اقبال لاهوري، نريمان پارسي
و صعود سلطنت پهلوي

 

پيوست يک:

 

دينشاه ايراني

 

دينشاه جي‌جي‌بهاي (1881-1938)، که به "دينشاه ايراني" شهرت داشت. از نزديک‌ترين دوستان سِر اردشير ريپورتر و ارباب جمشيد جمشيديان و ارباب کيخسرو شاهرخ و محمدعلي فروغي و علي‌اصغر حکمت و ساير رجال فراماسون ايراني دوران سلطنت احمد شاه قاجار و رضا شاه پهلوي بود.

دينشاه ايراني از اعقاب کيخسرو يزديار، زرتشتي ايراني که در سال 1794 به بمبئي مهاجرت کرد، است و به اين ترتيب عموزاده ارباب کيخسرو شاهرخ به‌شمار مي‌رفت. دينشاه در سال 1918 انجمن زرتشتيان ايران و در سال 1922 ايران ليگ را تأسيس کرد و تا زمان مرگ رياست اين دو انجمن را به دست داشت.

او در سال 1301 ش. رابيندرانات تاگور، شاعر نامدار ماسون هند، و سِر رستم ماساني، رئيس مؤسسه کاما و از گردانندگان لژهاي ماسوني هند، را به ايران آورد. دينشاه، تاگور و ماساني به همراه محمدعلي فروغي با رضا شاه ملاقات کردند و از سوي دولت ايران نشان درجه اوّل علمي به دينشاه اعطا شد.

سفر ماساني به منظور احداث کارخانجات خسروي در خراسان بود که در مالکيت شخصي رضا شاه قرار داشت. اردشير ريپورتر و دينشاه قصد داشتند شهرکي مدرن در يکي از نواحي ايران احداث و با انتقال بخشي از پارسيان ميانه حال هند يک «کلني پارسي» در ايران ايجاد کنند. اين ادامه همان طرحي است که سال‌ها پيش، در سال 1311 ق.، به ناصرالدين شاه عرضه شد و مورد قبول وي و امين‌السلطان، صدراعظم، قرار نگرفت. اليگارشي پارسي هند، که با واسطه اردشير ريپورتر وارد مذاکره با ناصرالدين شاه و امين‌السلطان شده بود، مي‌خواست سرزمين خوزستان را خريداري کند و پارسيان ساکن غرب هند را به اين منطقه کوچ دهد. ميرزا آقاخان کرماني براي ترغيب شاه به طرح فوق رساله «عمران خوزستان» را تأليف نمود. طرح ايجاد «کلني پارسي» در ايران، که به دليل مرگ اردشير ريپورتر (4 اسفند 1311 ش.) و دينشاه (1316 ش.) و سقوط رضا شاه (1320 ش.) در زمان حيات اين سه تحقق نيافت، بعدها توسط سِر شاپور ريپورتر پي گرفته شد و به احداث شهرکي به‌نام "تهران پارس" در شرق تهران انجاميد. اين شهرک رؤياي بازگشت پارسيان به ايران را تحقق نبخشيد ولي از طريق معاملات زمين ثروت هنگفتي را نصيب تعدادي از سرمايه‌داران پارسي هند و زرتشتي ايران نمود.

اهميت دينشاه به دليل نقش او در ترويج فرهنگ باستان‌گرايي در دوران ديکتاتوري رضا شاه است. مهم‌ترين خدمت دينشاه در حوزه فرهنگ را کشف يک جوان بااستعداد ايراني به‌نام ابراهيم پورداوود مي‌دانند. پورداوود به بمبئي اعزام شد و از سال 1305 ترجمه "اوستا" به فارسي را آغاز کرد. ترجمه "اوستا" به فارسي را نخستين بار اردشير ريپورتر پيشنهاد کرده بود. سِر جهانگير کوياجي مي‌نويسد:

«بزرگ‌ترين و مهم‌ترين خدمت [دينشاه ايراني] ترجمه متون زرتشتي به فارسي امروزين است... نمي‌توان پيامدهاي کامل تأثير اين ترجمه را بر حيات آينده ايرانيان پيش‌بيني کرد. ولي ترديد نيست که تأثير آن بر ملت ايران بسيار مفيد خواهد بود و عصر جديدي را در الهيات و ادب ايران خواهد گشود.» کوياجي مي‌افزايد: يکي از دستاوردهاي بزرگ دينشاه «کشف شخصيت بزرگي ادبي چون پروفسور پورداوود براي انجام اين وظيفه بزرگ بود.»

صادق هدايت و عبدالحسين سپنتا نيز از استعدادهايي بودند که دينشاه کشف کرد و پرورش داد. جواناني چون پورداوود و هدايت نزد بهرام گور انکلساريا، [+] شخصيت علمي سرشناس پارسي، تعليم گرفتند. انديشه‌هاي بهرام گور انکلساريا، به عنوان تداوم مستقيم مکتب آريايي گرايي و تئوسوفيستی خورشيدجي کاما و سِر جيووانجي مودي و تهمورس انکلساريا، [+، +] سطحي و سرشار از تفاخر باستان‌گرايانه و نفرت ضداسلامي است تا بدان حد که آرتور کريستن‌سن برخي نظرات او را «سبکسرانه» خوانده است.

سپنتا شاگرد و کارگزار دينشاه بود. او نيز، به سان پورداوود و هدايت، براي آموزش در زمينه ايران‌شناسي به بمبئي اعزام شد. سپنتا در سال 1311 ش. توسط کمپاني امپريال فيلم (متعلق به پارسيان که رياست آن را فردي به‌نام اردشير ايراني به دست داشت) اوّلين فيلم ناطق فارسي به‌نام "دختر لر" را ساخت. گلنار دختري لر است که معشوقي به‌نام جعفر دارد. راهزنان (قلي خان) گلنار را در کودکي مي‌دزدند. جعفر او را نجات مي‌دهد و از ترس انتقام راهزنان از طريق خوزستان به بمبئي مي‌گريزد. سرانجام، گلنار و جعفر با شنيدن خبر ترقي ايران تصميم به مهاجرت به وطن مي‌گيرند. فيلمنامه "دختر لر" روايتي است از افسانه مجعول مهاجرت پارسيان به هند؛ آن‌گونه که در "قصه سنجان" بيان شده. گلنار و جعفر نماد پارسيان و قلي خان و راهزنان نماد اسلام هستند. پايان فيلم صعود سلطنت پهلوي و پايان آوارگي پارسيان است.

دينشاه با سيف آزاد، مدير روزنامه "ايران باستان"، و عارف قزويني، شاعر نامدار، رابطه نزديک داشت و در هدايت فعاليت‌هاي اين دو مؤثر بود. دينشاه، با همکاري سپنتا، طبع ديوان عارف را از سال 1307، در زمان حيات شاعر، آغاز کرد ولي کتاب در سال 1314، پس از مرگ عارف، با مقدمه دينشاه در بمبئي منتشر شد. دينشاه در اين مقدمه تاريخچه‌اي مجمل از حوادث مشروطه و ظهور «سردار ناموري که براي دستگيري مملکت از پا افتاده‌اي قيام نموده، نور اميدي به دل وطن‌پرستان تابيد»، يعني رضا شاه، عرضه مي‌کند. عارف نيز در مقدمه خود بر ديوانش از رضا شاه به عنوان «پادشاه ترقي‌خواه ايران اعليحضرت پهلوي» تجليل و از غائله جمهوري چنين ياد مي‌کند: «جمهوريت ناکام ايران که بر حسب ظاهر به دست مدرس خودخواه و خالصي‌زاده آن رسواي بي‌سروپا» شکست خورد.

عارف در زندگي خود تحت تأثير نوسانات روحي حرکت‌هاي سياسي متضاد داشت. او در زمان بلواي جمهوري رضاخاني به سود رضا خان عمل مي‌کرد؛ و اين، به‌گفته يحيي دولت‌آبادي، به دليل رشوه‌اي بود که به عارف پرداخت شد. عارف در اواخر عمر در هجو يکي از دوستان پيشين‌اش، که از او بدگويي کرده بود، منبع مالي اين تکاپوهاي فرهنگي را فاش نمود:

دگر کورکورانه اين ره مپوي/ ز تاگور هندوستاني مگوي
از اين راه ديگر براي تو پول/ محال است يک غاز گردد وصول
به هندوستان پول هر قدر بود/ ربودند پيش از تو آن را رنود

بودجه فعاليت‌هاي فرهنگي دينشاه را سران طايفه پارسي، به‌ويژه خاندان‌هاي زرسالار تاتا و مهتا، تأمين مي‌کردند. دينشاه کارگزار و مشاور مالي سِر داراب تاتا بود و اردشير ريپورتر نماينده کمپاني داراب تاتا در ايران. سديدالسلطنه کبّابي، از شخصيت‌هاي متنفذ فرقه بهائي، در 3 صفر 1348 ق./ 19 تير 1307 ش. مي‌نويسد:

«از اردشيرجي ايدلجي رئيس تجارتخانه داراب‌جي ملاقات کردم. از پارسيان هند و 65 سال دارند و دچار مرض قند است. در خيابان فيشرآباد منزل دارد.»

منظور از «تجارتخانه دارابجي»، سِر دارابجي تاتا (1859-1932)، پسر جمشيدجي تاتا و برادر سِر راتان تاتا، است. به‌نوشته کوياجي، دينشاه براي ترجمه و نشر آثار اوستايي به فارسي، علاوه بر ده هزار روپيه از ثروت شخصي خود، حدود 150 هزار روپيه نيز کمک گرفت.

 

پيوست دو: "روباه، ميمون و فاخته" در هجو سفر تاگور به ايران (مقاله نريمان پارسي)

 


 

منابع اصلي:

 

J. C. Coyajee [ed.],  Dinshah Irani Memorial Volume: Papers on Zoroastrian and Iranian Subjects in Honor of Late Mr. Dinshah Jeejeebhoy Irani, Bombay: 1948, pp. i-iii.

رشيد شهمردان، فرزانگان زرتشتي، تهران: نشريه سازمان جوانان زرتشتي بمبئي، 1330 يزدگردي، صص 363، 490-498.

يحيي دولت‌آبادي، حيات يحيي، ج 1، ص 160؛ ج 4، ص 351.

ميرزا آقاخان کرماني، هشت بهشت، صص يا- يب (مقدمه شيخ محمود افضل‌الملک)

عارف قزويني، منتخبي از ديوان ابوالقاسم عارف، بمبئي: 1314، صص 7، 35.

سيد هادي حائري، عارف قزويني شاعر ملّي ايران، تهران: انتشارات جاويدان، 1364، ص 479.

علي‌اصغر مصطفوي، زندگي و زمان استاد پورداوود، تهران: مؤلف، 1372، صص 122-123.

مسعود مهرابي، تاريخ سينماي ايران، تهران: انتشارات فيلم، چاپ هشتم، 1368، ص 27.

سفرنامه سديدالسلطنه، به‌کوشش احمد اقتداري، تهران: بهنشر، 1362، ص 357.


Thursday, March 04, 2010 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.