فروپاشي شوروي عجيب‌ترين حادثه پايان قرن بيستم بود همانطور که استقرار نظام بلشويکي در 1917 نيز مؤثرترين و عجيب‌ترين حادثه آغاز اين قرن بود. چه کسي مي‌توانست تصور کند نظام شوروي، يکي از دو ابرقدرت جهان، يا حکومت باثبات و مقتدر شاه در ايران به اين سادگي سقوط کند؟

صابر علي ويسي: من هم موافق اينم که انقلابات جديد نياز به يک رهبري ندارند. اصولاً دنياي مدرن و مدرنيته با کاريزماتيک پروري وشخصيت سازي ناسازگار است. سئوال اينه که چطور اپوزيسيون درمصر اينقدر منفعل است. البته ممکنه ناشي از همين خفقان 30 ساله بوده. از طرف ديگر به نظر من سردرگمي درتمام کشورهايي که در اون‌ها انقلاب رخ داده ناشي از نبود قوانين مشخص در اين مواقع بحراني هست که در چنين مواقعي همه چيز چه از حيث انتقال قدرت چه از حيث وظيفه مردم چه از حيث وظيفه مجلس کشور دراون پيش بيني شده باشد.

نويد لطيفي: بهانه امنيت آخرين شاخه درخت است براي آن که از بالاي آن فرو مي‌افتد و آخرين برهان براي توجيه استمرار خودکامگي. تحليل جنابعالي منطبق بر اتفاقات اخير است. هيجان انقلاب تا زماني مي‌تواند توده‌ها را همراه سازد که سايه فقدان امنيت روزگار شهروندان را تيره نکند. عاملان حاکميت مبارک تنها راه را بر توقف اعتراضات بر اين ديده‌اند که شهروندان عادي بين انتخاب بد و بدتر گرفتار شوند. انتخابي که تداوم اعتراضات را متضمن ناامني بداند و ديگري پذيرفتن همين اصلاحات نيم بند مبارک و بازگشت به خانه ها.

شهبازي: دقيقاً جناب لطيفي. اين رويه‌اي است که از امروز عصر در پيش گرفته‌اند. ايجاد ناامني براي دلسرد کردن مردم.

صابر علي ويسي: انقلاب درحقيقت عبارت از قطع رابطه با وضعيت حاضراست که غيرقابل قبول و تحمل ناپذير مي‌باشد. به عبارت ديگر، انقلاب وضعيت حاضر را به طور کامل نفي و طرد مي‌کند و در مقابل سعي در تجديدبناي محيط اجتماعي وانساني کاملاً متفاوتي دارد. اين تغييرات حاصل نمي‌شود مگر به دنبال تغييرات عميق در وضع رواني و شعور قسمتي و يا کل جامعه‌ که به دنبال آن باز هم تغييرات ديگري در روحيه و سازمان اجتماعي ايجاد خواهد شد. به اين ترتيب انقلاب حقيقتاً لحظه‌اي تاريخي است که حالت انفجار اجتماعي و در عين حال هيجان انفرادي مشخصه آن است.

مصطفي پورمحمدي: به نظر من سئوال مهم اين است که "بعدش چي مي‌شه؟" در انقلاب ايران، وجود امام خميني اين سوال را از قبل پاسخ داده بود، و در فروپاشي شوروي فکر مي کنم اون کسي که اوّل به اين سئوال پاسخ داد همان کسي است که از وضعيت فعلي کشور هاي ضعيف قفقاز سود مي‌برد. اگر مردم مصر به اين سئوال زودتر جواب ندهند، آمريکا جوابي براي آن پيدا خواهد کرد که معلوم نيست از وضع فعلي بهتر باشد. وجود رهبري واحد در اين جا به کار مي‌آيد. در ايران حاکميت پس از انقلاب خيلي سريع مستقر شد، اما اگر بر سر اين حاکميت دعوا شود، و "دولت- ملت" متلاشي شود، مصر هم به منطقه‌اي بحراني تبديل مي‌شود مثل عراق که سال‌ها طول مي کشد تا حاکميت يکپارچه‌اي بر آن مستقر شود و شايد بعد از آن تنها زماني روي امنيت را ببيند که در آغوش اسرائيل آرام گرفته باشد.

شهبازي: جناب علي ويسي. درباره انقلاب سياسي تعاريف زياد است. شايد ساده‌ترين و قابل لمس‌ترين تعريف اين باشد: جنبش‌هايي که با مشارکت توده کثير مردم به سقوط حکومت موجود مي‌انجامد يا در اين راه مي‌کوشد (انقلاب نافرجام). ساير تعاريف کمي آرماني است.

جناب پورمحمدي. درباره آينده مصر نمي‌توان پيش بيني کرد. مصر از نظر فرهنگي و سياسي و موقع استراتژيک با ساير کشورها، از جمله ايران، متفاوت است. اسلام‌گرايان مصر، که عمده‌ترين تشکل اين کشور يعني اخوان المسلمين نماينده بخش قابل توجهي از آنان است، يک دست نيستند. انواع گرايش‌ها در ميان آن‌ها موجود است. هم سلفي‌هاي افراطي وجود دارند و هم چهره‌هايي مانند اردوغان (ترکيه).

به‌علاوه، هنوز نمي‌دانيم جنبش مردم به استقرار که خواهد انجاميد؟ و مردم با تحقق کدام خواست آرام خواهند شد؟ فقط برکناري مبارک؟ نقش گروه‌هاي سياسي تا چه حد مؤثر است در هدايت جنبش؟ بهرروي، احتمالاً براي دوراني شاهد پيدايش فضاي دمکراتيک در مصر خواهيم بود.

مصطفي پورمحمدي: دقيقاً منظور من هم همين بود که اين وهم‌انگيز بودن آينده واهمه ايجاد مي‌کند. معمولاً از توي چنين شرايط وهم‌انگيزي يک چيز عجيبي بيرون مي‌آيد که هيچ کس نمي‌داند چيست. البته ما که بخيل نيستيم استاد. انشاالله چنين شود که شما مي‌فرماييد.

صابر علي ويسي: کاش مردم به جاي اين که عليه شخص خاصي قيام مي‌کردن عليه قوانين ناعادلانه قيام مي‌کردند. اگر قوانين اصلاح بشن ديگر اين جور بحران‌ها پيش نمي‌اومد.

هادي بهروز: مردم از مبارك گذشته‌اند. اميد كه آينده را خوب رقم بزنند!

شهبازي: چه عرض کنم آقاي علي ويسي. قانون همه جا (در چارچوب فرهنگ آن جامعه) زيبا است. هيچ قانوني نمي‌گويد به حقوق مردم تجاوز کنيد يا اموال عمومي را غارت کنيد. در همه جاي دنيا شکنجه ممنوع است، ديکتاتوري مذموم است و غيره. ولي چه کساني قوانين را اجرا يا رعايت مي‌کنند؟

شهبازي: جناب پورمحمدي. من واقعاً تصوري از آينده مصر ندارم. عرض کردم "احتمالاً". شايد هم به سمت دوراني از هرج و مرج برويم؟ هنوز زود است براي پيش بيني.

مصطفي پورمحمدي: من فکر مي کنم به زودي بايد احزاب اين کشور احياء شوند و از هر کدام يک چهره شاخص بيرون بيايد که احتمالاً در مبارزات/ مذاکرات/ انتخابات نقش تعيين کننده داشته باشد. يعني اميدوارم!!!

صابر علي ويسي: قانون همانطور که بايد و نبايدها را پيش‌بيني مي‌کند، ضمانت اجرايي براي اجراي قوانين نيز در اون گنجانده شده.

شهبازي: جناب علي ويسي. به نظر بنده مشکل در فرهنگ و وضع تمدني يک جامعه است و جايگاهي که در تحولات چهار سده اخير جهان (از قرن شانزدهم ميلادي تا امروز) کسب کرده. هر قانوني را، هر قدر جامع، مي‌توان نقض کرد.

صابر علي ويسي: درسته مي‌شود نقض کرد و اين هم درسته که مشکل در آگاهي يک جامعه است، اما منظورم اينه که به جاي عوض کردن يک شخص بياييم ساختارها و قوانين را طوري تنظيم کنيم که حتي اگر افراد بد ونالايق سرکار اومدن کم‌ترين آسيب به اين سيستم وارد شود.

صمد سين: جناب شهبازي، آيا شما سخنراني آوي ديختر در " آکادمي تحقيقات امنيت ملي اسرائيل" در زمان تصدي پست وزير کشور در سال 2008 را شنيده‌ايد؟ اين مسئله حائز هست که تحولات مصر مورد بررسي قرار گرفته بود و در مورد نقش عمر سليمان در آينده سياسي مصر، در صورت وقوع تحولي که باعث تغيير ساختار سياسي در مصر شود، [صحبت شده بود.] پيشنهاد مي‌کنم که اين سخنراني را اگر پيدا کرديد مورد عنايت قرار دهيد.

شهبازي: چشم. حتماً.

صمد سين: عذر مي‌خوام، ولي براي عمر سليمان همان نقشي در شرايط فعلي در نظر گرفته شده که در آن سخنراني به نوعي تلويحي بهش اشاره شده. عمر سليمان مهره کليدي در سياست آتي مصر خواهد بود اگر با همان پيش بيني ها پيش بره. لازم به ذکره اين پيش‌بيني‌ها از سه سال پيش صورت گرفته.

مصطفي پورمحمدي: اگر لينک اين سخنراني رو به اشتراک بذاريد بنده هم استفاده مي‌کنم.

اميد مهدي نژاد: شايد اين احساس زيادي آرماني باشد و زيادي متأثر از مطلق‌نگري شاعرانه. اما پندارم اين است که چنين اتفاقاتي اتفاقاً بدون رهبري کاريزماتيک به سرانجام نمي‌رسد. خرد جمعي و تأثير ارتباطات به جاي خود، اما وقتي پاي خون و مرگ در ميان است، يعني پاي کاري بزرگ در ميان است، لاجرم عشقي بزرگ مي‌بايد که بر قوه صيانت از نفس غلبه کند. عشق به عدالت و حريت و کرامت و عشق به آدمي که اين‌ها را در خود جمع آورده.

شهبازي: جناب مهدي نژاد. نگاه جنابعالي به انقلاب آرماني است و مفهوم "انقلاب" را بطور مطلق مثبت نگاه مي‌کنيد. در بسياري از انقلاب‌ها اين تلقي مثبت وجود ندارد و رهبري کاريزماتيک هم نبوده است. انقلاب 1789 فرانسه، انقلاب‌هاي 1830 و 1840 اروپاي غربي و انقلاب 1917 روسيه فاقد رهبري کاريزماتيک بود. بعداً، از درون انقلاب کساني قدرت را به دست گرفتند. در مواردي، افرادي که به قدرت رسيدند بسيار فاسد بودند مثل انقلاب 1830 فرانسه که به اقتدار هيجده ساله لويي فيليپ و سلطنت اورلئان انجاميد يا انقلاب 1848 فرانسه که ماجراجويي بدنام بنام لويي بناپارت (ناپلئون سوم) را به قدرت رسانيد. در انقلاب 1789 فرانسه نيز پيامد هرج و مرج و کشتارهاي وحشتناک و غيرانساني بود از سوي "توده عوام".

سمانه حاجعلي: هر چه فكر مي‌كنم مي‌بينم داريم به سال 2012 نزديك مي‌شويم. شايد خيلي خرافي به نظر برسد اما اين صهيونيزم هيچ شايعه‌اي را بيخودي پخش نمي‌كند. اميدوارم حسني مبارك خيلي زود شرش از مصر كم شود ولي حس مي‌كنم دمكراسي خيلي در مصر دوام نمي‌آورد. حفظ دمكراسي در مصر با توجه به همسايگي با اسرائيل مثل نگه داشتن ذغال گداخته در كف دست است. بدترين دشمن اسرائيل و آمريكا دمكراسي پايدار در مصر است. حتي بعد از به حاكميت رسيدن منتخب مردم از همين حربه دشمن خارجي استفاده كنند و همان شرايط قبلي به شكل ديگري تكرار شود. آدم ياد قلعه حيوانات مي افتد.

شهبازي: سرکار خانم حاجعلي. تحول در مصر پيامدهاي بزرگ دارد هم در خاورميانه و هم در شمال آفريقا. حادثه کوچکي نيست. بنظر مي‌رسد در آمريکا و انگليس دو ديدگاه کارشناسي در رقابت‌اند: ديدگاهي که مي‌گويد بايد مبارک برود و البرادعي قدرت را به دست بگيرد؛ و ديدگاهي که استعفاي مبارک در وضع فعلي را خطرناک مي‌داند که منجر به غيرقابل کنترل شدن اوضاع خواهد شد. فعلاً ديدگاه دوم حاکم است و از طريق عمر سليمان مي‌خواهد جنبش را با ترفندهاي مختلف خاموش کند.

محمد زماني: آيا به نظر شما مبارک با توجه به فشارها از رياست‌جمهوري استعفا مي‌دهد؟

شهبازي: اکنون مي‌خواهند قيام را آرام کنند. از پيامدهاي آن مي‌ترسند زيرا سقوط مبارک مي‌تواند به راديکاليزه شدن جنبش بينجامد. اگر فضا آرام شد، قدرت را به حکومت باثبات تري منتقل خواهند کرد. ولي تصور نمي‌کنم به سادگي موفق به سرکوب جنبش شوند. در حال اوج‌گيري است.

سمانه حاجعلي: زمان آبستن حوادث است.

بيژن اژدري: بنظر مي‌رسد مردم از نظام ديکتاتوري خسته شده باشند. عوض کردن مهرهاي نظام کار ساز نيست. 


Saturday, April 02, 2011 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.