شنبه
22 فروردين 1388/ 11 آوريل 2009، ساعت 6:40 بعدازظهر
دو
کاريکاتور جديد از حبيبالله شهبازي درباره نمادهاي شيطاني
در زير دو کاريکاتور
جديد از حبيبالله شهبازي در زمينه نمادهاي شيطاني درج ميگردد. براي مشاهده
در قطع بزرگتر و آشنايي با نمادها و مفاهيم به کار رفته در کاريکاتورها بر
روي آنها کليک کنيد.
هبوط دجال
رمي جمرات
يکشنبه
16 فروردين 1388/ 5 آوريل 2009، ساعت 9:30 بعدازظهر
متن
کامل سه يادداشت درباره نمادهاي شيطاني بهمراه تصاوير به صورت
PDF براي چاپ
انتشار دو يادداشت
پيشين درباره نمادهاي شيطاني
[1]
[2] واکنش قابل توجه داشت. برخي خوانندگان مطالب مفيدي ارسال کردند که
ميتواند به عنوان مکمل يادداشتهاي فوق اطلاعات ما را در اين حوزه غنيتر
کند.
خواننده محترمي که
مهندس ساختمان و هماکنون مقيم خارج از ايران است نوشتهاند:
«شهرداري تهران براي ساختمانهاي بلندمرتبه مدل هرمي را اجباري کرده
بود. من مدتي است ايران نيستم و خبر از وضعيت کنوني ندارم. اين روش
بهنظر ما که مهندس ساختمان هستيم خيلي عجيب و غير منطقي ميآمد؛ چون
هر بسازوبفروشي در فکر حداکثر استفاده از زيربناي مجاز است بنابراين
حتما قصد ساخت آخرين طبقات را ميکرد. از آنجايي که در هر ساختمان کمي
بزرگ مسلماً ستونها تا آخرين طبقه بايد روي يکديگر بنا شوند مسلم است
اگر شما بعد از چند طبقه بخواهيد ساختمان را به صورت هرمي اجرا کنيد
مجبور به قطع ستونها خواهيد شد و از تيرهاي کنسول با دهانههاي بزرگ
بايد استفاده کنيد که اين عملاً خيلي خيلي غيرمنطقي و با توجه به
اينکه تهران روي خط گسل زلزله ميباشد با عرض معذرت احمقانه ميباشد.
اين مطلب براي هر مهندس محاسب معمولي عجيب و غيرمعقول است. فکر
نميکنيد آن "معماران" در شهرسازي تهران نيز بي تاثير
نبودهاند؟»
خواننده محترم ديگر
توجه مرا به ساختمان هتل چمران شيراز جلب کرد که يک «ابليسک» تمام عيار
است:
ابليسک هتل چمران (شيراز، بلوار شهيد چمران)
[پينوشت،
پنجشنبه 20 فروردين، 9 صبح: ضلع شرقي ساختمان هتل فوق داراي 19
طبقه است.
عدد نوزده در فرقه بهائي مقدس است زيرا مدعياند هسته اوّليه
بابيگري، يعني اصحاب عليمحمد باب (شيرازي) به همراه خود او،
جمعاً 19 تن بودند. در فرقه بهايي 19 «عدد حي» ناميده ميشود.
ضلع غربي هتل داراي 17 طبقه است. هفده در فراماسونري عدد مقدس است
زيرا اوزيريس، خداي مصر باستان و پدر هوروس خداي خورشيد که هر دو
در فراماسونري و ساير طريقتهاي شيطاني مورد تکريماند، در روز
هفدهم از ماه سوّم تقويم قديم مصري به قتل رسيد.]
دوست ارجمند ديگر، که
فارغالتحصيل دانشگاه امام صادق (ع) ميباشند، تصاويري از مسجد در دست
احداث در اين دانشگاه را ارسال نمودند. جالب است که اين مسجد نام «قدس» را
بر خود دارد: [مسجد فوق در مجاورت دانشگاه امام صادق است و ربطي به اين
دانشگاه ندارد. به توضيح زير مراجعه شود.]
کاربرد ابليسک در بناي مسجد قدس، تهران
دوست ديگر تصاويري از
کاشيکاريهاي جديد در حرم حضرت عبدالعظيم حسني (س) را ارسال نمودهاند. متن
ايميل ايشان به شرح زير است:
«مطالب جديد در
وبگاهتان را اخيراً مطالعه كردم. به خصوص "دروازه قرآن» و نمادهاي
اُبليسک در شيراز" و "دماوند و فرقههاي رازآميز: يهوديان دماوند،
فراماسونري و نماد ابليسک". بدين جهت تصميم گرفتم عكسهايي كه حدود
هشت ماه پيش از كاشيكاريهاي جديد و عجيب حرم شاه عبدالعظيم گرفتهام
برايتان ارسال كنم. با كمال تعجب به نمونههاي مشابهي در حرم حضرت امام
نيز برخوردهام كه متأسفانه اكنون عكسهايش در اختيارم نيست.»
کاربرد «ستاره داوود» در بازسازي جديد نماي داخلي حرم مطهر حضرت عبدالعظيم
(س)
در رابطه با تصاوير حرم
حضرت عبدالعظيم بايد اين توضيح را بيفزايم که کاربرد نماد Hexagram يا
«ستاره شش پر» در معماري قدمت بسيار دارد. در آثار بازمانده از تمدن سومر،
هزاره سوّم پيش از ميلاد، و نيز در بقاياي شهر اور، جنوبيترين شهر سومر و
زادگاه و موطن حضرت ابراهيم (ع)، و نيز در بقاياي ساير تمدنهاي کهن ستاره
شش پر ديده ميشود. در هنر و معماري اسلامي نيز اين نماد کاربرد فراوان
داشته و به «خاتم سليمان» معروف بوده. به اين دليل است که در هنر خاتمکاري
ايران، تا به امروز، ستاره شش پر به کار ميرود. کاربرد نماد ستاره شش پر
در معماري کهن سرزمين کنوني فلسطين، مثلاً در آثار کهن شهر جليل، ربطي به
قوم يهود ندارد. ظاهراً قدمت کاربرد ستاره شش پر به عنوان نماد «قوم يهود»
از قرون وسطي در اروپاست. معهذا، امروزه که «ستاره شش پر» به عنوان نماد
صهيونيسم همهگير شده، کاربرد آن در بازسازي حرم حضرت عبدالعظيم حسني (س)،
آن هم به شکلي چنين درشت و چشمگير و فاقد ظرافت، قابل تأمّل است.
کاربرد نماد «ستاره داوود» و نماد «صليب شکسته» (Swastika) در طريقت ماسوني
«تئوسوفي» (اوائل قرن بيستم ميلادي)
سهشنبه 18 فروردين 1388/ 7 آوريل 2009، ساعت 11 بعد از ظهر
توضيح ضرور:
دوست ارجمندي با ارسال
ايميل مرا متوجه اشتباه درباره «مسجد قدس» کردند. در واقع، اين مسجد در
مجاورت دانشگاه امام صادق (ع) قرار دارد و ربطي به دانشگاه فوق ندارد. متن
ايميل ايشان به شرح زير است:
«از يادداشت
مفيدتان سپاسگذارم. بنده نيز دانشجوي دانشگاه امام صادق و ساکن يکي از
خيابانهاي همان محل هستم. بايد عرض کنم مسجد قدس در دانشگاه امام صادق
قرار ندارد و فاقد هر گونه رابطه اجرايي و يا مالي با اين دانشگاه مي
باشد. اين مسجد در سالهاي پيش سوله اي بيش نبود و کمتر از پنج سال است
که ساختمان آن با طرحي مرکب از اضلاع شکسته که به هيچ وجه با معماري
متداول مساجد شباهت ندارد ساخته شده است و هنوز به اتمام نرسيده. اين
مسجد در واقع يکي از مساجد شهرک قدس(موسوم به شهرک غرب) ميباشد و به
همين دليل اين نام را از پيش از ساخت بناي جديد به همراه دارد. موقعيت
جغرافيايي اين مسجد نزديک به دانشگاه امام صادق و در ضلع غربي آن
ميباشد ولي هيچ ارتباطي به اين دانشگاه ندارد و توسط هيات امنايي که
برخي از آنها از مسئولين دولتي و پارلماني نيز هستند اداره ميشود.
مسجد دانشگاه امام صادق در قسمت مرکزي زمين دانشگاه بنا شده است و با
مسجد قدس فاصله زيادي دارد.»
دوشنبه
3 فروردين 1388/ 23 مارس 2009، ساعت 3:30 بعد از ظهر
در حوالي ساعت يازده
صبح امروز سرهنگ صمد بيات، رئيس شعبه 5 اداره کارآگاهي فارس (شعبه ويژه رسيدگي
به پروندههاي قتل و آدمربايي)، در درگيري با يک قاتل فراري به شهادت
رسيد. طبق اطلاعي که به من رسيده، قاتل فراري مورد اصابت گلوله قرار
ميگيرد و سرهنگ بيات، به تصوّر مرگ وي، به سر جنازه ميرود ولي مضروب زنده
بوده و با اسلحه کمري سه گلوله به سرهنگ بيات شليک ميکند. بيات با اصابت
اوّلين گلوله به مغزش به شهادت ميرسد.
با سرهنگ بيات در جريان
درگيريهاي پرتنش سال 1387 با «مافياي زمينخوار شيراز» آشنا شدم. زماني که
به قصد قتل يا مضروب کردن من به اتومبيلم حمله شد، پرونده به شعبه 5 اداره
کارآگاهي ارجاع شد و جمعه 21 تير 1387، از ساعت 8 بعد از ظهر تا يک بامداد
شنبه، سرهنگ بيات و تيم او (سروان داوري يا دلاوري معاونش و چند تن ديگر)
صحنه ماجرا را بازسازي و فيلمبرداري کردند. اين مقارن با همان ساعاتي در 17
تير بود که من از خانه خارج شده و مورد تعقيب قرار گرفتم، در ميانه راه از
اتومبيل بيرون پريدم و سپس اتومبيل و راننده آن مورد حمله قرار گرفت.
[1]
صرفنظر از مشاهداتم در
فيلمهاي سينمايي، اين اوّلين بار بود که صحنه بازسازي جرم را ميديدم.
شيوه کار سرهنگ بيات و دقت فراوانش برايم نه تنها جالب بلکه عجيب بود. او
را کارشناسي يافتم همانند آنچه مثلاً در شرلوک هولمز يا پوارو ديده بودم.
تصوّر نميکردم در ايران دانش پليسي در اين پايه باشد. تحسين و حيرت خود را
به او گفتم. فروتن و متين و ساکت بود. اين سرآغاز علاقه من به سرهنگ بيات
است. افسوس، که وي رفت و اين دوستي تداومي نداشت.
شهادت اين افسر برجسته
و کارآگاه کمنظير را به خانواده محترم ايشان و به کارکنان شريف نيروي
انتظامي، بهويژه کارکنان کارآگاهي و بهويژه همکاران او در اداره کارآگاهي
نيروي انتظامي شيراز، تسليت ميگويم و براي بازماندگان آن مرحوم صبر و عزت
آرزومندم.