متن کامل نامه
براي پرينت به صورت PDF
در تاريخ 9 آذرماه
1386 گروه کثيري از اعضاي طوايف دهدار، شکره، بُگي، جهين، ناصرو و
جبارزار ايل سُرخي فارس نامه سرگشادهاي خطاب به مقامات عالي
جمهوري اسلامي ايران منتشر کرده و خواستار جلوگيري از تخريب و فروش
بيش از يکهزار هکتار از مراتع آباء و اجدادي خود در کوه و کوهپايه
دلو (منطقه سياخ دارنگون واقع در حومه شيراز) توسط شبکهاي منسجم و
قدرتمند از دلالان و زمينخواران شدند؛ مراتعي غني و بهطور عمده
پوشيده از بوته و درختچه که در صورت تخريب و تفکيک و فروش آن
ثروتي معادل يکصد الي دويست ميليارد تومان، در بازار فعلي، نصيب
زراندوزان متجاوز به بيتالمال و حقوق مردم خواهد کرد. اين به جز
صدها هکتار مرتعي است که تاکنون تخريب شده و به فروش رفته است.
طوايف سُرخي (سُهري) از کهنترين طوايف بومي ايران هستند و پيشينه
سکونت آنها در کوه و کوهپايه دلو، مرتفعترين و پهناورترين کوه از
جبال کوهمره سُرخي و انتهاي شاخه جنوبي زاگرس، به دوران پيش از
اسلام ميرسد. عشاير کوهمره، از جمله طوايف ششگانه سُرخي، از
نخستين ايرانياني بودند که به تشيع علوي گرويدند و در دوران طولاني
پس از آن هماره به سنن شيعي خود وفادار ماندند. آنان از زمان تهاجم
سلجوقيان به فارس کشتار به دست دشمنان اهل بيت (ع) را با جان و دل
پذيرا شدند؛ در دوران معاصر در قيام بزرگ سالهاي 1307- 1309 عشاير
جنوب عليه حکومت جائر رضا شاه، در قيام مسلحانه به حمايت از نهضت
امام خميني (از زمستان 1341 تا تير 1342)، در انقلاب شکوهمند
اسلامي و در جبهههاي دفاع از ايران اسلامي ايفاي نقش کردند. با
چنين پيشينهاي، که آثار آن بر سيماي رنجکشيده اين مردم حک شده و
در خلق و خو و فرهنگ اصيل بومي آنان نقش بسته، شايسته آن بود که در
نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، در نظامي که بهترين فرزندان خود را
نثار استقرار و پايداري آن کردند، زماني که مورد تهاجم گروهي معدود
از زراندوزان متجاوز به بيتالمال و حقوق مردم (در هر کسوتي) قرار
گيرند، نهادهاي حامي حقوق مردم به حمايت از ايشان برخيزند.
با
چنين باوري، نامه سرگشاده 9 آذر 1386 تدوين و منتشر شد و،
همانگونه که انتظار ميرفت، حمايت گسترده دانشجويان عدالتخواه،
روزنامهنگاران و مطبوعات آزاده، و مقامات عالي نظام را برانگيخت.
دستور سريع آيتالله دري نجفآبادي، دادستان کل کشور، دال بر
رسيدگي و احقاق حقوق طوايف سُرخي و «برخورد قاطع به متجاسرين به
حقوق عامه» (14 آذر 1386) اميد در دل عشاير منطقه را زنده کرد.
در
پي اين دستور، انتظار ميرفت که مقامات ذيربط در استان فارس نيز به
اين موج حقطلبانه پيوسته و به سرعت متجاوزان را مجازات و حقوق
عشاير را اعاده کنند. متأسفانه چنين نشد.
در
پي دستور دادستان کل کشور، گردانندگان شرکت احرار فارس (عامل اصلي
تخريب و فروش مراتع کوهپايه دلو که متأسفانه به آزادگان سرفراز جنگ
تحميلي منتسب است) و ساير متخلفان و عوامل و دلالان بومي آنها، که
از حمايت معدود مقامات محلي ذينفوذ در برخي نهادهاي سياسي و نظامي
استان برخوردارند، ابتدا در موضع بهت و انفعال فرو رفتند ولي چند
روز بعد بار ديگر فعاليت خود را از سر گرفتند.
حق آن بود که در
پيامد دستور دادستان کل کشور، به درخواست کتبي نمايندگان عشاير
پاسخ مثبت داده ميشد و مقامات قضايي استان به عنوان اوّلين گام،
تا رسيدگي نهايي به دعوي، دستور توقيف کليه عمليات اجرايي شرکت
احرار فارس و ساير تخريبگران مراتع را صادر ميکردند. متأسفانه
چنين نشد و تخريب مراتع، در برابر ديدگان بيتفاوت و شايد همدلانه
مقامات قضايي و مسئولان سازمان جهاد کشاورزي و ادارات منابع طبيعي
و امور اراضي و حتي سازمان محيط زيست استان (مراتع کوهپايه دلو به
دليل غناي طبيعي و پوشش گياهي انبوه آن از سوي سازمان محيط زيست به
عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شده!) ادامه يافت.
در تاريخ 25 آذر
1386 جلسهاي در دفتر آقاي احمد سياوشپور، رياست کل دادگستري
استان فارس، با حضور اعضاي شوراي حفاظت از اراضي ملّي و منابع
طبيعي فارس (حجتالاسلام جابر بانشي دادستان عمومي و انقلاب فارس و
آقايان نجيبي معاون قضايي رياست کل دادگستري فارس، مهرزاد خرد
مديرکل منابع طبيعي فارس، مهرزاد بوستاني مديرکل امور اراضي فارس،
سيد محمود حسيني رئيس اداره منابع طبيعي شهرستان شيراز، مشاور
حقوقي سيد کريم رضوي رئيس سازمان جهاد کشاورزي فارس)، شهرام
فتحينژاد (وکيل دعاوي و نماينده سازمان اوقاف فارس) و عبدالله
شهبازي (نماينده عشاير و طوايف سُرخي) برگزار شد. حضور وکيل سازمان
اوقاف به اين دليل بود که موقوفه نصيرالملک (متعلق به خاندان
قوامالملک شيرازي، از منسوبين درجه اوّل خاندان پهلوي)، به دليل
همجواري مراتع بکر عشاير سُرخي در کوه و کوهپايه دلو با اراضي
قديمي مزروعي پلاک ثبتي موقوفه بديجان/ حسينآباد، مدعي توليت اين
مراتع بوده و به اين دليل به واگذاري مراتع مشجر فوق به اين و آن،
و در نهايت به شرکت احرار فارس، اقدام کرده و هماکنون در تخريب و
تفکيک و فروش مراتع فوق شريک و ذينفع است.
در
نامه سرگشاده 9 آذر 1386 بر اساس مستندات گفته شد که مزرعه بديجان
سياخ در اصل موقوفه امامقلي خان، حاکم خوشنام فارس در زمان شاه
عباس اوّل صفوي و سردار جنگ پيروزمند با استعمارگران پرتغالي، بوده
و اصولاً توليت خاندان قوام شيرازي، از ارکان اصلي حکومتهاي
قاجاريه و پهلوي، بر اين موقوفات جعل و غصب و نمادي بارز از
«موقوفهخواري» و تاراج موقوفات وسيع عصر صفوي در دورانهاي
قاجاريه و پهلوي است. سند وقفنامه امامقلي خان، به خط يکي از
بزرگترين و خوشنامترين خطاطان عصر صفوي، استاد ميرعماد حسني
قزويني، موجود و مؤيد اين مدعاست. اين سند کمنظير بارها در
نمايشگاههاي سازمانهاي اسناد ملّي و ثبت اسناد و اوقاف در معرض
ديد همگان قرار گرفته است. عجيب است که سازمان اوقاف اين سند را
نامعتبر ولي ثبت رسمي موقوفه فوق توسط ابراهيم قوامالملک (پدر
شوهر اشرف پهلوي) در اوج ديکتاتوري رضا شاه به توليت وي را معتبر
ميداند.
موقوفه بودن مزرعه
بديجان (حسينآباد) سياخ، توليت آن با هر که باشد، تغييري در حقوق
عشاير دامدار منطقه، که قرنها در مراتع فوق سکني داشتهاند، ايجاد
نميکند. معهذا، به دليل قوانين موجود، که دست سازمان اوقاف را در
تخريب و تفکيک مراتع مشجر و حتي حفاظت شده از سوي سازمان محيط زيست
باز گذارده، به سود قدرتمندان و دولتمردان و مديران ذينفع در چپاول
اراضي است که مراتع بکر همجوار با موقوفات را جزو موقوفه قلمداد
کنند. به همين دليل، در سالهاي 1383- 1384 بيش از هفت هزار هکتار
از مراتع بکر داراي پوشش گياهي همجوار با اراضي موقوفه باجگاه
«موقوفه» قلمداد شد و به تصرف مديران «شهر جديد صدرا» درآمد؛ در
اين ميان حقوق صدها خانوار دامدار، اعم از روستايي و عشاير طايفه
بيات قشقايي، پايمال گرديد و دهها ميليارد تومان به جيب
چپاولگران رفت.
در جلسه فوق،
نماينده طوايف سُرخي دريافت که مديران حاضر در جلسه ميخواهند همين
فرجام را براي مراتع طوايف سُرخي در کوه و کوهپايه دلو، به دليل
همجواري آن با موقوفه بديجان، رقم زنند. مديران منابع طبيعي و امور
اراضي فارس و شيراز به ظاهر از «مرتع بودن» و «ملّي بودن» مراتع
کوهپايه دلو سخن گفتند ولي دفاع آنان صوري و صرفاً براي رفع تکليف
بود: اعلام کردند که چون مراتع در سال 1383 اعلام ملّي شده و
سازمان اوقاف و موقوفه نصيرالملک مراتع را پيش از اين تاريخ واگذار
کرده، دعوي ما عليه اوقاف در محکمه پذيرفته نخواهد شد! عزمي جدّي
در دفاع از حقوق عشاير و حفاظت از مراتع و محيط زيست ديده نشد.
دادستان عمومي و انقلاب فارس، به عنوان حافظ منافع بيتالمال و
حقوق عامه، ساکت بود.
نماينده طوايف
سُرخي در جلسه فوق به سرعت دريافت که مديران و گردانندگان آشکار و
پنهان شرکت احرار فارس و شرکاي ذينفع در تاراج يک الي دو هزار
هکتار از بهترين و مرغوبترين اراضي حومه شيراز چنان قدرتمندند و
حاصل اين تاراج چنان عظيم (رقمي قريب يا فزونتر از دويست ميليون
دلار!) که دعوي دو هزار خانوار عشاير سادهدل، تهيدست و زحمتکش، که
تنها اندوخته آنان پيشينهاي از رنج و رزم است، راه به جايي نخواهد
برد. و اين شايعه را به جدّ گرفت که تعاوني مسکن دادگستري فارس نيز
به اين اراضي طمع داشته و مکاتباتي جهت دريافت مراتع کوهپايه دلو
با اداره اوقاف انجام داده است! واي، که چه بايد کرد و به که بايد
پناه برد.
مقامات ارجمندي که اين عريضه به محضرتان تقديم ميشود:
همانگونه که در رسانهها منعکس شده و احتمالاً به اطلاع رسيده، در
پي انتشار نامه سرگشاده 9 آذر 86 طوايف سُرخي، سخنگوي اين طوايف و
راقم آن نامه سرگشاده و اين سطور، عبدالله شهبازي- که به عنوان
«مورخ» شهرتي يافته و از سوي اهل قلم و انديشه مورد عنايتي قرار
گرفته، به دستور يکي از شعب دادسراي شيراز به شعبه 5 اداره آگاهي
نيروي انتظامي احضار شد؛ شعبهاي که مختص رسيدگي به جرايم قتل است!
پس از مراجعه سريع به مقامات ذيربط در دادسراي شيراز و رفع و رجوع
احضاريه قبل، بلافاصله احضاريه جديدي از شعبه ديگر دادسرا به دست
وي رسيد. اين بار نيز مرجع رسيدگي همان شعبه 5 اداره آگاهي تعيين
شده بود. نامبرده در سفري به تهران با شرح علل «جنايت» خود، حمايت
برخي از مطبوعات و مقامات و تشکلهاي دانشجويي را برانگيخت. با
صدور دستور دادستان کل کشور و تشکيل جلسه فوقالذکر و وعدههاي
حمايت از سوي مقامات استان، گمان ميرفت که مقامات قضايي و
کارآگاهي «مستقل» و «ناوابسته» و «نفوذناپذير» مربوطه، که هيچ
ارتباطي با «مافياي زمينخوار شيراز» ندارند!، وي را به حال خود
رها کردهاند. در تاريخ دوشنبه 3 دي 1386 نامبرده به تهران رفت و
به عنوان عضو هيئت علمي کنگرهاي با مقام معظم رهبري
(مدّظلهالعالي) ديدار کرد. در ساعت 5:20 بعد از ظهر با هواپيماي
شرکت آسمان به شيراز پرواز کرد و در حوالي ساعت 7:30 به دفتر کارش
رسيد. در کمال حيرت با احضاريه جديدي مواجه شد از سوي بازپرس شعبه
نهم دادسراي شيراز (آقاي اوليايي)، که ساليان سال بازپرس ويژه
رسيدگي به پروندههاي تخريب اراضي منابع ملّي بوده و هست. در اين
احضاريه مرجع رسيدگي باز همان شعبه 5 اداره آگاهي شيراز (ويژه
رسيدگي به پروندههاي قتل) تعيين شده! رياست اين شعبه فردي بهنام
سرهنگ بيات است که ظاهراً علاقه ويژهاي به مورخين و محققين دارد و
قطعاً، مانند بازپرس محترم شعبه نهم، نامي از «مافياي زمينخوار
شيراز» نشنيده است.
براي استحضار آن مقامات عالي، که با رويه قانوني ابلاغ احضاريه
آشنايي دارند، به اطلاع ميرساند که احضاريه فوق در تاريخ اوّل دي
1386 از دفتر شعبه نهم دادسراي شيراز صادر شده و سه روز پس از
ابلاغ، در صورت عدم مراجعه احضارشونده، مرجع انتظامي مربوطه
ميتواند او را جلب و دستگير کند. احضاريه فوق در حوالي ساعت 6 بعد
از ظهر 3 دي از زير در، بدون ابلاغ به فرد خاص و دريافت رسيد يا
الصاق به محل مربوطه، به داخل ساختمان انداخته شده.
ظاهراً، مقامات
ذيربط قضايي و اداره آگاهي نيروي انتظامي شيراز سخت مصرّند نهايت
قدرداني و عنايت خود را به مورخي نشان دهند که بهترين سالهاي
زندگي و سلامتي جسمانياش را به انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي
نثار کرده، پرفروشترين و مؤثرترين کتاب تاريخي پس از انقلاب را
نگاشته (ظهور و سقوط سلطنت پهلوي)، پژوهش 2700 صفحهاي او در پنج
مجلد (زرسالاران) در سال 1385 به عنوان «کتاب سال» شناخته شده، در
همايش «فجرآفرينان» به عنوان کسي که در حوزه تاريخنگاري بيشترين
خدمات را به انقلاب کرده مورد تقدير قرار گرفته، به عنوان مشاور
پژوهشي در ساخت برجستهترين سريالهاي تلويزيوني پس از انقلاب
(مانند «مدار صفر درجه»، «کلاه پهلوي» [در مرحله ساخت] و
«پدرخوانده» [در آستانه پخش]) مؤثر بوده، و اينک، پس از سپري کردن
يک ايست قلبي- تنفسي و دو عمل سنگين قلب، ميکوشد يار و ياور ايل و
عشيره و خدمتگزار موطن و زادگاه خود باشد. با تمهيدات فوق، ظاهراً
از سحرگاه چهارشنبه 5 دي 1386 جناب سرهنگ بيات و مأمورين او در
اداره 5 آگاهي نيروي انتظامي شيراز ميتوانند نامبرده را دستگير و
به اتهام تلاش براي «قتل» قرباني مظلومي بهنام «مافياي زمينخوار
شيراز» روانه بازداشتگاه کنند.
مقامات ارجمندي که اين عريضه به محضرتان تقديم شده:
هماکنون، تخريب مراتع عشاير و طوايف سُرخي در کوهپايه دلو (در
مراتع همجوار با موقوفه بديجان) توسط شرکت احرار فارس و دلالان و
عوامل محلي آنها از سر گرفته شده است.
هماکنون، در
ملک همجوار با مراتع فوق (موسوم به دارنگون/ دارنجان) شرکت فارس
مبين (وابسته به بنياد تعاون بسيج فارس) در حال تفکيک و فروش حدود
500 هکتار اراضي مورد تعارض ميان مالکين و اداره منابع طبيعي فارس
است. اين تعارض تنها سبب تضييع حق مالکين صاحب سند ملک فوق و بسط
يد شرکت فارس مبين و دلالان و عوامل محلي آن شده و مقامات اداره
منابع طبيعي فارس و شيراز در برابر اين زمينخواري گسترده در اراضي
مورد دعوي ايشان بهکلي ساکتاند. شرکت فارس مبين و دلالان و عوامل
محلي آن پيشتر 340 هکتار از اراضي سنددار مالکين بومي را با
ترفندهاي غيرشرعي و غيرقانوني تصرف کرده و فروختهاند. ارزش تقريبي
500 هکتار فوق در بازار فعلي (با احتساب هر قطعه يکهزار متري ده
ميليون تومان) حدود چهل ميليارد تومان و ارزش تقريبي 340 هکتار به
فروش رفته در بازار فعلي حدود بيست و هفت ميليارد تومان ميباشد.
هماکنون، در
اراضي غرب دارنگون، مراتع مشجر پوشيده از جنگل انبوه بلوط چند صد
ساله طايفه کوهنشين سقلمهچي (از طوايف کهن ساکن کوهمره سُرخي)
آماج تخريب و تاراج شرکتي بهنام «سلحشوران» قرار گرفته که اين نيز
توسط برخي نظاميان و دلالان و عواملي محلي سودجو هدايت ميشود.
هماکنون، در
شمال مراتع کوهپايه دلو و در حاشيه جنوبي کوه سبزپوشان (کوه قبله
شيراز) لودرهاي مؤسسه فلاحت در فراغت (فاز 3) در حال تخريب مراتع
داراي پوشش گياهي و درختچه متعلق به طايفه قرهغانلوي قشقايي و
ساير دامداران روستاهاي قلعه چوبي و کدنج و سياخ است.
مقامات بزرگوار:
907 نفر
امضاءکنندگان اين نامه سرگشاده، به نمايندگي از حدود دو هزار
خانوار عشاير دامدار طوايف ششگانه سُرخي (به جز سکنه روستايي و
شهرنشين سُرخي)، استدعا دارند هر چه سريعتر به عرايض مندرج در اين
نامه توجه شده و در اولين گام بلافاصله دستور توقيف کليه عمليات
اجرايي شرکت احرار فارس و ساير واگذاريگيرندگان از سازمان اوقاف و
ادارات منابع طبيعي و امور اراضي در تخريب مراتع کوهپايه دلو
(مجاور اراضي دارنگون و بديجان/ حسينآباد) صادر و سپس با اعزام
هيئتي ذيصلاح به شيراز به دعوي عشاير رسيدگي عاجل شود. طبعاً اگر
اين اقدام در مورد عمليات ساير شرکتهاي دخيل در تخريب مراتع طوايف
همسايه با عشاير سُرخي، که فوقا ذکر شد، صورت گيرد موجب امتنان
آنان نيز خواهد بود.
عبدالله
شهبازي و 906 امضاءکننده اوراق پيوست به نمايندگي از دو هزار
خانوار طوايف دامدار سُرخي به شرح زير:
از طايفه دهدار
سرخي: 178 امضا
از طايفه بُگي سرخي:
102 امضا
از طايفه جهين سرخي:
246 امضا
از طايفه جبارزار
سرخي: 141 امضا
از طايفه شکره سرخي:
106 امضا
از طايفه ناصرو
سرخي: 133 امضا
5 دي ماه 1386