موساد، نئوکان‌ها و ايران

جنگ جديد در خاورميانه يا رسوايي بزرگ در آمريکا؟

بحث آزاد در فيسبوک

قسمت پنجم

سناريوي جديد: رسوايي وريتي و جنجال روزنامه ايندپندنت

ساعت 8 بعدازظهر يکشنبه، 24 مهر 1390/ 16 اکتبر 2011

شهبازي: دوستان، جناب فرهودي، اين ماجراي آدام وريتي و ليام فاکس و ارتباط‌شان با موساد در رابطه با ايران که روزنامه ايندپندنت امروز منتشر کرده، چيست؟

ليام فاکس [+] وزير دفاع مستعفي انگليس است. او که از حزب محافظه‌کار است در سال 2010 وزير دفاع شد و دو روز پيش، 14 اکتبر 2011، به خاطر رسوايي آدام وريتي، [+] دوست نزديکش، استعفا داد.

تيتر اصلي ايندپندنت امروز، يکشنبه 16 اکتبر، اين است: «فاش شد: بهترين دوست فاکس و پيوندهايش با اپوزيسيون ايران» «ارتباطات آدام وريتي با موساد.» [+] و انعکاس آن در روزنامه تلگراف که پشت ايندپندنت را گرفته براي بازتاب بيش‌تر خبر. تيتر تلگراف اين است: «آدام وريتي بهمراه اسرائيل براي براندازي پرزيدنت احمدي‌نژاد توطئه مي‌کرد.» [+] خبر ابتدا در ايندپندنت منتشر شد.

يعني چه؟ آدام وريتي با موساد براي برانداختن احمدي‌نژاد توطئه کرده بودند؟ اين کار چه معني دارد؟ بازي است؟ براي چه؟ ماجرا چيست؟

من اين طور مي‌فهمم که کاسه‌اي زير نيم کاسه است. هر چه بگوئيد از اين ام. آي. 6 مادر مرده بر مي‌آيد. به اين مي‌گويند "عمليات فريب". ولي با چه هدفي؟ يک کامنت در روزنامه ايندپندنت متعلق به دو دقيقه قبل: «آيا اين داستان را ام آي 6 نوشته؟»

مسخره است داستان. آقاي وريتي، دوست ليام فاکس وزير دفاع مستعفي، با موساد هماهنگ بوده براي ساقط کردن محمود احمدي‌نژاد و چند سفر کرده به ايران و با مخالفان احمدي‌نژاد ديدار کرده. دوستان خود تحليل کنند اين داستان ام. آي. 6 ساخته را.

کامنت‌ها را بخوانيد. مقاله ايندپندنت [+] تا اين لحظه 430 کامنت دارد. اگر شما جاي من بوديد چه تفسيري مي‌کرديد از اين داستان مهيج جاسوسي؟

آقايان فکر مي‌کنند با بچه طرف‌اند يا الان قرن نوزدهم يا زمان انقلاب مشروطه است که با اين بازي‌ها فريب دهند. قديمي شده اين گونه عمليات فريب. مي‌توانم ده‌ها نمونه تاريخي آزمايش شده ذکر کنم.

همسايه مختار: بايد ديد انعکاس خبر فوق در داخل ايران چگونه مديريت مي‌شود.

جواد نادري: بي بي سي نشان داد که دوستان و همشهري‌هاي آقاي تروريست ايراني [منصور ارباب سير] اصلاً باور نداشتند اينکاره باشد. يکي مي‌گفت او خيلي حواس پرت بود. حتي يک از آن‌ها گفت بايد يک گروه مستقل براي بررسي اين اتهام تشکيل شود تا حقيقت معلوم شود.

سامان فرهودي: جناب شهبازي، منبع بي نام اينديپندنت گفته وريتي بدون آن که مسئوليت رسمي از طرف دولت بريتانيا داشته باشد خود را نماينده دولت جا مي‌زده و در سفر سال 2007 به ايران و ديدارهايي که با اپوزيسيون داشته آن‌ها را با وعده‌هايي درباره تغيير رژيم ايران، که سياست رسمي بريتانيا نيست، تحريک کرده. جالب‌تر دلسوزي منبع داخل وزارت دفاع براي اپوزيسيون ايران است.

جواد نادري: ولي آقاي احمدي‌نژاد بيش‌ترين خدمت را در سال‌هاي اخير به اسرائيل انجام داده است. مگر اسرائيل ديوانه است براي ساقط کردن او نقشه بکشد؟ برعکس، فکر کنم براي تقويت او و گروه همراهش تلاش مي‌کند.

سامان فرهودي: علاوه بر آن به ديدار وريتي با يکي از لابيست‌هاي نزديک به احمدي‌نژاد يک ماه پيش از انتخابات 2009 اشاره شده است.

In May 2009, Mr Werritty arranged a meeting in Portcullis House between Mr Fox and an Iranian lobbyist with close links to President Ahmadinejad's regime.

شهبازي: برانداختن رژيم ايران يا دولت احمدي‌نژاد جناب فرهودي؟ تيتر مي‌گويد براي برانداختن دولت احمدي‌نژاد. خيلي فرق مي‌کند رژيم ايران يا دولت احمدي‌نژاد.

سامان فرهودي: در مورد ادعاي ساقط کردن دولت احمدي‌نژاد به شخصه آن را ناشي از اشتباه خبرنگار در شناخت افراد تصميم‌گير در سيستم ايران مي‌دانم که در رسانه‌هاي غربي سابقه بسيار دارد. به عبارت ديگر، بايد آن را به سقوط جمهوري اسلامي تغيير داد. اشتباه فوق در استفاده اينديپندنت از عبارت رژيم پرزيدنت احمدي‌نژاد هويدا مي‌شود.

البته اينديپندنت به روابط مالي وريتي با يک کمپاني اسرائيلي و نزديکي‌اش به نئوکان‌هاي آمريکا هم اشاره کرده است. به عبارت ساده، وريتي فردي وابسته به اسرائيل و لابي آن‌ها در آمريکاست که با سوء استفاده از روابطش با فاکس در ديدار با ايراني‌ها خود را نماينده بريتانيا معرفي مي‌کرده و آن‌ها را براي تغيير رژيم و حرکت‌هاي راديکال تحريک مي‌کرده است.

شهبازي: تصور بنده اين نيست جناب فرهودي. تعمدي است در تأکيد بر عنوان دولت احمدي‌نژاد. درواقع، سوژه فراهم کردن است براي دولت. معناي خاصي دارد. اصلاً مسئله احمدي‌نژاد است. توجه فرماييد:

Adam Werritty, the man at the centre of the Liam Fox cash-for-access scandal, has been involved in an audacious plot to topple Iranian President Mahmoud Ahmadinejad, it was claimed last night.

جاي ديگر:

Mr Werritty, said one source, worked closely with US-backed neocons who thought they could “bring down Ahmadinejad.”

زهرا زماني: اين خبر شايد به تعبيري يک بازي فريبکارانه باشد براي نجات تيم ا. ن. براي برون‌رفت از فشار بحران‌هاي رو به افزايش و منحرف کردن اذهان عمومي از مسئله نفوذ عوامل موساد در حساس‌ترين بخش‌هاي امنيتي- اطلاعاتي و نظامي و اقتصادي که در نهايت فروپاشي از درون را دنبال مي‌کنند. [...]

محمد اميددار: اگر ممکن است بيش‌تر توضيح دهيد. چرا بايد به سراغ احمدي‌نژاد بروند؟ چه هدفي ممکن است داشته باشند؟

شهبازي: اوّل، مشخص است که منبع مطلع اين گزارش در ايندپندنت امروز ام. آي. 6 است.

دوّم، موساد اينقدر بي‌اطلاع جلوه داده شده که تصور مي‌کرده آقاي وريتي رئيس ستاد (رئيس دفتر) ليام فاکس وزير دفاع و يک مقام رسمي است.

سوّم، وريتي، که با موساد و نومحافظه‌کاران آمريکا رابطه نزديک دارد و هوادار سرسخت پيوند با نئوکان‌هاست، توطئه کرده براي ساقط کردن دولت احمدي‌نژاد. توجه شود که نامي از حکومت ايران نيست. فقط دولت احمدي‌نژاد.

بنده به عنوان محققي که سال‌هاست اين گونه کيس‌ها را مطالعه کرده‌ام، چه نتيجه‌اي مي‌گيرم؟ به اين گونه سناريوها در واژگان اطلاعاتي مي‌گويند: "عمليات فريب" Sting operation

مثال مي‌زنم: سرويس اطلاعاتي بريتانيا مي‌خواهد فردي را در کشور هدف برکشد. کشور هدف دشمن بريتانياست و روشن است که حمايت از يک چهره سياسي در کشور هدف به معني مرگ اوست و بعکس اعلام دشمني با يک چهره سياسي در کشور هدف به سود اوست. اينجاست که بازي‌هاي پيچيده و غيرمستقيم آغاز مي‌شود. مثلاً، در ديپلماسي کشور هدف گره‌هاي کوري ايجاد مي‌شود که سپس به دست يک ديپلمات معين از کشور هدف باز مي شود. اين باز شدن گره طبيعي نيست و در پشت پرده سرويس اطلاعاتي کمک مي‌کند. روشن است که اين اقدام به ارتقاء ديپلمات مي‌انجامد.

يک نمونه از "عمليات فريب" توسط سرويس اطلاعاتي بريتانيا در تاريخ معاصر ايران، اقداماتي است که سبب شد حکومت بلشويکي شوروي، که تازه به قدرت رسيده بود، رضا خان سردار سپه را بعنوان "شخصيت ضد انگليسي" بشناسد و از او حمايت کند. مجله پيکار، که توسط مرتضي علوي برادر ارشد بزرگ علوي (نويسنده معروف) در برلين منتشر مي‌شد، در سال 1310 در مقاله‌اي با عنوان «سياست جاسوسي انگليس‌ها در ايران» نوشت:

«پس از اين که رضاخان را انگليس‌ها کاملاً به سمت نوکري خود درآوردند، قنسول انگليس (مقيم اهواز) راپورتي به‌عنوان چمبرلن، وزير مستعمرات انگلستان، مي‌نويسد و در راپورت مزورانه خود مي‌نويسد که ما هر قدر سعي و کوشش نموديم رضاخان را با خود همراه نماييم موفق نشديم و آنچه حقيقتاً کشف کرديم با حکومت شوروي مناسبات حسنه دارد و هيچ حاضر نيست که با ما کنار بيايد. و اين راپورت خود را طوري کرد که بوسيله جاسوس‌هاي خودشان به دست قنسول‌هاي حکومت شوروي بيفتد. متأسفانه اين عمل مزورانه طوري در محافل سياسي روس‌ها تأثير بخشيد که تا امروز هم در روسيه کساني هستند که عقيده دارند رضاخان طرفدار شوروي و... مخالف سياست استعماري انگليس‌ها است...» (پيکار، سال اوّل، شماره 6، 1 ژوئن 1931/ 10 خرداد 1310)

من اين ماجرا را وارد شدن يک جريان مرموز تفسير مي‌کنم به سود احمدي‌نژاد و براي تقويت او و تحکيم موقعيتش در ايران. يعني، موقعيت احمدي‌نژاد را بسيار متزلزل يافته‌اند و اين سوژه را درست کرده‌اند براي بقا و تثبيت احمدي‌نژاد.

اين ماجرا يک پيام خيلي روشن دارد: کساني که اين گزارش جنجالي را در ايندپندنت منتشر کرده و سپس در ديلي‌تلگراف پوشش خبري وسيع داده‌اند، نگران سقوط دولت احمدي‌نژاد هستند.

توجه کنيم که روزنامه تلگراف همان است که در شماره 3 اکتبر 2009/ 11 مهر 1388 در مقاله‌اي ادعا کرد احمدي‌نژاد يهودي‌تبار است و به اين ترتيب به جنجالي که مهدي خزعلي آفريده بود درباره نام موهوم «سبورجيان» دامن زد. [+] آن زمان همه اين مسئله را دشمني با احمدي‌نژاد تلقي کردند ولي از نظر من هدف چيز ديگر بود: ايجاد يک شايعه موهوم و بي‌اساس که بعداً بتوان تکذيبش کرد و راه اين گونه حرف‌ها را براي هميشه بست.

سرزمين مادري: آقاي شهبازي، پيشنهاد مي‌کنيم نظرات مستند خود را پيرامون اين مسايل در مقاله‌اي به زبان انگليسي گرد آوريد تا منتشر شود و البته عقلا (به کمک ابزارهاي جديد ارتباطي نظير فيسبوک) در انتشار بيش از پيش آن بکوشند. به نظرم اگر "دلايل قوي باشد و معنوي" حتماً در عموم مخاطبان تأثيرگذار خواهد بود و ريشه حرکات ضد جنگ ديگري خواهد شد. شما تنها نيستيد.

شهبازي: يکي در کامنت‌ها با تعريض به گزارش ايندپندنت نوشته:

«سرويس اطلاعاتي اسرائيل موساد که فکر مي‌کرد وريتي رئيس دفتر آقاي فاکس است... اين چگونه سرويس اطلاعاتي بوده؟»

کامنت ديگر ذيل مطلب روزنامه ايندپندنت:

«غيرقابل قبول است که آدام وريتي بعنوان توريست با يک دوربين آويخته به گردن به تهران سفر کند و هيچ کس در دستگاه بريتانيا از اين مسئله مطلع نشود! و نيز غيرقابل قبول است که دستگاه اطلاعاتي ايران نداند که آقاي وريتي [که به ايران سفر کرده] کيست! و اگر وريتي پس از سفرهايش به تهران از سوي ام. آي. 6 تخليه اطلاعاتي شد، غيرقابل قبول است که وزارت خارجه بريتانيا از "مأموريت" او مطلع نباشد... پس از داستان بسيار مضحک واشنگتن درباره "توطئه ايران" براي کشتن سفير سعودي در واشنگتن، يک داستان بسيار بد ديگر که حتي سيا نيز حالش از آن بهم مي‌خورد... به کساني که در اين زمينه ترديد دارند توصيه مي‌کنم کتاب ژنرال کالين پاول، وزير خارجه پيشين ايالات متحده، را بخوانند که نشان مي‌دهد چطور نئوکان‌ها اعتبار نظامي و سياسي او را خراب کردند از طريق فرستادن وي به شوراي امنيت سازمان ملل براي قانع کردن جهانيان که صدام حسين سلاح‌هاي امحاء جمعي در اختيار دارد. افسوس که سياستمداران بريتانيايي متواضع‌تر از آن هستند که بنويسند چگونه دروغ‌هاي توني بلر اعتبارشان را خراب کرد.» (پايان نقل قول از کامنت فوق)

مال فير: به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در اسلام‌آباد، روزنامه اردو زبان امت چاپ پاکستان در گزارشي پيرامون اتهام اخير آمريکا به ايران، به نقل از يک مقام عالي‌رتبه سازمان اطلاعات پاکستان نوشته است که متهم اين پرونده 3 ماه [پيش] از سازمان اطلاعات رژيم صهيونيستي (موساد) مدارک هويت جعلي دريافت کرده است. [+]

سرافراز کاوياني: استاد، حق کلام را در اين مطلب آخري بيان کرديد. چون هنوز هم در ضد انگليسي بودن رضا خان قلم‌فرسائي مي‌کنند و اصرار عجيبي هم در باوراندن اين مطلب به مخاطب خود دارند.

بهروز کلورزي: استاد توضيح و تشريح حرفه‌اي شما در رابطه با عمليات فريب بسيار ارزشمند است و قابل ستايش. اي کاش همه مردم بفهمند. حداقل افرادي که خود را روشنفکر مي‌دانند بتوانند اين گونه عمليات‌ها را به درستي شناسايي کنند و فريب نخورند. وقتي يک دولت با همه مسئولان و مشاورانش (روس‌ها) از استعمار پير فريب مي‌خورند واي به حال آدم‌هاي عادي. [...]

کامنت جناب نادري درعين سادگي بسيار گوياست و نياز به تشريح ندارد. خارج از همه جناح‌بندي‌هاي سياسي واقعاً کليه نظرات و سخنراني‌ها و عملکردهاي احمدي‌نژاد در شش سال اخير آيا به ضرر اسرائيل بود يا به نفعش؟ اسرائيل از اين همه اظهارنظر جناب رئيس جمهور چه در داخل و چه در خارج از ايران کوچک‌ترين لطمه‌اي خورده، يا نه، خيلي هم سود برده؟

مهدي ايراني: جناب شهبازي، به نظر مي‌رسد منظور مقاله در واقع تغيير رژيم بوده نه شخص احمدي‌نژاد و همانطور که جناب فرهودي گفتند اشتباه رايج خبرنگاري بوده. در قسمتي از مقاله ديلي تلگراف از قول يک منبع آگاه در دولت گفته شده که عمل آقاي وريتي در واقع تغيير رژيم بوده و به زعم ايشان اين مسئله احمقانه و فقط در ذهن وريتي بوده. از طرف ديگر تصور نمي‌کنم در ميان اپوزيسيون فعال خارج کشور کساني باشند که صرفاً براي تغيير احمدي‌نژاد فعاليت کرده باشند. اين فعاليت‌ها بيش‌تر داخلي بوده و خارجي‌ها معمولاً نگاه به تغيير رژيم دارند.

يک نکته ديگر در مقاله هست و آن هم اين که وريتي يک ملاقات بين يک لابيست ايراني مرتبط با احمدي‌نژاد و فاکس ترتيب داده به تاريخ مه 2009 يعني روزهاي قبل از انتخابات 88.

بازديد آقاي وريتي از ايران در سال 2007 بوده و گفته شده بازديدهاي ديگري قبل و بعد از آن تاريخ بوده. يعني بازديدها در داخل به احتمال زياد با اپوزيسيون نبوده (اگرچه اين ارتباطات در داخل تقريباً غيرممکن بوده) و احتمالاً حول محور مسئله هسته‌اي بوده چون ايشان در مورد بحث هسته‌اي ايران هم فعاليت مي‌کرده.

محمدرضا پويا: در چند روز گذشته تمامي تحليل‌هايي که معتقدند اين يک سناريو است، براي اثبات موضع خود به نکات "فني" شيوه پيشبرد ترور و بمب‌گذاري استناد کرده‌اند از جمله اين که ارباب سير يک آدم آماتور و غيرحرفه‌اي است و سپاه در طرح‌هاي خود از اين تيپ آدم‌ها استفاده نمي‌کند. يا اين که اجراي طرح به عهده يک گروه تبهکار مکزيکي گذاشته شده و اين با روش‌هاي تاکنون شناخته شده رژيم اسلامي خوانايي ندارد. آن‌چه در اين تحليل‌ها غايب بود اين است که آيا رژيم اسلامي براي ادامه حيات به جنگ يا ماجراجويي نظامي نياز دارد يا نه؟ [...]

اليگارشي مالي و صنايع نظامي بويژه در زمان بحران اقتصادي براي حل بحران به جنگ نياز دارد. شاهد اين مدعا دو جنگ بزرگ جهاني در قرن بيستم است. اما پس از فروپاشي بلوک شرق، جنگ‌هاي منطقه‌اي و جنگ‌هاي "نيابتي" جاي جنگ‌هاي گسترده و جهاني را گرفته است. فعلاً خاورميانه با بودن تروريسم اسلامي جور همه اين جنگ‌ها را مي‌کشد. اما آن‌چه از اظهارات چند روز اخير سران دولت آمريکا مي‌توان حدس زد اين است که گزينه حمله نظامي اولين گزينه دولت امريکا نخواهد بود. البته اين گزينه هميشه بر روي ميز کار رييس جمهور آمريکا قرار دارد. هم اکنون، کانون بحران خاورميانه سوريه است و تحولات سوريه در خاورميانه تعيين‌کننده مي‌باشد. سرنگوني رژيم اسد تبعات بسيار سنگيني براي جمهوري اسلامي خواهد داشت. نه به اين علت که جمهوري اسلامي يک دولت حامي خود را از دست مي‌دهد بلکه بدين علت که سرنگوني اسد ادامه حيات پديده تروريسم اسلامي را در مهم‌ترين منطقه خاورميانه با علامت سئوال مواجه خواهد ساخت. به نظر مي‌رسد دولت آمريکا با کمک متحدين خود ادعاي ترور سفير عربستان را به سکوي پرشي براي شکست اسلام سياسي در سوريه بدل کند.

نئوکان‌ها عليه جنبش ضد وال استريت

ساعت 7:52 صبح دوشنبه، 25 مهر 1390/ 17 اکتبر 2011

شهبازي: "کميته اضطراري حمايت از اسرائيل"، [+] که رياست آن را ويليام (بيل) کريستول به دست دارد، با انتشار ويدئويي سخنان اوباما در تأييد تلويحي جنبش ضد وال استريت [بعنوان نمودي از رنجش مردم آمريکا از بحران مالي کنوني] و حمايت نانسي پلوسي، رئيس فراکسيون حزب دمکرات، را محکوم کرده و جنبش ضد وال استريت را "ضد يهودي" خوانده است. آدرس ويدئوي منتشر شده توسط کميته اسرائيل در يوتيوب اين است. [+]

ويليام کريستول [+] سردبير مجله ويکلي استاندارد [+] متعلق به روپرت مرداک (مردوخ) است و از سخنگويان نئوکان‌ها و داراي مواضع به شدت جنگ‌طلبانه و ضد ايراني. ويليام کريستول به يک خانواده يهودي تعلق دارد و پسر اروينگ کريستول [+] است که بعنوان «پدر نومحافظه‌کاري» شناخته مي‌شود. اروينگ کريستول در دهه 1930 تروتسکيست و عضو مجمع سوسياليستي جوانان خلق بود و در سال 1953 به کمک سيا مجله انکاونتر [+] را بنيان نهاد. ويليام کريستول فعاليت سياسي خود را به عنوان دستيار سناتور هنري جکسون (از حزب دمکرات) آغاز کرد که به‌عنوان يکي از افراطي‌ترين مخالفان کمونيسم در تاريخ ايالات متحده شناخته مي‌شود. ويليام کريستول مبلغ سرسخت سياست‌هاي جنگ‌افروزانه جرج بوش بود. او پس از ماجراي 11 سپتامبر به گردآوري امضاء براي نامه سرگشاده‌اي خطاب به جرج بوش پرداخت که طي آن خواستار جنگ با عراق شده بودند.

ويدئوي "کميته اضطراري حمايت از اسرائيل" عليه جنبش ضد وال استريت و متهم کردن آن به گرايش‌هاي يهودي ستيزانه واکنش شديدي حتي در ميان يهوديان برانگيخته است. براي مثال، ديويد شين، از دبيران روزنامه هاآرتز اسرائيل، اقدام کريستول را محکوم کرده است. [+] فيليپ ويز، که او نيز يهودي است، نئوکان‌ها را متهم کرده که مي‌خواهند جنبش ضد وال استريت را «ضد يهودي» بنمايانند. [+] مقالات کارولين ماي [+] و ام. جي. روزنبرگ در جوئيش جورنال در اين زمينه. [+] و مقاله وبگاه «ديلي کاس» عليه ويليام کريستول. [+] اين هم مطلبي درباره کميته اضطراري حمايت از اسرائيل و دانيل لوئب حامي مالي آن. [+]

ويليام کريستول در مقاله ديگري به شدت به جنبش ضد وال استريت حمله کرده با عنوان «بلاهت را جدّي بگيريد.» [+]

ويليام کريستول، بعنوان يکي از سرشناس‌ترين سخنگويان نئوکان‌ها، در آخرين شماره ويکلي استاندارد يادداشت تندي نيز عليه ايران نوشته و دولت اوباما را به موضع جنگ‌افروزانه عليه ايران فراخوانده. [+]

طرح تجزيه ايران و بالکانيزه کردن خاورميانه

محمدرضا صداقت: نظر شما درباره درخواست حمله به ايران از سوي احزاب کرد چيست؟ اين پروژه بقدري مشمئزکننده بود که حتي فدائيان خلق به عنوان متحد قديمي به حزب دمکرات معترض شدند. آيا اين نيز قسمتي از پازل حمله به ايران در داخل مرزهاي ايران با حمايت آمريکايي‌ها نيست؟ اين سناريو در چارچوب خاورميانه بزرگ و تکه تکه کردن کشورهاي بزرگ ديده نمي‌شود؟

شهبازي: نفوذ اسرائيل در کردستان ايران و عراق شايد کم‌نظير باشد. موساد حداقل نيم قرن پيشينه کار سازماني جدّي در کردستان دارد. آشوب در کردستان، و البته در ساير مناطق مرزي ايران، قطعاً بخشي از اين سناريو است.

محمدرضا صداقت: در خصوص نفوذ اسرائيل در ميان کردها، ضمن تأييد، بايد بگويم اين ارتباط از طريق کردهاي يهودي ايراني و عراقي که به اسرائيل مهاجرت کرده‌اند و از طريق عبور غيرقانوني از مرزهاي کردستان عراق به ايران اتفاق مي‌افتد.

دکتر ابومحمد عسگرخاني [استاد روابط بين‌الملل دانشگاه تهران] بسيار بدبينانه موضوع خاورميانه جديد را جدّي تحليل مي‌کردند و به وجود آمدن کشورهاي جديد را قطعي مي‌دانستند. نظر شما چيست؟ در ضمن، در موضوع مسائل به وجود آمده اخير در تونس و مصر و ليبي نمي‌دانم چرا هيچ کس به طور بايسته به بوجود آمدن سودان جنوبي اشاره نمي‌کند که پروژه‌اي صد در صد اسرائيلي بود و در گام بعدي شورش قبطي‌ها. آيا نوبت خاورميانه براي بالکانيزه شدن است؟

در ميان احزاب کرد، شاخه مصطفي هجري [+] بدون هيچ شرم و لاپوشاني نه ديگر از خودمختاري و نه فدراليسم سخن مي‌گويد؛ آن‌ها بي‌پرده از سودان جنوبي و يکسان‌نگري بين ايران و ليبي و نيز اشغال کردستان توسط ايران و عثماني سخن مي‌رانند. در صورت تحقق اين امر موضوع کشمکش بين پان‌ترک‌ها و پان کردها چه مي‌شود؟

[...] دغدغه شخص من و بسياري از ايرانيان ديگر حفظ تماميت ارضي ايران است. در اين راستا تقريباً هر پيام و نظري را مي‌خوانم و پيگير هستم. حتي از نرمش‌هاي بالاترين شخص جريان پهلويست‌ها [...] در برابر درخواست‌هاي احزاب قومي، به ويژه منطقه کردستان، تا مذاکرات‌شان با صاحبان ميزهاي ايران در سرويس‌هاي اطلاعاتي در اسکانديناوي اطلاع دارم. گفتمان آن‌ها نه تنها نرم‌تر نشده که روز به روز بر غلظت درخواست‌هاي‌شان افزوده مي‌شود و گويا از لابي‌هاي‌شان در راهروهاي کنگره در آمريکا وعده‌هاي رنگيني به آن‌ها داده شده. [...] کلاً فضا و تماس‌ها و رفت و آمد در منطقه کردي نزديک به تابستان 57 و ايام منتهي به انقلاب شده است: باز شدن پاي فراريان و ساکنان در اروپا و کردستان عراق و ارتباط‌گيري رأس با بدنه.

به گمان من، خلع سلاح آقايان [از طريق] پرسش از آرمان مورد ادعاي آن‌ها مبني بر ايجاد ملت - دولت کرد مي‌باشد؛ بيان اين که قريب به اتفاق کردهاي جنوبي ايران (کرمانشاه، ايلام، سنجابي‌ها، کلهرها و...) خواهان زيست در بوم ايراني هستند پس اين آرماني نه ملّي که محدود به بخشي از کردهاست. [اقدام] ديگر [براي خنثي کردن توطئه قومي در کردستان] سعي در نزديکي ايران [است] با کردهاي جنوبي در عراق و آن بخش از لرها که در عراق در زمره کردها طبقه‌بندي مي‌شوند. [...]

ادعاي دولت کردستان با چاپ نقشه‌هاي رنگارنگ نيز در خور تأمل مي‌باشد. ادعاي رامهرمز، بهبهان، کازرون و از سوي تأسيس حزب دمکرات کردستان لبنان يعني شکست بن‌بست سرزميني و راهيابي به خليج فارس و درياي مديترانه و درياي سياه.

باز در اين خصوص پرسشي بي‌جواب مطرح کردم که ناظر به سخناني سلسله‌وار از ميزگردي در راديو گفت‌و‌گو بين ابومحمد عسگرخاني با محمد عطريانفر در ساليان پيش و نيز سخنراني او براي دانشجويان دانشگاه امام صادق بود. تحليل استاد شهباري از اين تئوري چيست؟چقدر عملي است؟ چون ايشان، آقاي عسگرخاني، بخشي از اين جغرافياي سياسي جديد را تحقق يافته و شدني تلقي مي‌کنند که دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. حتي از انديشه‌هاي استاد عزت عزتي به عنوان مدرس دانشگاه‌هاي نظامي کشور در اين زمينه در ذهن داشتم.

در آخر، گمان آن است که آقايان در صدد احداث لي‌لي‌پوتي هستند که گاليورش دولت يهودي باشد و نهايتاً ايجاد مدلي کنفدراسيوني در خاورميانه. برخلاف ملّت‌هاي ديگر، دولت و احزاب کردي گاه با ابتهاج و افتخار از سرمايه‌گذاري و حمايت دولت اسرائيل از ايده تشکيل کشور کردستان ياد مي‌کنند و آن را برگ برنده خود براي تحقق رؤيا و آرزوي خود در بحث‌ها عنوان مي‌کنند.

شهبازي: وضع کنوني منطقه را شبيه به سال‌هاي اوليه پس از پايان جنگ جهاني اوّل مي‌دانم که جغرافياي سياسي امروزين خاورميانه بر ويرانه دولت عثماني ترسيم شد. به گمان من، در طرح جديد، ايران بزرگ، به دليل مخاطرات آن، جايگاهي ندارد و کانون‌هاي قدرت جهاني دوست دارند ايران را به چند دولت کوچک و قابل کنترل تقسيم کنند و حوزه نفت و گاز، يعني خوزستان و عسلويه، را جدا کنند، و نيز کردستان را. اين طرح شامل ترکيه و عراق نيز مي‌شود و با توجه به تحرکات مرموز و شورش اخير قبطيان احتمالاً شامل مصر نيز شود.

اين تحليل بنده قديمي است و از سال‌ها پيش در اين زمينه نظراتم را گفته و هشدار دادهام. معهذا، مجدداً براي توضيح ديدگاهم در اين زمينه چند نقل قول از بحث‌هاي پيشين را تکرار مي‌کنم:

در بحث آزاد «درخواست اسرائيل: ضربه مشترک جهان متمدن به ايران»، که از 13 خرداد 1390 شروع شد، چنين گفتم:

«بنيان نظري تحليل من اين است که هدف به آشوب کشانيدن منطقه است و جنگ ايران و ‏اسرائيل بخشي از اين پروژه است تا ايران را تجزيه کنند. به نقشه ايران جديد معروف به طرح برنارد لوئيس توجه کنيد که در اين آدرس است. اين نقشه را امروز آقاي علياني نشانم دادند.‏ دقيقاً منطبق است با همان طرحي که قبلاً مطرح کرده بودم يعني منطقه جنوبي ايران را که ‏منبع انرژي نفت و گاز است از بقيه نقاط ايران منتزع کردن و به يک دولت کوچک تبديل کردن. حتماً دوستان برنارد لوئيس را مي‌شناسند: متفکر يهودي متنفذي است و از نظريه‌پردازان اصلي نئوکان‌ها. تأليفاتش درباره ‏تاريخ عثماني و ترکيه به فارسي ترجمه شده.» [+]

از بحث آزاد «به کجا مي‌رويم؟» که از 16 خرداد 1390 آغاز شد:

«الان اوضاع بکلي متفاوت است. الان طرح ايجاد خاورميانه جديد در دستور کار عملي کانون‌هاي قدرت جهاني است؛ يعني همان‌ها که به عنوان قوي‌ترين لابي سياسي سمت و سوي قدرت‌هاي بزرگ مثل آمريکا و انگليس و فرانسه و غيره را تعيين مي‌کنند و در روسيه نيز نفوذ جدي دارند. روسيه امروز روسيه قبل نيست و نفوذ زرسالاران يهودي وال استريت در آن در حد اعلا است. در فضاي فعلي و با توجه به تحرکات و برنامه‌هاي اين کانون‌ها سقوط نظم سياسي در ايران قطعاً منجر به هرج و مرج و جنگ داخلي و فروپاشي ايران خواهد شد و برنامه تجزيه ايران تحقق خواهد يافت. اين حوادث را نيز در راستاي تجزيه ايران مي‌دانم نه برانداختن جمهوري اسلامي. مأموريت ايجاد ايران کوچک است که البته مهم مستقل کردن حوزه منابع نفت و گاز ايران است و سپردن آن به يک دولت کوچک در حاشيه شمالي خليج فارس که در کنترل کامل باشد. و يقين دارم که قدرت کنترل کننده اين دولت جديد رويال داچ شل خواهد بود. دلايلم مفصل است. شل سال‌هاست در ايران کار مي‌کند.» [+]

در بحث آزاد «سالگرد يازده سپتامبر...» که از 19 شهريور 1390/ 10 سپتامبر 2011 شروع شد، [+] جناب سامان فرهودي چنين فرمودند:

«سامان فرهودي: آقاي شهبازي يکي از کساني بودند که چند ماه پيش در گيرودار بحث بر سر پيش‌گويي جنجالي جفري گلدبرگ و جريان موسوم به انحرافي از سناريوهاي جديد براي تجزيه ايران صحبت مي‌کردند. شايد در آن زمان شواهد کافي براي احتمال رخداد اين سناريو در دست نبود ولي در چند هفته گذشته تحولاتي رخ داد که با کنار هم قرار دادن آن‌ها به مانند قطعات يک پازل مي‌توان به نتيجه‌گيري‌هاي دقيق‌تري رسيد.

نخست، پايان موفقيت‌آميز عمليات ناتو در ليبي که با توسل به R2P و مجوز شوراي امنيت و البته با جلو انداختن کشورهايي چون بريتانيا و فرانسه شروع شد و آمريکا در پشت صحنه مشغول نقش آفريني بود.

دوّم،  نقش مهمي که ترکيه در سازماندهي و مسلح کردن مخالفان اسد در سوريه بر عهده دارد.

سوّم، تمايلات قوميت‌گرايانه‌اي که در هفته‌هاي اخير در آذربايجان تشديد شده است. اين تمايلات که [...] حکومت ايران ارزيابي دقيقي از آن ندارد از چند سال پيش و با صعود تيم تراکتورسازي به ليگ برتر بيش از پيش در معرض ديد ساير ايرانيان قرار گرفت ولي هنوز هم توجه تهران را به خود جلب نکرده است. از آنجا که آقاي شهبازي خود به در دستور کار بودن سناريوي تجزيه ايران معتقدند، شواهد جديد براي در دستور کار بودن اين سناريو مي‌تواند موضوع مهمي براي ادامه بحث باشد.»

ادامه ماجراي وريتي- موساد در انگليس و جنجال ترور در آمريکا

جناب مهدي ايراني، اصلا و ابدا ادعاي روزنامه ايندپندنت ديروز را، که توطئه آدام وريتي و نئوکان‌ها و موساد براي برانداختن «رئيس‌جمهور احمدي‌نژاد» بوده، تصادفي و اشتباه لپي نمي‌دانم. دقت کنيد در جمله. تعبيري که به کار رفته دقيقاً اين است: «توطئه براي سرنگون کردن احمدي‌نژاد رئيس جمهور ايران».

... plot to topple Iranian President Mahmoud Ahmadinejad.

نفهميدن فرق «رژيم ايران» يا «جمهوري اسلامي» با «پرزيدنت احمدي‌نژاد» در فضاي کنوني آن هم در روزنامه‌هايي چون ايندپندنت و تلگراف دقيق و حساب شده است.

بازتاب باصطلاح افشاگري ديروز ايندپندنت درباره توطئه آقاي وريتي و موساد و نئوکان‌ها براي سرنگوني احمدي‌نژاد. [+]

درباره روابط عميق ام. آي. 6 و زرسالاران يهودي در رساله «سيماي خانوادگي و زندگينامه جرج کندي يانگ، طرّاح و فرمانده کودتاي 28 مرداد 1332» بطور مشروح سخن گفته‌ام. [+]

اف. ب. آي. يا ام. آي. 5، سازمان‌هاي امنيت داخلي آمريکا و بريتانيا، ممکن است گاه به اقداماتي عليه موساد دست بزنند ولي اين کار از سوي سيا بعيد و از سوي ام. آي. 6 تقريباً محال است. در سازمان‌هاي امنيت داخلي آمريکا و بريتانيا رگه‌هاي گاه جدّي منافع ملّي وجود دارد. براي مثال، در اواخر سال 1970 اف. بي. آي. ريچارد پرل را به جاسوسي براي دولت اسرائيل متهم کرد. پرل در آن زمان دستيار سناتور جکسون بود. بعدها در دولت بوش، پرل از مقامات عالي پنتاگون شد.

در دولت بوش، پل ولفوويتز، معاون وزارت دفاع، ريچارد پرل، رئيس دفتر سياست‌گذاري دفاعي پنتاگون، داگلاس فيس، معاون سياست‌گذاري وزارت دفاع، و اليوت آبرامز از سران نئوکان‌ها بودند. بعضي از اين افراد در ماجراي ايران- کنترا نقش داشتند و سپس متولي سياست‌گذاري دولت بوش در منطقه خاورميانه شدند. و برخي‌شان از طريق انعقاد قراردادهاي کلان نظامي ايالات متحده با اسرائيل و ترکيه ثروت شخصي انبوه اندوختند.

يا پس از حادثه يازده سپتامبر 2001 اف بي آي تعدادي از اتباع اسرائيل را دستگير کرد. ماجرا بدون جنجال رسانه‌اي مدتي مسکوت ماند و سپس با فشار لابي اسرائيل آزادشان کردند. ولي در مورد ام. آي. سيکس چنين احتمالي تقريباً غيرممکن است مگر اين که نقشه پيچيده‌اي در کار باشد.

شقايق موسوي: آنتي سميتيک يعني چي؟

نوروز حسيني: جالب است که در داخل هنوز هيچ واکنشي نسبت به [ادعاي] توطئه براي سرنگوني احمدي‌نژاد در مطبوعات و رسانه‌ها ديده نمي‌شود.

شهبازي: "آنتي سميت" در لغت يعني ضد سامي که شامل يهوديان و اعراب هر دو مي‌شود. ولي اين واژه، که از دهه 1880 وارد زبان انگليسي شد، به معني "ضد سامي" به کار نمي‌رود و بطور خاص به معني "ضد يهودي" است. ديکشنري بيست جلدي آکسفورد "آنتي‌سميتيزم" را اين گونه تعريف کرده است:

Theory, action, or practice directed against the Jews.

جناب نوروز حسيني، اگر طرحي داشتند براي منعکس کردن تبليغاتي "افشاگري" ايندپندنت، با بحث ديروز اين صفحه احتمالاً  ترجيح مي‌دهند سکوت کنند.

بابک بهپورنيا: حمايت آمريکا و انگليس از احمدي‌نژاد. دو روزنامه انگليسي به ياري احمدي‌نژاد شتافتند! [...]

آرش کمانگير: توطئه گران جهاني، از جنبش وال استريت تا پول واحد جهاني! [+]

ساعت 4:56 بعدازظهر دوشنبه، 25 مهر 1390/ 17 اکتبر 2011

شهبازي: امروز، 17 اکتبر، گزارش جنجالي ديروز روزنامه ايندپندنت، چاپ لندن، بکلي فراموش شده و ديگر نامي از موساد و ايران و توطئه براي براندازي دولت احمدي‌نژاد و اين مسائل نيست. گزارش گاردين امروز نشان مي‌دهد که علت استعفاي ليام فاکس کلاه‌برداري‌ و شيادي‌هاي مالي وريتي بوده و واحد جرايم اقتصادي پليس لندن در اين زمينه در حال تحقيق است. [+] معلوم نيست، گزارش ديروز ايندپندنت و تلگراف با چه هدفي منتشر شد؟

احسان کيسان: اين انگليسي‌ها عجب موجوداتي هستند. با کمال وقاحت با مهره‌هاي سوخته هم بازي مي‌کنند و تا آخر به دنبال امتياز گرفتن هستند.

شهبازي: وزير دفاع جديد، فيليپ حموند 56 ساله، نيز مانند ليام فاکس از حزب محافظه‌کار است در دولت حزب کارگر آقاي گوردون براون. حموند در همين دولت وزير حمل و نقل بود. او متخصص رسانه‌ها و جنگ است و داراي تأليفاتي در اين زمينه مانند "رسانه، جنگ و پست مدرنيته." [+] در اين آدرس، بنقل از کتاب حموند از «مداخلات بشردوستانه» دهه 1990 و دوران «جنگ با ترور» سخن گفته شده. کتاب ديگر حموند «رسانه و بحران کوزوو» است. [+]

علي خداپناهي: دبيرکل سازمان ملل پرونده «توطئه ايران» را به شوراي امنيت فرستاد. «بان کي مون، دبيرکل سازمان ملل متحد، روز دوشنبه اعلام کرد که پرونده "توطئه" جمهوري اسلامي ايران براي ترور سفير عربستان در آمريکا را به شوراي امنيت فرستاده است.» [+]

شهبازي: در ماجراي جنجالي ليام فاکس و آدام وريتي دو مسئله بايد جداگانه بررسي شوند:

مسئله اوّل خود ماجراي استعفاي فاکس است. ارتباط فاکس با وريتي دوستي بسيار نزديک و ديرين است تا حدي که شايعات جدّي بر سر زبان‌ها افتاد که رابطه اين دو نفر از نوع "جنسي" است هر چند فاکس تکذيب کرد و تأکيد نمود که «گي» نيست.

ظاهراً، وريتي از رابطه نزديک خود با فاکس، وزير دفاع، سوءاستفاده کرده و در کشورهاي مختلف به کلاه‌برداري مالي پرداخته است. مقامات دولت‌هاي مختلف و سرمايه‌داران نيز گمان مي‌بردند وي مقام رسمي است در حالي که فاقد هر گونه سمت رسمي در وزارت دفاع بريتانيا بوده.

به احتمال زياد، سفرهاي مکرر وريتي به تهران نيز با هدف اخاذي و کلاه‌برداري مالي بوده. اين سفرها سبب شده که ام. آي. 6 به او مشکوک شود و وي را مورد بازجويي قرار دهد. حال، چه مقدار پول از طريق مقامات تهران به جيب اين آقاي وريتي رفته خدا داند.

به اين دليل، فاکس استعفا داد و گناه خود را اعتماد به وريتي، آميختن مرزهاي روابط شخصي و کاري و گفتن اطلاعات طبقه‌بندي شده به وريتي عنوان کرد.

مسئله دوّم، افشاگري ديروز، 16 اکتبر، روزنامه‌هاي ايندپندنت و تلگراف، چاپ لندن، است با ادعاهاي مشکوک دال بر اين که علت استعفاي فاکس تباني وريتي با موساد و نئوکان‌ها براي ساقط کردن دولت احمدي‌نژاد بوده. بايد ديد اين باصطلاح افشاگري چرا و با چه انگيزه‌اي صورت گرفته است.

آرش آرامش: [ارجاع به گزارش خبرگزاري مهر:]

«کشف اطلاعات جديد در خصوص متهم رديف دوم توطئه ترور سفير عربستان. بر اساس اخبار بدست آمده از منابع موثق، پليس بين‌الملل (اينترپل) اطلاعات جديدي در مورد فردي به دست آورده که از او به عنوان متهم رديف دوّم در طرح ادعايي ترور سفير عربستان ياد شده است. به گزارش خبرنگار مهر، اين فرد با نام‌هاي علي/ غلام و غلامحسين شکوري از اعضاي اصلي سازمان مجاهدين خلق MEK-MKO (منافقين) است که طي سالهاي متمادي با استفاده از گذرنامه هاي ايراني و ساير اسناد هويت جعلي بين کشورهاي مختلف تردد نموده است...» [+]

احسان ايراني: جناب آرامش، اين خبر را من الان مي‌شنوم اما ظاهراً قضيه خيلي بيخ پيدا کرده. حتي در شبکه‌هاي اجتماعي ايراني اشخاصي که تا پريروز با شدت نسبت به درستي ادعاي آمريکا واکنش نشان مي‌دادند و آن را دروغ مي‌گفتند به مرور ساکت شده‌اند و ادعاي قبلي را تکرار نمي‌کنند. ظاهراً فقط چين و روسيه در حال اما و اگر آوردن در شوراي امنيت هستند که آن هم براي گرفتن امتياز از طرف آمريکايي است. ظاهراً مسئله نفت و بانک مرکزي (تحريم) قطعي شده و البته فعلاً اشاره مستقيمي به حمله نظامي نمي‌شود. [...]

شاني ايراني: پيش‌بيني رئيس کميسيون اطلاعات سناي آمريکا درباره آينده روابط ايران و آمريکا. «رئيس کميسيون اطلاعات سناي آمريکا در اظهارنظر در مورد متهم شدن ايران به توطئه براي ترور سفير عربستان سعودي در واشنگتن گفت بر اساس آن دسته از عناصر و اجزاء تحقيق مقامات ذيربط که او به آن دسترسي داشته است، اين اتهام غيرقابل انکار است... او در پاسخ به اين پرسش که آيا اين کشور بايد عليه سپاه قدس وارد عمل شود يا نه گفت چنين اقدامي به جنگ با ايران منجر خواهد شد و پرسش مهم اين است که آيا آمريکا در اين مقطع زماني خواهان جنگي با ايران است؟ ديان فينستاين گفت پاسخ شخص او به اين پرسش منفي است. سناتور دمکرات آمريکائي در توجيه مخالفت خود با به راه افتادن جنگي عليه ايران يادآور شد که آمريکا هم اکنون در دو جنگ در عراق و افغانستان در گير است و با پاکستان نيز روابطي دارد که روز به روز وخيم‌تر و بحراني‌تر مي‌شود.» خانم ديان فينستاين از «سناتورهاي پرنفوذ آمريکايي» است. [+]

سه‌شنبه، 26 مهر 1390/ 18 اکتبر 2011، ساعت 6:51 صبح

شهبازي: چند مطلب جديد درباره ماجراي رسوايي آدام وريتي و ليام فاکس وزير مستعفي دفاع بريتانيا:

به گزارش گاردين، پس از سفرهاي وريتي به اسرائيل و ايران، ام. آي. 6 (سرويس اطلاعاتي بريتانيا يا همان اينتليجنس سرويس) او را تخليه اطلاعاتي کرده زيرا مشتاق بوده بداند وريتي چه اطلاعاتي به دست آورده است. يک فعال ايراني مخالف حکومت ايران به گاردين گفته که جمعاً پنج بار با وريتي ملاقات کرده و در اين ديدارها وريتي بيش‌تر شنونده بوده. در مه 2009 وريتي ترتيب ملاقات ليام فاکس، وزير دفاع، را با يک واسطه ايراني داده است که روابط نزديکي با دولت احمدي‌نژاد دارد. [+]

تلگراف مجدداً بنقل از ايندپندنت از ملاقات‌هاي وريتي با مقامات بلندپايه اسرائيل سخن گفته. تيتر مقاله اين است: «آدام وريتي بهمراه اسرائيل براي ساقط کردن پرزيدنت احمدي‌نژاد توطئه کرد.» [+]

آريه او سوليوان مقاله‌اي نوشته با عنوان "پاي موساد اسرائيل به جديدترين رسوايي سياسي بريتانيا کشيده شد.» اوسوليوان مي‌نويسد: اين حادثه در فضاي تشديد گرايش‌هاي ضد يهودي و رشد احساسات ضد اسرائيلي در بريتانيا رخ مي‌دهد و مي‌تواند بر احساسات ضد جامعه يهودي بريتانيا اثر گذارد. ولي جف باراک، سردبير سابق جوئيش کرونيکل، به اوسوليوان مي‌گويد که مسئله را اينگونه نمي‌بينيد. بگفته باراک، ليام فاکس به دوستش اجازه داده خود را بعنوان مشاور وي نشان دهد. مسئله اين است که مخارج و پول سفرهاي وريتي را گروهي تأمين مي‌کردند که بعضي‌شان هوادار اسرائيل بودند. اين امر سبب نمي‌شود که اسرائيل يا جامعه يهودي بريتانيا زير ذره‌بين قرار بگيرند. ولي اگر چيزي کشف شود که نشان دهد موساد در حال تخريب وزارت دفاع بريتانيا بوده مسئله ديگري است. [+]

اين هم مقاله اي از يک محفل ايراني مقيم آمريکا عليه رابرت بائر، [+] مأمور بازنشسته سيا، و فلينت و هيلاري لورت [+] که چرا گفته‌اند توطئه ترور سفير عربستان کار ايران نيست: «با رابرت بائر مأمور سابق سيا و انکارکننده نقش رژيم در توطئه تروريستي آشنا شويم.» [+] نويسنده مقاله حسن داعي است و محفل فوق «کميته آمريکايي- ايرانيان پيشرو» (پائيک) نام دارد.  

PAIC - Progressive American-Iranian Committee

اين "کميته آمريکايي- ايرانيان پيشرو" چيست؟ دنبال چه هستند؟ حمله نظامي به ايران؟

مطالب جديد و نسبتاً مهم سايت "دولت ما" که ارگان غيررسمي دولت احمدي‌نژاد به شمار مي‌رود: بازخواني يک سناريوي آمريکايي- انگليسي/ وقتي براي سقوط دولت ايران مهلت تعيين مي‌کنند!» [+] توجه شود به تيتر: «سقوط دولت ايران».

"دولت ما" نوشته:

«... اواخر سال گذشته يکي از عناصر دولت انگليس در ديدار با يکي از چهره‌هاي سرشناس داخلي با لحني تهديدآميز به وي مي‌گويد "براي سقوط دولت احمدي‌نژاد هشت ماه بيش‌تر فرصت نداريد!" اين لحن و سخن تهديدآميز با واکنش آن چهره سرشناس مواجه مي‌شود...

«براساس اخبار منتشره در برخي رسانه‌ها ،اخيراً يکي از عوامل وابسته به دولت انگليس به نام "و"، که روابط بسيار نزديکي نيز با وزير دفاع سابق بريتانيا دارد، جلسات متعددي با برخي چهره‌هاي سياسي مخالف دولت در داخل کشور داشته که از محتواي مذاکرات گزارشي در دست نيست.»

منظور همان آدام وريتي است. تازه سايت "دولت ما" شروع کرده به بهره‌برداري از مطلب يکشنبه ايندپندنت. يعني پيش‌بيني درست درآمد.

بند آخر مطلب سايت "دولت ما" از برنامه‌هايي براي «آشوب» و «خرابکاري» در مراسم حج خبر مي‌دهد:

«اخبار دريافتي حاکي است برخي منافقين و عوامل صهيونيسم، در کنار سرويس‌هاي جاسوسي آمريکا و انگليس، برنامه‌هايي براي به آشوب کشيدن حج امسال دارند و عمليات خرابکارانه محتمل است که با هوشياري حجاج و همکاري نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي کشورهاي جهان اسلام، بويژه ايران و عربستان، قابل پيش‌گيري است.»

اين هم از يک لابي ديگر از ايرانيان آمريکايي- کانادايي که خواستار فعال شدن رسانه‌هاي ايراني در حمايت از حمله نظامي به ايران هستند. از سايت "خودنويس" است در همان مايه‌هاي سايت لابي جديد «پائيک». فردي بنام ف. م. سخن نوشته:

«بعد از انتشار خبر طرح ترور سفير عربستان، مطالبي چند پيرامون اين خبر در رسانه‌هاي اينترنتي فارسي‌زبان منتشر شد اما تعداد اين مطالب نسبت به اهميت خبر ناچيز بود. به عبارتي بر خلاف آن‌چه تصور مي‌رفت، سايت‌هاي خبري فارسي‌زبان به اندازه‌ رسانه‌هاي خارجي به اين مسئله‌ مهم نپرداختند. به نظر مي‌رسد اهل رسانه موضوع اين ترور را چندان جدي نگرفته‌اند يا اخبار منتشر شده در اين زمينه را براي قطعي دانستن موضوع کافي ندانسته‌اند. نکته جالب توجه اين‌جاست کساني که اين طرح را ساختگي يا بر اساس برنامه‌ريزي‌هاي درازمدت آمريکا و متحدانش در منطقه مي‌دانند، به طور صريح در اين زمينه اظهارِنظر نمي‌کنند.» [+]

احسان ايراني: اگر گفته مي‌شود وريتي دنبال سقوط دولت بوده نه رژيم ايران، آيا مي‌توان نتيجه گرفت که با اپوزيسيوني که عنوان مي‌شود جلسه برگزار شده به دفعات براي سقوط دولت، آن اپوزيسيون، اپوزيسيون دولت هست و نه نظام سياسي ايران. اگر اين نتيجه را بتوان گرفت، عجب در حال پاپوش دوختن هستند براي اصول‌گراياني که مخالف احمدي‌نژاد هستند. [...]

شهبازي: جناب احسان ايراني، ظاهراً آدام وريتي هم... و هم اهل گوش‌بري بوده و براي همين به ايران مرتب سفر مي‌کرده چون در ايران به او خوش مي‌گذشته. در ايران با که ديدار مي‌کرده؟ از کدام کيسه به او پرداخت مي‌شده؟ چرا ناگهان ايندپندنت و تلگراف پريدند وسط معرکه و ادعا کردند وريتي در حال توطئه براي ساقط کردن دولت احمدي‌نژاد بوده با کمک موساد و نئوکان‌ها؟ يعني ام. آي. 6 خيلي طرفدار ايران است و از اين کار وريتي ناراحت شده؟ حتي در مطلب بعدي تلگراف هم تيتر همين است: «توطئه ساقط کردن دولت احمدي‌نژاد.»

اينطور که مسئله را مطرح مي‌کنند فردا همه مخالفان دولت احمدي‌نژاد متهم مي‌شوند به همدستي با وريتي عليه مشايي و بقايي. اصلاً همه اين فتنه ها عليه مشايي و بقايي کار وريتي و موساد بوده. خب، اگر مسئله اين است چرا پرونده وريتي دست واحد جرايم اقتصادي پليس لندن است؟ لينک گاردين را قبلاً ذکر کردم. پيدا کردن "دوستان" و "همجنس‌هاي" آقاي وريتي در تهران کار سختي نيست. معلوم است با چه کساني حشر و نشر داشته.

نکته مهم ديگر در رابطه با منصور ارباب سير، مسئله‌اي است که خوان کول به آن توجه کرده. [+] گزارشي از مقاله خوان کول در سايت راديو فردا منتشر شده که قبلاً لينک داديم. [+] خوان کول نوشته: «احتمال نزديک به يقين را مي‌توان در گزارش خبرگزاري بلومبرگ در روزنامه سانفرانسيسکو کرونيکل يافت. بنا به اين گزارش و به نقل از يک مأمور فدرال، ارباب سير به خبرچين [سازمان مبارزه با مواد مخدر آمريکا: دي. اي. ا.] گفته است که آمر طرح ترور سفير سعودي در کار قاچاق مواد مخدر دست دارد و مي‌تواند خروار‌ها مواد مخدر مورد نياز را تأمين کند.» يعني، اين غلام شکوري به مافياي مواد مخدر ايران وصل بوده.

احسان ايراني: اگر وريتي تمام مشخصات خود را (... و گوش بريدن) به تهران مي‌آورده، قضيه خيلي پيچيده مي‌شود! انصافاً شخص خوبي بوده براي بدنام کردن يک جريان سياسي. بايد منتظر "درز خبر" باشيم از سوي سايت "دولت ما" که مرتب اسم بياورد که آقاي... و آقاي... به اطاق وريتي در تهران مي‌رفته‌اند براي چاي خوردن!

شهبازي: اين دو مشخصه ماجراي آدام وريتي و ارباب سير يعني... بودن وريتي و مرتبط بودن منصور ارباب سير با فردي که با کارتل مواد مخدر ايران پيوند داشته، مرا به ياد يک شبکه آشنا مي‌اندازد که قبلاً درباره‌اش مطالب جنجالي نوشته‌ام. فکر مي‌کنم باز با همان شبکه عجيب و غريب سر و کار داريم.

منصور ارباب سير در ايران قوم و خويش دارد که ظاهر بعضي‌شان خيلي حزب‌اللهي است. در تکزاس به بن‌بست رسيده. از زن دومش هم جدا شده. آدم سرخورده‌اي است و مي‌خواهد زندگي‌اش را به ايران منتقل کند. براي انتقال زندگي به ايران، به ايران سفر مي‌کند و اين سفر چند بار تکرار مي‌شود. فکر مي‌کنم در اين سفرهاي ايران در يک دام بزرگ گرفتار شده؛ يعني در دام شبکه‌اي که طراحي و اجراي سناريوي حمله آمريکا به ايران را دنبال مي‌کردند.

بابک بهپورنيا: اتهام تازه عربستان به ايران: «تهران در ترور سفير ما در قاهره دست داشته است.» بنوشته سايت «ديپلماسي ايراني» بنقل از پايگاه خبري ايلاف، که وابسته به ليبرال‌هاي مخالف حکومت عربستان است و از لندن اداره مي‌شود، احمد قطان، سفير عربستان در قاهره، از حادثه‌اي تروريستي که بنا بوده توسط يک سم مهلک صورت بگيرد، جان سالم به در برده است. به ادعاي ديپلمات‌هاي وزارت امور خارجه عربستان، ايران در انجام اين ترور دست داشته است. [+]

نظام فريدوني: به نظر مي‌رسد برنامه بگونه‌اي چيده شده که حلقه بر ايران تنگ‌تر شود و جالب است همه موارد به شوراي امنيت ختم مي‌شود. موضوع ترور سفير عربستان، گزارش احمد شهيد در رابطه با حقوق بشر. در نهايت موضوع بمب اتمي و اورانيوم غني شده نيز پرونده جديدي در شوراي امنيت باز خواهد کرد. آيا اين‌ها نشانه جلب نظر قدرت‌هاي بزرگ جهان براي يک جنگ نيست؟ اگر صرفاً هدف فشار دائمي بر ايران بود، اين پرونده‌ها با فاصله به شوراي امنيت ارسال مي‌شد تا همواره دستاويز جديدي داشته باشند. آيا غرب به اين نتيجه رسيده است که براي برون‌رفت از اوضاع بد سياسي- اجتماعي و رکود اقتصادي موجود جنگي با هزينه عرب‌ها و بخصوص عربستان راه بيندازد که قرباني آن ملت ايران است؟

پايان نظرات: ساعت 4 بعدازظهر سه شنبه، 26 مهر 1390/ 18 اکتبر 2011.

 


Wednesday, October 19, 2011 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.