شنبه، 29 مرداد 1390/ 20 اوت 2011، ساعت
9 صبح
گذشت از قصاص
يک قاتل
احياي سنن فتوت
و نهادهاي کهن جامعه ايراني
شب پنجشنبه، 27 مرداد 1390/ 17
رمضان 1432 ق.، به فيروزآباد رفتم و در جلسهاي که در خانه مرحوم اميرحسين
بهلولي برگزار شد شرکت کردم. زندهياد اميرحسين بهلولي از محترمين منطقه
فيروزآباد بود که در همين روز ماه مبارک رمضان به دست نوجواني در جلوي خانه
خود با اسلحه کمري به قتل رسيد.
قاتل از طايفه بُگي سُرخي منطقه
کوهمره (مجاور فيروزآباد) بود و از سر جهل و کينهتوزي تصوّر ميکرد
زندهياد اميرحسين بهلولي در قتل تصادفي پدرش مقصر بوده است. خانواده مرحوم
بهلولي، با وکالت مرحوم خانم جهانگيري (وکيل دعاوي)، حکم قصاص (اعدام) را
اخذ کردند ولي با وساطت و خواهش بنده از طريق دوستان قديمي و ارجمندم،
آقايان اردشير فتحينژاد (معاون پيشين وزارت نفت) و احمد عظيمي (نماينده
پيشين شيراز در مجلس)، و نيز محبت جناب آقاي انصاري لاري (استاندار وقت
فارس)، و عنايت جناب آقاي مهندس سهراب بهلولي، نماينده پيشين فيروزآباد در
مجلس و برادر مرحوم اميرحسين و بزرگ خاندان بهلولي، اجراي حکم قصاص به
تأخير افتاد و بدين گونه چند سالي سپري شد.
جلسه 27 مرداد/ 17 رمضان از ابعاد
مختلف جلسهاي تاريخي و ماندگار بود. در اين جلسه، علاوه بر خانواده محترم
بهلولي، بزرگان و ريشسفيدان و محترمين شهري و عشاير منطقه شرکت کردند.
علاوه بر محترمين شهر فيروزآباد، ريشسفيدان قشقايي منطقه از طوايف زير
حضور داشتند: بهلولي، چگني، کشکولي کوچک، بُلّو،
نمدي، آردکپن، چوپونکاره (شبانکاره)، بِهي،
گله زن کوهمره (اويغوري) و غيره. از طوايف کوهمره سُرخي نيز
نمايندگاني از طوايف بُگي، ناصرو، جيحون و غيره حاضر شدند. آقاي داريوش خان
بهادري قشقايي، دخترزاده مرحوم اسماعيل خان صولتالدوله (سردار عشاير)، که
تنها بازمانده خاندان فوق در فارس است و مورد احترام مردم قشقايي، نيز حضور
يافتند. بنده بعنوان بيطرف
به اين جلسه رفتم.
پس از قرائت قرآن کريم، آقايان
سهراب و طهمورث بهلولي (برادران مرحوم اميرحسين) سخناني بيان کردند درباره
ماوقع، و سپس آقاي کاوه بهلولي (پسر مرحوم اميرحسين) بعنوان نماينده
«اولياء دم» سخن گفت. آقاي کاوه بهلولي کارشناس حقوق و کارشناس ارشد در
رشتههاي فني است. ايشان را، به سان ساير اعضاي خاندان محترم بهلولي،
فرهيخته و بسيار با اخلاق شناختم. کاوه از ملاقاتها و توجهات فراوان خود
در سالهاي گذشته به قاتل گفت که مايه حيرت من و ساير حضار شد. گذشت از خون
عزيزان، آن هم پدر، کار سادهاي نيست و بارها در اين موارد دشواري کار را
ديدهام. آقاي کاوه بهلولي تعيين تکليف قاتل، قصاص يا گذشت، را به جمع محول
کرد.
سپس، بزرگان طوايف قشقايي منطقه
فيروزآباد سخن گفتند و سرانجام جناب داريوش خان. همگان خواستار گذشت و عدم
قصاص شدند. بنده نيز سخناني عرض کردم. بدينسان، نظر جمع روشن شد. پس از آن،
از سوي نمايندگان طوايف سرُخي، آقاي مشهدي امير خان بهادري (پسر مرحوم ملا
مهدي سُرخي) و شهرام خان اسدي (پسر مرحوم کرامت خان اسدي) تشکر کردند. بنده
نيز تشکر کردم.
پس از اتمام جلسه، فراغتي بود تا
از همسر بزرگوار و ساير فرزندان زندهياد اميرحسين بهلولي تشکر کنم. به
راستي، خانوادهاي ارجمند و عزيز و فرهيخته را شناختم. اين آشنايي مايه
افتخار من است.
در پايان، پس از تشکر مجدد از
خاندان ارجمند بهلولي و بويژه آقايان سهراب و کاوه بهلولي، ضرور ميدانم
مراتب سپاس خود را از آقايان اردشير فتحينژاد، که خود به خانداني محترم و
سرشناس از طوايف ممسني تعلق دارند، و احمد عظيمي و انصاري لاري، که در چند
سال اخير به حل اين ماجرا کمکهاي شايان کردند، بيان کنم.
اميد که اين ماجرا الگويي شود
نه تنها براي تمامي عشاير ايران بلکه براي همه کساني که با مسائلي تلخ از
اين گونه مواجه ميشوند. اگر در فرهنگ امروزين ايران، که سوگمندانه به سوي
فراموشي سنن و نهادهاي کهن ميرود، ميراث حل و فصل امور توسط «ريشسفيدان»،
به معني «گروههاي مرجع» يعني محترمين محلي نه هر کس که موي سپيد دارد،
احياء شود، و فرهنگ گذشت و بزرگمنشي جاي کينهتوزي را بگيرد، به سوي
سالمتر شدن هر چه بيشتر حيات اجتماعي پيش خواهيم رفت. به اميد تداوم اين
گونه عبرتها و الگوها. من اين جلسه را يک جلسه ساده گذشت از يک قتل
نميدانم، بلکه به دليل نحوه اجتماع و ترکيب حضار و سلوک زيباي خاندان
مقتول، آن را گامي سترگ به سوي احياي سنن «فتوت» و «نهاد ريشسفيدي» در
جامعه ايراني ميدانم.
پي نوشت: ادامه
بحث آزاد در فيسبوک
بحث آزاد ذيل يادداشت «بحرين:
فرياد در تاريکي» در صفحه فيسبوکم [+]
با حدّت در جريان است. بحث از بحرين به تحولات منطقه و حوادث سوريه و سپس
به مباحث تاريخ ايران باستان سوق يافته و جدالي شديد در گرفته که آموزنده
است. دوستاني که علاقمندند به اين صفحه مراجعه و در بحث مشارکت کنند. بحث
قبلي درباره فرقه بهائي را به زودي با عنوان «بهائيت: تاريخ و سياست» در
اين وبلاگ منتشر خواهم کرد. اين نيز بحث جذاب و مفيدي است و پس از ويرايش و
انتشار خوانندگان فراوان خواهد داشت.
شنبه، 22 مرداد
1390/ 13 اوت 2011، ساعت 11 صبح
بحرين:
فرياد در تاريکي
ديشب مستند عجيب
و تکان دهنده "فرياد در تاريکي" را ديدم و گريستم. اين مستند درباره انقلاب
بحرين است. داستان سرکوب خونين و مدهش جنبش اعتراضي مردمي آزاده و شجاع است
از همه تعلقهاي ديني و فکري، اعم از شيعه و سني و ديگران؛ سرکوبي که در
خاموشي، در ميان سکوت ايالات متحده آمريکا و جهان غرب و دولتهاي عربي و با
همکاري آلسعود و به دست مزدوران خارجي، با بيرحمي انجام ميشود.
مستند "بحرين: فرياد در تاريکي"
را شبکه الجزيره انگليسي 9 روز پيش، پنجشنبه 4 اوت، پخش کرد و از آن زمان
تاکنون بازتاب جهاني گسترده داشته است. [+،
+،
+]
در ميان مردم
منطقه، بيپناهترين و مظلومترين آنان را بايد مردم کشور کوچک بحرين
دانست. جناياتي که در سکوت خبري در بحرين انجام شد کمنظير است و شايد تنها
قابل مقايسه با جنايات رژيم اسرائيل عليه مردم فلسطين باشد.
هم اکنون، حکومت
آلخليفه در حال اجراي سياست "نسل کشي" است؛ سياستي که سالهاست اجرا
ميشود ولي اينک سرعتي شگرف يافته. جايگزين کردن مردم بومي و معترض، که
بيشتر شيعه هستند، با مهاجران سعودي و پاکستاني و ديگران، رويهاي است که
اگر ادامه يابد به تخليه کامل بحرين از سکنه اين سرزمين خواهد انجاميد و
جامعهاي دستکاري شده و مطيع آلخليفه و مطلوب حکام آلسعود پديد خواهد
آورد.
از ديدن اين
مستند تکاندهنده بسيار متأثر شدم. همگان را به تماشاي آن فرا ميخوانم.