پنجشنبه، 14 مهر 1390/ 6 اکتبر 2011، ساعت 10:30 بعد از ظهر

«سونامي فساد»

تأملات و تألمات من

الف: تأملات

1- محسني اژه‌اي، دادستان کل کشور، در سخنان دوشنبه، 11 مهر 1390، ابعاد عظيم فساد مالي- بانکي در ماجراي مه آفريد اميرخسروي و «گروه اميرمنصور آريا» را مورد تأييد قرار داد. اژه‌اي، که به عنوان مسئول پرونده و مقام قضايي ذيربط، سخنانش قابل استناد تلقي مي‌شود، تأييد کرد که برادران اميرخسروي «گروه اميرمنصور آريا» را در سال 1385 تأسيس کرده و طي فقط پنج سال به 4700 ميليارد تومان ثروت دست يافته‌اند. [+]

اين همان رقم 6/ 3 ميليارد دلار است که در يادداشت پيشين به بررسي ابعاد و اهميت آن پرداختم. [+] گفتم که با رقم فوق مه آفريد اميرخسروي در رده 304 ميلياردرهاي جهان در فهرست سال 2011 «فوربس» جاي مي‌گيرد؛ برتر از کساني چون الفائد و سعد حريري و چارلز برانفمن و دونالد ترامپ و اوپرا وينفري و بسياري چهره‌هاي نامدار ديگر.

2- برخلاف ادعاي کساني چون محمد دهقان، نماينده طرقبه و چناران، که گويا صلاحيت محمودرضا خاوري براي مديريت بانک ملّي مورد تأييد وزارت اطلاعات نبود، [+] حميدرضا حنطه‌اي، رئيس حراست وزارت اقتصاد و امور دارايي، اعلام کرد که صلاحيت خاوري براي مديرعاملي بانک ملّي ايران در 28 اسفند 1387 مورد تأييد قرار گرفته است. [+]

بنابراين، برخلاف نصّ صريح قانون، فردي با تابعيت بيگانه (کانادايي) براي تصدي عالي‌ترين مقامات بانکي کشور (بانک‌هاي سپه و ملّي) دو بار از سوي وزارت اطلاعات صالح شناخته شده. خاوري بار اوّل در سال‌هاي 1379-1382 مديرعامل بانک سپه بود و بار دوّم در 22 فروردين 1388، يعني در زمان تصدي وزارت اطلاعات توسط محسني اژه‌اي و با تأييد وزارتخانه فوق، در مقام مديرعامل بانک ملّي منصوب شد. قطعاً وزارت اطلاعات در اين زمينه مسئول است و بايد پاسخگو باشد.

3- رهبر انقلاب در سخنان 11 مهر 1390 مطالبي درباره «فساد بانکي چند هزار ميلياردي اخير» که «به آن مبتلا شده‌ايم» بيان کردند و پس از تأکيد بر پيگيري قاطع ماجرا و عدم ترحم به «بدکاره و خرابکار و مفسد»، در چند کلام مجمل، با لحني بسيار ملايم، ضمن تأييد «خبررساني مطبوعات و ديگران»، مطبوعات را از هياهوهاي تنش‌آفرين و مغرضانه برحذر داشتند. [+]

در زمينه پيگيري قاطع و اعاده اعتماد مردم، مخاطب سخنان مفصل و مؤکد رهبري دستگاه‌هاي مختلف حکومتي بودند و در زمينه پرهيز از هياهو بيانات کوتاه و ملايم رهبري خطاب به مطبوعات بود. از جايگاه رهبر اين تذکر موجه است زيرا رهبري مسئول صيانت از امنيت و آرامش رواني جامعه است.

معهذا، پس از سخنان رهبري، با رفتارهايي عجيب و غيرقابل درک مواجهيم. برخي افراد و نهادهاي مسئول، که طبق توصيه فوق بايد با درايت و قاطعيت و حتي سماجت ماجرا را دنبال کنند و اعتماد از دست رفته مردم را اعاده نمايند، بناگاه خود را مصداق خطاب رهبري به مطبوعات عنوان نمودند.

در 12 مهر، يازده نماينده مجلس شکايت خود به کميسيون اصل 90 را، به بهانه تذکر فوق، پس گرفتند. حسين نجابت، نماينده شيرازي مردم تهران در مجلس، گفت:

«با توجه به فرمايشات روز گذشته رهبر معظم انقلاب مبني بر اين که بايد فضاي آرامي در سطح جامعه وجود داشته باشد تا مسئولين بتوانند به مسئله تخلف سه هزار ميليارد توماني رسيدگي کنند و با عنايت به اين که کميسيون اصل 90 مجلس در حال رسيدگي به اين موضوع است، امضاء‌کنندگان نامه شکايت بر اساس ماده 233 آيين‌نامه، تصميم گرفتند تا رسيدگي کامل کميته ويژه کميسيون اصل 90 به اين مسئله و روشن شدن کامل مسائل، فعلاً نامه شکايت خود را پيگيري نکنند.» [+]

رفتار برخي از اعضاي «شوراي پول و اعتبار» نيز تأمل‌برانگيز است:

12 مهر 1390 ساعت 15:33، محمد نهاونديان، عضو شوراي پول و اعتبار، اعلام کرد:

«نامه‌اي دريافت کرده است مبني بر اين که موضوع اختلاس از دستور کار جلسه امروز شوراي پول و اعتبار خارج شده است.»

خبرگزاري فارس، که ظاهراً اين سخن برايش غيرقابل هضم بود، در انتهاي خبر افزود: «خبرنگار فارس پيگير دلايل خروج موضوع اختلاس از دستور کار امروز شوراي پول و اعتبار از مسئولان ذيربط است.» [+] يک ساعت بعد، ساعت 16:34، همان خبرگزاري از قول يکي ديگر از اعضاي شوراي پول و اعتبار وجود چنين نامه‌اي را بکلي نفي کرد:

[کورش پرويزيان، عضو شوراي پول و اعتبار] «با اشاره به اين که نامه‌اي تحت عنوان خروج اختلاس از دستور کار جلسه شورا را نديده گفت: اصلاً نامه‌اي در رابطه با لغو و يا قرار گرفتن موضوع اختلاس در جلسه امروز شوراي پول و اعتبار مطرح نيست.» [+]

آيا سخنان رهبري خطاب به مطبوعات، بدان معنا بود که نمايندگان مجلس يا شوراي پول و اعتبار به وظايف خود عمل نکنند؟ آيا اين نحوه سلوک و انتساب آن به تبعيت از «فرمايشات رهبري»، انداختن گناه هر گونه قصور و عدم پيگيري احتمالي در مسئله فساد بزرگ مالي- بانکي اخير به گردن رهبري نيست؟ اين رفتارها، بويژه دلايل عنوان شده براي بازپس‌گيري شکايت يازده نماينده مجلس و منتسب کردن صريح آن به رهبري، فضايي سرشار از بدبيني نسبت به سرنوشت و فرجام پرونده فساد بانکي در جامعه ايجاد نموده است؛ بدبيني که در سلوک با مردم عادي، با نخبگان و همه جا شاهد آن بودهام. اين دوستي با رهبري است يا دشمني سنجيده؟ اين رويه‌اي است که در تاريخ انقلاب اسلامي سابقه نداشت، بدعت دولت‌هاي نهم و دهم بود که مجلس و ديگران به آن تأسي جستند و فرجام آن اکنون منتسب کردن همه چيز به رهبري است با تمامي پيامدهاي منفي آن. گويي ديگر نظام و سيستمي در کار نيست و تمامي کارکردها، و به تبع آن مسئوليت‌ها و پيامدها، بر دوش شخص رهبر است.

4- پس از فاش شدن ماجراي فساد بزرگ بانکي، و در زماني که جهرمي، مديرعامل بانک صادرات، آماج اصلي حملات بود، محمودرضا خاوري، مديرعامل بانک ملّي ايران که در مأموريت لندن بسر مي‌برد، بناگاه از بازگشت به ايران منصرف شد و ظاهراً به کانادا رفت. بلافاصله «فاش» شد که وي داراي تابعيت دوگانه ايراني- کانادايي و صاحب يک خانه به ارزش سه ميليارد تومان در تورنتو و هشت دفتر آژانس مسافرتي در کاناداست. بدينسان، موج حملات به سوي خاوري و بانک ملّي تغيير جهت يافت و جهرمي با صدور بيانيه «انقلابي» مورخ 6 مهر خاوري را به فرار از ايران متهم کرد و خود را بکلي تبرئه نمود. [+]

کمي بعد، يکي از وبلاگ‌هاي فارسي خارج از کشور با درج مطلبي چنين القاء کرد که گويا خاوري از طريق فردي بنام جرالد (جري) لوئيس کاپلن، «رئيس مرکز هولوکاست تورنتو»، با اسرائيل مرتبط است زيرا يکي از آژانس‌هاي خاوري «جري کاپلن» Jerry Caplan Travel نام دارد. [+]

همزمان، وبگاه فارسي "خودنويس"، که از کانادا اداره مي‌شود، حملات پياپي به دولت کانادا را به دليل اقامت خاوري آغاز کرد. [+، +] اين همان وبگاهي است که کمي بعد مطلب انحرافي درباره رابطه سيد محمد خاتمي با بانک سامان را منتشر نمود. [+] مواضع وبگاه "خودنويس" هماره برايم قابل تأمل بوده است.

بدينسان، تمامي مقدمات براي انداختن بخش اعظم تخلفات پرونده فساد بزرگ بانکي به گردن خاوري فراهم آمد. ارتباط خاوري با «صهيونيست‌ها» و «اسرائيل»، از طريق جرالد کاپلن، نيز مي‌توانست براي برخي جذاب باشد و سرعت اقناع آنان را شتاب بخشد.

بررسي چند روز اخير من نشان مي‌دهد که ماجرا بغرنجتر و مرموزتر از آن است که تصوّر مي‌رفت:

جرالد (جري) کاپلن، که خاوري را به دليل همنامي آژانس مسافرتي‌اش به او منتسب مي‌کنند، سياستمدار و از رهبران حزب «دمکراتيک نوين» [+] است که از احزاب مهم چپ‌گراي کانادا بشمار مي‌رود. کاپلن مورخ است و تز دکترايش درباره تاريخ آفريقاست و شهرتش به خاطر تحقيقات درباره نسل‌کشي و هولوکاست در رواندا که ربطي به هولوکاست يهوديان در جنگ جهاني دوّم ندارد. در بيوگرافي کاپلن مندرج در «ويکي‌پديا» نامي از رياست او بر مرکز هولوکاست تورنتو ديده نمي‌شود. [+]

به مقالات کاپلن و مقالات مندرج عليه او در وبگاه‌هاي مختلف بويژه در سايت نشريه «گلاب اند ميل» مراجعه کردم. کاپلن منتقد شديد دولت اسرائيل و به اين دليل مورد حمله نئوکان‌هاست يعني درست عکس آنچه ادعا مي‌شد. [+، +] مواضع کاپلن تا بدان‌جا به مذاق نئوکان‌ها ناخوشايند است که عزرا لوانت صهيونيست عليه او چنين نوشته است:

«خوش به حال ما که محافظه‌کاران در کانادا در قدرت هستند نه آقاي کاپلان و حزب او [حزب دمکراتيک نوين] که دولت دمکراتيک و ليبرال اسرائيل را دولت تروريستي مي خوانند.» [+]

5- اگر برخي کانون‌هاي مافيايي دست‌اندرکار فساد بزرگ چند ميليارد دلاري مي‌خواستند خود را از زير ضربه خارج کنند، و افکار عمومي را به سمت ديگر منحرف نمايند، چه مي‌کردند؟ فرار خاوري به کانادا الزاماً به معني مقصر بودن او در اين ماجرا نيست. خاوري را با ترسانيدن يا «توصيه‌هاي دلسوزانه» نيز مي‌شد راهي کانادا يا جاي ديگر کرد. مثلاً، دوستان مورد وثوق به او بگويند که اگر به ايران بازگردي فلان خواهد شد مانند داستان معروف آن روباه که مي‌گريخت و براي توجيه فرار خود گفت اول مي‌کشند و بعد مي‌شمارند.

اگر اين شقّ را محتمل بدانيم مي‌توانيم بقيه سناريو را چنين ترسيم کنيم: خاوري به دليل ترس يا توصيه به کانادا يا جاي ديگر رفت و پنهان شد. با ناپديد شدن خاوري، جنجال‌ها عليه او شروع شد. رابطه موهوم خاوري با اسرائيل از طريق جرالد کاپلن عنوان شد. با برخاستن اين غوغا، بانک صادرات و جهرمي و ديگران و ديگران از زير ضربه خارج شدند و تمامي کاسه‌کوزه‌ها بر سر خاوري شکست. اکنون خاوري مانده و سيل سنگين اتهاماتي که نصيبش خواهد شد و سپس، شايد، فشار دولت کانادا براي مصادره خانه و اموالش.

بايد بيفزايم که اموال فوق پيش از آغاز کلاه‌برداري 6/ 3 ميليارد دلاري «مافياي بانکي» خريداري شده، و اگر سوءاستفاده‌اي بوده به پيش از رياست خاوري بر بانک ملّي و به دوران رياست او بر بانک سپه مربوط است نه به ماجراي اخير. و نيز توجه کنيم که خانه سه ميليارد توماني خاوري در تورنتو چندان عجيب نيست و معادل قيمت يک خانه متعارف، نه اشرافي، در شمال تهران است.

سه هزار ميليارد تومان کجا و سه ميليارد تومان کجا؟ اگر تحقيق شود در خواهيم يافت که کم نيستند مقامات سابق و لاحق، از همه جناح‌هاي سياسي، که داراي سرمايه و خانه در خارج از ايران هستند و احتمالاً تابعيت دوگانه دارند. در سال‌هاي اخير تلاش براي انتقال سرمايه و دريافت تابعيت از کانادا در ميان متخصصان و سرمايه‌داران و حتي مديران ايراني شتابي عجيب يافته بود و سرمايه‌اي که هر خانواده با آزادي کامل و بدون اعمال فشار از سوي دستگاه‌هاي نظارتي منتقل مي‌کرد بسيار بيش از اين مبالغ بود.

قصد من تبرئه خاوري نيست. وضع خاوري شفاف نيست و علي‌القاعده آلودگي‌هايي داشته که، در پي تهديد يا "توصيه دلسوزانه"، هراسان شده و به ايران بازنگشته. يا شايد خاوري خود مهره‌اي از اين مافياي مالي بوده که يا قرباني‌اش کردند و يا طبق نقشه و براي منحرف کردن يا به بن‌بست کشانيدن پرونده، يا جلوگيري از درز اطلاعات حساس و مهم او، وي را به کانادا يا جاي ديگر فرستادند. سخن بر سر شگردهاي پيچيده‌اي است که براي منحرف و لوث کردن پرونده عظيم‌ترين فساد مالي- بانکي تاريخ جمهوري اسلامي ايران در پيش گرفته شده و هم اکنون در حال اجراست.

6- در چند روز اخير شاهد دو اقدام ديگر نيز بوديم که هر دو را بخشي از عمليات رواني سازمان‌يافته براي کاهش حساسيت به فساد بزرگ بانکي و عادي کردن آن در افکار عمومي ارزيابي مي‌کنم:

اول، انتشار شايعه سهامداري سيد محمد خاتمي، رئيس‌جمهور پيشين و از رهبران جناح اصلاح‌طلب، در بانک سامان است. چنان‌که گفتم، اين شايعه را ابتدا وبگاه قابل تأمل «خودنويس»، که از کانادا اداره مي‌شود، مطرح کرد، [+] سپس روزنامه «کيهان»، با افزودن شاخ و برگ‌هايي، آن را منتشر نمود [+] و اندکي بعد هر دو عقب نشستند. [+، +]

يکي از شگردهاي رايج در ايران براي لوث کردن موارد مهم «فساد» و «نفوذ»، يعني دو پديده‌اي که ارتباط با مباحث فکري و سياسي ندارد و از جنس ديگر است، منتسب کردن آن‌ به احزاب و جناح‌هاي سياسي است. اين رويه‌اي است که از ديرباز به کار گرفته شده و هماره کارآمدي خود را به اثبات رسانيده است. زماني که يک پرونده فساد يا نفوذ به جناح سياسي رقيب نسبت داده مي‌شود، نه تنها اعتماد هواداران آن جناح بلکه اعتماد بخش مهمي از مردم سلب مي‌شود و آن را «بازي زشت» براي حذف رقيبان سياسي ارزيابي مي‌کنند. در تمامي اين موارد، با جناحي کردن پرونده، اصل ماجرا بکلي لوث شده.

اقدام دوّم، انتشار شايعه مهاجرت محمد شريعتمداري، از اعضاي سرشناس دفتر رهبري و وزير بازرگاني دولت خاتمي، به ايالات متحده آمريکاست که به سرعت پخش شد. علت پخش سريع اين شايعه، انتشار آن در وبگاه «بولتن نيوز» است که خود را به «نيروهاي حزب‌اللهي» منتسب مي‌نمود و مطلع از اخبار محرمانه. «بولتن نيوز» در ساعت 11:58 صبح 13 مهر اين مطلب را با اطمينان، بدون «اما» و «اگر» و «شنيده مي‌شود» و مانند آن، منتشر کرد:

«شريعتمداري از ماه گذشته مقدمات انتقال خانواده خود از ايران به کشور آمريکا را فراهم کرده و پس از انتقال کامل منزل و اعضاي خانواده‌اش خودش نيز روز گذشته از طريق پرواز لندن براي هميشه عازم آمريکا شد.» [+]

اندکي بعد جوابيه دفتر شريعتمداري، که با عصبانيت نگاشته شده، به شرح زير منتشر شد:

«آقاي محمد شريعتمداري عضو شوراي راهبردي روابط خارجي و رئيس کميسيون اقتصادي آن شورا، امروز در جلسه شوراي راهبردي روابط خارجي که به رياست جناب آقاي دکتر سيد کمال خرازي و با حضور آقاي امير علي شمخاني ، آقاي حسين طارمي و آقاي ايرواني دبير شورا تشکيل گرديد شرکت نمودند. لذا مسئله خروج ايشان در روز گذشته از طريق لندن يا هر گورستان ديگري به آمريکا و يا هر قبرستان ديگري تکذيب مي شود.» [+]

بنظر مي‌رسد کانون‌هايي با تمامي قدرت مي‌کوشند از همه شگردها براي منحرف کردن افکار عمومي از «سونامي بانکي» و فساد مالي 6/ 3 ميليارد دلاري بهره جويند. اين علائم نشان مي‌دهد که نبايد پرونده «سونامي فساد» را رها کرد و نبايد اجازه داد با روش‌هايي چنين بغرنج حساسيت‌زدايي شود.

 ب: تألمات

آن‌چه نوشتم تأملات چند روز اخير من بود در پيرامون پرونده فساد عظيم مالي- بانکي. اينک تألماتي را مي‌نگارم که روحم را آزار مي‌دهد و گمان مي‌کنم اين تنها دغدغه‌هاي من نيست. ديروز، 13 مهر که مصادف با سالگرد تيرباران پدرم در سحرگاه 13 مهر 1343 بود، اين دلشوره‌ها به اوج خود رسيد و در صفحه فيسبوکم اينگونه نوشتم:

عصباني‌ام از رفتار موذيانه يازده نماينده مجلس.

افسرده‌ام از استشمام بوي ناخوشايند و متعفن احتمال ماستمالي کردن پرونده فساد 6/ 3 ميليارد دلاري.

آرزويم اين بود که ضربه سنگين ناشي از اين پرونده به سان پتکي محکم اراده‌هاي خفته را بيدار کند و عزمي بزرگ بيافريند.

آرزويم اين بود که نه فقط پرونده فساد 6/ 3 ميليارد دلاري بلکه تمامي پرونده‌هاي مشابه مطرح شود.

آرزويم اين بود که ضرورت جراحي دمل‌هاي زشت و چرکيني که تار و پود ديوان‌سالاري ايران را فراگرفته، با تمام وجود درک شود.

سکوت در برابر فساد، آن هم فسادي چنين عظيم، نه تنها جمهوري اسلامي بلکه ايران را نيز به نابودي مي‌کشاند و سال‌ها بايد بگذرد تا بار ديگر اسلام جايگاه پيشين را در باور و قلوب مردم به دست آورد.

اين همان اسلامي است که تا سده شانزدهم ميلادي در حال گسترش مدام بود. از شرق به ميان قبايل بت پرست سودان ره ‌گشود و از غرب تا اندونزي و مالزي ‌رفت.

آن زمان که اسلام چنين در ميان قلوب مردم ره مي‌گشود، هيچ حکومتي خود را متولي آن نمي‌دانست. اين اسلام متولياني با درآمدهاي صدها ميليارد دلاري نداشت.

حاملين اين اسلام تاجران مسلمان، و بسياري‌شان ايراني و بسياري‌شان شيرازي، بودند. هنوز سنگ قبرهاي منقوش به اشعار سعدي و حافظ از زير خاک‌هاي مالزي و اندونزي خارج مي‌شود.

مثالي مي‌زنم که بارها ذکر کرده‌ام و در کتاب «زرسالاران»م نيز بيان شده. سيره يک مغول تازه مسلمان: امير چوپان مغول. نه عالم شيعي بود و نه ادعاهاي آنچناني داشت. مغولي شمني مذهب بود که به اسلام گرويد و صادقانه گرويد.

اميرچوپان يازده سال تمام، از 1317 تا 1327 ميلادي، وزير تام‌الاختيار ابوسعيد بهادر خان (اولجايتو)، ايلخان مغول، بود و بنوشته رنه گروسه، «با نهايت قدرت و توانايي مملکت را اداره مي‌کرد.»

زماني به او تهمت زدند که پسرش، که والي روم، يعني ترکيه کنوني، بود در بيت‌المال تصرف کرده. تهمت بود و واقعيت نداشت. اما اميرچوپان شخصاً به روم رفت و پسر را کت بسته به پايتخت (سلطانيه) آورد تا درباره‌اش قضاوت شود.

اين است سيره مسلماني يک مغول نومسلمان، که داعيه‌اي هم نداشت، و اين است سيره مسلماني ما مدعيان اسلام ناب محمدي که مي‌خواهيم مثلاً با رفتار و نظام ساخته خود الگوي انقلاب اسلامي را به سراسر گيتي صادر کنيم.

شبانکاره‌اي ماجراي پسر امير چوپان را چنين شرح داده است:

«و چوپان مردي به غايت عادل بودي و کار به طريق شرع راندي و هرگز شراب نخوردي و يک رکعت نماز از او فوت نشدي و صدقات بسيار کردي و بسيار عمارات مشهور خيرات مشکور کرده و در بطن مکه کهريزي تمام ساخته که امروز در مکه آب روان هست. و تا غايتي منصف بود که پسرش در روم مي‌بود، نسبت آن بر وي کردند که در سکه تصرفي نموده و آن از معظمات گناه بود. بوسعيد با وي اين معني بگفت. چوپان به نفس خود عازم روم شد و پسر را گردن بسته پيش تخت آورد و گفت هر چه خواهي از سياست با وي به جاي آر.»

اگر دغدغه نداشتم سکوت مي‌کردم و اين فريادها را فوروارد مي‌کردم براي آنان که در وين و لندن لم داده‌اند، بودجه‌هاي ارزي به پوند و يورو مي‌گيرند و گردن‌هاي ستبرشان را به چپ و راست مي‌چرخانند. نمايندگان آنچناني که همه چيز دارند به جز بو و خاصيت.

اگر دغدغه نداشتم، خفه مي‌شدم و اين صفحه را مي‌بستم و در کنج عزلت خود به حال و روز اين مملکت مي‌گريستم و به حال و روز آرمان‌هاي برباد رفته نسل خود. به حال و روز پدري که 47 سال پيش در سحرگاه اين روز، 13 مهر 1343، با چشمان باز و لب خندان، فرزندان خردسالش را به امان خدا سپرد و تيرباران را پذيرا شد. [+]

ديروز سيد مهدي شجاعي خوب سفره دلش را خالي کرد. [+] به خدا، حال و روز من خراب‌تر از اوست.


Friday, October 07, 2011 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.