چهارشنبه
28 فروردين 1387/ 16 آوريل 2008، ساعت يک صبح
توطئه
براي ايجاد تشنج در فارس و سرکوب عشاير سُرخي در آستانه
سفر مقام معظم رهبري
امشب به
من خبر رسيد که تعداد زيادي از آغلهاي قديمي گوسفندان
عشاير سُرخي را در کوه دلو آتش زدهاند. تصاوير برخي از
اين آغلها در رساله «زمين و انباشت ثروت» مندرج است. دو
روز قبل نيز از ورود نيسانهاي حامل بار و بنه و چادرهاي
عشاير سُرخي به يردهايشان در کوهپايه دلو جلوگيري کردند.
بيش از سيصد هکتار مراتع کوهپايه دلو، واقع در زير تنگ
خاني، در بهمن و اسفند 1386 بهکلي تخريب و با لودر به
زمين تبديل شده است. کارفرماي اين طرح «مافياي شيراز» و
مجري برخي پيمانکاران محلي ايشان، از جمله همت الله
اسفندياري و منصور سلطانفر، بودهاند و از حمايت کامل
مقامات اداره کل منابع طبيعي استان برخوردار.
اين تخريب
گسترده در بهمن و اسفند رخ داد يعني در دو ماهي که من در
حال نگارش رساله «زمين و انباشت ثروت» بودم. بخش مهمي از
مراتعي که تصوير آنها در رساله فوق درج شده، از جمله درست
در پشت تابلوي «منطقه حفاظت شده» سازمان محيط زيست، ديگر
وجود خارجي ندارد. اين مراتع مشجر با حمايت برخي مقامات
متنفذ استان فارس به کلي تخريب و نابود شده است.
تمامي قرائن نشان ميدهد که
توطئهاي سازمانيافته در کار است که در آستانه سفر مقام
معظم رهبري در شيراز آشوبي بر پا شود و به بهانه اقدامات
امنيتي مرتبط با اين سفر سُرخيان را سرکوب کنند. در عرف
سياست به اينگونه اقدامات «پرووکاسيون» ميگويند؛ يعني
اقدامات و تحريکات سازمانيافته براي ايجاد تشنج براي تحقق
اهداف طراحي شده.
اين
دسيسهها عليه من طرّاحي شده است. با بروز اوّلين تنش مرا
به عنوان «محرک» دستگير خواهند کرد. اين «برنامه» براي من
روشن است، براي سُرخيان روشن است، براي تمامي
ناظران مطلع، در
تهران و شيراز، روشن است. به اين دليل، سُرخيان تاکنون صبر
فراوان از خود نشان دادهاند. بزرگان و ريشسفيدان طوايف
سُرخي دائم با من تماس ميگيرند و من نيز متقابلاً به
آرامش و صبر دعوتشان ميکنم. گزارش تصويري اين
آتشسوزيها و تخريبها را به زودي منتشر خواهم کرد.
من از مقامات استان فارس
بهکلي نوميدم. «مافيا» در فارس، به معناي واقعي گانگستري
آن، همانگونه که در فيلمهاي سينمايي ديدهايم، وجود
دارد و به همان شيوهها عمل ميکند. مقتدرانه و آشکار عمل
ميکند. از پيش اعلام ميکند و سپس عمل ميکند. هيچ مانع و
رادعي نميشناسد. چه بايد کرد؟ بيپروايي تا بدين حد؟
يکشنبه
25 فروردين 1387/ 13 آوريل 2008، ساعت 3:45 صبح
فاجعه بيسابقه در
شيراز
کشتار رذيلانه دهها تن از
عزاداران حسيني را به خانوادههاي شهدا و مردم ايران تسليت
ميگويم
حوالي
ساعت 9:10 بعد از ظهر ديشب، شنبه 24 فروردين 1387، پس از
پايان نماز مغرب و عشاء و در اواخر مراسم نوحهخواني و
سينهزني هفتگي عزاداران حسيني در کانون رهپويان وصال شهر
شيراز، انفجار بمبي قوي دهها تن از عزاداران را به خاک و
خون کشيد. ناظرين مطلع تعداد شهداي اين فاجعه را بيش از
چهل نفر و تعداد مجروحين را قريب به دويست نفر تخمين
ميزنند. به يقين تعداد شهدا بيشتر خواهد شد.
بيمارستانهاي بزرگ شهر شيراز آکنده از اجساد شهدا و
مجروحين حادثه و خانوادههاي نگران و عزادار آنان است.
چنين فاجعهاي در شهر شيراز را حتي در زمان انقلاب نيز به
ياد ندارم. در دوران تروريسم کور منافقين و تحرکات
تروريستي مزدوران استخبارات حکومت صدام نيز چنين فاجعهاي
در شيراز رخ نداد.
حادثه
انفجار بمبگذاري دقيقاً طراحي شده و سازمانيافته بود.
بمبي دست ساز به وزن 30 الي 35 کيلوگرم از چند روز قبل در
محل حسينيه در زير جعبهاي آهني در محل نمايشگاه شهدا کار
گذارده شده بود. انفجار اين بمب محفظه آهني را تکه تکه کرد
و ترکشهاي آن صدها تن عزاداران حاضر در حسينيه را هدف
قرار داد. محل حادثه مملو از بقاياي متلاشي شده اجساد و
لوازم به جاي مانده از شهدا و مجروحين بود. بخشي از سقف و
ديوار حسينيه تخريب شده است.
معمولاً
در مراسم هفتگي شنبه شبها در کانون رهپويان وصال پنج تا
ده هزار نفر شرکت ميکردند. در جلسه ديشب حدود سه هزار نفر
زن و حدود 1500 نفر مرد شرکت داشتند. انفجار در قسمت
انتهايي حسينيه در بخش مردانه رخ داد. زمان انفجار با
اواخر مراسم مصادف شد که جمعيت در سمت جلوي حسينيه متراکم
شده بود و اين امر ميزان تلفات را به شدت کاهش داد. اگر
چند دقيقه پيشتر انفجار رخ داده بود تعداد شهدا به صدها
تن ميرسيد.
گزارش سيد
مهدي حسيني، يکي از حاضران در حسينيه در زمان انفجار، چنين
است:
«من جزء کساني بودم که در حادثه
بودم. به جرات ميگوييم که اين يک بمبگذاري بود. اين
در آخر حسينيه در قسمت برادران در جاي نمايشگاه شهيدان
کارگذاري شده بود. اين انفجار به حدي شديد بود که من
که در درب آهني وسط حسينيه بودم و پشت به انفجار بودم
تمام لباسهايم از پشت قطرات خون شهيدان و جانبازان
امام زمان (ع) ريخته بود. هنگام انفجار موج انفجار به
حدي شديد بود که همه روي زمين ريخته بودند حتي افرادي
که در جلوي دستشويي برادران از موج انفجار روي زمين
افتاده بودند و تمام راهروي برادران از شيشه فرش شده
بود. در محل انفجار محل بمب گود شده بود و ديوار بين
برادران و خواهران در آخر حسينيه به طول تقريبا 4 متر
فرو ريخته بود به طوري که تيرها و ستونهاي حسينيه
آسيب ديده بود. از تعداد آمبولانسها و اجساد اين گونه
به نظر مي آيد که حداقل 50 شهيد و صدها زخمي در محل
بود فقط تعداد کمي که مجروح سرپايي بودند يعني کساني
که توانسته بودند با پاي خود بيرون بيايند که هر کدام
60 درصد مصدوم فقط ميتوانستند ناله کنند بقيه دست و
پاي قطع شده که روي زمين ريخته بود حتي بعضيها را با
پتو يا موکت بيرون ميآوردن گويي که صحراي کربلايي بود
و امام حسين (ع) بدن برادر خود را روي عباي خود جمع
ميکرد. هر کس عزيز خود [را] جستجو مي کرد. در اولين
اقدامات بچههاي کادر با کپسولهاي آتشنشاني آتش سقف
را که پشم شيشه بود خاموش کردند و درها را باز و افراد
به بيرون هدايت کردند چون ميترسيدند که بمب ديگري در
کار باشد. آقا سيد [سيد محمد انجوينژاد] بلافاصله روي
منبر رفت و گفت که ما آرزوي شهادت داريم و از مردم
خواست که با آرامش خارج شوند. اين انفجار رأس ساعت نه
و دوازده دقيقه رخ داد شايد در عرض کمتر از پنج دقيقه
نيروهاي آتش نشاني خود را رساندند و چند ثانيه بعد
نيروي انتظامي آمد ولي اولين نيروي اورژانس با کمي
تأخير رسيد و در بعد که وخامت اوضاع را درک کردند بالغ
بر 100 سرويس آمبولانس ميرفت و ميآمد ولي نيروهاي
انتظامي پس از ساعتي از حادثه هنوز نتوانسته بودند
راهها را ببندند و مردم را متفرق کنند.»[1]
اين فاجعه
رذيلانه و غيرانساني را به خانوادههاي شهدا و ملّت بزرگ
ايران تسليت ميگويم. تمامي شواهد نشان ميدهد که اين
حادثه کاملاً سازمانيافته و هدفمند بوده است. انتساب آن
به «وهابيون افراطي» غيرمستند و سادهانگارانه است.
تاکنون، هيچ پيشينهاي از تحرکات تروريستي «وهابيون
افراطي» در شهر شيراز مشاهده نشده. فعاليتهاي وهابيگري
در شيراز به اقدامات فرهنگي- تبليغي و مالي، هر چند
گسترده، محدود بوده است. ادعاي کساني که ميکوشند حادثه را
«تصادفي» جلوه دهند نيز غيرمستند است و ميتواند مورد
بهرهبرداري سازماندهندگان اين جنايت قرار گيرد. تحولات
آتي روشنگر حقايق خواهد بود. انشاءالله.
تصاويري از محل انفجار:
اجتماع مردم در مقابل بخش اتفاقات بيمارستان نمازي شيراز
برکناري پورمحمدي و آغاز تحولات ساختاري در سراسر کشور
جمعه
23 فروردين 1387/ 11 آوريل 2008، ساعت 2:30 بعد از ظهر
سرانجام،
برکناري مصطفي پورمحمدي از وزارت کشور قطعي و اعلام شد.
اين حادثهاي ميمون در دولت دکتر احمدينژاد است که بايد
به فال نيک گرفت. در انتخابات رياستجمهوري 3 تير 1384،
احمدينژاد بر بنياد موج مطالبات عدالتخواهانه مردمي به
قدرت رسيد. اين سرآغاز تحولي بزرگ بود که آن را «سونامي در
کاست قدرت» خواندم و گسست در فرايند تصلب ساختار سياسي و
استقرار حکومت اليگارشيک در ايران.
[1]
معهذا، در
زمان انتخاب کابينه، احمدينژاد با
فشار شديد از سوي «کانونهاي قدرت» مواجه
شد؛ کانونهايي که خواستار تداوم «وضع موجود» بودند؛ وضعي
که با خواست عدالتطلبانه «جنبش سه تير» در تعارض فاحش
بود. اين فشارها بهويژه بر وزارتخانههاي «کليدي» تمرکز
يافت که کانونهاي فوق، خواستار حفظ کنترل خود بر آن، چون
گذشته، بودند. احمدينژاد در برابر دو گزينه قرار گرفت:
گزينه اوّل، مقاومت در برابر «کانونهاي قدرتمند قدرت» و
خواست آنها بود. اين گزينه ميتوانست وي را در نخستين
روزهاي دولتش با چالشهاي جدّي مواجه کند. دوّمين گزينه،
تمکين موقت بود؛ راهي که ميتوانست فرصت کافي را براي
تثبيت «دولت سه تير» فراروي او قرار دهد. بدينسان، مصطفي
پورمحمدي و محمدباقر ذوالقدر
[1] تصدي يکي از مهمترين وزارتخانههاي دولت را به
دست گرفتند.
انتصاب
پورمحمدي و ذوالقدر از همان آغاز با برخي انتقادهاي شديد
مواجه شد. دکتر عماد افروغ نطقي درخشان در مجلس ايراد کرد
که در يادداشت 2 شهريور 1384، با عنوان
«افروغ درخشيد»، از آن تجليل
کردم.
[1] پيش از آن نيز دو يادداشت نگاشتم بدان اميد که
پورمحمدي به اين منصب مهم دست نيابد. اولي، با عنوان
«مافياي نفت و گاز ايران چگونه شکل
گرفت؟» (31 مرداد 1384)
[1] و دومي در همان دو شهريور، روز رأي اعتماد به
وزرا، با عنوان «در پيرامون مذاکرات
مجلس: وزارت کشور آقاي پورمحمدي»
[1]
بهرروي،
پورمحمدي با رأي اعتماد ناچيز به وزارت کشور رسيد و در سه
سال اخير توانست موانع جدّي در تحقق آرمانهاي «جنبش
عدالتخواهانه» ايجاد کند. وزارت کشور سمتي بسيار حساس است
و وزير کشور در عرف جهان معاصر دوّمين چهره قدرتمند دولت،
پس از رئيس دولت، بهشمار ميرود. تعيين استانداران، به
عنوان نمايندگان رئيس دولت، در سراسر کشور بخشي از
اختيارات وزير کشور است. در سه سال اخير، به دليل تداوم
روند گذشته در وزارت کشور، برخي استانداران، و به تبع
ايشان مقامات محلي، به قدرت رسيدند که نه تنها با دولت
احمدينژاد هماهنگ نبودند بلکه گاه در مسير گسترش جنبش
عدالتخواهي کارشکنيهاي جدّي ميکردند.
اينک زمان آن فرارسيده که نيروهايي
توانمند، آگاه و جوان، چنانکه شعار احمدينژاد در
انتخابات رياستجمهوري بود، پيام «جنبش سه تير» را به
سراسر ايران منتقل کنند و راه را براي تحولات بنيادين
عدالتخواهانه هموار نمايند. اين وظيفهاي دشوار است
فراروي وزير کشور جديد.
توضيح: برکناري پورمحمدي
پيش از انتخابات شوراها قطعي شد ولي به دليل پخش برخي
شايعات، که گويا رئيسجمهور براي تأمين آراء مدافعان خود
در شوراها وزير کشور را تغيير ميدهد، به تأخير افتاد.
ساخت اين شايعات و پخش آن کار همان کانونهاي قدرت بود
براي حفظ پورمحمدي. سپس، انتخابات مجلس پيش آمد و اوجگيري
مباحث هستهاي. سرانجام، زمان اين تغيير مهم فرارسيد.
ظاهراً، زمان برکناري پورمحمدي پس از انتخابات دور دوّم
مجلس، در حوالي نيمه ارديبهشت است.
تحرکات نابخردانه
و فتنهگرانه
يکشنبه 18 فروردين 1387/ 6 آوريل 2008، ساعت 1:22 بعد
از ظهر
در پي انتشار رساله «زمين
و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز»
برخي اقدامات ايذايي و تبليغي آغاز شده است. اين تحرکات با
انتشار يادداشتي سفارشي در وبگاه «تابناک» (بازتاب)
آغاز شد که مشتمل بر تعريض به من و هتک حرمت از من و
خانوادهام بود.[1]
اين يادداشت براي ايرانيان داخل کشور و هوادار جمهوري
اسلامي ايران فراهم و پخش شد. يادداشتي مشابه نيز از سوي
همان کانون، با همان عنوان و با همان
مضمون، براي ايرانيان مخالف جمهوري اسلامي در خارج از
کشور منتشر شد.[1]
اين سرآغاز تحرکات تبليغي عليه
من است. بايد در انتظار بسيار بيش از اينها بود.
بتدريج، براي همگان آشکار ميشود که پديدهاي بهنام
«مافيا» واقعاً در ايران وجود دارد و بسيار قدرتمند است.
درباره پيوند اين «مافيا» با برخي وبگاهها و نشريات و
وبلاگهاي منتسب به مخالفان جمهوري اسلامي ايران اطلاع
دقيق و مستند دارم. هر دو از يک کانون و از يک
مرکز، در ايران، هدايت ميشوند. درباره وبگاه «تابناک»
(بازتاب) و منابع مالي و پيوندهاي آن توضيح داده ام.[1]
[يادداشت
"سعيد سامان" ساعت 10:36 صبح 15 فروردين و يادداشت
"تابناک" ساعت 2:55 بعدازظهر همان روز منتشر شده]
در شهر شيراز نيز برخي تحرکات
سازماندهي و آغاز شده است. گردانندگان مافياي فوق هوشمند و
زيرک نيستند. مبتکر و خلاق نيز نيستند. تاکنون از «غفلت»
بهره ميبردند و با تکيه بر «ناآگاهي» و اهرمهاي قدرت، که
به دست گرفته بودند، «قدرتمند» جلوه ميکردند. اينک بس
حقير جلوه ميکنند. تحرکات سازمانيافته اخير عليه چند
عضو ساده فرقه بهائي به منظور جوسازي و آشوبگري عليه
رساله من، چون در اين رساله متعرض پيشينه و پيوندهاي
«بهائي» برخي گردانندگان زرسالار و قدرتمند مافياي فوق
شدهام، به اين دليل است. اين سناريوي «سوخته» و تکراري
برخي ماجراهاي گذشته را به ذهن متبادر ميکند. چنين
اقدامات و صدور اعلاميههاي مشکوک بهنام «سربازان گمنام
امام زمان» تنها در زمان رسيدگي به پرونده قتلهاي
زنجيرهاي و براي انحراف افکار عمومي از اين پرونده سابقه
داشت و پس از آن مسکوت ماند. بار ديگر از سر گرفته شده و
برخي افراد شناخته شده، که در رسالهام فساد مالي ايشان را
فاش کردهام، پرچمدار «بهائيستيزي»! بعيد نيست فردا بهائي
بيچارهاي را بسوزانند و مرا به عنوان عامل اين فاجعه
معرفي کنند.
شنيدههاي
موثق حاکي است که علاوه بر رايزني براي شکايت عليه من و
تعدادي از گردانندگان تشکلهاي دانشجويي دانشگاههاي فارس،
که در تدوين و انتشار رساله «زمين و انباشت ثروت» ياريام
دادند، و احتمالاً اخذ حکم بازداشت يا بازرسي خانه (و در
واقع چپاول خانه)، برخي اقدامات ايذايي نيز طراحي شده است؛
مانند ضرب و شتم در خيابان، تهاجم غيرقانوني به خانه يا
محل کار، دزديدن دانشجويان در خيابان و غيره. هماکنون، در
قبال اينگونه تحرکات هشدار ميدهم. گردانندگان «مافياي
زمينخوار شيراز» در رساله من با اسم و رسم و تصوير معرفي
شدهاند. هر گونه اقدام
ايذايي عليه من يا دانشجويان بهنام آنها ثبت خواهد شد.
بازداشت من و دانشجويان يا عشاير سُرخي به جز ايجاد موجي
بزرگ از حرکت اعتراضي در دانشگاههاي فارس و سراسر ايران و
آشفتهتر کردن بيش تر وضع براي آقايان سود ديگر نخواهد
داشت.
پروژه «باغ سوخته: مافياي زمين شهري و مسکن در شيراز» آغاز
شد
يکشنبه 18 فروردين 1387/ 6 آوريل 2008، ساعت 1:22 بعد
از ظهر
پروژه
«شناخت مافياي زمين شهري و مسکن در شيراز» آغاز شد. در اين
پروژه تخريب گسترده باغات قديمي شيراز و تفکيک و فروش آن و
«مافياي انبوهساز» و ثروتهاي بادآورده صدها ميليارد
توماني اين مافيا معرفي خواهد شد. در سال 1357 مساحت
باغهاي شهر شيراز سه هزار هکتار بود که امروزه به 1400
هکتار کاهش يافته است. اين در حالي است که پس از انقلاب
شهر شيراز بسيار پهناور شده و وسعت آن به 14 هزار هکتار
رسيده است. هماکنون صدها هکتار از باغات قديمي واقع در
محدوده شهري شيراز يا در حال خشکانيده شدن و تفکيک و تبديل
به ساختمان و برج است و يا انبوهسازي و ساختمانسازي در
آن آغاز شده. اين فاجعهاي هولناک است که بايد شناخته و به
افکار عمومي معرفي شود.
تمامي کساني
که در اين زمينه اطلاع دارند ميتوانند در پروژه فوق
همکاري کنند. مطالب تکميلي در يادداشتهاي بعد به اطلاع
عموم خواهد رسيد.
نمونهاي از باغات قديمي شيراز که
از طريق سوزانيدن نابود مي شود:
10 فروردين 1387
باغي به مساحت 30 هکتار (300 هزار مترمربع)
در پشت مله (بلوار شهيد چمران، بلوار نيايش)
که
سردار عباسعلي اقبالي (مؤسسه عمران ارمغان) متري 23
هزار تومان خريد و به قطعات 200 متري تفکيک کرد.
در
حال سوزانيدن و خشکانيدن آن هستند. به همين سادگي!
اکنون
متري 700 هزار تومان معامله ميشود.
در حال حاضر، سردار اقبالي در حال خريد باغات
مجاور است.
گزارش کامل به زودي منتشر خواهد شد.
پنجشنبه 15 فروردين 1387/ 3 آوريل 2008، ساعت 11:45 بعد
از ظهر
تکذيب خبر حضور مديرکل اطلاعات فارس در «جلسه دشتکوه»
امروز دو
تن از دوستان محترم و قديمي من در وزارت اطلاعات طي تماس
تلفني اعلام کردند که آقاي بشيري، مديرکل اطلاعات فارس، در
جلسه «دشتکوه»، يا غير «دشتکوه»، شرکت نداشته و در مسافرت
بوده است. آنان اعلام نمودند که وزارت اطلاعات بدون طي
مراحل قانوني و به صرف درخواست اين و آن و بدون داشتن
مدارک کافي و مستند هيچگاه به چنين اقداماتي دست نميزند.
بهعلاوه، خدمات من (شهبازي) به انقلاب و نظام جمهوري
اسلامي روشنتر از آن است که چنين اقدامات بيپروا و
غيرقانوني را، به صرف درخواست يا اعمال فشار اين و آن،
اجازه دهد.
تماس اين
دو دوست محترم براي من حجت است. اگر نمايندهاي از اداره
کل اطلاعات در جلسه فوق حضور نداشته و وزير و وزارتخانه
فوق چنين تعهدي را، بهرغم فشار جدّي گردانندگان مافياي
زمينخوار شيراز، متقبل نشدهاند، مايه خرسندي نه تنها
براي من بلکه براي تمامي مردمي است که هماره از بيقانوني
و عملکردهاي خودسرانه در عذاب و هراس بودهاند. اميد که
نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي ما هماره چنين پاکيزه بمانند.
اين خبر
براي من نيز بسيار عجيب بود: حضور مديرکل اطلاعات فارس، يا
جانشين و معاون وي، در جلسهاي که فردي چون
عليرضا مسعودي در آن شرکت دارد به راستي حيرتانگيز
است؛ فردي که فاقد هر گونه سمت و مسئوليت رسمي و دولتي است
و به عنوان کلان سرمايهدار و کسي که از طريق بهرهگيري
نامشروع از رانتهاي حکومتي در دو دهه اخير به ثروتهاي
افسانهاي رسيده سوء شهرت فراوان دارد.
آنچه از
جلسه فوق شنيدم حيرتانگيز است: مسعودي به استهزا گفته که
فلاني (شهبازي) ثروت مرا يکصد ميليارد تومان نوشته؛
نميداند بسيار بيش از اين دارم. (من در رساله «زمين و
انباشت ثروت» رقم «يکصد ميليارد تومان» را ذکر نکردهام و
تنها از ثروت «صدها ميليارد توماني مسعودي و نبيزاده و
اقبالي» سخن گفتهام. ظاهراً ثروت آقاي مسعودي را، طبق
گفته فوق، بايد به ميليارد دلار بيان کرد!) او چک يک
ميليارد توماني به عنوان هزينه عمليات دستگيري و دادگاه و
محکوميت من، تحت عنوان «فروش مال غير» (يعني فروش اراضي
موروثي شخصي ملکي و مشروع و سنددار خودم! درباره اختلاف
حقوقي با اداره منابع طبيعي و پرونده شکايت من در شعبه 23
حقوقي شيراز در فصلهاي پاياني رساله «زمين و انباشت ثروت»
توضيح کافي و مستند دادهام)، امضا کرده و اعلام نموده که
کليه هزينههاي بازداشت و محکوميت مرا متقبل خواهد شد.
مسعودي از مهرزاد خرد، مديرکل منابع طبيعي، خواسته که
اراضي موروثي و ملکي و سنددار مرا به او واگذار کنند تا وي
شخصاً با من طرف شود!
در جلسه فوق آقايان رضازاده
(استاندار) و سياوش پور (رئيس کل دادگستري) حضور نداشتند.
با توضيح فوق روشن ميشود که آقاي بشيري، مديرکل اطلاعات،
نيز حضور نداشته است. بنابراين، ظاهراً «مافياي زمينخوار
شيراز» بيپشتوانهتر و تهيدستتر از آن است که بتواند به
هر اقدامي دست زند. آنان اينک از جايگاه «خدايگان» به
«بندگان خاکي» نزول کردهاند. اميد که «خاکيتر» از اين
نيز شوند.
پنجشنبه
15 فروردين 1387/ 3 آوريل 2008، ساعت 2:15 صبح
اطلاعيه مهم و
فوري: از عدالتخواهان
و حقطلبان استمداد مي طلبم!
در پي انتشار رساله «زمين و
انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز»، که در آن به افشاي
اسناد «مافياي زمينخوار شيراز» پرداختهام، در روزهاي اخير چند جلسه
با حضور گردانندگان شبکه فوق و برخي مقامات مسئول استان تشکيل شده و
برخلاف قوانين جاري کشور با تحکم از مقامات قضايي و امنيتي دستگيري من و
تعدادي از دانشجويان عدالتخواه فارس و برخي از عشاير سُرخي خواسته شده.
سرانجام، ديروز، 13 فروردين 1387، در جلسه «دشتکوه»، بشيري، مديرکل اطلاعات
فارس، گويا به توصيه محسني اژه اي، وزير اطلاعات، دستگيري مرا پذيرفته. در اين
جلسه، عليرضا مسعودي، از گردانندگان شبکه زمينخوار شيراز،
که فاقد هر گونه سمت رسمي دولتي است، به شدت بر دستگيري من پافشاري
ميکرده و حتي اعلام نموده که کليه هزينههاي مالي مربوطه را شخصاً
متقبل خواهد شد!
لازم به توضيح است که در پي
تماس تلفني مقامات عالي با مسئولين استان، صحت تمامي موارد مندرج در
رساله من مورد تأييد مقامات ذيربط قرار گرفته و گفته شده: «تاکنون کسي
جرئت بيان اين مطالب را نداشت!» اين در حالي است که من به دليل برخي
مصالح و حفظ حريم ها و دوستي هاي ديرين، که به سرعت در حال شکسته
شدن است، بسياري از مفاسد موجود را نگفته ام!
با توجه به توطئه فوق، از تمامي
نيروهاي عدالتخواه ايران، از جنبش دانشجويي، از دانشگاهيان و روشنفکران
متعهد و از مقامات عالي نظام استمداد طلبيده و خواستار رسيدگي قانوني
به مسائل مطروحه در رساله 1461 صفحهاي فوق هستم. اگر مندرجات اين
رساله متضمن «تشويش اذهان عمومي» نيز باشد، بايد پرونده روال قانوني را
طي کند و صحت و سقم مندرجات آن در محاکم صالحه مورد رسيدگي قرار گيرد.
طبيعي است که در صورت نادرست بودن دعاوي خود آمادگي پذيرش هر گونه کيفر
قانوني را خواهم داشت.
صدور دستور دستگيري من توسط غاصبين
اموال صدها خانوار از مردم فارس، که اسناد تظلم و شکوائيههاي آنان
موجود است، نقض صريح قانون و نوعي از قلدري و قانون شکني بيپروا است. از تمامي نيروهاي حقطلب و عدالتخواه خواستارم براي دفاع از
حرمت انديشه و قلم، که اينک به شدت آماج تهاجم زراندوزان و زورمندان
ارزش فروش قرار گرفته، ياريم کنند.
به يقين، اين دستگيري پايان کار
نيست. آنچه گفته شده تمامي مفاسد شبکه فوق نيست و اقدام نابخردانه
ايشان در دستگيري من نميتواند نداي حقطلبان را خاموش کند. من آمادگي
زندان و توهين را دارم ولي به يقين اين موج مهار نخواهد شد. اين سرآغاز
کار است.
در جلسه فوق، صبح روز شنبه
بعنوان زمان دستگيري و فيلتر شدن سايت من و چند سايت ديگر، متعلق به
جنبش دانشجويي، تعيين شده است.
عبدالله شهبازي
پنجشنبه ساعت
2:15 صبح 15 فروردين 1387
پنجشنبه
8 فروردين 1387/ 27 مارس 2008، ساعت 9:30 صبح
رساله «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران
امروز» در 1461 صفحه منتشر شد
رساله
«زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز»
در 1461 صفحه در قطع وزيري به صورت فايل PDF منتشر شد. به
علاقمندان توصيه ميکنم، به دليل
احتمال بروز حوادث غيرقابل پيشبيني، اين فايل را در اسرع
وقت دانلود کنند. آدرس اين است:
http://www.shahbazi.org/Oligarchy/Oligarchy.pdf
در فايل
PDF ، که حدود 80 مگابايت حجم دارد، کليه تصاوير و اسناد
درج شده است. اين فايل براي پرينت مناسب است.
فايلهاي
اچ. تي. ام. در حال ساخت است. به ين صفحه مراجعه فرماييد:
http://www.shahbazi.org/Oligarchy/index.htm
رساله فوق
به تبيين پديده اليگارشي جديد در ايران پس از انقلاب و
ريشههاي تاريخي آن در گذشته ميپردازد و شبکههاي قدرتمند
فساد مالي در استان فارس را، در حوزه اراضي کشاورزي خصوصي
و دولتي و مراتع عشاير، مورد بررسي قرار ميدهد. در کتاب
«زمين و انباشت ثروت» پيوند اليگارشي نوخاسته پس از انقلاب
با قدرت سياسي مورد بررسي قرار گرفته است. در بخشي از
مقدمه کتاب فوق چنين ميخوانيم:
«منشاء انباشت ثروت اليگارشي
نوخاستهاي که در قريب به سه دهه پس از انقلاب اسلامي
ايران بهتدريج تکوين يافته- هماکنون بهسان اختاپوسي
مهارنشدني سيطره خود را بر همه حوزههاي اقتصادي
گسترانيده و همچون هيولايي آرمانهاي انقلاب و
ارزشهاي نهضت امام (ره) را تهديد ميکند- پيوند با
ديوانسالاري و بهرهگيري از «رانتهاي حکومتي» است.
بنابراين، در همه عرصهها، از نمايندگي کمپانيهاي
بزرگ جهانوطني و دلالي در انعقاد قراردادهاي کلان
خارجي، بهويژه قراردادهاي نفت و گاز، تا عرصه تصرف و
تملک اراضي دولتي، ميتوان حضور شبکههاي گسترده اين
«طبقه جديد» را بهطور مستند ديد و زراندوزي
سيريناپذير و تکاثر روزافزون ثروت آن را مشاهده کرد.»
در اين
رساله اسامي بسياري از گردانندگان و اعضاي فعال «مافياي
زمينخوار شيراز» و نحوه تملک و ميزان ثروتهاي عظيم آنان
بيان شده است. همانگونه که در کتاب تأکيد شده، اين تنها
يکي از شبکههاي مافيايي شکل گرفته در پيرامون قدرت سياسي
است. «مافياي زمين شهري و مسکن» بايد جداگانه مورد بررسي
قرار گيرد؛ و ساير شبکههاي مافياگونه نيز.
در دو ماه
اخير تمامي اوقات من به تدوين اين کتاب اختصاص يافت.
در
روزهاي آينده يادداشتهاي تکميلي خود را منتشر خواهم کرد.
فهرست
کامل مطالب کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در
ايران امروز» به شرح زير است:
بخش اوّل: زمين و
انباشت ثروت
آغاز
سخن
اليگارشي و خويشاوند سالاري
«طبقه جديد» پس از انقلاب
دولتي شدن مراتع و پيامدهاي
آن
بحران در مالکيت مراتع
اسناد کهن طوايف سُرخي
«فلاحت در فراغت»، از
انديشه تا عمل
تخريب مراتع و تصرف
حريم روستاها
ايجاد نارضايتي در مردم
بومي
عدم امنيت سرمايهگذاري
مردم
طراحي بدوي،
کاسبکارانه و غيرعلمي
ترويج زمينخواري و
توجيه «شرعي» آن
اشاعه فساد اداري و
عادي کردن نقض قوانين
انتصاب مقامات استان و
اقتدار مطلق
مديران «فلاحت»
فروش مؤسسه احسان:
«رسوائي» يا «سناريو»؟
سرنوشت اموال مؤسسه
اقتصادي سازمان تبليغات
عليرضا مسعودي و اقتدار
او
مسعودي و املاک ورثه
ضرغامي
عبدالعلي نجفي و ورود
نظاميان
روشهاي تصاحب و تملک
اراضي
اقبالي، مسعودي و تصاحب
رايگان اراضي
اراضي واگذار شده به
مؤسسه فلاحت
«فلاحت سياخ» و اهميت
آن
مافياي زمين و آينده
اراضي موقوفه
زراندوزان، ديوانسالاران و
تاراج زمين
سيد کريم رضوي رئيس
سازمان جهاد کشاورزي فارس
اراضي مرکز تحقيقات قصر
قمشه
اراضي مرکز آموزش
کشاورزي عليآباد کمين
تعاوني مسکن جهاد
کشاورزي فارس
سرهنگ اقبالي و اراضي
قلات
مهرزاد خرد مديرکل
منابع طبيعي فارس
گنج ميليارد دلاري:
چشمه انجير
خرد و خويشاوندان او
خانم مبين و اراضي
قيروکارزين
زمين خطيري
داستانهاي خرد و تبسم
ماجراي شرکت سحاب سبز
قانون يعني هيچ!
اولويت واگذاري
گيرندگان
ميزان اراضي واگذاري
نوع زمين
شروط واگذاري
قانون فقط براي
تهيدستان
نتيجهگيري
بخش دوّم : بنيانهاي امروز
در تاريخ فارس
يادداشت آغازين
تبار من
کوهمره و طوايف آن
ساختارهاي سياسي سنتي در
عشاير جنوب
قتل ملا برفي و شورش کوهمره
فارس پيشتاز انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطيت و جهاد
مجتهد لاري
مجتهد لاري و بهائيگري در
فارس
مجتهد لاري و سيد اسدالله
خرقاني
خاندان قوام شيرازي و
يهوديان مخفي
خاندان قوام شيرازي و
بهائيگري در فارس
راز مغضوبيت اعتمادالدوله،
نياي خاندان قوام شيرازي
اوّلين قوامالملک: از هنري
مارتين تا «فتنه باب»
ملا آشر و «سلسله هاشميه»
شاخههاي خاندان قوام
شيرازي
خاندان مؤيدالملک
خاندان صاحبديوان
قساوت صاحبديوان
هجونامه شوريده شيرازي
خاندان نصيرالملک
قتل محمد خان دشتي
خاندان قوامالملک
شاخههاي ديگر
ثروت خاندان قوام
داوري تاريخ
مجتهد فال اسيري و خاندان
قوام
مردم شيراز و خاندان قوام
قتل قوام و کشتار رهبران
انجمن اسلامي
قتل معتمدديوان و شورش عسکر
خان عرب
قوامالملکها و غارت ايلات
خمسه
چهارمين و پنجمين
قوامالملک
مجتهد لاري: خرقاني،
موقرالدوله و قوامالملک
خاندانم: از مشروطه تا
پهلوي
پدرم و عمران کوهمره
پدرم و قيام عشاير جنوب
بخش سوّم: من و مافياي
زمينخوار شيراز
يادداشت آغازين
از کودکي تا امروز
تلاش من براي کوهمره
سُرخيان و مراتع کوهپايه
دلو
طرحها و آرزوهايم
طرح شهر غيرمتراکم
داستان اراضي دارنگان
شرکت زاگرس سبز شيراز
جوابيه سازمان جنگلها و
مراتع
نامه شهابالدين حائري
جوابيه موقوفه منسوب به
نصيرالملک
اهانت نامه کارگزاران
مافياي زمينخوار شيراز
کلام آخر