دوشنبه، 26 ارديبهشت 1390/ 16 مه 2011، ساعت 7:30 بعد از ظهر

يادداشت زير نيمه شب، پس از اتمام گفتگوي زنده احمدي‌نژاد با مرتضي حيدري در شبکه دو، تنظيم و در ساعت 12:45 بامداد امروز در فيسبوک عبدالله شهبازي [+] منتشر شد.

خلسه عاشقانه

«سحر» شدم و عاشق. بيش از يک ساعت مسحور سخنان احمدي‌نژاد بودم. با بدبيني گفتگو را نظاره‌گر شدم و به‌تدريج احساس کردم آرامشي عجيب از ديدگان به درون بدنم رخنه مي‌کند و به سان مايعي آرام بخش سراسر وجودم را مي‌آکند. گويي همچون دوران کودکي در چشمه‌هاي زلال کوه دلو شناورم.

با شيفتگي به چهره بشاش و تميز احمدي‌نژاد مي‌نگريستم به ويژه به چشم و ابروان آراسته اش. اين زل زدگي کار دستم داد و در نهايت با وجودي سرشار از عشق و محبت و آرامش برخاستم. شادم که برخي کسان امشب آرام و لبخند به لب مي‌خوابند و پشيمان نيستند از انتخاب خود.

چيزهاي بسيار آموختم: «انقلاب صنعتي»، انقلاب کشاورزي، انقلاب در شهرسازي و مسکن و اشتغال به نحوي که در پايان دو سال ديگر، يعني پايان دولت احمدي‌نژاد، مسئله مسکن و زمين و کار براي هميشه و به‌طور کامل حل خواهد شد. همه اين وقايع در حال وقوع بود و من غافل نمي‌ديدم. جامعه‌اي داريم سراسر تلاش و تکاپو و سرشار از انگيزه و رابطه عاشقانه. دستاوردهاي عظيمي داشته‌ايم، مثلاً صادرات غيرنفتي در پايان سال 1383، يعني اواخر دولت خاتمي، 2/ 7 ميليارد دلار بود که اکنون به 6/ 32 ميليارد دلار رسيده است. عشق، محبت، زيبايي، تلاش. اين‌ها واژه‌هايي است که مرا مبهوت کرد.

بايد از مرتضي حيدري نيز ياد کنم. او بحثي چنان «صريح» و «پرچالش» را سامان داد که مرا به ياد لري کينگ ‌انداخت! نفرين کردم بر آن دوست که پيش از شروع، در گفتگوي تلفني با من، حيدري را «بزرگ‌ترين چاپلوس تاريخ» خوانده بود.

فردا چه خواهد شد؟ به گمانم، حملات پياپي و بحران ساز تشديد خواهد شد. ضربه پشت ضربه. و البته اين‌ها چيزي نيست. طبيعي است. بسيار طبيعي است. مملکت زيبايي داريم و آن‌چه رخ مي‌دهد زيبايي‌هاي نظام ماست. «مأموريت چيست؟ ايجاد رابطه عاشقانه.» اين جمله تاريخي را هيچگاه فراموش نخواهم کرد.

کشاکش ادامه خواهد داشت. از يکسو انکار بحران و دعوت به رابطه عاشقانه و پر مهر و محبت، و از سوي ديگر بحراني مزمن که سيستم عصبي نظام را هدف گرفته و مانند گونه‌اي از گزندگان سمي به‌تدريج آن را فلج و فلج‌تر و در نهايت به‌کلي خنثي خواهد کرد. شکار به‌تدريج طعمه خواهد شد.

جمهوري اسلامي ايران در دوران موجوديت خود هيچگاه با چنين پديده‌اي مواجه نبوده. از ياد نبريم اين سخن احمدي‌نژاد را که «تحول حتمي است، چه بخواهيم چه نخواهيم، فقط بايد آن را مديريت کرد.»

نظرات:

[يک دوست]: احمدي نژاد بسيار هوشمندانه مصاحبه کرد. او يک بازنده واقعي در تلاطمات اخير بود ولي آماده‌سازي‌اش براي تهاجم بعدي بسيار کارساز است. به هيچ ضعفش حتي اشاره نکرد، تصويري رمانتيک از ارتباطش با مردم و نظام ايجاد کرد، و زمينه‌اي براي تبرئه و پاک‌سازي شخصيت له و تخريب شده‌اش به وجود آورد. آماده باشيم براي بحران سازي جديد. نمي‌توانم خوش‌بيني نسبت به رويکرد وي داشته باشم؛ حتماً کاسه‌اي زير نيم کاسه است.

محسن حسام...: واقعاً اين آدم پديده عجيب و غريبي است. انصافن هوش بالايي دارد و ظرفيت طنزپردازي و نکته گويي‌اش رشک برانگيز است. همينطور قدرتش در درآوردن حرص ديگران و آزاردادن شان. خدا را شکر که بازجو نيست و رئيس جمهور است. يک چيزي مي‌دانست آن بنده خدا که گفت "معجزه هزاره سوم". ساده‌انديش ما که عمق کلامش را نفهميديم.

اميد مهدي نژاد: حالا ديديد؟ من مورخ نشدم، اما شما طنزنويس شديد! تصور من البته اين است که دردمندي شما و جديت ناشي از دانش و آگاهي‌تان نخواهد گذاشت شما طنزنويس شويد. طنزنويس چه بخواهد و چه نخواهد «مصيبت» را به «مضحکه» تبديل و از اين رهگذر «عمق» مصيبت را انکار مي‌کند. اما طنز تلخي که در آغاز اين هشدار کوبنده هست، بسيار دردناک است و اندوه‌بار. ببين کار به کجا کشيده است که مورخ و تحليل‌گر ما نيز جز آن که به طنزي تلخ پناه ببرد چاره‌اي نمي‌بيند. و وجه تراژيک ماجرا و تلخي اين طنز از اين روست.

حميدرضا ع ...: ولي بدون ملت... چه حرف‌هايي زد احمدي‌نژاد امشب، انگاري برشي از فيلم‌هاي تارانتينو را داشتم نگاه مي‌کردم.

مجيد ن ق...: استاد، بند دل‌مان پاره شد از اين خوشبختي‌ها كه بي خبر بوديم از آن.

علي...: واقعاً بند دل‌مان پاره شد. من آن قدر مشعوف بودم که ترجيح دادم سلامتي‌ام را بي‌جهت هزينه نکنم و نتيجه را از زبان اساتيد بشنوم که نزديک بود با خواندن متن شما پس بيفتم. باور کنيد تحمل افراد اينجوري را ندارم. تنوع و مخالف و حتي فحش را مي‌توان تحمل کرد ولي بلاهت و سفاهت را هرگز.

محمد هادي خ...: شاه شمشادقدان خسرو شيرين دهنان، که به مژگان شکند همه صف شکنان...

سعيد ا...: حظ بردم از اين طنز سياه! اما، فارغ از عواطف نوستالژيک، بايد گفت، از علل کليدي ضد توسعه ايران عزيزما، شرايط و سيستمي است که اين سيستم سالهاست خود را بازتوليد کرده است و مدام فربه تر شده و آن بحران در نظام مسووليت پذيري در عرصه ملي ست... براي يک علاقمند و پژوهشگر مباحث توسعه، بسيار شعف بار خواهد بود که "مسوول" اجراي قانون اساسي، کم سابقه ترين - و در مواقعي - بي سابقه ترين اقدامات ضد قانون اساسي را عامل باشد و به راحتي سعي داشته باشد، با ادبيات گل و بلبل، رخوت جهل را به لايه هاي جامعه، تزريق کند! و گويي اساساً هيچ اتفاقي نيفتاده و همه چيز طبيعي ترين شرايط را طي مي کند و ما مدام داريم پلکان تعالي - و نه پيشرفت و نه توسعه و... و بقيه ي اين کوفت و زهرمارهاي وارداتي و استعماري - را در مي نورديم.

حميدرضا ع ...:

يك- راكي يه آدم مفلس. ضربه خورده و از دست رفته. در دل شهر سياه فيلادلفيا. يه بوكسور آماتور با قابليت‌هاي يه مشت‌زن بزرگ. حالا دعوت شده به مهم‌ترين مسابقه تمام زندگي‌اش. شرايط براش اينطور خواسته. همون چيزي كه من هي مي‌گم ما ناتوان‌تر از اونيم كه تغييرش بديم. حالا به خاطر ناتواني‌هاي رقيب قهرمان جهان (آپولو) راكي انتخاب شده تا سر كمربند قهرماني دنيا با آپولو بجنگه. وقت كم داره. چهار هفته شايد، و تمرين مي‌كنه. خيلي تمرين مي‌كنه. اين تنها فرصته و نبايد از دست بده. بايد تا ته خط بره و تمومش كنه. اما خب آپولو تا حالا شكست نخورده. اون قهرمان جهانه.

دو- شب آخر رسيده. شب قبل از مسابقه. راكي ميره به استوديوم. همون جايي كه بايد توش كتك بخوره. كتك بزنه. توي همون رينگ. به اطراف نگاه مي‌كنه. به عكس بزرگ خودش. به بدن ورزيده آپولو. بايد بخوابه. استراحت كنه. پياده قدم ميزنه توي شهر. توي تاريكي شهر. فردا براش بايد روز بزرگي بشه.

سه- حالا راكي كنار دوست دخترش خوابيده. پشت بهش. با همون لباسي كه سر زده به مقتلي كه توش جنگ راه خواهد افتاد. از زيارت اون رينگ برگشته. دستاش رو گذاشته زير سرش. با همون كلاه و كاپشن سياه چرمي و ميگه: من كي رو مي‌خوام گول بزنم. من نمي‌تونم آپولو رو شكست بدم.

چهار- و ادامه ميده. اين پاراگراف جادويي. اين مونولوگ بي‌نظير رو ميگه: "وليكن مهم نيست چون قبلاً هم كسي نبودم. اما مي‌دوني اينم هيچ مهم نيست. واسه اين كه داشتم فكر مي‌كردم. مهم نيست كه مسابقه رو ببازم. مهم نيست كه آپولو مخ من رو توي رينگ در بياره. مهم اينه كه يه قدم گذاشتم جلو. چون تا حالا هيچ كس نتونسته جلوي آپولو قد علم كنه. اگه من بتونم خودم رو به پاي اون برسونم و وقتي زنگ پايان مسابقه مي‌خوره هنوز روي پاهام وايساده باشم... اون وقت مي‌فهمم كه تو زندگيم واسه خودم كسي شدم. يه آدم. نه يه ولگرد مفلس مثل لات‌هاي محل."

يادمه دايي اون وقت‌ها يه نوار كاست داشت. نوار كه زياد داشت و من همش ور مي‌داشتم و گوش مي‌كردم. تو يكي از نوارها ديالوگ‌هاي راكي ضبط شده بود. ميذاشتمش. اين تيكه رو ميذاشتم و بارها گوش مي‌كردم. بعضي چيزها هي تو گوشم زنگ مي‌خورد. مهم نيست اگر ببازم. مهم نيست. يه قدم رو به جلو. اين كه روي پاهام وايساده باشم...

اين ديالوگ حالا شده مهم‌ترين فلسفه زندگي من. نه اين كه پيروز شدن مهم نباشه. اما فكر كنم اون ايستادن، اون قدم رو به جلو، حالا براي من حتي از زندگي كردن در لحظه حال، حتي از لذت بردن در تمامي شرايط زندگي هم ارزش بيشتري پيدا كرده. گفتم كه شده مهم‌ترين فلسفه زندگي من. مبارزه من.

پنج- راكي فردا شب توي رينگ. مثل يه كوه ايستاد. هرچقدر بيش‌تر ضربه مي‌خورد بيش‌تر انرژي مي‌گرفت. راكي باخت اما روي پاهاش ايستاده بود. راكي توي اون بازي ناك اوت نشد.

مجيد ن ق...: عامل بدبختي: نفت + عدم پاسخگويي + عدم شفافيت= من بودن آن‌ها.

نيلوفر...: اين تحليل جالبه. [+]

مسعود...: ديدني بود. اين بازي موش و گربه عامل بدبختي تمام کشورهاي جهان سوّم نفتي است و کدام قانون اساسي؟ [...] به قول مصدق تا انگليس هست ما بايد باج بدهيم. هر زمان با يک سرگرمي. [...]

حميد...: مثل هميشه دروغ و فرار به جلو. ولي به نظرم آخرش حرف خودش رو زد: «آقا گفت با خود من هم مي‌تونيد مخالفت کنيد.» احمدي نژاد نشان داده که تنها کسي است که مي‌تواند از ولايت فقيه تابوشکني کند. برخاستن چپ از دنده راست.

هادي...: سلام بر استاد. تحليل كاملاً منطبق بر واقعيات. من هم ديشب براي ساعاتي احساس آرامش و امنيت داشتم.

سمانه...: بسيار جالب است. :)))) "ضعيف نگه داشته شدگان" سپاه نامرئي احمدي نژاد است. بايد ديد اين هزاردستان چه تعبيه در منقار دارد.

احمد ک...: بهترين کشور جهان يعني بالاترين نرخ مصرف مواد مخدر، بالاترين نرخ فساد اداري، حکم زندان براي رئيس ستاد مبارزه با فساد به جرم فساد، جن‌گيري، کف بيني، رمالي، عوام فريبي، دروغگويي، اختلاس، ارتشاء، ادعاي ارتباط با امام زمان، ادعاي مديريت امام زمان و سکوت در برابر جنايت روسيه در چچن، سوريه در سرکوب خونين مخالفان، تحريم بين‌المللي و فشار مضاعف اقتصادي براي دستيابي به بمب هسته‌اي براي دو روز بيش‌تر ماندن بر قدرت، قلع وقمع مخالفان، روزنامه نگاران، وکلا، ادعاي مسلماني و سکوت در برابر کشف حجاب، با وعده آوردن پول نفت بر سر سفره، قيمت انرژي را 10 برابر کردن و وقاحت، وقاحت و باز هم وقاحت...

محمد ق...: دليل اين احساس آرامش و امنيت دوستان مي‌تونه اين باشه: [+]

محسن...: بنده يک لحظه فکر کردم شب انتخابات است [و] ايشان دلش مي‌خواهد دلبري کند و رأي جمع کند. آن قدر که وعده و وعيدهاي شيرين ولي تخيلي مي‌داد!

محمد ق...: البته دليل اصلي اينه: مصباح يزدي: بيش از 90 درصد معتقدم که احمدي نژاد سحر شده است!

بيژن اژدري: سر انجام بعد از سي و چندي سال حکومت ديني ايران نشان داد که غربي‌ها دراشتباه بوده اند، براي اداره مملکت‌شان بايد به حکومت ديني يعني هماني که خودشان هم در قرن 17 داشتند باز گردند. [...]

احمد ک...: وقتي دروغ از خجالت شرم مي کند!

سيد هادي م...: استاد، مثل اين اواخر حيدري مصاحبه نکرد. سئوال‌ها را به ترتيب تعيين شده خواند. رئيس جمهور در زمينه آمار که سابقه روشني دارند اما به نظرم اصل کلام اين بود: نظام ولايي دو پايه دارد مردم + ولايت. بعضي‌ها فقط ميگن ولايت که درست نيست. ما مجبوريم تغيير کنيم(+ تپق) اين وضعيت قابل قبول نيست.

رضا ح...: تحول حتمي است و ايران روز به روز بالنده‌تر خواهد شد. اما يك شرط دارد و آن اين است كه يك عده انگل جامعه بايد براي هميشه از صحنه سياست و چه بسا صحنه گيتي حذف شوند. كساني كه سال‌ها خون مردم را در شيشه كرده و بلايي بر سر اقتصاد و فرهنگ و سياست و... اين مملكت آوردند كه تا صد تا برنامه پنج ساله و ده ساله و بيست ساله هم نمي‌شود اين گندكاري‌ها را پاك كرد. بوي گند اين دسته از آدم‌ها جلوي استشمام بوي خوش موفقيت و پيروزي را گرفته است. اما روز موعود نزديك است.

محمدهادي...: استاد سحر شدن شما نشان مي‌دهد كه آقاي احمدي نژاد در كنار آقاي غفاري خوب دوره ديده است و قابليت‌هايي پيدا كرده است!

شمس...: جناب شهبازي ده بار خوندم و هنوز مي‌خندم :))

سیاوش...: هميشه مطالب شما را مي‌خوانم و لذت مي برم اين يکي مطلب از همه جالب تر بود.

اورانوس...: استاد، مثل هميشه خوب مي‌نويسيد ولي اين يکي واقعاً عالي بود. درود بر شما.

فاطمه غ...: بسيار خوب بود.

بهاره...: دو سال پيش، بعد از جريانات بعد از انتخابات بود که با نوشته هاي شما آشنا شدم. بسيار تحت تأثير قرار گرفتم چون يکي از معدود کساني بوديد، حد اقل تا آنجايي که دانش اندک من در اين زمينه ها اجازه قضاوت به من مي‌دهد، که وقتي مقاله يا نوشته‌اي را مي‌نويسيد بر مبناي [مدارک] و شواهدي است که ارائه مي‌دهيد نه فقط احساسات. ممنون از نوشته‌هاي پر از اطلاعاتي که مي‌نويسيد. براي نسل جديد خيلي مفيد است.

آريانا...: استاد، چيزي که جالب بود جناب رئيس‌جمهور وارونه صحبت کردند و شما هم به سبک او وارونه احساس تون را بيان کردين. زيبا بود.

حسن ع....: تحمل گوش کردن [...] مطلب تون بسيار زيبا بود.

عاطفه...: چه قدر عينک بهش مياد [...]

اسلام...: خوشم مياد تو يه ساعت تمام مشكلات 100 ساله ايران رو حل مي‌كنه. ديگه چي مي‌خواييد آخه!

کيخسرو...: [کامنت نامفهوم؟]

ياشيل...: [...]

نيلوفر...: حذف صفرها از پول ملي گل‌آلود کردن آب است. بحران سازي اسم رمز بقاي متحجران قدرتطلب.

حميدرضا ع...: «آقاي رييس جمهور! نکته باريک تر از مو اين جاست.»  [يادداشتي از] قاسم روانبخش، دبير سياسي هفته‌نامه پرتو. [+]

 عاطفه...: جديش نگيريد [...]

حميدرضا ع...: ايشان حجت الاسلام روانبخش دبير سياسي هفته‌نامه پرتو (ارگان آيت‌الله مصباح يزدي) هستند و اگر مي‌خواهيد بدانيد وبلاگ‌شان معتبر است، بله متعلق به خودشان است.

شهبازی: وبگاه «صبح اميد» [+] نوشت: آيت‌الله محي‌الدين حائري شيرازي، عضو مجلس خبرگان رهبري، عصر شنبه در بازديد از خبرگزاري رسا تلاش کرد رفتار رحيم مشايي را عادي تلقي کند که از او به عنوان ليدر اصلي تفکرات مشايي و دوست مرموزش يعقوبي نام برده مي‌شود. او گفت: اگر يک مناظره برگزار کرده بوديم، اين فاصله‌ها کم مي‌شد و اينجوري همديگر را متهم نمي‌کرديم... من معتقدم ما ترسيديم از اينکه اين حرف ها را بياورند در صدا و سيما مطرح کنند و امر بر برخي از افراد مشتبه و برخي منحرف شوند. اين مسئله ممکن است در سطح عامه مردم عوارضي را به همراه داشته باشد، اما در سطح کارشناسان چرا نبايد بحث شود آنها که تحت تاثير قرار نمي‌گيرند.

استاد اخلاق دولت دي ماه سال گذشته با انتشار نام‌هاي خطاب به رحيم مشايي از او به عنوان هابيل ياد کرد و در برابر انتقادات شديد همفکرانش نسبت به نظرات مشايي در مورد موسيقي نوشت: آنچه حضرت هابيل زيبا دانسته روشن است و آنچه را به علم خود عمل کرده مشخص است و نتيجه عمل به علم که عين تقوا است مشخص است.

حائري شيرازي امروز مراد اسفنديار رحيم مشايي و علي يعقوبي و از عوامل مؤثر بر انديشه هاي محمود احمدي نژاد است... [و مابقي مطلب]

شهبازی [سه شنبه، 27 اردیبهشت، ساعت 5:37 صبح] جوان انلاين هم وارد بازي شد که تيم رسائي- يامين پور آغاز کرده بودند. جوان در گزارشي مدعي شد که عباس غفاري با سيد محمد خاتمي و غلامحسين کرباسچي نيز رابطه داشته است. [+]

اين خط را کيهان امروز هم در صفحه دو دنبال مي کند. [+]

 هدف آشفته کردن فضاست تا دوغ و دوشاب، راست و دروغ، مخلوط شود و اساس ارتباطات مشکوک با موساد لوث شود. خدا رحم کند به اين مملکت با اين گستره نفوذ برخي کانون ها و عمق ساده لوحي و بلاهت بعضي ها.

اين شبکه هر سر نخي از موساد را براي لوث کردن جناحي مي‌کنند درست مثل ماجراي قتل‌هاي زنجيره‌اي که حسينيان مدعي شد کار جناح دو خرداد است و گنجي مدعي بود کار جناح راست و رفسنجاني است. چنان آب گل‌آلود شد که ماهي گم شد. حال هم همان بازي شروع مي‌شود. خامي و حماقت تا کي؟ تا کي بايد با ترفندهاي تکراري و کهنه و نخ نما باز و باز گول خورد؟


دوشنبه، 26 ارديبهشت 1390/ 16 مه 2011، ساعت 7:30 بعد از ظهر

يادداشت زير ديروز، ساعت چهار بعد از ظهر يکشنبه 25 ارديبهشت، در فيسبوک عبدالله شهبازي [+] منتشر کرد. نظرات ذيل يادداشت در صفحه فوق درج شده:

هشدار درباره تحولات جاري و پرووکاسيون کانون‌هاي پنهان

کانون پنهاني که تحولات جاري در ايران را سازمان‌دهي و هدايت مي‌کند، در چند روز اخير تاکتيک جديدي در پيش گرفته است. هدف از اين تاکتيک منحرف کردن توجه اصول‌گرايان از «جريان انحرافي» است از طريق مطرح کردن مجدد حوادث پس از انتخابات دهم رياست جمهوري. حملاتي که در دو سه روز اخير در برخي وبگاه‌هاي داخلي عليه آيت‌الله هاشمي رفسنجاني آغاز شده بيانگر اين تاکتيک است. اين کانون مي‌کوشد بار ديگر ذهن مخاطبان خود را به رويارويي‌هاي دو سال گذشته معطوف نموده و از اين طريق تمرکز را از روي شبکه‌اي که هم‌اکنون زير ضربه قرار گرفته منحرف کند يا کاهش دهد.

به اين دليل است که چند روز پيش وبگاه «تماشا نيوز»، که به عنوان ارگان نيمه رسمي تيم مشايي شناخته مي‌شود، دو مطلب عليه «رجانيوز» منتشر نمود. [+، +] هدف از اين تلاش اعاده حيثيت از وبگاه فوق است تا اين وبگاه جايگاه به شدت مخدوش شده خود را در ميان اصول‌گرايان از دست ندهد و بتواند در جهت آشفته کردن فضاي سياسي جاري ايفاي نقش کند.

سکوت برخي حاميان اصلي وبگاه افراطي «رجانيوز» نيز معنادار است: کساني چون حسينيان و کوچک زاده و رسايي، که تا ديروز فرياد «وابصيرتا»ي ايشان گوش فلک را پر کرده بود و داعيه دفاع از «کيان نظام» را داشتند، اکنون که «کيان نظام» به راستي در خطر است، چرا سکوت پيشه کرده‌اند؟

اين تاکتيک براي منحرف کردن نخبگان سياسي در تاريخ ايران و جهان پيشينه مفصل دارد. براي مثال، در سال‌هاي اوّليه پس از انقلاب، شبکه‌هاي وابسته به غرب در ايران مي‌کوشيدند با بزرگنمايي «خطر شوروي» توجه انقلابيون را از مبارزه با کانون‌هاي غربي کاهش دهند. اين گفته امام خميني بيانگر شناخت ايشان از تاکتيک فوق است: «خط اين بود که آمريکا منسي [فراموش] بشود. يک دسته شوروي را طرح مي‌کردند تا آمريکا منسي بشود... خط اين بود که اين قضيه مرگ بر آمريکا منسي بشود...»

از سوي ديگر، کانون پنهاني که در پس تحرکات اخير قرار دارد، قطعاً خواهد کوشيد با تحريک نيروهاي سياسي معترض به نتايج انتخابات دهم آن‌ها را به سود خود وارد صحنه کند. ايجاد آشوب در دانشگاه‌ها و ساير مراکز با پرچم و نام «جنبش سبز» مي‌تواند يکي از اين تحرکات باشد.

در واژگان سياسي به اين گونه تحريکات «پرووکاسيون» مي‌گويند. تاريخ معاصر ايران نمونه‌هاي فراوان از پرووکاسيون‌ها را ثبت کرده است. دو نمونه بارز و مؤثر را مثال مي‌زنم:

سازمان‌دهندگان کودتاي 28 مرداد 1332 در اوّلين گام کوشيدند اعضاي حزب توده را وارد صحنه کنند و گروهي وسيع از عوامل خود را نيز تحت پوشش حزب توده و با شعارهاي افراطي عليه شاه وارد خيابان‌ها کردند. در اسناد سيا اين گروه «توده‌اي بدلي» خوانده مي‌شوند. اقدامات اين آشوب‌گران و شعارهاي افراطي آن‌ها سبب شد که دکتر محمد مصدق، نخست‌وزير، دستور جلوگيري از تظاهرات خياباني را صادر کند. به اين ترتيب، خيابان‌ها خالي شد و کودتاچيان توانستند اراذل و اوباش را به ميدان کشند و بدون مقاومت از سوي مردم به سادگي مراکز اصلي تهران را تصرف کنند.

اعتصاب اوّل بهمن 1340 دانشجويان دانشگاه تهران نمونه ديگري از پرووکاسيون است. در اين زمان شاه و کانون‌هاي غربي حامي او مي‌کوشيدند دولت دکتر علي اميني را ساقط کنند. اميني از حمايت دولت جان کندي در آمريکا برخوردار بود. در اين ماجرا سازمان دانشجويي جبهه ملّي به سادگي آلت دست دربار عليه دولت اميني شد. در مقاله «شاپور بختيار و ناسيوناليسم ايراني» [مطالعات سیاسي، کتاب اوّل، 1370، صص 141-253] در اين باره به‌طور مستند سخن گفته ام.

سال‌ها بعد از حادثه فوق برخي شخصيت‌هاي برجسته جبهه ملّي، مانند دکتر مهدي آذر و شمس‌الدين اميرعلايي، به صراحت اين اعتصاب را توطئه دربار براي ساقط کردن دولت اميني خواندند. بيژن جزني و همايون کاتوزيان و عزت‌الله سحابي نيز بر اين نظرند. تشديد بحران سياسي در ايران و به‌ويژه حادثه خونين اوّل بهمن 1340 دانشگاه تهران سرانجام دولت کندي را متقاعد کرد که ابقاء اميني به سقوط ايران در دامان کمونيسم خواهد انجاميد و تنها شاه قادر به سرپرستي اين کانون آشوب‌زده است. به اين ترتيب، دولت اميني سقوط کرد و اسدالله علم به قدرت رسيد.

جامعه ايراني بار ديگر در مقطعي سرنوشت ساز قرار گرفته است. هشيار باشيم و اجازه ندهيم کانون‌هاي دسيسه‌گر به سادگي، همچون نسل‌هاي گذشته، ما را اغفال کنند و با تحريک عواطف يا تخدير آگاهي و از اين طريق دستکاري در کنش‌هاي ما فرايندهاي سياسي را به سمت و سوي مطلوب خود سوق دهند.

نظرات:

[توضيح: از آنجا که ممکن است برخي دوستان مايل به درج نام کامل‌شان در وبلاگ من نباشند، تنها نام کوچک آن‌ها ذکر مي شود. در مواردي برخي نظرات را درج نکردم و به جاي آن سه نقطه [...] گذاشتم. اين نظرات در فيسبوک مندرج است.]

مصطفي...: استاد احياناً منظورتون به اتفاقات 25 ارديبهشت امسال، يعني امروز، که نيست؟ درخواست اعتراض در دانشگاه‌هاي کشور رو مي‌گم.

مقداد...: من فکر مي‌کنم منظور استاد شهبازي جريانات منحرفي هست که اين روزها حتي احترام رهبر را هم نگه نداشتند و حالا که مي‌بينند مردم مي‌فهمند که اين‌ها چه فکري دارند مي‌خواهند با منحرف کردن ذهن مردم به سمت اعتراضات بعد از انتخابات يه کم خودشان را استتار کنند. جناب شهبازي، حتي من احساس مي‌کنم اتفاقاتي مثل اعتصاب 25 ارديبهشت هم زير نظر آن‌ها و به نام جريان اعتراضات انتخابات انجام شده تا بتوانند سر فرصت کار انجام بدهند. البته ببخشيد که اينجا دارم نظر مي‌دهم زير مقاله شما.

شهبازي: اگر اتفاقي افتاده باشد که به سود شبکه پنهان بر فضاي سياسي تأثير مؤثر گذاشته باشد، بنحوي که بر سير تحولات اثر بگذارد و آن را منحرف کند، مي‌تواند مصداق همين پرووکاسيون باشد.

خود دانشجويان آگاه و هشيارند. اگر نشانه‌ها و قرائن عجيبي ببينند خود مي‌توانند تحليل کنند مثلاً همراهي بعضي افراد که برايشان غيرعادي بوده و غيره.

علي...: به نظر شما صحبت‌هاي امشب آقاي احمدي نژاد چه تأثيري بر اين انحرافات خواهد گذاشت؟!

شهبازي: صحبت‌هاي امشب آقاي احمدي نژاد بسيار مؤثر است. ولي شخصيت ايشان قابل پيش بيني شده. تصور مي‌کنم ابتدا اعلام حمايت و پيروي قاطع از رهبري خواهند کرد و سپس بقيه را به لجن خواهند کشيد. و چون پخش مستقيم است خواهند کوشيد با روش‌هاي پوپوليستي نظر توده مردم را به خود جلب کنند: من وارد حريم ممنوعه شدم، پا روي دم اشرافيت گذاشتم و احياناً افشاگري درباره تخلفان و مفاسد مالي مخالفان خود :)

شهبازي: خبر دستور احمدي نژاد درباره عبور مونوريل قم از روي حرم حضرت معصومه (س) نيز بسيار مهم است. تيتر اصلي و بزرگ امروز روزنامه 19 دي استان قم بوده. هيچ جاي دنيا اجازه نمي‌دهند با اماکن تاريخي چنين رفتاري شود چه رسد به يک مکان مقدس ديني مانند حرم حضرت معصومه (س). [+، +، +]

صفحه اوّل روزنامه 19 دي (استان قم) مورخ 25 ارديبهشت 1390

مقداد...: به نظر من مشکل، اعتقاد مجريان اين طرح به مقدس بودن آن مکان است.

ياشيل...: استاد، مردمي که بي‌تفاوت به سرنوشت خود باشند، مستبدان و قدرت‌هاي خارجي برايشان سرنوشت شان را رقم خواهند زد.

حميدرضا...: چرا معاون حفاظت اطلاعات مصلحي عزل و خانه نشين شد؟ [+]

نيکتا...: جناب استاد، به نظر شما آيا اعتراضات سبزها به ظلم‌ها و ...فعلاً بايد متوقف بماند و يا جهت‌گيري آن بايد [جريان] تحت ضربه فعلي را هم در بر بگيرد؟ پيشنهاد شما براي آلت دست اين جريان نشدن چيست؟

آرش ک ...: بنده حامي جنبش سبز هستم و تحليل شما را از اين وقايع کاملاً درست مي‌دانم. باند مخوف مشائي- احمدي‌نژاد، که دقيقاً مي‌دانم از کجا خط مي‌گيرند، به خاطر افشا شدن بخشي از شبکه پنهان‌شون در شرايط سختي قرار گرفتند و براي کاهش فشار مجبورند تا به نحوي جنبش سبز رو براي حاکميت تهديد نشون بدهند تا حاکميت به جاي تمرکز روي باند مخوف‌شون، متوجه تهديد جنبش سبز بشه. تحليل شما کاملاً درسته استاد شهبازي.

شهبازي: به عنوان يک نمونه هشداردهنده توجه کنيد به اين مقاله جهان نيوز و مخصوصاً کامنت‌هاي ذيل آن. واقعاً مي‌خواهند فضاي سياسي روز را تغيير دهند: [+]

بالاخره پس از گذشت چند نسل بايد ما هشيارتر و آگاه‌تر از پيشينيان‌مان باشيم :) به‌قول حافظ شيرازي: من جرب المجرب حلت به الندامه.

رضا...: مشايي در مصاحبه با خبرگزاري ايرنا در پاسخ به اين پرسش که علت ورود پرحجم خواص به اين صحنه و بيان عبارات تند عليه رئيس جمهور چيست، عنوان کرد: «اين موضوع در آينده قابل بحث است و واقعيات زيادي بايد گفته شود. در هر حال بعضي خواص به علت برداشت غلط از سكوت چند روزه رئيس جمهور به صورتي شتابزده واكنش نشان دادند و منويات دروني خويش را بروز دادند. آن‌ها انتظارات و درك نادرستي از مسائل دارند و به دليل واكنش‌هاي شتابزده دست‌شان پيش ملت رو شده و در آينده واقعياتي از علت اين هجمه‌ها عليه رئيس جمهور روشن خواهد شد.»

آيا اين گفته وي يك ژست سياسي و براي فرار از توضيحات و قبول شكست است و يا اين كه در آينده‌اي نزديك پاتك تيم مشائي و احمدي نژاد به طيف اصول‌گراياني كه در غيبت 11 روزه احمدي نژاد گفتند و نوشتند و موضع گرفتند مشاهده خواهد شد؟!

هب...: [...]

بهزاد...:

1- بهتر است نام «جريان انحرافي» را، که اخيراً توسط راست ميانه‌رو معروف شده است و مصداقي جز مشايي، اليت اين جريان، را به ذهن متبادر نمي‌کند، با واژه‌هايي ديگر ياد کنيم زيرا معناي ماهوي «جريان انحرافي» اين است که جرياني در دولت وجود دارد که بدواً اصول‌گرا بوده اما بعد به انحراف کشيده شده است. حال آن که اين جريان نه تنها اصول‌گرا نيست بلکه هدفي نيز جز نابودي اصول ندارد و خود را نيز اصول‌گرا، چپ يا راست هم نمي‌داند و از اظهار اين موضوع نيز ابايي ندارد. و از همان بدو امر تلاش اين جريان نفوذ در قدرت به منظور حرکت بر خلاف جريان نظام و منافع ملي و تأمين منافع برخي قدرت‌ها بوده. لذا بهتر است اين موضوع از همين الان مطرح شود تا هم برخي منافع‌طلبان (به ظاهر اصول‌گرا) از اين موضوع سواستفاده نکنند و هم ماهيت اصلي اين جريان مورد مداقه قرار گيرد.

2- خطر خلاصه شدن جريان فوق، «جريان انحرافي»، در برخي اليت‌هاي شناخته شده به منزله اين است که اگر برخوردي با اليت‌هاي اين جريان صورت گيرد افراد اصلي جريان که از قضا در خفا هستند به جهت حفظ موقعيت خود در محافل قدرت عمداً تلاش خواهند نمود اصطلاحاً با «خرج» کردن يک يا چند نفر موضوع را در اذهان عمومي و نهادهاي مسئول پايان يافته تلقي کنند و عملاً در چنين وضعي اين جريان به حيات خود در رگه‌هاي قدرت ادامه خواهد داد. و به نوعي نه تنها برخوردي با اين جريان نشده است بلکه مانند پزشکي است که پس از بيماري به جاي سرم واکسن به بيمار تزريق مي‌کند و بيماري نه فقط از بين نمي‌رود بلکه قوي‌تر شده و خاصيت مزمن و ريشه‌اي پيدا مي‌کند که اين موضوع با توجه به اين که پزشک متصور است که بيمار را درمان نموده مي‌تواند حيات بيمار را بيش‌تر در معرض خطر قرار دهد.

اميرعباس...: استاد، تحليل بسيار زيبايي بود. اي کاش آن‌هايي که بيش‌ترين حمايت را از اين "اعجوبه هزاره سوّم"، به‌قول سرکار خانم رجبي، مي‌کردند زودتر بيدار مي‌شدند. مگر نه آن است که آن‌ها از خواص بابصيرت بودند و من نوعي بي‌بصيرت؟

شهبازي: هفته‌نامه نه دي، که توسط افراد مشکوکي چون حميد رسايي و وحيد يامين پور اداره مي‌شود، در شماره اخير خود با ارائه ليستي مغشوش از افراد مرتبط با عباس غفاري مي‌کوشد فضا را آشفته کند. [+، +] هفته نامه نه دي فهرستي از مرتبطين با عباس غفاري به دست داده و اسامي زير را ذکر کرده است: رحيمي و مشايي، مهاجراني (وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در دولت آقاي خاتمي)، علي يونسي (وزير اطلاعات سابق)، دکتر ب. ل. (کيست؟) و آقايان موسوي خوئيني‌ها و سيد محمد خاتمي (رئيس جمهور پيشين).

صفحه اوّل هفته‌نامه 9 دي تيم رسايي- يامين پور

حائري شيرازي، امام جمعه سابق شيراز، هم خواستار مناظره با مشايي شده. اين يعني حمايت تلويحي و بزرگنمايي مشايي لابد ميخواهند درباره اجنه مناظره کنند! [+] [آقاي حائري از دوستان علي يعقوبي بوده است.]

آقاي علي مطهري خواستار نجات دادن احمدي نژاد از "جريان انحرافي" شده‌اند. [+] دکتر والتر بيشاپ، در سريال فرينج، را خبر کنيد! :)

حميدرضا ع ...: چه کساني حلقه مرتبط با غفاري هستند؟ [+، +]

حسن ع ..: آقاي شهبازي، اين سئوال رو چند روز پيش از شما پرسيدم که بي جواب موند. دليل حمايت شما از باند رهبري و اصول‌گرايان عقب مونده در مقابل باند مشايي چيست؟ آيا فراموش کرده‌ايد که اتحاد شوم اين دو جريان زمينه‌ساز کودتاي خرداد 88 شد؟ حتي اگر مجبور به انتخاب بين اين دو جريان باشيم باند مشايي مسلماً بهتر از باند مقابل است ولي در نهايت سگ زرد برادر شغال است.

شهبازي: دوست محترم. بنده پس از يک عمر زندگي سياسي و پژوهش و تحقيق به اين درک رسيده‌ام که در پايه صعود يک جريان مخرب شبه نازي در ايران با پيامدهاي خونين براي وطنم و منطقه خاورميانه قرار نگيرم. اگر توجه فرماييد صعود نازيسم در آلمان نيز پايه‌هاي مشابه داشت. بنگريد به مقاله من با عنوان "رازهاي پنهان صعود نازيسم" در وبگاهم. [+] بنده در انتخابات از ميرحسين موسوي حمايت کردم و با شناخت نزديکي که از ايشان دارم يقين دارم اگر آزادي عمل داشتند همين موضع را مي‌گرفتند. سال‌ها پيش در مقاله "رازهاي پنهان صعود نازيسم" چنين نوشتم:

«رابطه هيتلر جوان با والتر اشتين نيز از مواردي است که مورد توجه محققين قرار گرفته است. والتر اشتين، مقارن با دوران جواني هيتلر و اقامت او در وين، يک فراماسون فعال مدعي ارتباط با موجودات فراطبيعي در وين بود و سازمان ماسوني پنهاني را بنيان نهاد که به ترويج عقايد رازورانه، آريايي‌گرايانه و تئوسوفيستي اشتغال داشت. هيتلر جوان به سازمان ماسوني اشتين پيوست و از نظر فکري به‌شدت از آن تأثير گرفت. والتر اشتين بعدها، با نام دکتر اشتين، کتاب‌هاي متعددي درباره «رازوري آريايي» نوشت و نوعي آئين شيطان‌پرستانه را تبليغ مي‌کرد. در سال‌هاي جنگ دوّم جهاني، دکتر اشتين در انگلستان اقامت داشت و در اين زمان مشاور شخصي سِر وينستون چرچيل و عضو سرويس اطلاعاتي بريتانيا بود.»

حسن ع...: استاد از پاسخ شما متشکرم ولي باز هم دليل حمايت شما از جريان مقابل باند مشايي رو متوجه نمي‌شوم. شکي هم ندارم که مهندس موسوي اگر آزاد بود مسيري رو که از 25 بهمن شروع کرده بود ادامه مي‌داد و اصولا به دعواهاي اين دو باند مخوف کاري نداشت.

سئوال ديگري که براي من به وجود اومده اينه که مردم ايران چرا فقط نظاره‌گر هستند، چرا کاري نمي‌کنن، آقاي خاتمي به عنوان تنها سر آزاد فتنه! چرا ساکته؟ چرا بعد از بازداشت خانگي موسوي و کروبي کاري نکرد؟چرا از مردم براي تظاهرات و نافرماني دعوت نمي‌کند؟ چرا ما مردم ايران هميشه بايد برامون تصميم گرفته بشه؟ چرا خودمون تصميم نمي‌گيريم؟

شهبازي: از منظر بنده، فرمايشات جنابعالي احساسي است و به دور از واقعيت‌هاي جامعه؛ اگر نگويم افراطي.

چنگيز...: آقاي شهبازي، تهديد احمدي‌نژاد کار خود را کرد. امشب قرار بود هر دو دست همديگه را رو کنن.

امير...: اين کانون در درون [...] جاهاي بسيار حساس خيلي وقته رخنه کرده و اگه لازم بشه خود مشايي و احمدي نژاد رو هم قرباني خواهد کرد. اين کانون از نظر کمي بسيار کم تعداد است اما شديداً کارا و مؤثر! دقيقاً شبيه ويروس‌شون (استارکس نت). [...]

مهدي...: اين جريان خيلي وقت است که ذهن همه را به مسائل ديگر سرگرم کرده و کار خودش را مي‌کند.

جعفر...: هر مرام و مسلکي حفره‌هايي داره و حفره انقلاب اسلامي [...] تحجره. سال ها پيش مقاله‌اي در مجله «عصر ما» خواندم که عملکرد سعيد امامي رو در سيستم امنيتي ايران بر اين مبنا تحليل کرده بود که نام هم نداشت حالا به نظرم مي‌آد نويسنده آن مقاله شايد شما بوده‌ايد استاد؟

شهبازي: نمي‌دانم کدام مقاله را مي‌فرماييد. بهرحال بنده ننوشته‌ام. شايد از مطالب من گرفته‌اند.

سمانه...: کامنت هاي زير مقاله «جهان نيوز» مؤيد اين نکته شما بود که اين جريان قصد دارد با فرار رو به جلو و قرار دادن هاشمي در مقابل خود از موضع ضعف بيرون بيايد.

آرش...: والتر اشتاين و قدرت‌هاي فراطبيعي (جن) و سروينستون چرچيل = مشائي و قدرت‌هاي فراطبيعي (جن) و جک استراو. درود بر شما استاد شهبازي.

سمانه...: استاد، من فکر مي‌کنم پايگاه اجتماعي احمدي نژاد بيش‌تر از طرف ديگر دعواست!

شهبازي: بخش‌هايي از مقاله "رازهاي پنهان صعود نازيسم" که به صورت پي. دي. اف. در سايتم هست و قبلاً آدرس دادم. اين مقاله ابتدا با عنوان "سعيد امامي و دوستان نئونازي او" در روزنامه آفتاب امروز (چهارشنبه، 27 بهمن 1378، صفحه 7) منتشر شد.

«در اواخر سده نوزدهم سازمان پنهاني و مرموزي به‌نام طريقت طلوع طلايي در انگلستان پديد شد که داراي پنج لژ در فرانسه و آلمان نيز بود. يکي از رهبران اين طريقت به‌نام ساموئل ليدل ماترز در سال 1892، با اقتباس از نظريات کلنل اُلکات و ساير رهبران تئوسوفيسم، وجود استادان غيبي را اعلام کرد که در لژ برادري سفيد مأوا دارند و امور جهان را هدايت و اداره مي‌کنند. ماترز از هواداران سفت و سخت هيتلر و حزب نازي در انگلستان بود.»

«فرقه مشکوک ديگري که در پيدايش نازيسم آلمان تأثير داشت و به‌طور مستقيم با تئوسوفيسم مرتبط بود، انجمن تول است که در سال 1912 تأسيس شد و مرکز آن در مونيخ قرار داشت. بنيانگذار اين سازمان فردي است که با عنوان اشرافي کنت هنريش فن سباتندروف شهرت داشت و نام اصلي‌اش رودلف گلوئر بود. او در اوايل سده نوزدهم در استانبول (عثماني) اقامت داشت و تاجري ثروتمند به‌شمار مي‌رفت. وي پس از بازگشت به آلمان، انديشه تول، سرزمين مرموز و افسانه‌اي آريايي‌هاي باستان، را از کتاب آموزه سرّي مادام بلاواتسکي، از بنيانگذاران تئوسوفيسم، به وام گرفت، سازمان خود به نام انجمن تول را برپا کرد و هدف خويش را سروري نژاد برتر اعلام داشت. وي به جذب اعضاي خاندان‌هاي اشرافي و ثروتمندان و کارخانه‌داران آلماني به اين انجمن پرداخت و با اوجگيري جنبش انقلابي در آلمان، و به‌ويژه قيام خونين کارگران باواريا، يک شبکه تروريستي به رياست فردي به‌نام ديتريش اکارت ايجاد کرد که يکي از اقدامات آن قتل وحشيانه کورت ايزنر، رئيس‌جمهور باواريا، بود. طي سال‌هاي 1919-1923 اين سازمان به 300 فقره عمليات تروريستي دست زد. در ميان اعضاي انجمن تول نام بلندپايگاني چون فرانتس گورتنر (وزير دادگستري باواريا)، پوهنر (رئيس پليس مونيخ)، و ويلهلم فريک (معاون يوهنر) ديده مي‌شود. بعدها، در دولت هيتلر، فريک وزير کشور و گورتنر وزير دادگستري آلمان شدند. مورخين انجمن تول را قدرتمندترين سازمان پنهاني آلمان در دوران صعود فاشيسم مي‌دانند. يکي از اعضاي اين انجمن، رودلف هس بود. فردي به‌نام پروفسور هوسهوفر به‌عنوان نظريه‌پرداز انجمن تول شناخته مي‌شد. هوسهوفر از طريق هس با هيتلر آشنا شد و تعاليم او دستمايه اصلي هيتلر در نگارش کتاب زندگي من قرار گرفت.»

«صعود هيتلر در هرم سياسي آلمان بر بنيادهاي رازورانه تئوسوفيستي نيز استوار بود. براي نمونه، بيوه فيلدمارشال فن مولتکه، فرمانده نظامي آلمان در دوران قيصر و از دوستان هوستن چمبرلين (فيلد مارشال فن مولتکه يک ماسون بلندپايه نيز بود)، اعلام کرد که با «روح همسر فقيدش» تماس گرفته و وي اعلام کرده که رهبر آينده آلمان هيتلر خواهد بود. اين پيشگويي بر توده‌هاي عوام و جاهل آلمان تأثير فراوان داشت.»

«نقش سازمان اطلاعاتي بريتانيا (اينتليجنس سرويس) و شبکه پنهان زرسالاران يهودي در صعود نازيسم در آلمان را از طريق عمليات مرموز ايگناس تربيش لينکلن نيز مي‌توان پيگيري کرد. تربيش لينکلن، که به يک خانواده ثروتمند يهودي ساکن مجارستان تعلق داشت، به‌عنوان يکي از مأموران اطلاعاتي و توطئه‌گران بزرگ و افسانه‌اي نيمه اوّل سده بيستم ميلادي شهرت فراوان دارد. او در سال 1903 به انگلستان مهاجرت کرد، در سال 1910 نماينده مجلس عوام شد و زندگي مجللي در پيش گرفت. در سال‌هاي بعد، به‌همراه سيدني رايلي يهودي، مأمور اطلاعاتي نامدار ديگر انگليس، در دسيسه‌هاي نفتي- سياسي مرموز آن دوران به‌سود اليگارشي يهودي و مجتمع نفتي رويال داچ شل نقش فعال داشت. در آٍستانه جنگ اوّل جهاني، تربيش لينکلن به‌عنوان نماينده اينتليجنس سرويس بريتانيا با سازمان اطلاعاتي آلمان وارد ارتباط شد. حداقل از اوايل سال 1919 به‌طور کامل در آلمان مستقر شد و در عمليات خرابکارانه و توطئه‌هاي گروه‌هاي افراطي فاشيستي نقش فعالي به‌دست گرفت. در اين دوران، او يکي از عوامل اصلي پس پرده در سازماندهي و تحرکات گروه‌هاي اوباش موسوم به لشکر آزاد بود که از درون آن حزب نازي زائيده شد. يکي از اقدامات اين گروه قتل فجيع رزا لوکزامبورگ و کارل ليبکنخت است. (خانم رزا لوکزامبورگ را پس از شکنجه وحشيانه با شليک گلوله در سرش کشتند و جسد او را در فاضلاب انداختند.) در 24 ژوئن 1922 نيز والتر راتنو، وزير خارجه آلمان که سياست‌هاي وي مطلوب مافياي صهيونيستي انگليس نبود، به‌دست يکي از اعضاي لشکر آزاد به قتل رسيد. توجه کنيم که والتر راتنو يهودي بود و پدر وي (اميل راتنو) بنيانگذار کمپاني معروف AEG است. در همين زمان بود که فعاليت سياسي هيتلر آغاز شد و وي به عنوان مأمور مخفي سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه با برخي رهبران افراطي نظامي چون ژنرال لودندروف، گروه کوچک خود را تأسيس کرد؛ همان گروهي که سپس به حزب ناسيونال سوسياليست کارگري آلمان (نازي) بدل شد. در نوامبر 1923 ژنرال لودندروف و هيتلر کودتاي نافرجامي را ترتيب دادند که به کودتاي مونيخ معروف است. امروزه مورخين مي‌دانند که يکي از گردانندگان طرح‌هاي متعدد کودتايي ژنرال لودندروف و هيتلر همان آقاي تربيش لينکلن بوده است. تربيش لينکلن بعدها در بندر شانگهاي مستقر شد، نام چيني چائو کونگ را بر خود نهاد، سر خود را تراشيد و 12 ستاره کوچک بر پوست جمجمه‌اش داغ زد، به‌عنوان راهب بودائي صومعه‌اي به راه انداخت و گروهي مريد وفادار در پيرامون خويش گرد آورد. با آغاز جنگ دوّم جهاني، چاپو کونگ، يا همان آقاي تربيش لينکلن، با سرکنسول آلمان در شانگهاي تماس گرفت و خواستار ملاقات با هيتلر شد تا قدرت ماوراء‌طبيعي خود را در خدمت او قرار دهد. از سرنوشت اين پيشنهاد اطلاعي نداريم.»

آرش...: استاد شهبازي، بدون شک افرادي که با جن‌گيراني قدرتمند مانند عباس غفاري ارتباط دارند فقط محدود به جريان احمدي نژاد نمي‌شه و مطمئناً در جناح اصلاح طلب هم هستن. بنده اعتقاد دارم افرادي چون مهاجراني و يونسي هم از اين قدرت‌ها استفاده مي‌کنن ولي در مورد خاتمي و خوئيني ها نمي‌دونم. نظر شما چيه؟

شهبازي: جناب آرش... واقعاً نمي‌دانم. از يونسي بعيد نيست :)

محمود...: استاد عزيز با عرض سلام. من در تعجبم شما چگونه ادعاي سايت مذکور را پذيرفته‌ايد. من در جاي ديگري از شما پرسيدم که با سابقه‌اي که ما در اين دو سال از جريان حاکم ديده‌ايم و از نزديک لمس کرده‌ايم از کجا معلوم که اين به اصطلاح افشاگري‌ها از همان جنس افشاگري‌هاي اين جريان خودخواه و متکبر در طرح دروغين انقلاب مخملي و اعترافات ساختگي زندانيان سياسي [...] و غيره نباشد. اين‌ها کارخانه دروغ‌پردازي راه انداخته‌اند در حجمي که به صادرات نيز رسيده است.

ما جريان مشايي و احمدي نژاد را آن زمان که افراد با بصيرتي چون [...] خود را به حماقت زده بودند و يا خود آن "کانون پنهان" هستند، اين‌ها را فاسد و درغگو و خائن به ملک و مملکت و دين مي‌دانستيم اما قرار نيست هر مهملاتي که همين هم داستان‌هاي ديروز نسبت به هم مي‌بافند را باور کنيم و کم کم خود را درميانه اين معرکه حيران و فريب خورده. شما بگوييد کشاندن پاي فرهيخته شريفي جون خاتمي چه مي‌تواند در پي داشته باشد. چه هدفي را دنبال مي‌کنند که از اتفاق شما هم تلويحاً آن را پذيرفته‌ايد زيرا در غير اين صورت آن را به شدت نفي مي‌کرديد. هميشه ارادتمنديم.

دوست عزيز آقاي [حسن...]، اين بسيار روشن است که چرا استاد عزيز به مقابله با مشايي برخاسته‌اند. در واقع شما بايد اين گونه تعبير کنيد يعني مقابله با مشايي نه حمايت از جريان مقابل. من هم فرمايشات استاد را قبول دارم که جريان مشايي يک جريان مزدور است که در نهايت يا به‌قول بعضي از دوستان به يک جريان فاشيستي حاکم منجر مي‌شود و يا منجر به فروپاشي مملکت و در نتيجه تماميت ارضي اين مملکت و در نهايت نقش‌بندي طرح خاورميانه بزرگ آمريکاي عزيز با ايراني چند تکه شده. در اين صورت همه ما وظيفه داريم هوشيار باشيم که فريب اين جريان منحرف و مزدور را نخورديم و در صورت لزوم واکنش نشان دهيم

شهبازي: جناب [محمود...]، من کجا ادعاي نشريه نه دي را پذيرفته‌ام؟ به کامنت‌هاي مربوطه مجدداً مراجعه فرماييد :)

محمود...: با سلام مجدد. شما بايستي کليت موضوع را زير سئوال مي‌برديد در حالي که با تأييد تقريبي احتمال صحت موضوع در خصوص يونسي تا حد زيادي صحت موضوع را به خواننده القاء مي‌فرماييد.

از اين گذشته در اين اوضاع گروه مشايي و گروه مقابل سعي دارن هر يک بنحوي از اصلاح‌طلبان سوءاستفاده کنند. مشايي مي‌خواهد با به دام انداختن آن‌ها لشکر خود را بزرگ‌تر و بزرگ‌تر سازد و جبهه مقابل مي‌بيند اين بهترين فرصت است تا با چسباندن اصلاح‌طلبان به مشائيون اين آخرين رمق باقي‌مانده از آنان را نيز بگيرد بنگريد به: +، +، + اين توطئه‌اي است از جانب هر دو گروه حتي اگر روزي ديديم اين دو از همين راه به مصالحه مجدد رسيدند که همانند انتخابات 88 آخرين دمار را از روزگار اصلاح‌طلبان و به‌طور جامع‌تر روشنفکران درآورند جاي تعجبي نخواهد بود. و شما خواسته يا ناخواسته به تقويت اين موضوع کمک مي‌نمائيد. باز هم مي‌گويم شما بايد کليت موضوع را انکار مي‌کرديد مگر آن که روزي عکس آن ثابت گردد. استاد عزيز از آنجا که اولياي دين به ما آموخته‌اند که بزرگ را بزرگ شماريد حتي اگر ابوسفيان باشد- در مثل مناقشه نيست- در اين مجال شما بزرگ ما هستيد و من مي‌خواهم مطمئن شوم که نسبت به حضرتعالي خداي ناکرده گستاخي نکرده باشم.

شهبازي: بنده چنين نيتي نداشتم و نقل قول از نشريه نه دي آقايان رسايي و يامين پور با ذکر توضيحي درباره آن‌ها بود و نوشتم با هدف آشفته کردن فضاي سياسي و متهم کردن هر کس اين اسامي ذکر شده. در مورد يونسي هم به مزاح گفتم و چيزي نمي‌دانم.

محمود...: ممنونم از توجه‌تان.

نيلوفر...: روزنامه كيهان در يك ماه گذشته در تعدادي از گزارش‌هاي خبري خود از گروهي كه كه جريان انحرافي ناميده مي‌شوند به عنوان جريان- باند انحرافي، باند مشايي و باند انحرافي ياد كرده است.

مرتضي...: جريان منحرفي خودشون چپ مي‌کنن، داداش غصه نخور، اصول اسلام و انقلاب هميشه پابرجاست.

امين...: به نظر بنده اگر جنبش خط واضح گذشته خود را دنبال کند که همانا پائين کشيدن احمدي نژاد و دار و دسته‌اش است به هيچ وجه اسير اين بازي‌ها نخواهد شد. به اين ترتيب فشاري غيرمستقيم به حاميان گذشته او هم مي‌آورد که در حال حاضر مقابل او ايستاده‌اند و شايد هم شانسي به آن‌ها بدهد که چهره خود را بين مردم ترميم کنند هر چند که موقتي باشد. مشکل اينجاست که اين کانون‌هاي مخفي شيطاني که شما اشاره کرديد در تمام جناح‌هاي سياسي پراکنده شده‌اند و به زودي بازي جديدي را آغاز مي‌کنند. حاميان پر و پا قرص گذشته احمدي‌نژاد، که اکنون چهره عوض کرده‌اند، از اين جمله مي‌توانند باشند و بعيد است که آن‌ها با گمراهي و بي‌اطلاعي اين حمايت‌هاي بي دريغ را انجام داده باشند. بنابر اين مشکل همچنان باقي است همانطور که از اوّل انقلاب هم بوده است و مردم هم از آن اطلاع دارند.

در ضمن همانطور که يکي از دوستان گفته است حرکات برخي اصلاح‌طلبان هم بسيار مشکوک بوده است همچنين مواضع آقاي گنجي که شما هم فرموده‌ايد.

امير...: ارتباط محافل مذهبي چه جناح راست سنتي و چه در جناح چپ با افرادي مانند لطيفي و برخي افراد در همان شيراز شما از قديم بوده است. همين آقاي صديقي و مروي و حتي برخي اعضاي شوراي نگهبان اعتقاد خاصي به اين قسم افراد دارند. نگاهي که از سوي اين جريان ترويج مي‌شود قرابت با تفکر شيخيه نيز دارد؛ تفکري که با طرح مسئله رکن رابع عملاً زمينه مناسبي را براي ظهور بابيت فراهم کرد.

نيلوفر...: [لينک گفتگوي دويچه وله با مهدي خزعلي را ارسال فرموده‌اند.]

مجيد ن و...: عالي بود استاد، مثل هميشه. با اجازه به اشتراک مي‌گذارم.

مجيد ن ق...: الان نبايد احساسي عمل كرد بايد هوشمندانه مراقب بود. طبق شواهد تاريخي يك ريزش شديد ايجاد خواهد شد. از آوار اين ريزش بايد به دور بود تا گردوغبارش فروكش كند. هر اعلام به نافرماني و يا چيزي شبيه به اين مي شود حكايت عسل و خربزه.

حامد...: سلام استاد. پيشنهاد مي‌کنم در صورت امکان ديدگاه‌ها و تحليل‌هاي خودتون رو در مورد جنبش سبز هم در قالب يادداشتي مستقل به رشته تحرير در آوريد. قطعاً براي ما که گنج‌نامه سابقه مطالعاتي و تحليلي شما رو نداريم مفيد خواهد بود. همچنين به ما کمک خواهد کرد براي شناخت وضعيت حال و آفريدن آينده که در منش و روش جوامع مؤثر است. با سپاس.

فتنه...: با اجازه کمي‌ به تکميل داستان رودلف فون سبوتندورف مي‌پردازم:

اسم اصلي‌اش آدم آلفرد رودولف گلاور و اسم مستعار او اروين تور (۱۸۷۵-۱۹۴۵) است. داستان زندگي‌ واقعي‌ او ضد و نقايص فراوان دارد و همچنان در هاله‌اي از ابهام است. سال ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۰ به عنوان تکنسين در مصر کار مي‌کرد و از ۱۹۰۱ تا ۱۹۱۴ در ترکيه بود و بنا به گفته‌هاي متناقض خودش در ترکيه يک بارون اشرافي به نام هينريش فون سبتندورف او را به فرزندخواندگي قبول کرد که اين داستان هم ثابت نشده.

در يک منبع ديگر ورود وي به مصر آوريل ١٨٩٨ ذکر شده است. در اين سال‌ها يک چهره کليدي آينده نازي‌ها هم به نام رودلف هس در مصر به سر مي‌برد. سبوتندورف در خدمت عباس حلمي پاشا ، خديومصر، کار مي‌کرد. مهم‌ترين بخش زندگي پر رمز و راز سبوتندورف با ورود وي به خاک ترکيه عثماني در اواخر ژوئيه ١٩٠٠ آغاز مي‌شود . او بلافاصله در محلي به نام چوبوک لو و در عمارت اشرافي حسين فخري پاشا، که يک تاجر قدرتمند ويک ماسون عضو فرقه بکتاشي ترکيه بود، ساکن شد و مسئوليت مديريت اموال او در باندرما و يني کوي در نزديکي بورسا را به عهده گرفت. تکنيسين سابق در مصر حالا در نقش يک مدير توانا در امور بازرگاني ايفاي نقش مي‌کند. در بورسا با بانکداري به‌نام آبراهام ترمودي، از يهوديان سالونيک، مرتبط مي‌شود و توسط او، که خود استاد اعظم لژ ممفيس ميزرائيم بود، تحت تعليمات عاليه قرار مي‌گيرد.

رودولف گلاور در فرقه چليپائيان گل سرخ (صليب گل سرخ) به درجه استادي لژ صليب گل سرخ مي‌رسد. در اينجا مجال پرداختن کامل به تاريخچه اين فرقه نيست. نشان فرقه روزنکروتس گل سرخي به علامت زهد و رياضت در مرکز چليپا بود و گويا در قرن پانزدهم ميلادي پا گرفته و خود را وارث حکمت مصر باستان، مذهب اسرار سرزمين فراعنه و خاصه تعاليم دو فرعون توتموسيس سوم و آمنوفيس چهارم، که در طريقت فوق نخستين بنيانگذاران سنت سري محسوب مي‌شوند، مي‌دانست. در رابطه با لژ صليب گل سرخ تاکنون، چه از سوي اعضاي آن و چه از سوي منتقدانش، صدها کتاب و هزاران مطلب به زبان‌هاي گوناگون نوشته شده است که البته بحثي است تخصصي. يکي از اين کتاب‌ها، نوشته رودلف فن سبوتندورف، «طلسم صليب گل سرخ» نام دارد. سپس مکتب تئوسوفي او را جلب خود کرد و به عضويت انجمن تئوسوفي خانم هلنا بلاواتسکي پيوست. اگر توجه کنيد در مکتب تئوسوفي نيز گل سرخ جاي خاصي دارد.

سبوتندورف در اين دوران در رابطه با «جمعيت اتحاد و ترقي» و به‌ويژه شخص انورپاشا بود. سه سال پس از پيروزي اين جمعيت در جريان انقلاب مشروطه ۱۹۰۸ تابعيت دولت عثماني را به دست آورد و مدت کوتاهي بعد در آستانه ورود دولت عثماني به جنگ‌هاي بالکان، که از اکتبر ۱۹۱۲ تا سپتامبر ۱۹۱۳ جريان داشت، رياست هلال احمر دولت عثماني را بر عهده گرفت. او در اواسط جنگ جهاني اوّل با سرمايه هنگفتي که هنوز منشاء آن ناشناخته مانده به آلمان باز گشت.

سبوتندورف در جريان انشعاب لژ ژرمن نقش مهمي بر عهده گرفت. در سال ۱۹۱۷ سرنوشت جنگ تا حدود زيادي تعيين شده بود. کمتر از دو ماه پس از انقلاب اکتبر در روسيه، يعني در دسامبر۱۹۱۷، سبوتندورف شعبه لژ ژرمن را در منطقه باواريا تأسيس کرد و خود با مقام استاد اعظم لژ آماده مداخله در تحولات آتي دوران پس از جنگ شد. در ژانويه ۱۹۱۸ سبوتندورف فعاليت‌هاي علني خويش را در رأس گروهي تحت عنوان "گروه مطالعاتي در رابطه با ميراث تاريخي ژرمن" آغاز کرد و ستاد مرکزي خود را در هتل گرانقيمت «چهارفصل» مونيخ مستقر نمود. در ظرف مدت کوتاهي، سبوتندورف موفق به جلب تعداد قابل توجهي از نخبگان سياسي، اقتصادي و فرهنگي مونيخ شد و در ۱۸ اوت ۱۹۱۸ «انجمن توله» Die Thule Gesellschaft  را تأسيس کرد.

اين مطالب را من تا نيمه شب ديشب از يک رساله دانشگاه تاريخ آلمان ترجمه کردم.

شهبازي: با تشکر از خانم فتنه به خاطر ارائه اطلاعات مفيدشان، براي آشنايي بيش‌تر با پيشينه فرقه سرّي روزنکروس (چليپاي گل سرخ) مراجعه شود به: شهبازي، زرسالاران، ج 4، صص 119-152؛ و نيز مقاله ويکي پدياي انگليسي در اين زمينه. [+]

مجيد ن ق...: علي مطهري: تفكر مشايي چيزي شبيه به نهضت آزادي است. واي كه چقدر اين جمله خطرناك است براي عوامي كه فقط نام مهندس بازرگان را شنيده‌اند و با تفكرات ايشان بيگانه‌اند. 

داوود حشمتي: با نظرات‌تون كاملاً موافقم. به نظرم مهندس موسوي هم اگر بود همين موضع را داشت. خاطرم هست در يكي از بيانيه ها به صراحت گفت: «مراقب باشيد كه اينها در ويران كردن خودشان آسيبي به شما نرسانند.»

حسن ع...: افراطي از چه نظر؟ من خواهان از بين رفتن [...] ولي نه به قيمت ديکتاتوري باند مجهول الهويه مشايي. دليلي هم نمي‌بينم در اين جريان طرف [...] را بگيرم [...]


Wednesday, May 18, 2011 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.