فهرست مطالب:
چند توضيح درباره کتاب مريميه
يادداشت 26 آبان 1392
آغاز سخن
کتابهاي مريميه در ايران
سجويک و آشنايي با مريميه
بارون اوولا و نئوفاشيسم ايتاليا
رنه گنون و پيروان شوان در ايران
مفاهيم بنيادين در تراديشناليسم
زمانه گنون
گنون و تئوسوفيسم
ماکس مولر و انجمن تئوسوفي
سيماي مرموز مادام بلاواتسکي
تئوسوفيسم و بهائيت
تراديشناليسم و ميراث تئوسوفي
تئوسوفيسم و باستانگرايي هندو- آريايي
پارلمان جهاني اديان
گنون، اسلام و شاذليه
فريتيوف شوان: سالهاي آغازين
شوان، عشق کيهاني و "دين خالده"
شوان و شيخ العلاوي
مريدي که زود مراد شد
ديدار با خضر نبي
علاويه پس از علاوي
علاويه شوان در اروپا
شيخ، نقاش، سرخپوست
گنون و فرقه
سازي شوان
شوان و مرگ گنون
فرجام لينگز و پري
سرنوشت کوتا و هارتنگ
مؤنث برهنه: شيطان يا مريم مقدس؟
فرقه مريميه
ازدواج طولي و عرضي
مريميه و نخبگان
توماس مرتون، راهب کاتوليک
هيوستن اسميت و مريميه
مريميه و نشر کتاب
کتابهاي مريمي
نصر و "معنويت اسلام"
از اسلام تا "دين خالده"
جامعه شواني در آمريکا
رسوايي و مرگ شوان
کاسلو و افشاگري عليه شوان
فرقه شوان و منتقدان
شوان و برهنگي قدسي
سرمد کاشاني و آئين برهنگي
مناسک جنسي فرقه شوان
نصر و مناسک شوان
نصر: از تئوسوفيسم تا مريميه
از تبار صوفيان کاشان
پسران نصرالاطباء
پدر و دوستانش
اوّلين مقالات شوان در ايران
نصر و راه شواني قدرت
ولي رضا نصر و ميراث پدر
آکادمي شواني نصر در ايران
مريميه ايران پس از انقلاب
نصر، شيخ مريميه
پايان
سخن
يادداشت 31 خرداد 1393
در حال تنظيم و ويرايش مجدد کتاب «مريميه»
هستم. به اين دليل، فايل پي. دي. اف. را، که
در برخي موارد با متن جديد تفاوت دارد، حذف
کردم.
چند توضيح درباره کتاب "مريميه"
آقاي مارک کاسلو کتاب مريميه مرا مطالعه
کرده و در اين رابطه متذکر شدند نقاشي
برهنه اي که به شکل سانسورشده درج کردهام، از
شوان نيست بلکه کار اوست. آقاي کاسلو
نوشتهاند: من زير نظر شوان نقاشي کار ميکردم
و کارهاي متعددي را با نظارت او ترسيم کردم؛
يکي از آخرين آنها نقاشي فوق است.
با توجه به توضيح آقاي کاسلو، نقاشي فوق را
حذف کردم. اين امر هيچ تغييري در مضمون کتاب
"مريميه" ايجاد نميکند. تأکيد ميکنم که
نمونههايي از اين دست، و نقاشيها و عکسهاي
شوان، فراوان است ولي به دلايل
روشن از انتشار آنها معذورم.
در رابطه با مصاحبه آقاي نصر (مهرنامه، شماره
30، مرداد 1392، صص 242-248) متذکر ميشوم که
قصد پاسخگويي و ادامه دادن به اين بحث را
ندارم. گفتنيها، در حد نياز، گفته شده و هدف
من صرفاً ارائه يک تکنگاري درباره فرقه
مريميه و کنار زدن هاله ناشناختگي و
پنهانکاري از آن بوده است.
آقاي نصر در گفتگو با مهرنامه، تا آنجا که
مربوط به کتاب مريميه من است، مندرجات کتاب
فوق را تأييد کردهاند از جمله عضويت پدرشان،
وليالله نصر، در لژ بيداري ايران را. ايشان
گفتهاند که از مناسک جنسي شوان بياطلاع
بودهاند. تا آنجا که من تحقيق کردهام، و در
کتابم نيز نوشتهام، لينگز و نصر در مناسک خاص
شوان شرکت نداشتند ولي بياطلاع بودن ايشان از
مناسک شوان قابل پذيرش نيست. توجه آقاي نصر
را جلب ميکنم به عکسهاي آقاي شوان، که
ايشان ميدانند منظورم چيست، و نقاشيهاي خانم
رومين از شوان و مريم مقدس، و جزوه يکصد
صفحهاي که در سال 1991 راما کوماراسوامي براي
آقاي نصر ارسال کردند.
عبدالله شهبازي
25 آبان 1392/ 16 نوامبر 2013
يادداشت 26
آبان 1392
در نشر اينترنتي کتاب "مريميه: از فريتيوف
شوان تا سيد حسين نصر" چند مورد بيدقتي راه
يافته بود که در پي تذکر برخي دوستان اصلاح
شد. نسخه کنوني، که در وبگاه موجود است، در 26
آبان 1392 اصلاح شده. اگر باز موارد ديگري از
اين دست يافت شد، اصلاح خواهم کرد.
چند مورد ديگر را نيز لازم ميدانم به توضيحات
پيشين بيفزايم:
1- همانگونه که در کتاب متذکر شدهام، آشنايي
من با مريميه از طريق کتاب سجويک بود و در
واقع مطالعه کتاب سجويک انگيزش و مواد خام
اوليه را براي تدوين کتابم فراهم آورد، و سپس
با مارک کاسلو آشنا شدم. بنابراين، بخشي از
کتاب مبتني بر آثار اين دو است. بخش ديگر
کتاب، بويژه در زمينه تئوسوفيسم و رنه گنون و
نيز پيشينه خانوادگي و فردي نصر، طبعاً تحقيق
شخصي من است.
2- اين ادعا که گويا تمامي مطالب مربوط به
مناسک جنسي در مريميه، که به کتاب سجويک و
ساير منابع راه يافته، به «يکي دو نفر»، بويژه
مارک کاسلو، باز ميگردد بکلي نادرست است و
تکرار آن از سوي فردي مطلع چون سيد حسين نصر دور از
صداقت. نصر ميگويد:
«اين افراد هيچکدام نتوانستهاند حرفهاي
خود را با مدرک و علت ثابت کنند. يکي دو
نفري بودهاند که بعد از جدلي که با شوان
داشتند طريقه را ترک کردهاند و براي
اينکه زهرشان را بريزند اين حرفهاي
تحريف شده را به سجويک زدهاند و او نيز
در کتاب خود به آنها استناد کرده است.
البته نميخواهم انکار کنم که مراسم
سرخپوستي برگزار ميشده است. ولي اين
مراسم به برهنگي ارتباطي نداشت... برخي از
جوانان غربي در اينجا به علت تأثيرپذيري
از فرهنگ بومي آمريکايي... لباس سرخپوستي
ميپوشيدند، رقصهاي سرخپوستي ميکردند و
گاهي اوقات با طبل و موسيقي قبايل
سرخپوستي حرکتهايي موزون انجام
ميدادند... بايد بگويم يکي دو نفري
بيشتر نبودند که اين حرفها را در مورد
آن جمع زدهاند. ظاهراً يکي از آنها قصد
داشت تا با يکي از مريدان شوان ازدواج کند
که با مخالفت آقاي شوان روبرو شد. او نيز
عصباني شده و از طريقه بيرون آمده و اين
مسائل را نوشت و پخش کرد. سجويک اين
گفتهها را ماخذ تحقيق خود قرار داده و
اين حرکت بسيار بدي است و براي من واضح
نيست که به چه علت کسي بايد چنين کند؟»
(مهرنامه، شماره 30، مرداد 1392، ص 246)
آقاي
نصر هم با پرونده دادگاه اينديانا آشناست و هم
با اسناد موجود در کتاب 571 صفحهاي معروف به
"پرونده گلسه"، که سيريل گلسه، عضو سرشناس
پيشين مريميه، بطور خصوصي منتشر کرده است.
آقاي نصر
به خوبي ميداند که سابقه اين افشاگري به
اواخر دهه 1980 و اوائل دهه 1990 باز ميگردد
يعني سالها پيش از انتشار کتاب سجويک؛ و اين
افشاگريها منحصر به کاسلو نبوده است.
3- در اينجا سفسطهاي آشکار ديده ميشود: در قوانين ايالات
متحده آمريکا برگزاري مناسک برهنه در اماکن
خصوصي جرم بشمار نميرود که به خاطر آن کار
شوان به دادگاه بکشد و تبرئه شود و اين حکم
مورد استناد آقاي نصر و دوستان ايشان قرار گيرد. موضوع
دادگاه سال 1991 اينديانا رسيدگي به اتهام
شوان در زمينه سوءاستفاده جنسي از چند دختر
خردسال بود که سرانجام به دليل شهادت برخي
اعضاي کلني مريميه در بلومينگتون، دال بر عدم
حضور کودکان فوق در مناسک جنسي، به برائت شوان
انجاميد. ولي اسناد موجود در پرونده، از جمله
تصاوير کاملاً برهنه شوان و برخي اعضاي کلني
بلومينگتون، که از سوي چند چهره سرشناس و
بلندپايه مريميه، از جمله راما کوماراسوامي،
پسر آناندا کوماراسوامي از بنيانگذاران
تراديشناليسم، تکثير و پخش شد، به روشني و
بدون کمترين ابهام وجود مناسک جنسي را در فرقه
شوان ثابت ميکند. کساني چون راما
کوماراسوامي و سيريل گلسه چهرههايي معتبرند و
آقاي نصر نميتواند به سادگي آنها را به سوءنظر يا
خصومت شخصي با شوان متهم کند.
4- برخي دوستان درباره مطلب مندرج در صفحه 72
کتاب پرسشهايي مطرح کردهاند. در آنجا
نوشتهام: «سيد
محمد [امام جمعه بعدي تهران] عضو محکمهاي بود
که شيخ فضلالله نوري، مجتهد نامدار تهران، را
به مرگ محکوم کرده و در روز شنبه 13 رجب 1327
ق. در ميدان توپخانه به دار کشيدند»؛ و مأخذي
ذکر نکردهام. اين دوستان به يکي از آثار
مرحوم علي ابوالحسني (منذر) استناد کردهاند
که، بنقل از پدر مرحوم محيط طباطبايي و مرحوم
آخوند ملا محمدجواد صافي، سيد محمد امام جمعه
را مخالف اعدام شيخ فضلالله عنوان کرده است.
(علي ابوالحسني، خانه بر دامنه
آتشفشان، شهادتنامه شيخ فضلالله نوري به
ضميمه وصيتنامه منتشرنشده او، تهران: مؤسسه
مطالعات تاريخ معاصر ايران، چاپ دوّم، 1385،
صص 212-215)
در زمان نگارش کتاب مريميه، عضويت سيد محمد
امامزاده در "محکمه انقلابي" را از مسلمات
غيرقابل خدشه ميدانستم و به دليل مرتبط نبودن
با موضوع کتاب تصوّر کردم نياز به ذکر مأخذ
ندارد. اکنون که چنين شده، مآخذ را ذکر
ميکنم:
محمد قزويني اسامي اعضاي "محکمه انقلابي" را
اينگونه ذکر کرده: 1- شيخ ابراهيم زنجاني
نماينده زنجان؛ 2- ميرزا محمد مدير روزنامه
نجات؛ 3- جعفرقلي خان بختياري؛ 4- سيد محمد
ملقب به امامزاده امام جمعه کنوني فرزند
مرحوم امام جمعه؛ 5- اعتلاءالملک [خلعتبري]
وابسته کنوني وزير مختار ايران در استانبول؛
6- جعفرقلي خان يکي از ساکنين استانبول؛ 7-
حاجي ميرزا عبدالحسين خان کاشاني ملقب به
وحيدالملک [وحيدالملک شيباني]؛ 8- يمين نظام؛
9- ميرزا عليمحمد خان مجاهد؛ 10- احمدعلي خان
مجاهد. قزويني ميافزايد: «خود اعتلاءالملک
نام اعضاي محکمه را وقتي در پاريس بود به من
اطلاع داد و همانوقت من يادداشت کردم.»
(ادوارد براون، انقلاب ايران، ترجمه و حواشي
احمد پژوه، تهران: کانون معرفت، چاپ دوّم،
1338، صص 443- 444) مهدي بامداد اسامي اعضاي
محکمه را به شرح زير ثبت کرده است: شيخ
ابراهيم زنجاني، ميرزا محمد نجات، جعفرقلي خان
بختياري، سيد محمد امام جمعه تهران، نصرالله
خلعتبري [اعتلاءالملک]، جعفرقلي خان از
ساکنان استانبول، عبدالحسين کاشاني وحيدالملک،
عبدالحميد غفاري يمين نظام، ميرزا علي محمد
خان مجاهد و احمدعلي خان مجاهد. (بامداد، شرح
حال رجال ايران، ج 2، ص 261) و اقبال يغمايي
اينگونه: شيخ ابراهيم زنجاني، ميرزا محمد
مدير نجات، سيد محمد امام جمعه معروف به
امامزاده، نصرالله خان اعتلاءالملک، عبدالحميد
خان سردار مقتدر کاشي معروف به يميننظام،
عبدالحسين خان وحيدالملک کاشاني، جعفرقليخان
بختياري، ميرزا علي محمد خان مجاهد، احمدعلي
خان مجاهد معروف به عميدالسلطان. (اقبال
يغمايي، شهيد راه آزادي سيد جمال واعظ
اصفهاني، ص 292)
از جريان محاکمه شيخ فضلالله نوري اسناد
مکتوب بر جاي نمانده است. مهدي ملکزاده
مينويسد: «در اين چند ساله که نگارنده اين
تاريخ براي جمعآوري مدارک صرف وقت بلکه
مجاهدت کردم، نتوانستم صورت قطعي و گزارش کتبي
يا صورتمجلس آن محکمه تاريخي را، که بطور ظن
ميتوان گفت در تاريخ چند هزار ساله ايران
نظير نداشته، به دست بياورم. ظن قوي اين است
که صورتجلسه اي تهيه و تنظيم نشده است و يا
اگر شده در همان روزها از بين رفته است.»
(ملکزاده، تاريخ مشروطه، ج 6، ص 1268)
بعدها، به دليل پيامدهاي سنگين به دار کشيدن
شيخ فضلالله نوري، برخي اعضاي "محکمه" منکر
نقش خود در اين ماجرا شدند؛ حتي شيخ ابراهيم
زنجاني که در مقام "دادستان" در محکمه حضور
داشت. زنجاني در سنين کهولت، در حوالي سالهاي
1300-1301 ش.، نوشت:
«پس از غلبه آزادي هيئت مديره تشکيل شد.
من عضو بوده و در محکمه موقتي هم عضويت
داشتم. چند نفر را دار زدند. هرچند به من
نسبت دادند که من حکم به دار زدن شيخ
فضلالله کردهام لکن دروغ بود. بلي! من
يک لايحه الزاميه نوشته، اعمالي که او
کرده بود درج کرده براي او خواندم. اين
اشخاص که به دار رفتند مجاهدين ميکردند،
و قصد داشتند بسياري از مفسدين که سبب اين
خونريختنها شده بودند و بعد باز فسادها
کردند از ميان بردارند، لکن از سفارت روس
و انگليس ممانعت شد.» (خاطرات منتشرنشده
شيخ ابراهيم زنجاني، مجموعه شماره هفت، ص
76)
بنظر ميرسد انکار نقش سيد محمد امامزاده در
"محکمه انقلابي" از جنس انکار شيخ ابراهيم
زنجاني است. در زمان جنگ داخلي با محمدعلي شاه
و حمله به تهران، سيد محمد از طلاب تندرو حوزه
آخوند خراساني بود و عضو انجمن مخفي که سيد
اسدالله خرقاني هدايت ميکرد؛ همانگونه که
شيخ ابراهيم زنجاني عضو انجمن مخفي و سازمان
ماسوني آن زمان بود. در آن زمانه و در آن فضا،
چنين حرکتهاي افراطي از سوي اين دو عجيب نيست
و کتمان بعدي، در سنين پختگي و کهولت، نيز
عجيب نيست.
معهذا، برايم روشن نيست که چرا اين تکذيب از
سوي خود سيد محمد امامزاده يا برادرزاده او،
سيد حسن امامي- امام جمعه تهران در دوران
محمدرضا شاه، انجام نگرفت. اگر خوانندگان
محترم مأخذي ميشناسند، دال بر تکذيب نقش سيد
محمد امامزاده در قتل شيخ فضلالله از سوي
خود او، مرا بدان هدايت کنند.
5- در کتاب مريميه براي آشنايي با برخي افراد
به مقالات مندرج در ويکيپدياي انگليسي ارجاع
دادهام. آيا ارجاع به ويکيپديا، به دليل
امکان دستکاري در مقالات آن از سوي همگان، به
اعتبار کتاب لطمه وارد نميکند؟
از نظر من، در مقالاتي که جنبه تحقيقي دارد،
يا مورد مناقشه است، ارجاع به ويکيپديا قطعاً
نامقبول است. ولي در مواردي که جنبه اطلاعات
عمومي دارد، ارجاع به مقالات مفيد ويکيپديا
نه تنها بلااشکال است بلکه در مواردي تنها راه
اطلاعرساني است. اين امر بخصوص در مورد
زندگينامهها مصداق دارد و بويژه در مواردي
که کاملترين يا تنها بيوگرافي موجود را
ميتوان در ويکيپديا يافت. در ويکيپدياي
فارسي دستکاريهاي مغرضانه در زندگينامه
اشخاص رايج است ولي در ويکيپدياي انگليسي اين
امر کمتر ديده ميشود. و، همانطور که گفتم،
در موارد نه چندان اندک تنها بيوگرافيهاي
مفصل و مفيد را ميتوان در ويکيپديا يافت. در
ويکيپدياي انگليسي اينگونه مقالات معمولاً
از سوي خود افراد يا بازماندگان آنان تهيه و
درج شده و طبق مقررات ويکيپديا "حفاظت"
ميشود يعني هر کسي امکان دستکاري در آنها را
ندارد.
6- زماني که به اسناد مريميه در کتاب سيريل
گلسه مينگرم، و تعلقات پاک اسلامي که در
نامههاي اعضاء ديده ميشود، نميتوانم تأثر
عميق خود را از تباه شدن برخي از برجستهترين
استعدادها در مردابي که شوان پديد آورد کتمان
کنم. نابود کردن اين تعلق عاشقانه به اسلام، و
حتي تبديل کردن آن به نفرت از هر گونه دين،
بزرگترين جنايتي است که شوان مرتکب شد.
آغاز سخن
در ايران سيد حسين نصر را بعنوان انديشمندي
مسلمان و "سنتگرا" ميشناسند که از بد حادثه،
به دليل وقوع انقلاب اسلامي و پيوندهايش با
فرح پهلوي، ملکه سابق ايران، مجبور به مهاجرت
به ايالات متحده آمريکا شد. کمتر
کسي نامي از مريميه شنيده و نصر را بعنوان عضو
قديمي و "شيخ" کنوني اين طريقت ميشناسد.
طريقت مريميه را فردي بنام فريتيوف شوان بنيان
نهاد، و با مرگ شوان (1998) رهبري آن به
مارتين لينگز (متوفي 2005) و سيد حسين نصر
انتقال يافت. رساله حاضر تحقيقي است درباره
طريقت مريميه و سير تطور آن از شوان تا نصر.
اين تحقيق بطور عمده با بهرهگيري از کتاب و
مقالات مارک سجويک و مقالات مارک کاسلو و کتب
و مقالات و مصاحبههاي منتشر شده چهرههاي
سرشناس مريميه، مانند شوان و لينگز و نصر، و
گفتگو با افراد مطلع تدوين شده است. اساس کار
يادداشتهاي برگرفته از کتاب سجويک است. نحوه
استفاده از اين کتاب انتقادي بوده و نگارنده،
ضمن بهرهگيري از تحقيق مفيد و منحصربفرد
سجويک، نگاه مستقل خود را دنبال کرده است. در
متن به تمامي منابع ارجاع داده شده است.
کتاب سجويک با عنوان بر ضد جهان مدرن:
سنتگرايي و تاريخ پنهان فکري سده بيستم
در سال 2004 منتشر شد.
[1]
مارک سجويک انگليسي و استاد سابق دانشگاه
آمريکايي قاهره و استاد کنوني دانشگاه آرهوس
دانمارک و دبير
انجمن
اروپايي مطالعات باطنيگرايي
غربي [2]
و
از
معدود محققاني است که بطور تخصصي در زمينه
"سنتگرايي" کار ميکند. او داراي وبلاگي در
اين موضوع است
[3]
که از برخي مطالب آن استفاده شده است.
مارک
کاسلو از نزديکان شوان،
بنيانگذار و رهبر مريميه، بود که، بهمراه چند
تن ديگر از نزديکان شوان، از جمله "زن" سوّم
شوان،
در
سال 1991 در شهر بلومينگتون اينديانا (آمريکا)
جنجال بزرگ قضايي- مطبوعاتي عليه شوان بپا
کرد. کاسلو داراي وبگاهي است که در آن سه
مقاله مفصل و مهم درباره مسائل دروني کلني
شوانيها
در بلومينگتن درج شده است.
سجويک براي آشنايي با مسائل دروني فرقه مريميه
و گرفتن برخي مدارک با کاسلو ديدارهايي انجام
داده است. سجويک گويا مسلمان است زيرا کاسلو
او را «انگليسي مسلمان شده» ميخواند. بنوشته
کاسلو، سجويک، پس از انتشار کتابش، در
مصاحبهاي، در پاسخ به اين سئوال که آيا
تراديشناليست است، گفت: «نه، من تراديشناليست
نيستم، هر چند به برخي نظرات و مواضع
تراديشناليستها
علاقه دارم.»
کتاب سجويک در دوران 8 ساله پس از انتشار در
ايران ناشناخته ماند؛ يعني برغم اهميت کتاب
فوق براي ايرانيان، که ميتوانست آن را به
اثري پرفروش تبديل کند، نه تنها به فارسي
ترجمه و منتشر نشد بلکه حتي معرفي کوتاهي از
آن به نشريات ايران راه نيافت. بعلاوه، نشريات
انگليسيزبان مربوط به ايران و خاورميانه و
جهان اسلام، که در غرب منتشر ميشوند، و
نشريات فارسي چاپ ايالات متحده آمريکا و
بريتانيا، چون ايراننامه، که
عليالقاعده بايد کتاب سجويک را معرفي کنند،
درباره آن سکوت کامل در پيش گرفتند.
سجويک کتاب خود را در فضايي منتشر کرد که از
سوي وکلاي مريميه در زير فشار بود. درباره
فشارهايي که فرقه فوق، با استفاده از اهرمهاي
قضايي، براي ساکت کردن منتقدان وارد ميکند
توضيح خواهيم داد. به اين دليل، سجويک مجبور
شد بخشهايي از کتاب و تصاوير برهنهنگاريهاي
شوان و عکسهاي برهنه شوان و مناسک جنسي
مريميان را حذف کند.
بنوشته کاسلو،
[4]
به دليل تهديد از سوي فرقه شوان، کتاب سجويک
را قبل از انتشار وکلاي انتشارات دانشگاه
آکسفورد (ناشر کتاب) با دقت مورد بررسي قرار
دادند و شواهد و حقايق مهمي را حذف کردند.
«نتيجه، کتابي شد دستکاري شده که بخشي از آن
نوشته وکلاي ناشر است و بخشي نوشته فرقه
شوان.» سجويک در سال 2004، پس از انتشار کتاب،
براي کاسلو نوشت که مايکل فيتزجرالد، وکيل
فرقه شوان، «من و ناشر، انتشارات دانشگاه
آکسفورد، و ويراستار و هر کسي را که در نشر
کتاب سهيم باشد، به اقامه دعوي در دادگاه
تهديد کرد.» کاسلو، به دلايلي که توضيح خواهيم
داد، منتقد کتاب سجويک است ولي مينويسد:
سجويک با انتشار اين کتاب شهامت نشان داد زيرا
فرقه شوان کوشيد مانع او شود و او را تهديد
کرد، و حتي کوشيدند به زور شغلش را از او
بگيرند. «به اين دليل نميتوانم به خاطر اين
شهامت سجويک را تحسين نکنم. ايستادگي در مقابل
يک فرقه ديني خطرناک کار آساني نيست.»
آخرين پژوهش در زمينه مريميه، کتاب ستاره هومن
است به زبان فرانسه که در سال 2010 در ميلان
در 622 صفحه منتشر شد با عنوان از حکمت
جاودان تا پرنياليسم آمريکايي. [5]
اين کتاب رساله پاياننامه دکتري ستاره هومن
است زير نظر آنتون فوره.
آنتون فوره، [6] که اکنون بازنشسته است، استاد
برجسته دانشگاه سوربن در زمينه جريانهاي
باطنيگراي غربي است که اين حوزه مطالعاتي را
به رشته دانشگاهي بدل کرد. فوره از
بنيانگذاران انجمن اروپايي مطالعات
باطنيگرايي غربي در سال 2005 است که سجويک
دبير آن است. آنگونه که مندرجات وبلاگ سجويک
نشان ميدهد، ستاره هومن از سال 2006 از
راهنمايي غيررسمي سجويک برخوردار بوده است.
[7]
پس از انتشار، سجويک کتاب ستاره هومن را در
وبلاگ خود معرفي کرد و طلعت هالمان، استاد
دانشگاه در آمريکا، در کامنت مورخ 10 اوت 2012
ذيل مقاله فوق نوشت: «در مکاتبه من با ستاره
هومن معلوم شد از او خواسته شده هر مطلب منفي
که اعتبار شوان را مخدوش کند حذف شود.»
[8]
کتاب ستاره هومن نيز، برغم اهميت آن براي
ايرانيان، تاکنون به فارسي ترجمه نشده است.
کتاب مهم ديگر در اين زمينه، آموزگاران
غربي در کسوتهاي
شرقي،
[9]
در 650 صفحه، نوشته اندرو راولينسون است
درباره غربياني که در کسوت رهبران فرقههاي
ديني شرقي، اعم از صوفي مسلمان و هندو و
بودايي، جاي گرفتهاند. راولينسون نخستين کسي
است که سجويک را، در زمان تدريس سجويک در
دانشگاه آمريکايي قاهره، با چهره ديگري از
شوان، بجز چهرهاي که پيروان يا دوستداران
شوان ترسيم ميکنند، آشنا کرد.
مسکوت گذاردن 8 ساله کتاب سجويک در حالي است
که آثار سيد حسين نصر و پسرش، ولي نصر، به
سرعت در ايران معرفي و ترجمه و با کيفيت عالي
منتشر و در نشريات و وبگاههاي پرخواننده
تبليغ ميشود.
تبليغ مريميه در ايران محدود به حسين و ولي
نصر نيست و شامل شوان و ساير شخصيتهاي اصلي
مريميه ميشود. نگاهي به فهرست چند کتاب
منتشرشده از شوان به فارسي، يا کتابهايي که
مشتمل بر مقالات شوان و پيروان اوست، مؤيد اين
ادعاست. اين بجز کتب و مقالات فراوان است که
در ترويج عقايد شوان و پيروانش در ايران منتشر
شده و بر علاقمندان به اصالتگرايي اسلامي و
سنتگرايي اصيل تأثير گذارده است. بايد
بيفزاييم که کتابهاي مريميه در ايران، مانند
کتابهاي اين فرقه در اروپا و آمريکا، با چاپ
بسيار نفيس منتشر ميشود:
فريتيوف شوئون، شناخت اسلام، ترجمه سيد
ضياءالدين دهشيري، تهران: مؤسسه مطالعات هنر
اسلامي، چاپ اوّل، 1363، 228 صفحه.
فريتيوف شوئون، اسلام و حکمت خالده،
ترجمه فروزان راسخي، تهران: نشر هرمس و مرکز
بينالمللي گفتگوي تمدنها، چاپ اوّل، 1384،
312 صفحه.
فريتيوف شوئون، عقل و عقل عقل، ترجمه
بابک عاليخاني، تهران: نشر هرمس و مرکز
بينالمللي گفتگوي تمدنها، چاپ اوّل، 1384،
166 صفحه.
جام نو و مي کهن: مقالاتي از اصحاب حکمت
جاويدان،
بکوشش مصطفي دهقان، تهران: مؤسسه تحقيقات و
توسعه علوم انساني، چاپ اوّل، 1384، 539 صفحه.
رنه گنون و فريتيوف شوئون و لئو شايا، هرمس
و زبان مرغان، تهران: جيحون، چاپ اوّل،
1387، 260 صفحه.
در ارديبهشت 1388 حسين خندقآبادي، مدير
"مجموعه سنتگرايان"
در انتشارات حکمت (تهران) از نشر آثار مهم
"سنتگرايان"
در 15 جلد خبر داد. بعداً، نام اين مجموعه به
"مجموعه حکمت جاويدان" تغيير کرد. تا آن زمان
چهار عنوان از اين مجموعه، با کيفيت عالي،
منتشر شده بود:
تيتوس بورکهارت، جهانشناسي سنتي و علم
جديد، ترجمه حسن آذرکار؛
تيتوس بورکهارت، کيميا: علم جهان، علم جان،
ترجمه گلناز رعدي آذرخشي و پروين فرامرزي؛
رنه گنون، نگرشي به مشرب باطني اسلام و
آيين دائو، ترجمه دل آرا قهرمان؛
رنه گنون، بحران دنياي متجدد، ترجمه
حسن عزيزي.
اسامي کتابهاي منتشر شده بعدي چنين است:
مارتين لينگز، رمز و مثال اعلي، ترجمه
فاطمه صانعي؛
تيتوس بورکهارت، مباني هنر مسيحيت،
ترجمه امير نصري؛
کيت کريچلو، تحليل مضامين جهانشناختي
نقوش اسلامي،
ترجمه سيد حسن آذرکار؛
سيد حسين نصر، هنر و معنويت اسلامي،
ترجمه رحيم قاسميان؛
کنت اولدميدو، سنتگرايي: دين در پرتو
فلسفه جاويدان، ترجمه رضا کورنگ بهشتي؛
تيتوس بورکهارت، فاس: شهر اسلام، ترجمه
مهرداد وحدتي دانشمند. [10]
بخش عمده اين "سنتگرايان"،
که انتشارات حکمت ترجمه و نشر آثار آنها را
در دستور کار خود قرار داد، چهرههاي شناخته
شده مريميه هستند که خود را در پشت شهرت گنون
و سنتگرايي پنهان ميکنند.
ناشر فوق اعلام کرد که در انتشار "مجموعه حکمت
جاويدان" «کوشش شده نظر مشورتي دکتر غلامرضا
اعواني، دکتر محمود بيناي مطلق، دکتر هادي
شريفي، دکتر بابک عاليخاني و دکتر شهرام
پازوکي لحاظ گردد.» [11]
مارک سجويک در "سرآغاز" کتابش
نحوه آشنا شدن خود با مريميه و انگيزه تأليف
کتاب را شرح ميدهد: [12]
سجويک در دوران تدريس در دانشگاه آمريکايي
قاهره و کار در زمينه تاريخ اسلام و سفر به
کشورهاي مختلف متوجه پيوندي پنهان و مرموز
ميان گروه قابل توجهي از اساتيد دانشگاه و
محققان غربي ميشود که در حوزه اسلام کار
ميکنند؛ و سرانجام در مييابد که حلقه اتصال
تمامي آنها
تعلق به يک طريقت مخفي
است که فردي بنام
فريتيوف شوان
رهبر آن است.
اين طريقت در واقع يک فرقه صوفي غربي است که
در طول بيش از هفتاد سال موجوديت خود هيچگاه
حتي نامش، مريميه، را نيز علني نکرده است. «و
بسيار سخت است کاملاً مخفي نگه داشتن همه چيز
که صدها نفر در آن دخالت داشتهاند در بيش از
هفتاد سال.»
نخستين بار
اندرو راولينسون،
استاد انگليسي بازنشسته ساکن فرانسه، سجويک را
با چهره ديگري از شوان آشنا
ميکند؛
چهرهاي بکلي متمايز با
آنچه
شنيده ميشود. راولينسون نويسنده کتاب
آموزگاران غربي در کسوتهاي
شرقي
است؛ درباره غربياني که در کسوت رهبران
فرقههاي ديني شرقي، اعم از صوفي مسلمان و
هندو و بودايي، جاي گرفتهاند.
از ديدگاه راولينسون،
شوان نه «صوفي زاهد بلکه شارلاتان» است که
قطعاً ديگران را فريب ميدهد و شايد خود نيز
به فريبهاي
خويش باور کرده است. راولينسون براي اثبات
مدعايش عکسهايي از شوان را با پست براي سجويک
ميفرستد؛
عکسهايي
که شوان را در لباس رئيس قبايل سرخپوست آمريکا
نشان ميدهد
در حالي که دختران جوان برهنه، که تنها بيکيني
به تن دارند، او را احاطه کردهاند. در عکس
ديگر، شوان برهنه است و کلاهخود
وايکينگها
را به سر دارد. در ميان عکسهايي
که راولينسون براي سجويک فرستاد، نقاشي شوان
از "مريم باکره" نيز وجود داشت: تابلويي از
شوان که زني را کاملاً برهنه، با اندام تناسلي
نمايان، نشان ميدهد.
سجويک حيران ميشود
که چرا گروهي از مهمترين
نويسندگان غربي در حوزه مطالعات اسلامي پيرو
مردي هستند که يا کلاه پردار سرخپوستي بر سر ميگذارد
و يا برهنه است و چنين نقاشيهاي
غيرمعمول و خلاف عرف ميکشد.
[13]
به اين ترتيب، آشنايي سجويک با کارهاي خلاف
عرف در فرقه مريميه آغاز ميشود؛ اعمالي که
حداقل از نظر اسلامي خلاف عرف است. [14]
سجويک ماجراي عکسها و نقاشيهاي
شوان را با آلن گولد [15]
مطرح ميکند. گولد، استاد دانشگاه آمريکايي
قاهره، کسي است که اوّلين بار شوان را به
سجويک معرفي کرد و کتابي از شوان به او داد.
گولد دهها سال در خاورميانه زندگي ميکرد و
مکرر به عربستان سعودي ميرفت. [16]
گولد با عکسها و نقاشيهاي
شوان آشناست و به سجويک ميگويد امري خلاف
قاعده رخ نداده و مشکل از درک ناقص سجويک از
"قاعده" است. [17]
سجويک در سفر به ايالات متحده آمريکا براي
ديدار با
پروفسور حسين نصر
به واشنگتن دي. سي. ميرود. در ميان اساتيد
دانشگاه آمريکايي قاهره علاقمندان به نصر را
ديده و کنجکاو است او را بشناسد. در زمان سفر
از پرينستون به واشنگتن، يکي از دانشجويان
سابقش در قاهره به او ميگويد: «نصر "استاد
دانشگاه در مطالعات اسلامي" است؛ مطمئن نيستم
که اين [عنوان] چيست ولي
بسيار بزرگتر از استاد خشک و خالي است، اين
را فراموش نکن.»
سجويک در واشنگتن اين را کاملاً حس ميکند؛
زماني که از منشي نصر وقت ملاقات ميگيرد و
سويت محل کار نصر را ميبيند که شباهتي به
دفتر استاد معمولي دانشگاه ندارد. ملاقات
انجام ميشود و
نصر براي سجويک توضيح ميدهد
که نظرات گنون و ديگران را نه "گنونيانيسم"
بلکه "تراديشناليسم" بايد ناميد زيرا اين
نظرات را اوولا و شوان بيش
از گنون بسط دادهاند.
اين گفته نصر، بيانگر تعلق او به شوان است و
تلاش براي کاستن جايگاه بزرگ فکري گنون، که
سايه بزرگ خود را بر امثال شوان و نصر افکنده،
و در مقابل ارتقاء جايگاه شوان و خود نصر.
سجويک جرئت نميکند از نصر درباره عکسها و
نقاشيهاي
شوان بپرسد زيرا نصر سخناني مشابه با گولد
درباره "قاعده" ميگويد و توضيح ميدهد که
«هيچ چيز خلاف قاعده وجود ندارد.»
دو سال بعد سجويک به تهران ميرود و بقاياي «آکادمي
مُعظم تراديشناليستي»
را ميبيند که نصر در دوران زندگي در ايران آن
را اداره ميکرد و درمييابد که نصر در ايران
بسيار بيش از آمريکا نفوذ داشته، نفوذ وي حتي
پس از انقلاب تداوم يافته و وي به راستي
افتخار ملاقات با «مردي بزرگ» را داشته است.
[18]
منظور سجويک از «بقاياي آکادمي مُعظم
تراديشناليستي نصر»
انجمن شاهنشاهي فلسفه ايران
است که از سال 1380 با نام
مؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران،
وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي، به
فعاليت خود ادامه ميدهد.
گفتيم که نصر در ديدار با سجويک، از
اوولا
و
شوان
بعنوان کساني نام ميبرد که بيش از گنون
"تراديشناليسم" را توسعه بخشيدند. تعلق نصر به
شوان روشن است؛ ولي چرا اوولا؟
بارون جوليوس اوولا،
[19]
اشرافزاده سيسيلي، هر چند پس از مطالعه آثار
گنون شيفته او شد و به دوست ماسونش، آرتورو
رگيني، گفت: گنون «رهبر بيرقيب زمانه ماست»،
[20]هر چند از گنون تأثير گرفت و علاوه بر ترجمه
کتاب بحران جهان مدرن گنون به
ايتاليايي، در کنار ترجمه کتاب انحطاط غرب
اشپنگلر، کتاب تأثيرگذار خود را با نام
قيام عليه جهان مدرن (1934) [21]
نگاشت، و هر چند، بنوشته هنسن، بعنوان
برجستهترين نماينده آراء گنون در ايتاليا
شناخته ميشود، [22]
ولي داراي تمايزات اساسي فکري و اخلاقي با
گنون بود.
بارون جوليوس اوولا
گنون مسلماني معتقد و مقيد بود که تحول فردي
از طريق مراقبه را راه نجات غرب ميديد در
حالي که اوولا به تغيير از طريق قدرت سياسي دل
بسته بود. به اين دليل، اوولا به فاشيسم
ايتاليا روي آورد با اين اميد که بتواند دولت
موسوليني را به ابزار تحقق آرمانهايش
بدل کند. اين تلاش به بهاي توقيف نشريه اوولا
تمام شد. به دليل اينگونه عقايد، کتاب
قيام عليه جهان مدرن و ساير آثار اوولا در
دهه 1970 به يکي از منابع الهام راستگرايان
افراطي و نئوفاشيستهاي
ايتاليا و بمبگذاريهاي ايشان بدل شد.
بعلاوه، اوولا به جادوگري علاقمند بود و در
اين زمينه مقالاتي منتشر کرد که در سالهاي
اخير به انگليسي منتشر شده است. [23]
او در دهه 1920 محفلي مخفي مرکب از 12 يا 15
نفر در پيرامونش داشت. يکي از اعضاي محفل
اوولا زني روس، اصالتاً از يهوديان لهستان،
بنام
ماريا ناگلوسکا [24] بود. [25]
ناگلوسکا بعداً، در دهه 1930، در پاريس محفلي
رازآميز را اداره ميکرد که کار آن "جادوي
جنسي" [26]
بود. "جادوي جنسي" به معني بهرهگيري از شهوت
جنسي براي دستيابي به قدرتهاي فراطبيعي است.
ماريا ناگلوسکا در مناسک جنسي از نمادهاي
شيطاني استفاده ميکرد و خود را «زن شيطاني»
ميخواند. طبق آموزههاي اين زن، شيطان را
بايد بعنوان نيرويي در درون بشر شناخت نه
نيرويي خارجي، مخرب و دشمن انسان. ناگلوسکا
ميگفت: «خرد در خدمت شيطان است.» او شيطان را
نماد تمايل بشر به شادي و آزادي معرفي کرده و
اينگونه نوشت: «برادرانم... انسان آزاد درون
تو شيطان است و او ميخواهد از شادي جاودان
بهرهمند شوي.» [27]
ماريا ناگلوسکا
بنوشته گارت مدوي، نويسنده تاريخ
شيطانپرستي، ماريا ناگلوسکا در مناسک فوق
برهنه روي ميز دراز ميکشيد و مردي جامي را بر
روي آلت جنسي او قرار ميداد و چنين وردي را
خطاب به ابليس ميخواند: «اي لوسيفر، ميخواهم
روشن شوم با کمک زني که ميداند چگونه به من
عشق بورزد...» [28]
1. Mark Sedgwick, Against the
Modern World; Traditionalism and the
Secret Intellectual History of the
Twentieth Century, Oxford
University Press, 2004.
4. نقلقولهاي
مارک کاسلو برگرفته از مقاله زير است
که آدرس آن در بحث "کاسلو و افشاگري
عليه شوان" درج خواهد شد.
Mark
Koslow, “The Spiritual Fascism of
Rene Guenon and His Followers”.
5.
Setareh Houman, De la
philosophia perennis au
pérennialisme américain, Milan:
Archè, 2010.
بنگريد به: ف. ر.، "از حکمت جاويدان
تا پرنياليسم آمريکايي"، جهان کتاب،
سال پانزدهم، شماره 10-12، دي- اسفند
1389، صص 106-107.
7. در
17 ژوئن 2006 ستاره هومن به سجويک
نوشت: «در حال حاضر مشغول کار
بر روي پاياننامه ام هستم؛ رسالهاي
که زير نظر دکتر آنتون فوره از
Ecole Pratique des Hautes Etudes
(پاريس، فرانسه) تهيه ميشود. موضوع
رساله من پرنياليسم در محافل روشنفکري
ايالات متحده در اواخر سده بيستم و
اوائل سده بيست و يکم است.... من در
اين زمينه قبلاً کتاب منتشرشده نداشتهام.
کتاب قبلي منتشرشده من درباره نيچه
بوده و ترجمه هايي از فرانسه به
فارسي... »
http://traditionalistblog.blogspot.nl/2006/06/research-announcement-us-perennialism.html
9.
Andrew Rawlinson, The Book of
Enlightened Masters: Western
Teachers in Eastern Traditions,
Chicago: Open Court, 1997.
11. "انتشار
آثار مهم جريان سنتگرايي"، باشگاه
انديشه، 30 تير 1387.
http://www.bashgah.net/fa/content/show/23020
12.
Sedgwick, Against the Modern
World, pp. 3-17.
19.
Baron Julius Evola [Giulio Cesare
Andrea Evola] (1898-1974)
21.
Julius Evola, Revolt against the
Modern World, Translated by
Guido Stucco, Rochester, Vermont:
Inner Traditions International,
1995.
22. H.
T. Hansen, “A Short Introduction to
Julius Evola”, ibid, p. ix.
23.
Julius Evola, Introduction to
Magic: Rituals and Practical
Techniques for the Magus,
Rochester, Vermont: Inner Traditions
International, 2001.
24.
Maria de Naglowska (1883-1936)
25.
Sedgwick, ibid, p. 103.
27.
Maria de Naglowska, Advanced Sex
Magic: The Hanging Mystery
Initiation, Rochester, Vermont:
Inner Traditions, 2011, p. 81.
28. Gareth
J. Medway, Lure of the Sinister:
The Unnatural History of Satanism,
New York University Press, 2001,
p. 19.