بازگشت به قسمت قبل

 
 
 
 
 
 
 

نخستين تکاپوهاي

اينتليجنس سرويس بريتانيا در عثماني و ايران

قسمت دوّم 

کمپاني مندس و عثماني

شناخت پيشينه و تاريخ خاندان يهودي بسيار مهم و مرموزي که از نيمه اوّل سده شانزدهم با ‌نام پرتغالي مندس شهرت فراوان يافت، کار دشواري است. بهرروي، مي‌دانيم که خاندان مندس در دو خاندان خويشاوند ابندانا و بن‌ونيزت دوران جنگ‌هاي صليبي شبه‌جزيره ايبري ريشه دارد.

سرآغاز خاندان مندس

نخستين فرد شناخته شده خاندان بن‌ونيزت ششت ناسي، رئيس يهوديان برشلونه (بارسلونا)، در نيمه اوّل سده يازدهم ميلادي/ سده پنجم هجري است. خاندان ششت ناسي در دوره اسلامي تاريخ برشلونه با نامي شبيه به "ابن بني‌سعد" (؟) شناخته مي‌شدند. پس از سلطه مسيحيان بر برشلونه، اين نام به "ابن‌بنيست" و سرانجام به "بن‌ونيزت" تبديل شد که در زبان اسپانيولي به معني "خوشامد" است. نام عربي- فارسي (؟) "ابن‌دانا" نيز در نزد مسيحيان به "اَبندانا" بدل شد. در سده شانزدهم، شاخه‌هاي مختلف اين خاندان در اروپاي مسيحي با نام‌هاي مندس، مندوزا، ابندانا، پريرا، اوزوريو، بلمونت، دبريتو و غيره و در عثماني حداقل با نام ابن نحمياس شناخته مي‌شدند.

يکي از اعضاي اين خاندان در سال 1492، يعني در سال سقوط غرناطه و سفر کريستف کلمب و در زمان سلطنت بايزيد دوّم، از اسپانيا به قسطنطنيه (استانبول) مهاجرت کرد و با نام داوود بن نحمياس به فعاليت خود در عثماني ادامه داد. برادر و پسر وي نيز همراه او بودند که هر دو شموئيل نام داشتند. آنان از سال 1493 به نشر کتب يهودي در استانبول مشغول بودند و از جمله در اوايل سده شانزدهم نسخه‌اي از اسفار پنجگانه را به‌همراه حواشي سليمان بن اسحاق راشي (نياي خاندان شلزينگر) و داوود کمهي نوربوني و رساله‌هايي از ابراهيم بن عزرا را به چاپ رسانيدند. شاخه‌هايي از خاندان فوق نيز در شمال آفريقا و به‌ويژه در بنادر فاس (مراکش) مستقر بودند: در نيمه اوّل سده شانزدهم، گروهي از اعضاي خاندان مندس به الجزاير مهاجرت کردند و نقش مهمي در شبکه يهودي مستقر در اين سرزمين به‌دست گرفتند. در اواخر سده هفدهم و اوايل سده هيجدهم گيدئون مندس، زرسالار آمستردامي، کنسول هلند در مراکش بود و اعقاب او تا اواسط سده بيستم در بندر آغادير مراکش اقامت داشتند.

خاندان مندس و اليگارشي استعماري غرب

نام خاندان مندس با تاريخ تهاجم ماوراء بحار اروپائيان پيوندي ژرف دارد. به نقشي که اليگارشي يهودي شبه‌جزيره ايبري از طريق گاسپار داگاما، نماينده مانوئل پادشاه پرتغال در سواحل هند در اوايل سده شانزدهم، در نخستين تکاپوهاي پرتغالي‌ها در شرق ايفا نمود، در جلد اول زرسالاران اشاره کرده و گفتم که نام واقعي و تعلق خانوادگي اين يهودي مرموز همچنان در پرده استتار است. ولي حداقل مي‌دانيم که رويي دبريتو (مندس) يکي از سرمايه‌گذاران و شرکاي اصلي سفرهاي واسکوداگاما و فرانسيسکو دالميدا بود. همگام با گشايش راه دريايي پرتغال- هند و رونق چشمگير تجارت جهاني ادويه در اوايل سده شانزدهم، اعضاي خاندان مندس، علاوه بر شبه‌جزيره ايبري و سرزمين‌هاي اسلامي، در بنادر آنتورپ، بروکسل، هامبورگ، لندن و آمستردام نيز مستقر شدند و بخش مهمي از شبکه بهم‌بافته و جهانوطني اليگارشي يهودي را سازمان دادند.

در نيمه اوّل سده شانزدهم مهم‌ترين مرکز تکاپوي اين خاندان در بندر آنتورپ و در قالب مؤسسه نامدار صرافي- تجاري مندس بود. ديوگو مندس در زمان خود به‌عنوان بزرگ‌ترين تاجر ادويه اروپا شناخته مي‌شد. در همين زمان فرناندو (آبراهام) و مانوئل پريرا، پسران مانوئل پريرا کوتينو ليسبوني، از اعضاي خاندان فوق، با نام و ظاهر مسيحي در هامبورگ مستقر بودند.

يهوديان آشکار و مخفي هامبورگ در سده شانزدهم تجارت کالاهاي مستعمراتي اين بندر را به‌دست داشتند و همينان بود که در سال 1558 در تأسيس بازار بورس اين بندر و در سال 1619 در تأسيس بانک هامبورگ نقش مهمي ايفا نمودند. بندر هامبورگ با تکاپوي کمپاني ماجراجويان تجاري لندن و کمپاني مسکوي پيوندي عميق داشت تا بدان حد که کمپاني مسکوي از سال 1611 مرکز تجارت خارجي خود را از لندن به هامبورگ منتقل کرد.

يکي ديگر از اعضاي خاندان مندس، فرانسيسکو نانز پريرا است که با نام "هومم" نيز شهرت داشت. او در حوالي سال 1598 ساکن هلند شد و با نام ديويد ابندانا (داوود بن دانا) يهوديت خود را علني کرد. در سده هفدهم، اعقاب او را در بندر نيويورک مي‌يابيم: يکي ديويد ابندانا است که در حوالي سال 1681 در نيويورک بود و ديگري مردخاي ابندانا که در سال 1690 در اين بندر درگذشت. موسس پريرا دوپائيوا و پدرو پريرا (آنتونيو دوپورتو) و فرناندو مندس هنريکز، که از سال‌هاي 1686- 1689 در  بنادر کوچن و سورت (هند) عمليات تجاري گسترده‌اي را در مشارکت با دو کمپاني هند شرقي هلند و انگليس سازمان دادند، نيز به همين خاندان تعلق دارند. از ديگر اعضاي اين خاندان اسحاق پريرا را مي‌شناسيم که از صرافان و تجار بزرگ لندن در اواخر سده هفدهم و نيمه اوّل سده هيجدهم بود. يکي ديگر از اعضاي اين خاندان در سده هيجدهم اسحاق ابندانا، تاجر الماس مستقر در بندر مدرس، است که مشاور و دوست نزديک توماس پيت (نياي خاندان پيت) بود

فرناندو مندس پزشک مخصوص کاترين براگانزايي، همسر پرتغالي چارلز دوم پادشاه انگليس، بود (همان عروسي که به‌عنوان جهيزيه مالکيت بنادر بمبئي و طنجه را به دربار انگليس انتقال داد) و نوه فرناندو، به ‏نام موسس مندس، از ثروتمندان درجه اول لندن در نيمه اوّل سده هيجدهم.

اعقاب موسس مندس نام خانوادگي هد را بر خود نهادند و نوه او، به ‏نام سِر فرانسيس بوند هد، مدتي حکمران کاناداي عليا بود. از نسل کنوني خاندان هد، آنتوني هنري هد را مي‌شناسيم که در سال 1960 به "ويسکونت هد" ملقب شد. او در سال 1935 با ليدي دوروتي اشلي کوپر، دختر ارل شافتسبوري نهم، ازدواج کرد. با مرگ وي (1983) پسرش، ريچارد آنتوني هد، ويسکونت هد دوّم شد. بنابراين، خاندان هد از خويشان نزديک خاندان کوپر (ارل‌هاي شافتسبوري) به‌شمار مي‌رود و ارل شافتسبوري دهم پسر دايي ويسکونت هد دوّم است. اين تداوم پيوند ديريني است که از سده هفدهم ميان ارل شافتسبوري اوّل، دسيسه‌گر نامدار تاريخ بريتانيا، و زرسالاران يهودي آمستردام برقرار بود.

در نسل کنوني خاندان هد، اودري هد را نيز مي‌شناسيم که يکي از گردانندگان و مديران اصلي مجتمع مالي هيل ساموئل است. مجتمع هيل ساموئل به‌وسيله سِر مارکوس ساموئل، بنيانگذار رويال داچ شل، تأسيس شد و يکي از بزرگترين موسسات مالي زرسالاران يهودي در دنياي معاصر  به شمار مي رود.

در شاخه‌اي از خاندان فوق که به‌ بلمونت شهرت داشت نيز چهره‌هاي سرشناسي را مي‌شناسيم: يکي از آنان ياکوب اسرائيل است که نام مسيحي/ اسپانيايي‌اش ديه‌گو نانز بلمونت بود. او در اوايل سده هفدهم از اسپانيا به هلند مهاجرت کرد و در بندر آمستردام مستقر شد. يکي ديگر از اعضاي اين خاندان اسحاق (مانوئل) نانز بلمونت است که تاجري بسيار ثروتمند بود و از سال 1664 کارگزار کل و از سال 1674 وزير مختار مقيم اسپانيا در هلند بود و در سال‌هاي 1676 و 1685 دو انجمن ادبي در آمستردام تأسيس کرد. اسحاق نانز در سال 1693 از سوي امپراتور لئوپولد سوم به مقام کنتي رسيد و در همين زمان پادشاه اسپانيا به وي عنوان باروني اعطا کرد. وي ازدواج نکرد و لذا عناوين اشرافي و مشاغل ديپلماتيک‌ وي به برادرزاده يا خواهرزاده‌اش بارون فرانسيسکو اسحاق خيمنس و سپس به پسر او، مانوئل خيمنس، رسيد که بلاعقب بود. فرانتس وان شوننبرگ، ديپلمات هلندي نيمه اوّل سده هيجدهم، به همين خاندان تعلق دارد و نام ديگر او ياکوب آبراهام بلمونت است. يکي ديگر از اعضاي اين خاندان اسحاق نانز بلمونت است که در اواخر سده هيجدهم و اوايل سده نوزدهم در ازمير (عثماني) مي‌زيست و داراي تأليفاتي در شرح آثار ابن‌ميمون، حاخام و فيلسوف نامدار يهودي، است

از نامدارترين چهره هاي خاندان مندس در سده بيستم بايد به پير مندس فرانس (1907- 1982)، سياستمدار يهودي فرانسه و نخست وزير اين کشور در سال هاي 1954- 1955، يعني در زمان عقد قرارداد کنسرسيوم نفت با ايران، اشاره کرد.

پير مندس فرانس و ژنرال دوگل

خاندان مندس (بلمونت) در ايالات متحده آمريکا

نامدارترين عضو خاندان مندس در سده نوزدهم ميلادي اگوست بلمونت، زرسالار ايالات متحده آمريکا، است که در برکشيدن ژنرال فرانکلين پيرس به رياست جمهوري ايالات متحده (1853- 1857) نقش درجه اول داشت و گرداننده واقعي دولت پيرس بود. بلمونت مخارج انتخابات پيرس را تامين کرد و در دوران زمامداري پيرس سياست استعماري او را عليه کوبا طراحي و هدايت نمود. فرانکلين پيرس نياي باربارا پيرس، همسر جرج بوش اول و مادر جرج بوش دوم، است.

فرانکلين پيرس، رئيس جمهور دست نشانده روچيلدها و نياي مادري جرج بوش دوم

اگوست بلمونت (مندس) در زمان بحران مالي سال 1837 ايالات متحده، در آستانه دوراني که در تاريخ اين کشور به نام "بانکداري جنگل" شناخته مي ‏شود، به عنوان نماينده رسمي روچيلدها، رهبران جامعه يهودي در سده هاي  نوزدهم و بيستم، در نيويورک، قلب مالي آمريکاي شمالي، مستقر شد. بلمونت بعدها در مشارکت با ساير زرسالاران يهودي و خاندان مورگان امپراتوري مالي مُعظمي را در ايالات متحده ايجاد کرد. به ‏نوشته پروفسور ريچارد ديويس (مورخ يهودي و دوست لرد ويکتور روچيلد)، اگوست بلمونت نماينده رسمي روچيلدها در ايالات متحده بود بجز در کاليفرنيا که اعضاي خاندان داويدسون، خويشاوند نزديک روچيلدها، به‌عنوان کارگزار ايشان به خريد سنگ طلا اشتغال داشتند. به نوشته دائرةالمعارف آمريکانا، بلمونت در زمان جنگ داخلي آمريکا از روابط خود با محافل بانکي اروپا به خوبي بهره برد. او در سال هاي 1860- 1872 رياست کميته ملي حزب دمکرات را به دست داشت و در اين سمت، به نوشته دائرةالمعارف يهود، «تاثيري بزرگ بر حزب دمکرات و جامعه آمريکا بر جاي نهاد.»  بلمونت به عنوان گردآورنده بزرگ آثار هنري و عتيقه و يکي از بنيانگذاران مسابقات اسب دواني در آمريکا شهرت دارد.

اگوست بلمونت (مندس)، خويشاوند و نماينده رسمي روچيلدها در آمريکا

در اواخر سده نوزدهم و نيمه اول سده بيستم، تکاپوي اگوست بلمونت را دو پسرش پي گرفتند:

پري بلمونت تحصيلات خود را در کالج هاروارد و دانشکده حقوق کلمبيا به پايان برد. در سال 1881 به‌عنوان نماينده شهر نيويورک به مجلس نمايندگان آمريکا راه يافت و در سال 1885 رئيس کميته امور خارجي کنگره شد. در انتخابات سال 1888 شکست خورد و به‌عنوان وزير مختار ايالات متحده در اسپانيا (1888 -1889) منصوب شد. پري بلمونت داراي تأليفاتي در زمينه تاريخ ايالات متحده آمريکاست. از آثار او بايد به برابري سياسي: تسامح از راجر ويليامز تا توماس جفرسون (1927) اشاره کرد.

پسر دوم، که او نيز اگوست بلمونت نام داشت، در سال 1874 تحصيلات خود را در دانشگاه هاروارد به پايان برد و در موسسه بانکي پدر به کار پرداخت. او در سال 1890، با مرگ پدر، رياست موسسه را به‌دست گرفت. به ‏نوشته آمريکانا، در دوران رياست اگوست بلمونت پسر، موسسه فوق «چون گذشته تأثير بزرگي بر امور مالي و راه ‏آهن ايالات متحده برجاي نهاد.» از جمله، در سال 1895، در دوران رياست ‏جمهوري استفن کلولند، در مشارکت با موسسه ج. پ. مورگان وامي به مبلغ 62 ميليون دلار به دولت آمريکا پرداخت کرد و بدينسان به بحران مالي دولت پايان داد. اگوست بلمونت در سال 1900 کمپاني رپيد ترانزيت سابوي کنسترکشن را براي احداث شبکه راه‏ هاي سريع زيرزميني در شهر نيويورک تأسيس کرد. او نيز چون پدر از گردانندگان حزب دمکرات بود.

اگوست بلمونت (پسر)

خاندان مندس، با هر نام يهودي يا مسيحي يا اسلامي که شناخته شود، با خاندان‌ نامدار لوي (لاوي) و ساير خاندان‌هاي مهم يهودي آشکار و مخفي سده شانزدهم، چون لوپز و نانز و گومز و گومپرتز و فونسکا و تکزيرا و ناسي و غيره، پيوند خويشاوندي نزديک داشت و يک مجموعه واحد را مي‌ساخت. تمامي اين شبکه و خاندان‌هاي مشابه يهودي آشکار و مخفي (مارانو) تداوم خاندان‌هاي "شاهزادگان داوودي" (رش گلوتا) دوران اسلامي بغداد و اندلس است که از گذشته دور خاندان لوي (لاوي) هسته اصلي آن را شکل مي‌داد و احتمالاً خاندان مندس نيز يکي از شاخه‌هاي همان خاندان لوي است. توجه کنيم که نام خانوادگي شاخه‌اي از ايشان، "هد"، به زبان انگليسي به معني "رئيس"، است و نام شاخه ديگر، "ناسي"، نيز به همين معناست. اين اشاره اي است آشکار به جايگاه اعضاي اين خاندان به عنوان سران جامعه جهاني يهودي سده شانزدهم.

دائرة‌المعارف يهود از شاخه نحمياس به‌عنوان «يکي از خاندان‌هاي بسيار کهن و سرشناس اسپانيا» مي‌کند. اين نيز قرينه‌اي است در تأييد نظر فوق.   به گمان من، خاندان روچيلد نيز شاخه‌اي از خاندان پرشاخه و کهن لوي است ليکن پيشينه روچيلدها پيش از اسحاق الهانان فرانکفورتي (متوفي 1585) مکتوم نگاه داشته مي‌شود تا تصويري به‌غايت هولناک و روشنگر از تداوم و تسلسل حيرت‌انگيز اليگارشي يهودي به دست نيايد.

بهرروي، چه کاوش‌هاي تبارشناسي چنين فرضي را به اثبات رساند و چه راه به جايي نبرد، در اين ترديد نيست که عملکرد اطلاعاتي و دسيسه‌گرانه اليگارشي يهودي، و از جمله اعضاي خاندان مندس، در سده‌هاي شانزدهم و هفدهم ميلادي شباهتي شگرف به عمليات مشابه روچيلدها در سده‌هاي نوزدهم و بيستم دارد. اين امر مؤيد تحليل پيشين ماست که آنچه را پروفسور ريچارد ديويس و ويرجينيا کاولس و ديگران «شبکه اطلاعاتي روچيلدها» مي‌نامند، از خلاء نجوشيده و اين عنوان نام رمز شبکه و کارکردي است که از ديرباز، از زمان وصلت زرسالاري يهودي و اليگارشي اروپا در دوران جنگ‌هاي صليبي، وجود داشته است.

گراسيا ناسي، يوسف ناسي و کمپاني مندس

با توجه به چنين سوابق و ارتباطاتي، آيا مي‌توان پذيرفت که تحرکات کمپاني مسکوي و اعزام هيئت‌هاي آن به روسيه و بخارا و ايران با تکاپوي شبکه زرسالار فوق پيوند نداشت؟ آيا شناخت اين حلقه‌هاي ارتباط، که حوادث به ظاهر نامرتبط را بهم پيوند مي‌دهد، تصويري از يک شبکه بهم‌پيوسته را جلوه‌گر نمي‌سازد؟ و آيا به‌دليل نقش تاريخي گراسيا ناسي در طرح فوق نيست که دائرة‌المعارف يهود او را «برجسته‌ترين زن يهودي از زمان سقوط دولت يهود تا به امروز» خوانده است؟ اين عنصر بسيار مهمي در تبيين تحولات سياسي آن عصر است که ناگزير بايد مورد مدّاقه قرار گيرد.

تمبر پستي دولت اسرائيل در بزرگداشت گراسيا ناسي

مؤسسه مالي- تجاري مندس به‌وسيله دو برادر مارانو (يهودي به ظاهر مسيحي) به ‏نام‌هاي فرانسيسکو مندس و ديوگو مندس ايجاد شد. فرانسيسکو در ليسبون مستقر بود و ديوگو مرکز کار خود را در بندر آنتورپ قرار داد. با مرگ فرانسيسکو مندس (1537)، همسر او، به‏ نام گراسيا ناسي (1510- 1569)، در آنتورپ مستقر شد. ديوگو مندس بزرگترين تاجر ادويه اروپا در زمان خود به شمار مي‌رفت و بخش عمده تجارت فلفل و ادويه شمال اروپا، که بزرگترين بازار اين کالا بود، در انحصار او بود. تجارت ادويه بزرگ ترين شاخه تجارت اروپا در سده شانزدهم به شمار مي رفت. مندس صرافي چنان ثروتمند بود که به دولت ‏هاي هلند، انگليس و پرتغال وام‌هاي کلان مي‌داد. به‌نوشته دائرة‌المعارف يهود، در اواخر سده شانزدهم، در دوران فيليپ دوم، کنسرسيومي مرکب از خاندان‏ هاي مسيحي و مارانو (کاردينال خيمنس، دادستان کل انگيزيسيون، و خاندان ‏هاي مندس و مندوزا) انحصار توزيع ادويه و فلفل را در بازارهاي قاره اروپا به دست داشت.

پس از مرگ ديوگو مندس (1542)، گراسيا ناسي به کمک برادرزاده‌اش، يوسف ناسي (1524- 1579)، رياست کمپاني مندس را به دست گرفت. يوسف ناسي در سال 1524 در يک خانواده مارانو در پرتغال به‌دنيا آمد. پدرش، ساموئل ناسي، پزشک دربار پرتغال بود که به ظاهر مسيحي شد و نام اگوستينو ميکاس (ميگوئز) را بر خود نهاد. يوسف ناسي، که در اين زمان با نام مسيحي خوا ميکاس شناخته مي‌شد، در سال 1537 بهمراه عمه‌اش، گراسيا، به بندر آنتورپ رفت و در مؤسسه تجاري و صرافي مندس به کار پرداخت. يوسف داماد گراسيا نيز شد و دخترعمه‌اش را به زني گرفت

به زودي، گراسيا در مجامع درباري و اشرافي غرب و جنوب اروپا نفوذ و شهرت فراوان يافت. در سال 1545 گراسيا ناسي در ايتاليا مستقر شد و يوسف ناسي در آنتورپ ماند. در اين دوران، يوسف با کارل پنجم، امپراتور روم مقدس، و ماکزيميليان، امپراتور بعدي، و وليعهد هلند رابطه نزديک داشت. يوسف ناسي در سال 1547 به فرانسه رفت و مورد توجه فرانسواي اول، پادشاه وقت فرانسه، قرار گرفت.

در سال 1553، گراسيا به عثماني رفت و تا زمان مرگ در اين کشور ماند. اودر قسطنطنيه مورد توجه سليمان قانوني، سلطان عثماني (1520 -1566)، قرار گرفت و راه را براي ورود برادرزاده‌اش يوسف به دربار عثماني هموار کرد.

در سال 1554، يوسف ناسي به عمه‌اش در قسطنطنيه پيوست و به دستيار او در تکاپوهاي مالي و سياسي‌اش بدل شد؛ به دربار سليمان قانوني راه يافت و به مقام مشاور مالي سلطان رسيد. او در ماجراي رقابت سليم و بايزيد برادرش، به صعود سليم ياري رسانيد و به اين سبب در زمره دوستان صميمي سلطان سليم دوم (1566- 1574) جاي گرفت.

پيوند يوسف ناسي با سليم قدرتي فراوان در چنگ او قرار داد. دائرة‌المعارف يهود مي‌نويسد: يوسف ناسي به دليل آشنايي با مسايل اروپاي مسيحي و «شبکه کارگزاراني که در سراسر جهان غرب داشت، تأثير فراوان بر سياست خارجي دولت عثماني بر جاي گذارد.» ‌سليم انحصار واردات شراب به عثماني را به او واگذارد که ساليانه 15000 سکه طلاي دوکا درآمد داشت. او درآمدهاي فراوان ديگر نيز داشت؛ ثروتي انبوه اندوخت و به مقتدرترين و ثروتمندترين يهودي زمان خود بدل شد. در واقع، يوسف ناسي «شاه داوودي» زمان خود بود و اقتدار او بر يهوديان جهان در تاريخنگاري يهود کاملا مشهود است.

قسمت سوّم

 
 

 

 

Wednesday, January 27, 2010 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.