هارون يحيي: فراماسون، شياد يا مأمور؟

جمعه، 16 آبان 1393/ 7 نوامبر 2014، ساعت 11:30 صبح

يادداشت زير در ساعت 10:30 پنج‫شنبه، 15 آبان 1393/ 6 نوامبر 2014، در صفحه فيسبوک عبدالله شهبازي منتشر شد، در اين آدرس:

https://www.facebook.com/abdollah.shahbazi

http://on.fb.me/1vSjiUK

اينک همان متن را، بهمراه برخي نظرات خوانندگان و پاسخ‫هايم، در وبلاگ منتشر مي‌کنم:  

 

[درج هر گونه کامنت ذيل اين يادداشت که متضمن نام مصاديق ايراني باشد و مستقيم يا غيرمستقيم توهين به افراد تلقي شود اکيداً ممنوع است.]

 «هارون يحيي» را احتمالاً مي‌شناسيد. اهل ترکيه است. اسمش عدنان اُکتار است ولي با نام مستعار «هارون يحيي» شهرت يافته. خيلي هم معروف شده به دليل مطالب فراواني که در «افشاي» فراماسونري و ايلوميناتي و توطئه يهود و انکار هولوکاست و ردّ داروينيسم و غيره و غيره منتشر کرده که در ايران نيز، مانند ترکيه، براي عده‌اي جذاب است. عدنان اکتار يکي از پديده‌هايي است که، مثل فتح‌الله گولن، رهبر «جماعت گولن»، از درون شبکه «مدارس نور» سعيد نورسي، يا بقول نوري‌ها «علامه بديع‌الزمان سعيد نورسي» (متوفي مارس 1960/ اسفند 1338)، بيرون آمد؛ و البته تفاوت شومني چون عدنان اکتار با گولن بسيار زياد است.

امروز مقاله‌اي خواندم در وبسايت «صفحه آخر» با عنوان: «فراماسون خوب، فراماسون بد: چگونه منتقد بزرگ فراماسونري تبديل به استاد اعظم شد؟» بنقل از ماهنامه «عصر انديشه»، شماره 2. نه نويسنده مقاله را مي‌شناسم و نه نشريه فوق را ديده‌ام. [1]

مقاله خوبي است. اطلاعات مفيدي درباره هارون يحيي به دست مي‌دهد. ولي نتيجه‌گيري نويسنده اين است که هارون يحيي سرانجام در برابر فشارهاي فراماسون‌ها تسليم شد و در ازاي اين تسليم مقام «استاد اعظمي» و درجه سي و سوّم ماسوني به او اعطا شد. مأخذ ادعاي خود هارون يحيي است. اين بخش از مقاله با عنوان «آغاز تراژدي يک ماسون‌شناس مشهور» شروع مي‌شود.

من هيچگاه هارون يحيي را «ماسون‌شناس» نمي‌دانستم و اکنون نيز باور نمي‌کنم «ماسون درجه سي و سوّم» باشد. فراماسونري درجات پائين «دکان» است ولي درجه سي و سوّم را به هر کسي نمي‌دهند؛ مراحل «سلوک» بسيار طولاني است!

آن زمان که برخي مراکز ايراني، که با تفکر هارون يحيي احساس يگانگي مي‌کردند يا به عمد مي‌خواستند هارون يحيي را در ايران مطرح کنند، شروع کردند به ترجمه و انتشار کتاب‌هاي هارون يحيي بارها گفتم که او شارلاتان است و کتاب‌هايش عمليات رواني است براي لوث کردن اين گونه مباحث در حوزه انديشه سياسي. براي من هيچگاه مباحثي چون فراماسونري يا توطئه يهود «راز» نبود بلکه پديده‌هايي عيني بود که مي‌توان و بايد شناخت و حد و مرز واقعيت را از اوهام تفکيک کرد. کسي که مي‌خواهد واقعيت را در سايه اوهام قرار دهد يا نادان است، يا شياد است يا مأمور. ولي هيچگاه براي هارون يحيي آن‌قدر ارزش و اهميت قائل نبودم که مقاله‌اي درباره‌اش بنويسم. در همين فيسبوک چند بار برخي دوستان پرسيدند و به اين پاسخ کوتاه بسنده کردم که «هارون يحيي يا شياد است يا مأمور» [2] و «هارون يحيي، که اسم اصلي‌اش عدنان اکتار، است يک شارلاتان مشکوک است که تحقيقات ضد ماسوني را دکان کرده و اطلاعات راست و دروغ را مخلوط مي کند.» [3]

الان هم بنظرم هارون يحيي جواني هوچي و جوياي نام، و البته داراي استعدادهاي معين، بود که کانون‌هايي، با شناخت اين روحيات، او را حمايت و باد کردند و سرانجام کارش را به اينجا رسانيدند که فرقه «اسلام سکسي» تأسيس کند و «حرمسرا» تشکيل دهد و شبکه تلويزيوني و تشکيلات عريض و طويل بهم زند. شايد از ابتدا مأمور بوده ولي اکنون نيز چيزي بيش از مأمور دون پايه نيست و اين که مي‌گويد ماسون‌ها به من درجه سي و سوّم داده‌اند مزخرف است مثل همان حرف‌هاي مفت سابق او درباره فراماسونري و توطئه يهود.

کساني که مي‌خواهند هارون يحيي فعلي و «اسلام سکسي» او را بشناسند به مقاله جالب خانم ليلي لينچ، سردبير مجله بالکانيست، مراجعه کنند. [4] و نيز به کتاب 240 صفحه‌اي خانم آنه راس سولبرگ، که پايان‌نامه دکتري اوست، با عنوان «مهدي که کت و شلوار [مارک] آرماني مي‌پوشد.» [5] و گفتگوي شان استون با هارون يحيي. چهره حيران و گيج شان استون در مواجهه با هارون يحيي ديدني است. [6]

هارون يحيي فرد نيست، پديده است. هارون يحيي در درون ما نيز زندگي مي‌کند. زماني که شروع مي‌کنيم به مهمل‌بافي درباره زمين و زمان، بايد بدانيم که اين هارون يحياي درون ماست که طغيان کرده است. هارون يحيي به ترکيه منحصر نيست؛ در ايران هم هست. کساني را مي‌شناسيم که همچون هارون يحيي دفتر و دستک دارند و از حمايت‌هاي کلان مالي- سياسي «غيبي» برخوردار، و دختران نامقيد به حجاب يا دين را دسته‌جمعي «صيغه» و «محرم» مي‌کنند تا راحت‌تر بتوانند در اين‌گونه کلاس‌ها «مسلمان» يا «محجبه»شان کنند. با «حرم» هارون يحيي تفاوت چندان ندارد. و کساني را مي‌شناسيم که همّ و غم‌شان ترويج مهملاتي از نوع حرف‌هاي هارون يحيي است. اينان با هارون يحيي فرق اساسي ندارند و همانان که براي هارون يحيي پول و دفتر و دستک جور مي‌کنند و آوازه‌اش را به عرش مي‌رسانند حامي و مبلغ اينان نيز هستند.

هارون يحيي‌ها داراي کارکرد معيني هستند: دانش سياسي و تاريخي ما نبايد از حد معين فراتر رود. ما هنوز نيز، مانند دهه 1340، در ميان دولتمردان دوران استعماري بريتانيا بايد تنها گلادستون و لرد کُرزُن، يعني همان لرد کِرزِن، را بشناسيم و به آن‌ها فحش دهيم و در ميان آمريکاييان فقط راکفلر را. پالمرستون و ديزرائيلي و لويد جرج در تاريخ بريتانيا يا لويي فيليپ و لويي بناپارت و اليگارشي پاريس در دوران آنان يا مورگان و جيکوب شيف در آمريکا و امثال آن‌ها بايد ناشناخته بمانند. ما بايد هنوز نيز به «کِرميت روزولت» «کروميت روزولت» بگوئيم و تمام کاسه کوزه کودتاي بيست و هشت مرداد 1332 را بر سر او بشکنيم و چشم به لندن يا نيويورک بدوزيم تا خاطره‌اي، سندي، چيزي منتشر شود و اسرار تاريخ‌مان را به ما بگويد. ما هيچگاه نبايد تفاوت کمپاني کونوکو را با کمپاني رويال داچ شل بدانيم يا بدانيم توتال و پژو به چه کانون‌هايي تعلق دارند يا چرا انحصار مافياي خودرو در ايران بيداد مي‌کند و فريادرسي نيست يا داعش با جنل انرژي يا با قرارداد سه ميليارد دلاري اخير سعودي و فرانسه براي فروش سلاح به دولت لبنان چه ارتباطي دارد. سطح دانش سياسي ما نبايد از دوگزينه‌اي «همه چيز توطئه است» (دائي جان ناپلئونيسم) و «هيچ توطئه‌اي در کار نيست» فراتر رود، و فراماسونري، و اين‌گونه نهادها يا کانون‌ها و فرقه‌هاي رازآميز و پنهان، نبايد پديده‌اي عيني و قابل شناخت و رديابي باشند بلکه بايد شبحي بمانند مرموز و قَدَر قدرت که از زمان خلقت آدم ايجاد شده و تا به امروز سايه خود را بر سر جهان و جهانيان گسترده است.

------------------------------------------------------

1- http://bit.ly/1uy6UyB

2- http://on.fb.me/1tCt7I6

3- http://on.fb.me/1Ekl3jX

4- Lily Lynch, “The Islamic Sex Cult Supporting Turkey’s Prime Minister,” Balkanist Magazine, March 28, 2014.

http://bit.ly/1AmEE4G

5- Anne Ross Solberg, The Mahdi Wears Armani: An Analysis of the Harun Yahya Enterprise, [Södertörn Doctoral Dissertations 80], Stockholm: Elanders Sweden, 2013, 240 pages.

http://bit.ly/1zxeQkO

6- https://www.youtube.com/watch?v=xnqau_V0X4w

 

گزيده نظرات:

Majid Naghashan:

سالهاست همين فراماسون‌ها دخيل‫اند به جهت نفوذ عجيب در نصب و حمايت قدرت‌هاي منطقه‌اي از شاخ آفريقا تا بيخ گوش‫مان .

Milad Ali:

از اول هم يک آدم دون پايه از کانون خاصي‌ بود. اثر ديگران را مي‌خواند و مي‌گفت. تمام چيزهاي که مي‌گفت در وبسايت‫هاي انگليسي زبان بود. ترک‌ها هم مثل ما علاقه دارند که انگليسي حرف بزنند اما علاقه ندارند به اين زبان مطالعه کنند. به همين دليل مي‌آمد از اين حرفا ميزد که مال خودم است. اين که بيايد و يک شبه بشود گرند مستر يه جوک است. تنها در جايي ديده‌ام که مارک    تواين توانسته در مدت کوتاهي‌ به درجات‌ بالا برسد که آن هم ۳۳ نبوده.

http://www.pagrandlodge.org/freemason/0810/page19.html

Mohammad Mahdi Izadi:

مصاديق ايراني‌اش خيلي شباهت جالب توجهي دارن حيف که منع کرديد.

Milad Ali:

    اين که اخطار دادند که مثال نزنيد من را ياد اين شعر از خيام انداخت:

    يا رب تو جمال آن مه مهرانگيز

    آراسته اي به سنبل و عنبر نيز

    پس حكم چنان كني كه در وي منگر

    اين حكم چنان بود كه كج دار و مريز!

 

Salar RZ:

    ظاهراً نويسنده به اين برنامه استناد کرده است. برنامه يک سال پيش در  A9:

https://www.youtube.com/watch?v=HvXWUkBQpRg

İtalyan Masonluğu Sn. Adnan OKTAR'ın emrine girdi.

Ozgur Qizilyurd:

مصاحبه جنجالي هارون يحيي با راسيم اوزان، خبرنگاري که به اندازه خودش ديوانه است. در اين مصاحبه خبرنگار وابسته به جماعت سعي دارد اوکتار را مجبور کند در مورد سوابق ضد يهودي سابقش و يهود دوستي امروزش توضيح دهد ولي طفره مي‌رود و سعي دارد بحث را به امام زمان بودن خودش بکشاند. ولي خبرنگار که به شدت از استفاده تبليغاتي از تلويزيون مطبوعش عصباني است مصاحبه را به جنجال کشيده نيمه کاره رها مي‌کند. به نظرم اين مصاحبه صريح يکي از جالب ترين برنامه‌ها در مورد هارون يحيي است:

http://www.youtube.com/watch?v=KnYhCWqmHSY

Rasim Ozan Kütahyalı Adnan Oktar Kavgası çok fena

عبدالله شهبازي:

مصاحبه راسيم اوزان با عدنان اکتار را نگاه کردم. خيلي جالب بود. اين راسيم اوزان عجب خبرنگار قوي است و اين عدنان اکتار چقدر ضعيف و مهمل است.

Golnaz Asg Ez:

 ممنون. خيلي دلم مي خواست همچين مقاله اي را درباره ي اين آدم بخونم. يعني يک ساله منتظر بودم!

Masiha Masihaii:

«کساني را مي‌شناسيم که همّ و غم‌شان ترويج مهملاتي از نوع حرف‌هاي هارون يحيي است. اينان با هارون يحيي فرق اساسي ندارند و همانان که براي هارون يحيي پول و دفتر و دستک جور مي‌کنند و آوازه‌اش را به عرش مي‌رسانند حامي و مبلغ اينان نيز هستند.» بنظر بنده كاملاً حرف بجايي است . چند وقتي است به اين نتيجه رسيده بودم.

Ali Falahi:

اين آقا در ترکيه مشهور هست ولي به فساد بيش‌تر.  چه مجالسي که برگزار نمي‌کنه. در يوتيوب پر است از اين مجالس اين آقا با دخترها. واقعاً افکار اين آدم رو مي‌خواستند در ايران ترويج دهند! استغفرالله.

داوود حشمتي:

اسلام سكسي تعبير بسيار جالبي بود. مدت‌ها بود كه اخبارش را ديده بودم. در تركيه هم چندان محبوب نيست.

Salar RZ:

مجالس ايشان جلسات صحبت هستند. فقط هم مخصوص خانم‌ها نيست. آقايان هم هستند جزو شاگردان ايشان. کار خاصي‌ هم در آن جلسات انجام نمي‌دهند. اغراق نکنيم.

صحبت ايشان با هوشنگ امير احمدي‌:

https://www.youtube.com/watch?v=exWHC9LzFHI

 Adnan Oktar'ın, İran-Amerikan Konseyi Başkanı Prof. Hooshang Amirahmadi ile...

مصاحبه ايشان با شبکه سحر:

 https://www.youtube.com/watch?v=XCXhVIrKyEA

 Adnan Oktar'ın İran Seher TV Röportajı - 03.10.2008 - Bölüm 3/8

Mozaffar Shahedi:

متشکرم استفاده کردم. اين مقاله «فراماسون خوب و فراماسون بد» را هفته گذشته خواندم (در مجله عصر انديشه)، البته که توضيحات روشنگرانه جنابعالي دامنه فهم ما مخاطبان را از موضوع ارتقا مي‌دهد.

عبدالله شهبازي:

جناب آقاي حشمتي، تعبير «فرقه اسلام سکسي» را از خانم ليلي لينچ، سردبير مجله بالکانيست، گرفتم در اين مقاله جالب درباره هارون يحيي:

http://bit.ly/1AmEE4G

The Islamic Sex Cult Supporting Turkey's Prime Minister

balkanist.net

    کتاب 240 صفحه‌اي خانم آنه راس سولبرگ، که تز دکتري اوست در سوئد، در اين آدرس بصورت فايل پي. دي. اف. قابل دانلود است:

http://bit.ly/1zxeQkO

    معرفي همان کتاب در روزنامه حريت ترکيه:

    William Armstrong, “The Mahdi wears Armani: The bizarre world of Adnan Oktar,” Hürriyet Daily News, October /02 /2014.

 http://bit.ly/1qrxIt9

 مقايسه جريان فتح‌الله گولن و جريان عدنان اکتار در روزنامه حريت، همان لينک.

ويليام آرمسترانگ در مقاله فوق مي‌گويد: جنبش گولن، که مورد حمايت وسيع بنيادهاي مدني و اقتصادي است، با جريان کوچک عدنان اکتار، که بيش‌تر به جوک شبيه است، قابل مقايسه نيست. خيلي بد است که خانم سولبرگ اين همه وقت صرف عقايد عجيب و غريب عدنان اکتار کرده و به بررسي دقيق پرونده‌هاي جزايي و کيفري عدنان اکتار نپرداخته است.

خب، من همين انتقاد را به نويسنده محترم مقاله «عصر انديشه» دارم. مقاله ايشان اينطور شروع مي‌شود: «در ماه‌هاي گذشته خبر شگفت‌انگيزي ذهن محافل تاريخ‌نگاري و مطبوعاتي را به خود مشغول کرد: هارون يحيي مورخ ترک، مسلمان سني مذهب و يکي از بزرگ‌ترين منتقدان فراماسونري رسماً ماسون شد و به مقام استاد اعظمي (درجه 33) رسيد.»

ذهن کدام «محافل تاريخ‌نگاري»؟ کي و کجا هارون يحيي را مي‌توان «مورخ ترک» و «يکي از بزرگ‌ترين منتقدان فراماسونري» دانست و بر اساس کدام اسناد ايشان به «مقام استاد اعظمي (درجه 33)» رسيد؟

بايد توضيح دهم که ماسون درجه سي و سوم در آئين اسکاتي کهن «استاد اعظم» نيست. استاد اعظم يا «گراند مستر» مقامي است که در رأس يک گراند لژ قرار داد. به استادان لژها فقط «استاد» مي‌گويند. يعني، عدنان اکتار استاد اعظم يکي از گراندلژهاي ترکيه شده؟ کدام گراندلژ؟

 بعلاوه، ماسون درجه سي و سوم فقط در آئين اسکاتي کهن است نه در همه طريقت‌هاي ماسوني و افراد کمي ماسون درجه سي و سه هستند. آن‌ها، يعني ماسون‌هاي درجه 33 در طريقت اسکاتي کهن، عضو نهادي هستند که به آن «کارگاه برين» مي‌گويند. به رئيس اين «کارگاه برين» هم «استاد اعظم» نمي‌گويند بلکه «بزرگ فرمانرواي بااختيار» مي‌گويند. در ايران دکتر محمود هومن «بزرگ فرمانرواي بااختيار» شورايعالي درجه سي و سوم طريقت اسکاتي بود که با مرگ او (مهر 1359) پرويز يگانگي در اين مقام جاي گرفت.

 Payam Bozorgmehr:

من کتاب شناخت خدا از طريق برهان نوشته هارون يحيي را خوندم. يعني همه اون کتاب هم مهمل و اشتباه بود؟

عبدالله شهبازي:

آقاي پيام بزرگمهر. بحث بر سر کتاب‌هاي توطئه ماسوني و يهودي هارون يحيي است.

 Milad Ali:

الان در ايران هست؟ چه کسي‌ است؟ يعني‌ در حقيقت پس از انقلاب چه شد؟ فراماسونري را عرض مي‌کنم.

عبدالله شهبازي:

فراماسونري در جوامعي مثل ايران، که تحت پيگرد است، به شکل معمول يعني کلاسيک فعاليت نمي‌کند که مثلاً تشکيل لژ بدهند و با لباس‌هاي مخصوص و در فضاي خاص مناسک برگزار کنند اگر هم باشد بسيار مخفي و محدود است. بعد از انقلاب مرکز فراماسونري ايران به کانادا انتقال يافت و نمايندگان ماسون‌هاي بلندپايه ايراني در اجلاس‌هاي بين‌المللي بعنوان «ايران در تبعيد» شرکت مي‌کنند. البته، در سال‌هاي اخير برخي ماسون‌هاي درجات عالي به ايران برگشته‫اند و احتمال دارد که در خانه‌هاي‌شان مناسک برگزار کنند. ولي تفکر و خط ماسوني در عرصه‌هاي مهمي چون اقتصاد، بويژه بورس و تجارت خارجي و بانکداري، و سياست و مطبوعات و تاريخ‫نگاري و غيره حضور بالفعل و جدّي دارد. اين خط را مي‌توان به روشني شناخت. و تأکيد کنم که فراماسونري تنها يکي از نهادهاي ساخته کانون‌هاي قدرت جهاني است. در جوامعي مثل ايران مي‌توان از طريق فرقه‌ها و کانون‌هاي پنهان به شکل و با روش‌هاي ديگر عمل کرد و تأثير گذاشت. مهم تفکر و انديشه و خط سياسي و اقتصادي است.

  Sayyed Saeed Mousavi:

شايد معادل پيش از انقلاب هارون يحيي اسماعيل رائين و افشاگري او باشد

عبدالله شهبازي:

جناب آقاي سيد سعيد موسوي. درباره مرحوم اسماعيل رائين من اين تلقي را ندارم. رائين محقق زحمتکشي بود هر چند به سفارش شخص امير اسدالله علم و شاه کارهايي کرد ولي دغدغه اصلي از خودش بود. در جمع‌آوري کتاب فراماسونري، به دستور علم، ساواک به او کمک کرد. سواد متوسطي داشت و بحث‌هاي نظري او درباره فراماسونري ارزش چندان ندارد ولي مطالبي درباره تاريخچه فراماسونري در ايران و فهرستي از لژهاي ايران و نام ماسون‌هاي ايراني گرد آورد که تاکنون مهم‌ترين مأخذ در اين زمينه است. برخي اسامي را حذف کرده و در موارد انگشتشمار با تکذيب مواجه شد. احمد هومن، برادر کوچک دکتر محمود هومن و عضو شورايعالي طريقت اسکاتي کهن، هم به او کمک کرد در تدوين اين کتاب. اسناد بخش عمده مطالب کتاب رائين را در اين زمينه تأييد مي‌کند. با شخصيت هرزه و مهملي چون عدنان اکتار قابل مقايسه نيست که هيچ مطلب جديدي به دانش ما درباره فراماسونري ترکيه نيفزوده. در مقاله‌اي با عنوان «ابهام در تاريخنگاري فراماسونري ايران» (مطالعات سياسي، کتاب اوّل، 1370، صص 41-91) درباره رائين و کتاب او نوشته‌ام و اسنادي منتشر کرده‌ام.

افشار مرادي:

ميل به مطرح شدن واقعاً آدم‌ها رو گرفتار ميکنه، گرفتار چنگال متنفذين. من فکر مي‌کنم اون تبديل به يک شياد شده اما در ابتدا نه مامور بوده نه شياد. نمونه‌اش رو اطراف خودمون زياد مي‌بينيم هم گذشته هم الان. دوستاني هستند که في‌الحال صادقانه فکر ميکنن، ميخونن، مي‌نويسن، جلسه ميگيرن، اما تمايل به ديده شدن نهايتا اونها رو تبديل به خلاف اونچه بودن ميکنه.

Mansour Heydarzadeh:

آقاي شهبازي، شما اين يحيي خان را با خودتان مقايسه نکنيد. ايشان اولاً دايره مطالعات و تحقيقاتش محدود است و ثانياً مدت‌هاست تاريخ مصرفش گذشته است. کسي هم انتظار ندارد که او راجع به توطئه‌ها و کانون‫هاي جديد استعماري بنويسد و زد و بندهاي جاري را لو دهد. ايشان با يک سري افشاگري‌ها و مسائلي که زماني تازگي داشت مشهور شد و تا حدي هم جلو رفت، حال اشتباهاتي هم داشت ديگر مهم نيست. مهم اين است که ايشان ديگر دوره‫اش تمام شده و هنوز دارد نان تحقيقات و کتب سابقش را مي‌خورد. توان او در همين حد بود.

Masiha Masihaii:

https://www.youtube.com/watch?v=xJOJtWKg05Q

    هارون يحيى يرقص غانغنم ستايل Gangnam Style

عبدالله شهبازي:

دو نکته:

يک: عدنان اکتار در همان گفتگوي جنجالي با راسيم اوزان، که جناب آقاي سالار لينک دادند، در حوالي دقيقه 5 از روابط حسنه خود با دولت اسرائيل مي‌گويد و در مقابل پرسش راسيم اوزان درباره عملکرد حکومت اسرائيل با مردم فلسطين مي‌گويد: دولت اسرائيل «اهل کتاب» است!

دو: ظاهراً در ترکيه رسم شده که هر از گاه عده‌اي به ماسون‌ها گير بدهند و بعد عذرخواهي کنند. معروف‌ترين نمونه ژنرال کنعان اورن، رهبر کودتاي سپتامبر 1980 و هفتمين رئيس‫جمهور ترکيه، است. ژنرال کنعان اورن (متولد 17 ژوئيه 1917) رئيس کل ستاد ارتش ترکيه در سال‌هاي 1978-1983 بود که در 12 سپتامبر 1980 کودتا کرد و ده‌ها هزار نفر، و بقولي 650 هزار نفر، را بازداشت کرد و رجالي مانند مصطفي بلنت اجويت، رهبر حزب جمهوري‌خواه خلق، و نجم‌الدين اربکان، رهبر حزب اسلام‫گراي نجات ملّي، را بهمراه احزاب‫شان به مدت 9 سال از صحنه سياست طرد کرد. او هم‌زمان فراماسونري را نيز غيرقانوني اعلام کرد. ژنرال اورن از 12 سپتامبر 1980 تا 9 نوامبر 1989 هفتمين رئيس‫جمهور ترکيه بود. در موج پيگرد شبکه ارگنه‫کن، که در سال‌هاي اخير در ترکيه به راه افتاد، مقامات قضايي ژنرال کنعان اورن و ژنرال تحسين شاهينکايا، فرمانده پيشين نيروي هوايي ترکيه، را نيز، به دليل کودتاي 1980، تحت تعقيب قرار دادند. اوّلين جلسه دادگاه آن‌ها در 4 آوريل 2012 در آنکارا برگزار شد و سرانجام در 18 ژوئن 2012 هر دو به حبس ابد و خلع لباس و درجات نظامي محکوم شدند.

ژنرال اورن در جشن ماسون‌هاي ترکيه، که 14-15 مارس 1997 برگزار شد، شرکت کرد و گفت: «من با اطمينان مي‌گويم که [در سال 1980] درباره فراماسونري به من اطلاعات غلط داده بودند. ولي معترف هستم که اشتباه کردم. اکنون من با افتخار اينجا در ميان شما هستم... و از شما حمايت مي‌کنم.»

http://srjarchives.tripod.com/1997-08/Ciaug.htm

جمعه، 16 آبان 1393/ 7 نوامبر 2014، ساعت 6:51 بعدازظهر

اما دوستاني که فرموده‌اند عدنان اکتار زماني حرف‌هايي زد و بيش از اين کشش نداشت و زمانش سپري شده و غيره. بايد عرض کنم شخصاً اينطور تصور نمي‌کنم. تصورم اين است که عدنان اکتار از همان آغاز که به شهرت رسيد از جايي حمايت مي‌شد. يعني، مشخص بود که کانون‌هايي مي‌خواهند عدنان اکتار را مشهور کنند و حمايت‌هاي تبليغاتي و سياسي پشت اوست. وگرنه، با اين سطح نازل دانش او نبايد اينطور شهرت مي‌يافت در حدي که فلان دانشگاه سوئد پايان‌نامه دکتري بگذارد براي او.

من تجربه خودم را عرض مي‌کنم. در زندگي خيلي زحمت کشيدم براي شناخت آن بخش‌هايي از تاريخ و سياست که مورخين معمولي علاقه‌اي به آن نشان نمي‌دهند ولي در واقع مهم‌ترين بخش است يعني «سياست پنهان» يا «فرا سياست». ولي هيج‌گاه تلاش نکردند مرا تبليغ کنند که برعکس بود. عموماً، بسياري از همه جريان‌ها، نامم را بايکوت مي‌کردند، حرف‌هايم را نقل مي‌کردند ولي رفرنس به من نمي‌دادند. امکاناتي که داشتم نيز، پس از اين که مسجل شد به يقين از اين حوزه دست نخواهم کشيد، بتدريج از من گرفته شد. يعني، اينطور نيست که اين کارها آدم را معروف و مقبول کند. خدا بيامرزد پدرم را و ته مانده ارثي که پس از غارت سال‌هاي 1342 به بعد ماند که البته خداوند هم به همين باقيمانده برکت داد. اگر توانايي محدود مالي شخصي خودم نبود، شايد براي امرار معاش مجبور مي‌شدم جايي کار کنم و دست از اين تحقيقات بکشم. بنابراين، براي من که اين دوران را تجربه کرده‌ام، و همين الان هم با بايکوت و تهمت و فشار مواجهم، باورکردني نيست که آدمي مثل عدنان اکتار (هارون يحيي) بدون هيچ پشتوانه و با اين کتاب‌هاي درپيتي اين دفتر و دستک را پيدا کند و اينطور مشهور شود.

مثال مي‌زنم: زماني وال‌استريت جورنال يا فيننشال تايمز، يادم نيست کدام يک، مصاحبه‌اي کرد در يک صفحه‌ با فردي بعنوان برجسته‌ترين ايراني در زمينه «يهودي‌ستيزي» در ايران. اسم نمي‌آورم و دوستاني که مي‌دانند منظورم کيست اسم نياورند. اين فرد فکر نمي‌کنم حتي يک مقاله درباره يهوديت نوشته بود. يعني، مي‌دانند که را بايکوت کنند و افرادي را که مطرح مي‌کنند و بزرگ مي‌کنند بعنوان «دشمن» بايد چه کساني باشند. اين‌ها همه حساب شده است.


Friday, November 07, 2014 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.