«جامعه مدرسين»
و مرجعيت امام خميني
مقاله حاضر اندکي پيش آماده شد ولي،
به احترام ساحت امام راحل و براي
پرهيز از تبديل شدن اين بحث مهم تاريخي به
دستمايه مناقشات سياسي روز، انتشار آن را
به تعويق انداختم. اميد که خوانندگان،
صرفنظر از مواضع سياسي جاري، درباره اصل مسئله داوري کنند.
متن کامل به
صورت فايل پي. دي. اف. براي چاپ
آيتالله شيخ محمد يزدي در گفتگو با
هفتهنامه پنجره (سال دوّم، شماره 63،
شنبه 17 مهر 1389) درباره تاريخچه سازماني
بهنام «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» [+]
و نقش آن در آغاز مرجعيت امام خميني (ره)
چنين گفتهاند:
«مسئله سابقه تأسيس جامعه مدرسين و
اقدامات آن به قبل از پيروزي انقلاب
اسلامي باز ميگردد. اساساً اين جامعه در
زمان حيات آيتالله بروجردي، يعني قبل از
سال 1342، شکل گرفت... در سال 1342 جريان
مبارزات انقلابي توسط امام (رحمتالله
عليه) آغاز شد و در اين برهه جامعه مدرسين
به صورت رسمي وارد بحث حمايت از امام
(رحمتالله عليه) شد... يکي ديگر از
کارهاي بسيار مهم جامعه مدرسين در قبل از
پيروزي انقلاب اعلام مرجعيت حضرت امام
بود. وقتي عوامل رژيم امام (رحمتالله
عليه) را دستگير کردند ايشان عنوان مرجعيت
نداشتند و بر اساس قانون اساسي مشروطه
مراجع داراي مصونيت بودند. براي همين،
جامعه مدرسين بلافاصله با توجه به صلاحيت
حضرت امام در اطلاعيهاي اعلام کردند که
امام خميني (رحمتالله عليه) جزو مراجع
تقليد هستند و با اين کار دست ساواک را
براي هر گونه تعرض به جان امام بستند.»
(پنجره، همان مأخذ، صص 20-21)
سرآغاز نهادي بهنام «جامعه مدرسين»
ارتحال مرجع نامدار جهان تشيع، آيتالله
حاج سيد حسين طباطبايي بروجردي، در 10
فروردين 1340 رخ داد. به عبارت ديگر، طبق
گفته آقاي يزدي، بايد پيش از اين تاريخ،
يعني سالهاي 1330، را سرآغاز تأسيس نهادي
بهنام «جامعه مدرسين حوزه علميه قم»
بدانيم.
در همان نشريه (ص 27) روزشماري از تاريخ
«جامعه مدرسين» درج شده بدون رعايت ترتيب
زماني. کهنترين سوابقي که از نهاد فوق
ذکر شده اين است:
16 خرداد 1341: صدور اعلاميه و معرفي امام
خميني به عنوان مرجع تقليد با هدف جلوگيري
از محاکمه ايشان.
مهر 1341: تشکيل جلسات تعدادي از مدرسين
حوزه به منظور اعتراض به برخي مواد مصوبه
انجمنهاي ايالتي و ولايتي و مسائل مربوط
به اصلاح در حوزه.
زمستان 1344:
تهيه نخستين اساسنامه
تشکيلاتي جامعه مدرسين.
بهار 1345: بازرسي از منزل يکي از اعضا و
کشف اساسنامه و بازداشت تعدادي از اعضاي
مدرسين...
بنابراين، حتي در روزشمار هفتهنامه
«پنجره» نيز ذکري از سوابق نهادي بهنام
«جامعه مدرسين» در دوران حيات آيتالله
بروجردي، يعني در سال 1339 يا پيش از آن،
مندرج نيست و در واقع، اگر ادعاي آقاي
يزدي را جدّي بگيريم، سرآغاز تشکلي بهنام
«جامعه مدرسين» را بايد زمستان 1344
بدانيم نه پيشتر.
با آغاز نهضت امام خميني در سالهاي
1341-1342 بسياري از مراجع تقليد و علما و
طلاب حوزههاي علميه قم و نجف و تهران و مشهد و
اصفهان و شيراز و تبريز و ساير شهرها، در کنار روشنفکران و
دانشجويان و عشاير و بازاريان و کسبه و
برخي گروههاي سياسي و ديگران،
اطلاعيههاي فراوان در حمايت از نهضت
امام خميني، پيش و پس از دستگيري امام،
منتشر کردند. آيا اين بدان معناست که
مثلاً سرآغاز نهادي سازمان يافته بهنام
«جامعه روحانيت شيراز» را ميتوان
اعلاميهاي دانست که با اين عنوان در
تابستان 1349 در مجلس ختم آيتالله سيد
محسن حکيم در مسجد نو شيراز توزيع شد؟
معهذا، حتي در بيانيههاي فراواني که با
امضاي تعدادي از علما و فضلا و طلاب
قم در سالهاي 1341- 1342 منتشر شده ذکري
از نام «جامعه مدرسين حوزه علميه قم»
نمييابيم. انتشار اعلاميههايي با امضاي
علماي قم، که بسياريشان از شاگردان امام
خميني و مدرسين وقت حوزه قم بودند،
نميتواند امروزه براي اثبات قدمت نهادي
بهنام «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» به
کار گرفته شود. به عبارت ديگر، نهادي که
بهنام «جامعه مدرسين» ميشناسيم داراي
مبداء و تاريخ و عملکرد روشن و مستند است.
استناد به اين و آن اعلاميه علما و فضلا و
طلاب حوزه علميه قم، که عنواني عام است،
در سالهاي 1341-1342 را نميتوان مبداء
تشکلي موسوم به «جامعه مدرسين» تلقي کرد.
نمونهاي از بيانيههاي تعدادي از علماي
حوزه علميه قم در سال 1342 در حمايت از
امام خميني
در اين بيانيه، مانند بيانيههاي مشابه،
از تشکلي با نام «جامعه مدرسين حوزه
علميه قم» ياد نشده.
معهذا، سخن اصلي آقاي يزدي، که مرا به
نگارش اين مقاله وادار کرد، تاريخچه و
مبداء فعاليت نهادي بهنام «جامعه مدرسين
حوزه علميه قم» نيست. سخن بر سر ادعاي
اعلام مرجعيت امام خميني از سوي «جامعه
مدرسين» است با هدف پيشگيري از پيگرد
قضايي ايشان با اين تأکيد از سوي آقاي
يزدي که در زمان دستگيري امام خميني
(سحرگاه 15 خرداد 1342) «ايشان عنوان
مرجعيت نداشتند.» سخن آقاي يزدي را تکرار
ميکنم:
«وقتي عوامل رژيم امام (رحمتالله عليه)
را دستگير کردند ايشان عنوان مرجعيت
نداشتند و بر اساس قانون اساسي مشروطه
مراجع داراي مصونيت بودند. براي همين،
جامعه مدرسين بلافاصله با توجه به صلاحيت
حضرت امام در اطلاعيهاي اعلام کردند که
امام خميني (رحمتالله عليه) جزو مراجع
تقليد هستند و با اين کار دست ساواک را
براي هر گونه تعرض به جان امام بستند.»
حوزه علميه قم در سال 1335
در سال 1372 به گزارشي تحليلي و جامع از
وضع حوزه علميه قم دست يافتم و آن را در
جلد دوّم مجموعه «مطالعات سياسي» (پائيز
1372، صص 393-400) منتشر کردم با عنوان:
«حوزه علميه قم در سال 1335، نخستين سند
تحليلي ساواک.» مقدمات تشکيل ساواک
(سازمان اطلاعات و امنيت کشور) از اوائل
سال 1335 فراهم آمد و در اسفند 1335، با
تصويب مجلسين، رسميت يافت. سند فوق به 22
اسفند 1335 تعلق دارد و بنابراين اوّلين
سند تحليلي ساواک درباره حوزه علميه قم
بهشمار ميرود. متن سند اين است:
«گزارش
محترما با تقديم عين سه برگ اطلاعيه واصله
در مورد حوزه علميه قم بهطوري که خاطر
عالي مستحضر است اطلاعيه مزبور در تأييد
گزارش سرهنگ 2 رحماني افسر اين دايره که
به مأموريت قم اعزام شده ميباشد.
رئيس دايره ايلات و مذاهب
سرهنگ قلقسه [امضا]
به عرض ميرساند
سرهنگ صمديانپور [امضا]
22/ 12/ 35
يک نسخه ديگر واصل و به عرض رسيده است.
بايگاني شود.
[متن گزارش پيوست در سه برگ:]
حوزه علميه قم
مرجع اوّل
آقاي حاج آقا حسين طباطبايي
بروجردي به عنوان فرد اوّل شناخته شده
است. تعدادي بيش از پنج هزار نفر از طلاب
مقيم قم اساس معيشت آنها به مساعدت آقاي
بروجردي منوط ميباشد که به هر طلبهاي بر
حسب مدارج تحصيل و وضع خانوادگي ماهيانه
نقدي و جيره جنسي (حواله نان) دارند.
طبقهبندي طلاب. بر حسب مدارج تحصيلي سه
طبقهاند:
1- طلبه محصل سطوح مقدماتي که مطابق است
با دوره دوّم دبيرستان.
2- طلبه محصل سطوح مطابق است با دوره
ليسانس.
3- طلبهاي که درس خارج ميخواند و آماده
مقام اجتهاد است مطابق است با دوره دکترا.
پرداخت شهريه به طلاب بدين شرح است:
1- طلبه مجرد مقدماتي ماهي 120 ريال.
2- طلبه معيل مقدماتي ماهي 240 ريال.
3- طلبه تحصيل سطوح مجرد ماهي 150 ريال.
4- طلبه تحصيل سطوح معيل ماهي 300 ريال.
5- طلبه درس خارج مجرد ماهي 230 ريال.
6- طلبه درس خارج معيل ماهي 450 ريال.
هر فرد طلبه در هر درجه از تحصيل ماهيانه
5 من يا 15 کيلو حواله نان دارد. براي
عيال و هر اولاد پنج من نان به وظيفه جنسي
ماهيانه اضافه ميشود. بعضي از طلاب هستند
که گاهي فوقالعاده ميگيرند. اين
فوقالعاده از صد تا چهار صد و پنجاه ريال
ميشود.
آقاي بروجردي به طلاب حوزه علمي خراسان،
کرمانشاه، نجف اشرف و کربلا هم وظيفه نان
را حواله ميدهند و مرحوم حاجي سيد
ابوالحسن اصفهاني هم همين رويه را داشتند.
آقاي بروجردي داراي دو پيشکار هستند:
1- آقاي حاج احمد که مراقب امور شخصي
آيتالله است.
2- آقاي حاج شيخ محمدحسين احسن که متصدي
دفاتر طلاب و مباشر پرداخت است.
تعداد طلابي که درس خارج استفاده ميکنند
در حدود 1300 نفر ميباشند که هميشه در
محضر درس آيتالله در مسجد بالاسر در حدود
هزار نفر حاضر ميشوند.
مراجع و مدرسين و سران درجه دوّم حوزه
علمي قم که هر يک واجد مقام اجتهاد و صاحب
فتوي و مدرس علوم دين و مورد مراجعه
مقلدين در بخشي از کشور ميباشند به ترتيب
مقام و درجه و اهميت به شرح زير ميباشند:
شماره رديف |
نام |
تعداد طلاب درس خارج حوزه هر
يک |
مسجدي که اقامت ميکنند
|
منطقه نفوذ تقليد |
1- |
آقاي سيد محمدرضا گلپايگاني |
در حدود 300 نفر |
مسجد بالاي سردرصحن و مسجد
حسين آباد |
ايالات مرکزي ايران |
2- |
آقاي سيد کاظم شريعتمداري |
در حدود 300 نفر |
مسجد مرحوم حجت |
آذربايجان و تهران |
3- |
آقاي سيد محمدحسين طباطبايي
قاضي |
در حدود 200 نفر |
اقامت نميکند |
آذربايجان و تهران |
4- |
آقاي شيخ محمد اراکي از صحابه
مقدم مرحوم شيخ عبدالکريم |
در حدود 100 نفر |
مدرسه فيضيه |
اراک، بروجرد |
5- |
آقاي حاج آقا روحالله خميني
که از لحاظ درس حائز اهميت
است |
در حدود 500 نفر
|
اقامت نميکند
|
ايالات مرکزي و غرب ايران |
6- |
آقاي سيد شهابالدين نجفي |
در حدود 100 نفر |
در صحن قم بالاي سر
|
تبريز و قم و کشور عراق |
7- |
آقاي شيخ عباسعلي شاهرودي |
در حدود 50 نفر |
مسجد بازار |
در اطراف خراسان |
8-
|
آقاي سيد محمد داماد،
داماد مرحوم حاجي شيخ
عبدالکريم
|
در حدود 100 نفر |
مسجد بازار خندق |
|
9- |
آقاي حاج شيخ فکور |
در حدود 50 نفر |
ندارد |
قم و بعضي از بخشهاي جنوبي |
10- |
آقاي حاج ميرزا ابوالفضل قمي |
در حدود 100 نفر
|
مسجد امام |
|
11- |
آقاي سيد باقر سلطاني |
در حدود 100 نفر |
ندارد |
غرب ايران، مورد توجه عوام قم |
12- |
آقاي حاج مير سيد حسن برقعي |
در حدود 100 نفر |
صحن و مسجد کوچه حرم |
|
13- |
آقاي سيد رضا صدر،
جوانترين مدرسين است
|
در حدود 100 نفر |
ندارد |
قم و اصفهان |
طلابي که در محضر درس هر يک از علما شرکت
ميکنند به نحوه انحصار نيست بلکه در محضر
درس چند مدرس شرکت ميکنند زيرا بعضي از
مدرسين در فقه سلطه دارند، بعضي در اصول
قدرت بيان و تحقيق دارند، بعضي در علوم
معقول واردتر است، و به همين جهت طلاب
براي استفاده بيشتر چند حوزه تدريس را
انتخاب مينمايند.
علمايي که [به] عامل اجتماعي هم علاقهاي
دارند:
1- آقاي سيد کاظم شريعتمداري
2- آقاي حاج آقا روحالله خميني
3- آقاي سيد محمدحسين قاضي طباطبايي
علوم علما و مدرسين مخالف کمونيسم هستند
ولي به دستگاه حاکمه کشور هم اعتقادي
ندارند.
سه نفر آقايان فوق تبليغات و فعاليت منطقي
بر عليه کمونيسم را هم تعقيب ميکنند.
هفتهاي يک نفر در محضر آقاي سيد محمدحسين
قاضي (طباطبايي) علاقمند و مستعد را براي
تنظيم مقالات و تحقيق و انتقاد در عقايد
مادي اجتماعي تشکيل است و بحث و گفتگو
صورت ميگيرد و به همين جهت معظمله
تأليفات متعددي در اين زمينه دارد.
ملاحظات زير قابل بررسي و تحقيق است:
1- گروه زيادي از طلاب فراريان نظام وظيفه
هستند که به اميد سنگر مصونيت از بخشهاي
مختلف به حوزه قم رو ميآورند و به تحصيل
علوم ديني ميپردازند.
2- شهريه و کمکي که در حوزه قم به آنها
ميشود کافي براي تأمين معيشت نيست و اغلب
از وطن و خانواده خود کمک دريافت ميدارند
يا در ايام ماه رمضان و محرم و صفر از
منبر دستمزدي به دست ميآورند.
3- به علت رسوخ لزوم تبعيت از احکام اسلام
قوانين موضوعه را موافق دين نميدانند.
4- چون ايام ماه رمضان و محرم و صفر درس
تعطيل است، طلاب به وطن خود مراجعت
ميکنند تا از منبر و وجوه بريه کمک خرجي
به دست آورند و بدين جهت مجموع افکار و
نظرياتي که در اين مدت در حوزههاي علميه
منعکس شده در شهرستانها انتقال يافته و
زمينه فکر طبقات حقيقي مردم ديندار
ميشود.
پيشنهاد:
اگر در تهران سازمان ديني به وجود آيد و
از مقدورات فعلي مثل مسجد سپهسالار،
دستگاه توليت قم، دستگاه توليت آستانه در
حوزه علميه قم پرتو اندازد ميتوان
غيرمستقيم اين حوزه را تحتتأثير ابهامات
مفيد قرار داد و بيش از هر دستگاه
تبليغاتي براي ارشاد و رهبري افکار عمومي
بخش مهمي از مردم کشور اقدام نمود.»
سند فوق از ابعاد مختلف حائز اهميت
فراوان است، ولي آنچه مدّ نظر ماست تأکيد
آن بر مدرسين و فقهاي درجه اوّل قم در سال
1335 است؛ يعني در اوج مرجعيت آيتالله
بروجردي. چنانکه ميبينيم، ساواک 13 تن
از علماي وقت حوزه را، که پس از آيتالله
بروجردي، «سران درجه دوّم» بهشمار
ميرفتند، نام برده و تأکيد کرده که اين
افراد «واجد مقام اجتهاد و صاحب فتوي و
مدرس علوم دين و مورد مراجعه مقلدين در
بخشي از کشور ميباشند.» در اين سند،
تعداد کل طلاب درس خارج 1300 نفر، طلاب
درس خارج آقاي بروجردي يکهزار نفر و تعداد
طلاب درس خارج «آقاي حاج آقا روحالله
خميني» 500 نفر ذکر شده است. ساير فقها و
مدرسين بزرگ حوزه بين 50 تا 300 نفر شاگرد
داشتند. به عبارت ديگر، درس خارج امام
خميني دوّمين درس پس از آيتالله بروجردي
بهشمار ميرفت. در سند ساواک دو بار بر
اهميت امام تأکيد شده: بار اوّل ذکر شده
که درس خارج آقاي خميني «از نظر درس»،
يعني از نظر علمي، «حائز اهميت است.» و
بار دوّم تأکيد شده که در ميان فقهاي فوق
آقايان شريعتمداري و خميني و طباطبايي
(علامه طباطبايي) به مسائل اجتماعي
علاقمند هستند و «سه نفر آقايان فوق
تبليغات و فعاليت منطقي بر عليه کمونيسم
را هم تعقيب ميکنند.»
مضمون اين سند منطبق با خاطرات آن گروه از
علماي بزرگ حوزه است که امام خميني را
دوّمين شخصيت علمي و سياسي حوزه در زمان
حيات آيتالله بروجردي دانستهاند.
مرجعيت امام خميني پيش از 15 خرداد 1342
در تشيع، برخلاف کليساي کاتوليک يا پروتستان،
«مرجع تقليد» از سوي شورا يا نهادي خاص تعيين
نميشود. در کليساي کاتوليک مجمع کاردينالها پاپ
آينده را تعيين ميکند [+،
+] و در کليساي پروتستان انگلستان شورايي از
مقامات عالي روحاني چند نفر را برميگزينند و
انتخاب نهايي «اسقف اعظم کانتربوري» [+]
با پادشاه- ملکه است. يعني در بريتانيا پادشاه يا
ملکه عاليترين مقام روحاني کشور بهشمار ميرود و
اسقفاعظم کانتربوري تابعي از اوست. [+،
+] اين رويه حکومتي را در سال 2003، در زمان
انتصاب روان ويليامز، [+]
شاهد بوديم.
در تشيع تعيين مرجع تقليد منوط به تشخيص و اقبال و
پذيرش مقلدان (مردم) است و هيچ نهاد رسمي، اعم از
حوزوي يا حکومتي، براي دخالت در اين امر معتبر
تلقي نميشود.
معهذا، با توجه به اهميت جايگاه سياسي مرجعيت
شيعه و بهويژه به دليل مواضعي که آيتالله
بروجردي، بهويژه در سالهاي پاياني عمر خويش، در
انتقاد از حکومت پهلوي اتخاذ نمود، شاه کوشيد در
تعيين مرجع نيز دخالت کند.
از اواخر سال 1338، که وضع جسمي آيتالله بروجردي
به وخامت گرائيد، مسئله مرجعيت آينده مورد توجه
ساواک قرار گرفت. در سند ساواک، مورخ 14 فروردين
1339، پيشنهادات زير درج شده است:
«1- از هماکنون بين فقها و علما شخصيتي که از
هر حيث واجد شرايط علمي- مذهبي و مورد توجه
مسلمين باشد انتخاب و منظور گردد.
2- پس از انتخاب به وعاظ آموزش داده شود که در
خاتمه وعظ پس از دعاگويي به ذات اقدس شهرياري
محمدرضا شاه پهلوي و
حضرت آيتالله بروجردي نام شخص منظور را هم
ببرند و بدو دعا کنند.
3- از طرف علماي مشهد دعوتي از اين شخص بشود و
قبلاً طبق برنامه صحيحي در تهران و مشهد
استقبال شاياني از او بشود که در خور شأن و
مقام نيابت امامت باشد...» (پرونده آيتالله
بروجردي در بايگاني ساواک)
در پايان، «نشاط»، مقام ساواک، اعلام ميکند که بر
اساس تحقيقات او در ماه رمضان و رفت و آمد با علما
به اين نتيجه رسيده که بعد از فوت آيتالله
بروجردي در نجف آقايان سيد محسن حکيم و سيد محمود
شاهرودي و سيد عبدالهادي شيرازي و در قم آقايان
حاج آقا روحالله خميني، سيد کاظم شريعتمداري،
آقا نجفي حائز مقام مرجعيت خواهند شد. اسامي فوق
به همين ترتيب در سند ساواک ذکر شده.
در 28 ارديبهشت 1339 همان مقام ساواک، در اجراي
دستور ذيل گزارش قبل، بيوگرافي تنها چهار تن از
علماي ذکر شده در گزارش قبل را به ترتيب زير
ارسال ميکند: حاج سيد محسن حکيم طباطبايي، سيد
کاظم شريعتمداري، آقاي شهابالدين نجفي مرعشي،
آقاي حاج آقا روحالله خميني.
در 6 شهريور 1339 تلگرافهاي آيتالله بروجردي به
علماي شيعه در نجف و علماي اهل تسنن در قاهره «دال
بر عدم شناسايي دولت اسرائيل» اهميت سياسي نهاد
مرجعيت را براي حکومت پهلوي بيشتر روشن ميکند.
آيتالله بروجردي در تلگراف به شيخ محمود شلتوت،
رئيس جامع الازهر (قاهره)، نارضايتي متقابل خود را
از شناسايي احتمالي دولت اسرائيل توسط حکومت پهلوي
به صراحت بيان کرده است.
از 30 آبان 1339 گزارشهايي دال بر بيماري
آيتالله بروجردي ارسال ميشود و در شب 5 بهمن
1339 آيتالله بروجردي به علت زمين خوردن بستري
ميشود. در 4 فروردين 1340 آيتالله بروجردي دچار
حمله قلبي ميشود و محمدرضا شاه صدرالاشراف و سپس
سردار فاخر حکمت را براي عيادت به قم ميفرستد.
بيماري و رحلت آيتالله بروجردي (10 فروردين 1340) و مراسم تشييع
جنازه و تجليل بيسابقه از ايشان در سراسر ايران بار ديگر اهميت نهاد مرجعيت را مورد تأکيد قرار
ميدهد. شاه پيام تسليت خود را براي آيتالله سيد
محسن حکيم در نجف ميفرستد.
در 11 فروردين 1340 مجلس ختمي از طرف آيتالله سيد
ابوالقاسم کاشاني در مسجد کاشاني پامنار تشکيل
ميشود که در آن «کليه افراد حزب زحمتکشان و
سازمان نگهبانان آزادي [وابسته به دکتر مظفر بقايي
کرماني] و عده زيادي از افراد متفرقه شرکت
داشتند.» در گزارش فوق نظر آيتالله کاشاني درباره
جانشين آيتالله بروجردي چنين ذکر شده:
«آقاي کاشاني درباره مرجع تقليد شيعيان اظهار
داشته سه تن در نجف هستند که واجد مرجع تقليد
مسلمانان هستند که اين سه نفر آيتالله سيد
محسن حکيم و آيتالله حاج سيد محمود شيرازي
[کذا. سيد عبدالهادي شيرازي صحيح است. شهبازي]
و آيتالله [سيد محمود] شاهرودي ميباشند که
آيتالله سيد محسن حکيم از دو نفر ديگر خيلي
بهتر است... ضمناً آقاي کاشاني اضافه نمود
که دولت ايران خيلي مايل است که مرجع تقليد از
ايران برود.»
در 15 فروردين 1340 مجلس ختم آيتالله بروجردي از
سوي «سيد محمود طالقاني و انجمن اسلامي دانشجويان
و مهندسين وابسته به مهدي بازرگان استاد دانشگاه»
در مسجد هدايت تهران برگزار ميشود. در اين مجلس
نامي از مرجع آينده برده نشده ولي بر مضامين زير
تأکيد شده است:
«اوراقي از طرف انجمن اسلامي دانشجويان و
دانشآموزان شهيد به چشم ميخورد و مضمونش اين
بود که پس از تسليت گفتن فوت آيتالله بروجردي
خواسته بودند جانشين ايشان شخصيتي باشد که
بتواند آزادي و استقلال ايران و دين اسلام را
تأمين نمايد.» (سند ساواک، 17 فروردين 1340)
بهرروي، بهرغم تلاش شاه براي انتقال مرجعيت به
خارج از ايران، پس از ارتحال آيتالله بروجردي با
تکثر مراجع مواجهيم و در اين ميان «حاج آقا
روحالله خميني» داراي جايگاهي قابل توجه است.
در سالهاي پس از گزارش سرهنگ قلقسه (1335)
شمار شاگردان امام خميني رو به افزايش بود. حدود
دو سال پس از فوت آيتالله بروجردي، در 25
ارديبهشت 1342 اداره اطلاعات شهرباني تعداد کساني
را که در درس ايشان حاضر بودند پنج هزار نفر ذکر
کرد. (بنگريد به گزارش مندرج در مأخذ زير: سيد
حميد روحاني، نهضت امام خميني، چاپ پانزدهم، 1381،
ج 1، ص 446)
و در گزارش مورخ 25 ارديبهشت 1342 ساواک، حدود 20
روز پيش از دستگيري امام خميني، چنين آمده است:
«اکنون کليه بازرگانان سهم امام را براي
آيتالله خميني ميفرستند... شهميرزادي
بازرگان ميگفت: مبلغي که اکنون به نام سهم
امام به آيتالله خميني پرداخت ميگردد به
مراتب بيش از مبلغي است که به آيتالله
بروجردي پرداخت ميگرديده است.» (روحاني،
همان مأخذ، صص 447، 1313)
تأمل در لحن و مضمون اعلاميهها و سخنرانيهاي
امام خميني در سال 1341 و اوائل سال 1342، تا پيش
از دستگيري، به روشني جايگاه ايشان را در مقام
مرجع تقليد نشان ميدهد. و نيز اسناد فراوان روشن
ميکند که اين امر مورد پذيرش گروه کثيري از تمامي
طبقات جامعه بوده است. فقط براي نمونه، استناد
ميکنم به تلگرافي که کسبه اصفهان در 11 فروردين
1342، حدود دو ماه پيش از دستگيري امام خميني،
ارسال نموده و در آن امام خميني را به عنوان مرجع
تقليد مخاطب قرار دادهاند:
«قم-
حضرت آيتاللهالعظمي آقاي خميني
رونوشت: حضرت آيتالله گلپايگاني
رونوشت: حضرت آيتالله شريعتمداري
واقعه ناگوار دوّم فروردين قم که به دسيسه
دشمنان دين و روحانيت به وجود آمد، موجب
تألم عموم مسلمانان است. بدينوسيله تأسف
خود را از اين پيشامد اعلام، سربلندي
اسلام و تأييد علماي اعلام را از خداوند
متعال خوهانيم.
عباسعلي برهاني، ابوالحسن بدري، مهدي
استکي، حسن صمدانيان، جمال موسوي، تقي
هستهاي، اکبر بانک، حسن حدادي.» (سيد
حميد روحاني، نهضت امام خميني، چاپ
پانزدهم، 1381، ج 1، ص 400)
نمونه
اعلاميههاي فراوان در سالهاي 1341-1342 پيش و پس از
دستگيري امام خميني که از ايشان با عنوان مرجع
تقليد ياد ميشد.
اعلاميه عشاير فارس متعلق به فروردين 1342 است.
به پي نوشت "شهابي"، مقام ساواک، توجه شود:
"اين نسخه در پرونده آيت الله خميني بايگاني شود.
شهابي."
در بايگاني ساواک عنوان "آيت الله" فقط براي مراجع
تقليد و معدود علماي سرشناس به کار مي رفت.
سند
زير جايگاه شامخ امام خميني را پس از
آزادي نشان ميدهد:
بررسي فوق نشان ميدهد که فقط علما و مدرسين و طلاب حوزه
علميه قم، و ساير حوزههاي علميه، نبودند
که پس از دستگيري امام خميني در سحرگاه 15
خرداد 1342 با صدور اعلاميههاي متعدد
دستگيري يک مرجع تقليد را، که در تاريخ
معاصر ايران بيسابقه بود، به شدت محکوم
کردند، بلکه ساير گروههاي اجتماعي نيز
رويهاي مشابه در پيش گرفتند.
عبدالله شهبازي
پنجشنبه، 29 مهر 1389/ 21 اکتبر 2010
ساعت چهار صبح
شيراز |