نقش اسناد بريتانيا در تحليل تاريخ معاصر ايران
در گفت وگو با عبدالله شهبازي مورخ و محقق تاريخ معاصر ايران

 علني كردن اسناد در ايران نه قانونمند است و نه روشمند

 گفت‌وگو: سيد ابوالحسن مختاباد

گفتگوي زير با آقاي سيد ابوالحسن مختاباد، روزنامه‌نگار باسابقه و سرشناس، انجام گرفت به مناسبت انتشار اسناد جديد دولتي بريتانيا و پژوهشي که دکتر مجيد تفرشي در اين زمينه در دست دارد. گفتگوي فوق در ضميمه هفتگي روزنامه اعتماد، 17 دي 1388، منتشر شد.

مطالب مرتبط :

تحقيقات و اسناد تاريخي پس از انقلاب اسلامي ايران

وضع مؤسسات تحقيقات تاريخي در ايران

تاريخ و تاريخنگاري جديد در ايران

"پنهانکاري انگليسی" و اسرار دو کودتا

 

آقاي شهبازي! اسنادي كه در آرشيو ملي بريتانيا و به فاصله گذشت 30 سال از يك واقعه آزاد مي‌شود، تا چه اندازه و جايگاهي اهميت دارد؟

اسناد دولتي بريتانيا از نظر مورخين، از جمله مورخين ايراني، حائز اهميت فراوان است به دو دليل:

اوّل، جايگاه بزرگ بريتانيا در تکوين جهان معاصر از قرن شانزدهم ميلادي که در مورد تاريخ ايران، براي مثال در اسناد مهمي چون سفرنامه جنکينسون به ايران، در زمان شاه طهماسب صفوي/ اليزابت اوّل، و سفرنامه‌ها و گزارش‌هاي بريتانيايي‌هاي سده‌هاي هيجدهم و نوزدهم ميلادي ثبت شده. مي‌دانيم که بريتانيا در قرن نوزدهم تا جنگ جهاني دوّم يک امپراتوري جهاني بود و بخش مهمي از دنيا را زير سيطره داشت. از اين منظر، اسناد بريتانيا منحصربه‌فرد شناخته مي‌شود.

دوّم، بريتانيا تنها کشور اروپايي است که آرشيو و اسناد دولتي آن در بمباران هاي جنگ جهاني دوّم آسيب نديد و پس از آتش‌سوزي بزرگ شهر لندن در زمان چارلز دوّم (1666) توانست انبوهي از اسناد دولتي و خصوصي را در آرشيوهاي مختلف گرد آورد. اين گنجنينه سبب شده که امروزه شهر لندن به يکي از بزرگ‌ترين مراکز تحقيقي مورخين بدل شود.

نحوه تجميع اين اسناد چگونه است، يعني از چه منابع و مراكزي اين سند‌ها گردآوري مي‌شوند؟

مراکز اسناد بريتانيا متنوع است و تنها در يک مرکز مجتمع نيست. مهم‌ترين مکان، مرکز اسناد دولتي است که پيش‌تر Public Records Office نام داشت. اين مرکز در سال 1838 ميلادي تأسيس شد. در سال 2003 مرکز فوق به «آرشيو ملّي» تبديل شد و کار ديجيتالي کردن اسناد تاريخي را نيز دنبال کرد. امروزه، حدود 270 ميليون برگ سند به صورت ديجيتالي و از طريق اينترنت در اين مرکز در دسترس محققان است البته در ازاي پرداخت پول. در واقع، مراکز اسناد بريتانيا همواره درآمد قابل توجهي از طريق ارائه اسناد داشته‌اند. اين تنها مرکز اسناد دولتي بريتانيا نيست. آرشيو ملّي اسکاتلند و مرکز اسناد ايرلند شمالي نيز به‌طور مستقل هستند.

به‌علاوه، بايد به برخي مراکز اسناد مهم اشاره کرد مانند اسناد موجود در وزارت امور هندوستان سابق (اينديا آفيس) که پس از استقلال هند به مرکز اسناد تبديل شد. اسناد اينديا آفيس به دليل جايگاه دولت هند بريتانيا در امور ايران براي شناخت تاريخ ما حائز اهميت فراوان است.

در دانشگاه‌ها و کتابخانه‌هاي بريتانيا، مانند کتابخانه ملّي بريتانيا،  British Libraryو کتابخانه بادلين دانشگاه آکسفورد نيز ميليون‌ها کتاب و سند مکتوب و صوتي نگهداري مي‌شود. اين اسناد و کتب نفيس را بريتانيايي‌ها از قرون شانزدهم به بعد، به‌ويژه در سده نوزدهم، به بريتانيا منتقل کرده‌اند. مثلاً، از تلمود، کتاب فقهي يهوديان که کهن‌ترين کتاب فقهي جهان و يکي از مهم‌ترين منابع دين شناسي است، نسخه مهمي در کنيسه اي در قاهره به دست آمد که به کتابخانه بادلين انتقال يافت. اين نسخه به سال 1123 ميلادي تعلق دارد.

بخش ديگر اسناد بريتانيا، اسناد رجال و شخصيت‌هاي سياسي است که در اماکن مختلف نگهداري مي‌شود.

مثلاً، اسناد سِر سيسيل رودز، که مستعمرات انگليس در جنوب آفريقا را ايجاد کرد و به عنوان بنيانگذار کمپاني دبيرز و امپراتوري جهاني الماس شناخته مي‌شود، در کتابخانه بنياد رودز در دانشگاه آکسفورد حفظ مي‌شود.

اسناد شخصي بعضي از اين رجال سياسي يا اقتصادي در رابطه با تاريخ ايران حائز اهميت اند مانند سِر وينستون چرچيل که در زماني که وزير جنگ بود کودتاي 3 اسفند 1299 در ايران رخ داد و در زماني که نخست‌وزير بود کودتاي 28 مرداد 1332.

به اسناد کمپاني‌هاي فعال در ايران نيز بايد اشاره کنم. مهم‌ترين آن‌ها، اسناد بانک شاهنشاهي ايران است که بعد از انضمام رسمي اين بانک به بانک هنگ‌کنگ شانگهاي HSBC اسناد فوق در بندر هنگ‌کنگ نگهداري مي‌شد و پس از انضمام اين بندر به چين به لندن انتقال يافت.

تهيه‌كنندگان و نويسندگان اين اسناد و نامه‌ها چه كساني‌اند و دانش و تخصصشان در تحليل و ارزيابي رويدادها تا چه اندازه كارشناسانه و مورد اعتماد است؟

اسناد بريتانيا از منظر تهيه کنندگان و نويسندگان طيف وسيعي را در بر مي‌گيرد. برخي اسناد رسمي دولتي است. مثلاً، فرمان است يا صورتجلسه. برخي گزارش‌هاي مأموران محلي در فلان شهر دورافتاده است. برخي سفرنامه است. در ميان گزارش‌هاي محلي گاه جزئيات بسيار ارزشمندي يافت مي‌شود به خصوص در قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم که در منابع ايراني ثبت نشده. يک نمونه، گزارش‌هاي غلامعلي خان نواب از حوادث شيراز در دوره ناصرالدين شاه است که مرحوم سعيدي سيرجاني آن را با عنوان "وقايع اتفاقيه" منتشر کرد البته بدون ذکر نام گزارش دهنده يعني غلامعلي خان نواب.

استفاده از سند به تخصص و دانش مورخ بستگي دارد. گاه از يک سند به ظاهر کم‌ارزش مي‌توان به نتايجي بزرگ رسيد. گاه اسناد از منظر افراد مغرض است ولي قابل استفاده است. نمي‌توان در اين زمينه حکم قطعي داد و يک فرمول ارائه نمود که بر اساس آن همه اسناد را بتوان محک زد. استفاده از سند کاري است بسيار تخصصي و نيازمند ممارست و تجربه.

‌آيا سياست و روشمندي خاصي براي برخي گزارش‌هايي كه سفراي انگليس از اقصي نقاط دنيا، مثلا ايران،مي فرستند حاكم است و يا اينكه برخي از اين گزارش‌ها سليقه‌اي است؟

گزارش‌هاي رسمي روش مند است. برخي گزارش‌ها حاوي اتفاقات و وقايع است و ممکن است شامل شايعات نيز باشد. برخي سليقه اي است. ده‌ها ميليون برگ سند وجود دارد و نمي‌توان آن‌ها را تابع يک حکم کرد.

در ارسال گزارش محدوديت جغرافيايي مد نظر است  و يا محدوديت موضوعي،‌براي نمونه اگر در كنفرانس گوادلوپ درباره ايران بحثي شود، مسئول تنظيم گزارش و ارجاع آن به وزارت خارجه چه ميزي است؟

اسناد مختص به وزارت خارجه نيست. در بريتانيا، کليه اسناد دولتي حفظ مي‌شود و اين امر شامل تمامي نهادهاي دولتي است.

شما به عنوان محقق شاخص عرصه تاريخ معاصر، چه ارزيابي از اين اسناد داريد و انطباق آنها با واقعيت‌هاي سياسي را تا چه اندازه مهم ارزيابي مي‌كنيد؟

من، به عنوان محقق، تاريخنگاري ايران را بدون بهره‌گيري از اسناد بريتانيا ناممکن مي‌دانم. زماني که در مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مسئوليت داشتم، به شدت در تلاش بودم تا با استفاده از امکانات گسترده مالي بنياد حتي‌المقدور تصاوير اسناد آرشيوهاي بريتانيا و آمريکا و فرانسه و روسيه، به خصوص اسناد تفليس که مرکز نايب‌السلطنه تزار روسيه در شرق بود و اسناد باکو، و غيره فراهم شود و بر اساس آن مرکز اسنادي فراهم شود که محققين مجبور نشوند براي دستيابي به اسناد با صرف هزينه‌هاي کلان راهي سفر به اين و آن کشور شوند. متأسفانه، همکاري لازم نشد و اين طرح عقيم ماند.

آيا تا كنون اتفاق افتاده است كه اين اسناد مسئله مهمي را  عيان سازند كه بعد از گذشت مثلا 30 سال هنوز در پشت پرده باقي مانده باشد؟

بله. حتي در مسائل مهم جهاني مواردي ديده شده. در مورد تاريخ ايران در دوره قاجاريه و به‌ويژه در دوره پرحادثه انقلاب مشروطه اين اسناد بسياري مسائل مهم و جزئيات را عيان مي‌کند به اين دليل که اين حوادث در جايي به جز در گزارش‌هاي مأموران انگليسي ثبت نشده. بسياري از اسناد دولتي ايران در آن زمان از بين رفته و روزنامه‌هاي محلي نيز يا نبودند، محدود بودند يا همه مسائل را ثبت نکرده‌اند. مثلاً، مي‌توانم به گزارش‌هاي کنسولگري‌هاي بريتانيا در بوشهر و شيراز و اصفهان و رشت و کرمانشاه و غيره اشاره کنم که بدون آن‌ها نگارش تاريخ ايران در دوره انقلاب مشروطه تقريباً غيرممکن است.

به نظر شما آرشيو ملي بريتانيا تمامي اسناد 30 سال قبل را در اختيار مي‌گذارد، يا اينكه بازهم برخي اسناد در طبقه بندي سري و محرمانه قرار مي گيرند؟

خير. بارها در مصاحبه‌هاي و نوشتار خود به اين امر اشاره کرده‌ام. دکتر محمدقلي مجد نيز در مصاحبه‌اي که با من داشتند در اين زمينه توضيح مشروح داده‌اند. ايشان بر روي اسناد آمريکايي در زمينه ايران کار کرده و به دستاوردهاي بسيار مهمي رسيده‌اند. رويه آمريکايي‌ها در زمينه علني کردن (از طبقه‌بندي خارج کردن) اسناد طبقه‌بندي‌شده بسيار قانونمندتر و بازتر است. مهم‌ترين نقص در انتشار اسناد بريتانيا محدوديت‌هاي بسيار شديدي است که در زمينه علني کردن اسناد اطلاعاتي وجود دارد. دولت بريتانيا تا سال‌هاي اخير حتي وجود سازماني به نام سرويس اطلاعاتي (ام. آي. 6) را نمي پذيرفت در حالي‌که درباره اين سازمان صدها کتاب منتشر شده بود! دکتر کريستوفر اندريو، استاد سرشناس دانشگاه کمبريج، در کتاب معروفي که درباره تاريخ ام. آي. 6 نوشته، تصريح مي‌کند که بسياري از اسناد قديمي بريتانيا، حتي مربوط به سال‌هاي قبل از جنگ جهاني اوّل و انقلاب بلشويکي روسيه، هنوز از طبقه‌بندي خارج نشده. بنابراين، چنين نيست که حتماً پس از گذشت سي سال اسناد علني شوند. از دهه 1980 ميلادي فروپاشي اتحاد شوروي و پايان جنگ سرد و فشار محققان براي اوّلين بار علني کردن اسناد سازمان‌هاي اطلاعاتي بريتانيا آغاز شد ولي اين اسناد هنوز شامل اسناد بسيار حساس نيست. من بعينه ديده‌ام که حتي در اسناد وزارت خارجه، که با اسناد سرويس‌هاي اطلاعاتي فرق مي‌کند و اسناد ديپلماتيک است، در مواردي گزارش‌هاي اطلاعاتي را به‌کلي سياه و معدوم کرده‌اند.

گزارش‌هايي كه مثلا پارسونز به وزارت خارجه انگليس مي‌داد تا چه اندازه از دقت و صحت برخوردار بود؟براي نمونه در گزارشي كه پارسونز داد نوشته كه در واقعه خونين 17 شهريور صدها نفر كشته شدند، اما روايت عمومي از اين ماجرا تعداد كشته‌شدگان را چندين برابر رقم‌آقاي پارسونز اعلام مي كند؟

شهبازي: روايت عمومي، يعني شايعاتي که در افواه رواج مي‌يابد، درست نيست. تا آنجا که من مطلعم شهداي فاجعه هفده شهريور کمتر از يکصد نفر بود.

سفير بريتانيا در بخشي از گزارش خود درباره شاه ايران نوشته است:« شاه را انساني خجالتي و درون گرا قلمداد مي کند که اين روحيه با افزايش قدرت و شکوه او تقويت شده بود، فردي منزوي و فاقد حس مباحثه جدي که اطلاعتش را به صورت دست دوم از افرادي دريافت مي کرد که به طور مداوم از جامعه جداتر و خودکامه‌تر مي‌شدند و به جاي واقعيت تلخ، فقط به او چيزهايي را مي گفتند که او دوست داشت بشنود.» مي‌خواستم بپرسم اطلاعات ايشان درباره تحليل شخصيت شاه تا چه اندازه با واقعيت تطابق داشته و دارد؟

اين تحليل از روان‌شناسي محمدرضاه شاه درست است. سال‌ها قبل تر از آن خانم آن لمبتون، کارمند سفارت بريتانيا در تهران که بعدها به يکي از برجسته‌ترين ايران شناسان غرب بدل شد و اخيراً فوت کرد، در گزارشي به لندن نوشته بود: «شاه موجود مهملي است که نه خود مي‌تواند حکومت کند و نه مي‌گذارد ديگران کشور را اداره کنند.» ماروين زونيس در کتاب «شکست شاهانه» كه به فارسي هم برگردانده شده است، تحليل جالبي از شخصيت فردي محمدرضا پهلوي به دست داده است.

در گزارش‌ها و اسناد آرشيوملي بريتانيا چه كاستي‌ها و نقطه ضعف و قوت‌هايي را مشاهده كرده‌ايد؟

تصوّر مي‌کنم در پاسخ به پرسش 8 تاحدودي به اين سئوال پاسخ دادهام. بزرگ‌ترين نقيصه اسناد بريتانيا پنهانکاري در موارد حساس و به‌ويژه در زمينه اسناد سرويس‌هاي اطلاعاتي است. مثلاً، به‌رغم اين‌که نقش سيا (آژانس مرکزي اطلاعات آمريکا) در کودتاي 28 مرداد 1332 ايران روشن است و حتي خانم مادلين آلبرايت، وزير خارجه وقت دولت آمريکا، به اين خاطر از ايران عذرخواهي کرد، ولي شما هيچ مدرکي درباره نقش سرويس اطلاعاتي بريتانيا در دو کودتاي بزرگي که سرنوشت ايران را رقم زد، يعني کودتاي سوّم اسفند 1299 و کودتاي 28 مرداد 1332، نمي‌يابيد. در حالي‌که امروزه ما مي‌دانيم در هر دو کودتا نقش درجه اوّل با سرويس اطلاعاتي بريتانيا بود و حتي در کودتاي 28 مرداد کانون‌هاي انگليسي- صهيونيستي بودند که گام به گام آمريکايي‌ها را به کودتا کشانيدند. اين مسئله را به‌طور مستند در کتاب «کودتاي بيست و هشت مرداد» (انتشارات روايت فتح، 1387) توضيح دادهام.

فكر مي‌كنيد روزي را شاهد باشيم كه در ايران هم دولت بعد از 30 سال محدوديت دسترسي به اسناد را بردارد و به محققان و مورخان اجازه استفاده از‌آنها با بدهد؟

در ايران هيچ رويه سامانمند و قانونمندي براي علني کردن اسناد وجود ندارد. هم‌اکنون بسياري از اسناد حکومت پهلوي منتشر مي‌شود ولي اين امر تابع سليقه مديران مؤسسات خاص است. در حالي‌که بايد اين اسناد در مراکز معين و طبق ضوابط قانونمند در دسترس همگان باشد نه اين‌که مورد استفاده هاي خاص قرار گيرد. زماني خانم استفاني کرونين، محقق انگليسي، براي استفاده از برخي اسناد به سازمان اسناد ملّي ايران مراجعه کرده بود. خانم کرونين به من گفت: "کارمند مربوطه وقتي از او سندي را خواستم گفت اين اسناد را داريم ولي چون خودم روي آن‌ها کار مي‌کنم در اختيار شما نمي گذارم!" اين حرف را اگر کارمند يک مرکز اسناد آمريکايي يا انگليسي يا آلماني يا فرانسوي بزند قطعاً از کار اخراج مي‌شود.

و سخن آخر؟

در پايان بايد تجليل کنم از نقش دو محقق برجسته ايراني که در سال‌هاي اخير سهم به‌سزايي در ايضاح مسائل تاريخ ايران بر بنياد اسناد از طبقه‌بندي خارج شده ايالات متحده آمريکا و بريتانيا داشته اند. اولي، دکتر محمدقلي مجد است که براي نخستين بار تاريخنگاري ايران را بر بنياد اسناد آرشيو ملّي آمريکا (نارا) غنايي بزرگ بخشيد. دومي، دکتر مجيد تفرشي است که بخش عمده زندگي خود را وقف کاوش در اسناد آرشيوهاي بريتانيا کرد و هم‌اکنون بر اساس اسناد تازه علني شده آرشيو ملّي بريتانيا، که تا اواخر سال 1358 را  در بر مي‌گيرد، کار بزرگي در دست تهيه و انتشار دارد.

تاريخ انتشار در وبگاه شهبازي: يکشنبه، 20 دي 1388/ 10 ژانويه 2010


Monday, January 11, 2010 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.