قسمت سوّم
گروه مدرسه حقاني
علي فلاحيان علاوه بر فعاليت در گروه
محمد منتظري در مدرسه حقاني قم
نيز سازماني مخفي ايجاد کرده بود که
در هسته مرکزي آن وي و چهار تن
ديگر حضور داشتند. نميدانيم گروه
مدرسه حقاني شاخهاي از گروه محمد
منتظري بود يا استقلال داشت. علاوه بر
فلاحيان، حضور برخي طلاب مدرسه حقاني،
مانند
حسين طارمي
و
علي يونسي،
در گروه محمد منتظري احتمال ارتباط
ميان اين دو گروه را تقويت ميکند.
فلاحيان ميگويد:
«اوج دستگيري ساواک زماني بود که
سازماني در مدرسه به وجود آمده بود.
يک سازماني که الان هم در داخل
وزارت اطلاعات هست، قبلاً در
مدرسه حقاني به وجود آورده بوديم که
ما 5 نفر در رأس بوديم. در
برخي جلسات آن آقاي بهشتي و ديگران
توصيههايي داشتند. هر کدام از ما به
5 نفر وصل بود. باز 5 نفر به 5 نفر
ديگر. به شکلي که اطلاعات اين جلسات
را يک نفر بيشتر نداشت. در مرکز،
آن 5 نفر اولي هر چه تصميم ميگرفتند،
چه برنامههاي تبليغاتي، مطالعاتي،
فرهنگي و حتي درسها، در مدرسه اجرا
ميشد... آن تشکيلات بسيار
منسجمي بود که عمليات را رهبري ميکرد.
تاريخ دقيق تشکيلات يادم نيست. حدود
53 يا 54 بايد باشد...» [36]
در مأخذ مربوطه نام «ما پنج نفري» که
«در رأس بوديم» درج نشده، ولي ميتوان
حدس زد برخي کسان که در سالهاي پس از
انقلاب، بهويژه از دهه 1360، در قوه
قضائيه و نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي
اهرمهاي قدرت را به دست گرفتند، و به
«محفل حقاني» شهرت يافتند، تداوم همين
گروه باشند. فلاحيان ميگويد: «يک
سازماني که الان هم در داخل وزارت
اطلاعات هست... که ما 5 نفر در رأس
بوديم.»
به عبارت ديگر، فلاحيان به شبکهاي
غيررسمي در درون وزارت اطلاعات ارجاع
ميدهد زيرا ساختار مورد اشاره
او، سازماندهي مبتني بر هستههاي پنج
نفره، با چارت رسمي وزارت اطلاعات
منطبق نيست. اين وزارتخانه، چنانچه
خاطرات ريشهری، اوّلين وزير اطلاعات،
و ساير منابع نشان
ميدهد، بر اساس
کارکردهاي مشخص و تخصصي، مانند
«امنيت»، «بررسي»، «ضدجاسوسي»،
«اطلاعات خارجي» و غيره، به معاونتها
و ادارات کل و واحدهاي کوچکتر تقسيم
ميشود. در ساختار رسمي آن شبکهاي
مبتني بر مرکزيت پنج نفره و هستههاي
پنج نفره وجود ندارد.
علي فلاحيان به يک خانواده نجفآبادي
مهاجر به آبادان تعلق دارد. او در سال
1328 در آبادان به دنيا آمد. فاصله
سني وي با برخي طلاب منتسب به گروه
فوق، مانند غلامحسين رهبرپور (متولد
1331، نهاوند)، علي رازيني (متولد
1334، روستاي شاهنجرين همدان)،
روحالله حسينيان (متولد 1334،
شيراز)، مهرعلي يونسي (متولد 1334،
نهاوند)، غلامحسين محسني اژهاي
(متولد 1335، روستاي اژيه اصفهان) و
مصطفي پورمحمدي (متولد 1338، قم)،
قابل توجه است و ميتوانست در سالهاي
1350 به عنوان «رهبر» گروه فعال در
مدرسه حقاني تلقي شود.
در مدرسه حقاني، اعضاي اين گروه به
«چپروي» شهرت داشتند و بنابراين شهرت
کنوني ايشان به عنوان «محفل حقاني»
دقيق نيست؛ بهعلاوه کساني را
ميشناسيم که با اين محفل پيوند نزديک
دارند ولي طلاب مدارس ديگر قم بودند.
بهرغم تلاش فلاحيان براي همدل نشان
دادن آيتالله بهشتي و آيتالله قدوسي
با گروه، که در "تاريخ شفاهي مدرسه
حقاني" انعکاس يافته، تفکر افراطي
بسياري از منتسبين به گروه فوق به
تفکر بنيانگذاران و مديران و مدرسين
نامدار مدرسه حقاني، مانند آيتالله
دکتر بهشتي، آيتالله علي قدوسي،
آيتالله يوسف صانعي و آيتالله محمد
مجتهد شبستري، شباهت نداشت.
منتسبان به اين گروه به آيتالله محمدتقي
مصباح يزدي، مدرس ديگر مدرسه حقاني،
نيز نظر مساعد نداشتند. در زماني که
مصباح يزدي به شدت مخالف علي شريعتي
بود، اعضاي گروه، مانند روحالله
حسينيان، هوادار افراطي دکتر
شريعتي بودند.
«تفکر چپروانه» اين طلاب را بايد
متأثر از «مارکسيسم عاميانه» دانست؛
آنگونه تأثيري که در سازمان مجاهدين
خلق و ساير گروههاي مذهبي هوادار مشي
مسلحانه ديده ميشد و به اخذ
انگارههاي اقتدارگرايانه از «چپ
افراطي» مرسوم در دهه 1960 ميلادي
محدود بود؛ انگارههايي همچون اتاتيسم،
[37]
به معني شيفتگی به حاکميت مطلقه دولت، تقدّس سازمان،
تحجر ايدئولوژيک و در يک کلام
توتاليتاريانيسم.
[38]
بهنظر ميرسد مخاطب اين سخن دکتر
بهشتي درباره مدرسه حقاني اين طلاب
بودند:
«مدرسهاي که بخواهد يک مشت انسان
لجوج، پرخاشگر بيجا و متعصب تربيت
کند که نتوانند با همه دو کلمه حرف
بزنند چه ارزشي دارد؟ اين نوع
موضعگيريها بسياري از افراد را به
ياد چماقهاي تکفيري مياندازد که در
تاريخ درباره عصر تفتيش عقايد کليسا و
قرون وسطي خواندهاند.»
[39]
قسمت
چهارم
36. بهمن
شعبان زاده، تاريخ شفاهي
مدرسه حقاني، تهران: مرکز
اسناد انقلاب اسلامي، چاپ
اوّل، 1384، صص 170-172.
38. Totalitarianism
39. آيتالله
شهيد بهشتي، دکتر شريعتي
جستجوگري در مسير شدن،
تهران: انتشارات بقعه، 1378.