محمود قاسمي: زيباکلام مسلماً ميداند دقيقاً چه ميگويد.
مال فير: در رابطه با
مصاحبه اخير آقاي زيباکلام با العربيه نواقص فاحش بسياري هست که جاي تأمل
دارد و تنها [محدود به] آن مورد خاص نيست. مثلاً ايشان فرمودهاند که
راسيسم از کمي اطلاعات ناشي ميشود که درست است و بعد نتيجه ميگيرند که
مردم ايران روحيه نژادپرستانه دارند و آن را به تمام قشرهاي جامعه تعميم
ميدهند. بايد پرسيد آيا در جامعه ايراني همگان کماطلاع هستند؟ يا در
رابطه با افاغنه مستقر در ايران، سواي بحث خلافکاريهاي بعضي از آنها و
برخوردهاي غيرمنطقي(بعضي از ايرانيان) آيا ميتوان نتيجه گرفت که تمام
افاغنه خلافکارند يا تمام ايرانيها ضدافاغنه هستند؛ در صورتي که سالهاست
ايران ميزبان ميليونها افغاني است. در مصاحبه موارد اشکال بسيار زياد است.
بيشتر به نظر ميرسد ايشان به مرض خودبزرگبيني دچار شدهاند. هر چه
عميقتر به گفتههاي آقاي زيباکلام در اين مصاحبه فکر ميکنم بيشتر به اين
نتيجه ميرسم که ايشان واقعاً خود را هم شنونده و هم گوينده مطلق تصور
کردهاند. واي بر ما. خود گوئي و خود خندي/ عجب مرد هنرمندي.
آرش آرامش: شايد مصاحبه جناب زيباکلام زياد هم اشتباه نباشد وقتي ميبينيم
مردم منطقهاي در عربستان اقدام عليه حکام انجام ميدهند آن هم به لطف کشور
دوست ايران. ظاهراً منافع آقايان در وجود بحران و بحرانسازي است و گرنه با
وجود تحريمها و همه موارد موجود بيشتر احتياج به همسايهاي طرفدار است تا
دشمن. [...]
مهري شارکني: شوربختانه ايرانيان ناآگاهانه و آگاهانه خود را بازيچه
جهانيان قرار دادهاند. سخنرانيها، مصاحبههاي رسانهاي مشکوک و پخش
عکسهايي که تحريکش غيرقابل انکار است. از جمله عکسهاي از زنداني سياسي
تازه آزاد شده [بنام] پيمان عارف با پيراهن سبز (نماد انتخابات ٨٨) بعد از
خوردن شلاق و مشکوکتر مصاحبه ايشان با رسانهاي مشکوک. [...]
هب هبفا: به شدت نظرم بر اين است که اين آقا [زيباکلام] از طرف شخص مشائي
يا جريان وابسته به آن ساپورت ميشود. چنين حرفها و کارهايي کاملاً بايد
با برنامه باشد. من به غير از اين نميانديشم.
محمود قاسمي: [لينک دادهاند به مطلب زير در وبگاه بخش فارسي راديو فرانسه
که با ارجاع به مانوور نظامي روسيه در آبهاي درياي خزر نوشته است:]
«روسيه براي
مقابله با ايران در آبهاي خزر آماده ميشود. پارهاي از
ناظران معتقدند که ايران، پس از مشاهده تجربه ليبي، ديگر مايل به مذاکره
جدّي پيرامون برنامه اتمي خود نيست و اهداف نظامي اتمي خود را رها نخواهد
کرد. به همين دليل، خطر برخورد نظامي با ايران به صورت جدي افزايش يافته
است.» [+]
نظام فريدوني: صحبتهاي آقاي زيباکلام را در کنار گزارش بي. بي. سي. در
مورد سيستم فرسوده و غير ايمن نيروگاه اتمي بوشهر بگذاريم مسئله حل ميشود:
هدف
تحريک عربها عليه ايران است. کامنت آقاي قاسمي هم نشان ميدهد در سطح
بينالملل عليه ايران اقداماتي در جريان است.
در زمان آقاي خاتمي هم، که قرار بود آمريکا به ايران حمله کند، روسيه
مانوور مشابهي انجام داد. نميدانم هدف ايران است يا تضعيف ايران براي فتح
سوريه؟
سيد حسين معصومي: البته متأسفانه بايد قبول کنيم که اکثر ايرانيها واقعاً
ضد عرب هستند و خودشان را از نژاد آريايي ميدانند. هيچ کس هم واقعاً هيچ
حرکت فرهنگي براي تغيير اين ديدگاه نميکند.
آرش آرامش: جناب حسين آقا، اين همه ايراني که هر سال سر از سوريه و عربستان
و دوبي و... در ميآورند ضد عرب هستند؟ با اين توصيف اگر دوستدار عرب
بودند واويلا ميشد.
سيد حسين معصومي: من بالشخصه کمتر ايراني ديدم که يک حداقل احساسات ضد عربي
نداشته باشد. البته اين عربها هم همچين دل خوشي از ما ندارند. با اين همه
اشتراک فرهنگي که بين ما هست اين همه فاصله به هيچ وجه خوشايند نيست.
شهبازي: در واژگان سياسي
واژهاي است بنام «شووينيسم».
Chauvinism
اين واژه از نام
يک سرباز فرانسوي دوران جمهوري و امپراتوري اوّل فرانسه بنام نيکلا شوون
اخذ شده. البته، محققين معتقدند که اين آقاي شوون وجود خارجي نداشته و يک
شخصيت موهوم است. شهرت اين فرد به خاطر ادا و اطوارهاي وطنپرستانه اوست.
«شووينيسم» به رفتاري اطلاق ميشود که متضمن ادعاهاي افراطي و پرشور و پر
اداي ميهنپرستي است. در فارسي آن را «ناسيوناليسم افراطي» ميخوانند. بهتر
بود معادلي انتخاب ميشد که ادا و اطوار و ژستهاي متظاهرانه نيز در آن
متجلي باشد. در فرهنگ انگليسي واژه ديگري داريم مشابه با اين «شووينيسم».
اين واژه «جينگوئيسم» Jingoism
است.
سيد حسين معصومي: اين اصل مقاله دکتر زيباکلام. لينک قبلي خلاصهاي از اين
مقاله بوده. [+]
«خيلي از ما
ايرانيها نژادپرست هستيم- مصاحبه آخرين شماره هفتهنامه صبح آزادي
با دکتر زيباکلام- مهرماه 1390.»
شهبازي: اصل مصاحبه آقاي
زيباکلام با العربيه در اينجاست.
[+]
نميتوانم ادعا
کنم اين اصل نيست و العربيه از هفتهنامه صبح آزادي مطلب را کپي
کرده، آنگونه که در تيتر عنوان شده. آقاي زيباکلام اخيراً روش بديعي به کار
ميبرد و مطلب خود را به دو سه جا ميدهد که همزمان منتشر کنند. مثل مطلب
13 مهر 1390 [در هجو جنبش ضد وال استريت] که همزمان در روزنامه شرق
و روزانلاين منتشر شد. [+،
+]
دليلش اين است که
اگر او را مورد بازخواست قرار دادند که چرا براي روزانلاين يا العربيه
نوشتهاي، پاسخ دهد: آنها از شرق يا صبح آزادي کپي کردهاند
و ربطي به من ندارد. اين مطلب اخير هم همزمان در صبح آزادي و
روزانلاين و العربيه منتشر شد. البته در روزانلاين تلخيص شده.
من واقعاً اين مصاحبه را
نفرتانگيز ميدانم. هميشه در قبال حرفهاي مهمل آقاي زيباکلام سکوت
کردهام. اين همه مهمل درباره استعمار، علل عقب ماندگي ايرانيان، رضا شاه و
کذا و کذا گفتهاند، سکوت کردهام. ولي اين يکي قابل سکوت نيست. اين مصاحبه
نفرتانگيز است در يک کلام. بحث نيست، انتشار سموم سياسي است.
هب هبفا: [ارجاع دادهاند به زندگينامه صادق زيباکلام در ويکيپدياي فارسي]
«صادق
زيباکلام- ويکيپديا
صادق
زيباکلام (متولد ۱۳۲۷) فعال، پژوهشگر و تحليلگر سياسي است. وي داراي مدرک
دکتراي علوم سياسي از دانشگاه برادفورد انگلستان و عضو هيات علمي دانشگاه
تهران ميباشد. وي برادر سعيد زيباکلام است...» [+]
به نظر بنده که اطلاعات جالبي در اين لينک است. البته کمي توجه لازم دارد.
شهبازي: اين بيوگرافي دو
سه روز اخير نوشته شده يا به روز شده؛ پس از انتشار مصاحبه با العربيه.
جالب است: پدر ايشان «از
طرفداران مصدق بود اما از لحاظ تشکيلاتي در حزب زحمتکشان به رهبري دکتر
مظفر بقايي فعاليت ميکرد.» اين تناقض است. حزب زحمتکشان پس از ماجراي 30
تير 1331 عليه مصدق فعاليت ميکرد و در ماجراي 9 اسفند 1331 افراد حزب
زحمتکشان در حمله به خانه مصدق شرکت کردند. از زمان ربودن و قتل سرتيپ
افشارطوس، رئيس شهرباني دولت مصدق، حزب زحمتکشان مستقيماً و فعالانه در
عمليات کودتا درگير بود.
هب هبفا: دقيقاً منظورم همين تناقض بود. البته به نظرم يک تناقض ديگر هم
هست. نوشته: [پس از آزادي از زندان،] «دستگاه امنيتي کشور مانع بازگشت او
به انگلستان و ادامه دوره دکتري شده و او به ناچار در ايران مانده و بعنوان
مربي در دانشکده فني دانشگاه تهران استخدام ميگردد.» آيا اين استخدام عجيب
نيست؟ واقعاً نميدانم. فقط به نظرم عجيب آمد.
شهبازي: قطعاً عجيب است
جناب هبفا. چرا ساواک مانع استخدام ايشان در دانشگاه تهران نشد؟
رضا هو: يکي از دوستان دانشگاه تهران از رفتارهاي عجيب اين زيباکلام نکات
جالبي تعريف ميکرد. يادم مياد که ميگفت يک بار هماهنگ کرد با دفتر هاشمي
رفسنجاني که دانشجوهاي علوم سياسي را ببره مجمع تشخيص تا هاشمي براشون
افاضه کنه. تعريف ميکرد که قرار بود حدود 100 نفر بيان که سر موعد مقرر
کمتر از 20 نفر جمع شدند. سريع با هماهنگي که با رئيس دانشکده کرد چند تا
کلاس درس رو تعطيل کرد و همه رو سوار اتوبوس کرد و رفتيم مجمع. رفت پشت
تريبون و رو به رفسنجاني گفت که اينقدر بچهها مشتاق بودند بيان که حد
نداشت، ما مجبور شديم قرعه کشي کنيم تا بتونيم 100 نفر رو انتخاب کنيم و
بياريم اينجا. ايشاا... دفعه بعد گروه بعدي رو مياريم!
مال فير: در رابطه با کمپاني رند و قسمتي از برنامههاي آن يکي دو کتاب
خواندم که بسيار شگفتانگيز و جالب بود. در صورت امکان در مورد اين کمپاني
توضيح دهيد. يکي از علايق اين کمپاني اطلاع از اوضاع و احوال قومهاي نزديک
به هم و تضادهاي في مابين آنهاست که در مواقع حساس به کمک دولتمردان
آمريکا و سرويسهاي جاسوسي آنها ميشتابد. يکي از کارهاي خارقالعاده اين
کمپاني ساختن جوکهاي توهينآميز در مورد قومهاي همجوار است.
شهبازي: کورپوراسيون راند
يکي از بزرگترين مجتمعهاي فکري و تحقيقاتي جهان است. مرکز آن در
سانتامونيکا (کاليفرنيا) واقع است. راند بيش از يکصد ميليون دلار بودجه
ساليانه در اختيار دارد که 85 درصد آن مستقيماً توسط دولت تأمين ميشود و
مابقي کمک بخش خصوصي و درآمدهاي خود راند است. «راند» مخفف «پژوهش و توسعه»
است.
The RAND Corporation (Research and Development Corporation)
تا به حال نشنيده بودم که
راند «جوک» ميسازد. براي ايجاد اختلافات قومي. حوزه کاري اين مؤسسه بسيار
متنوع است.
نکته مهم درباره «راند»
پيوند آن با مجتمع نظامي- صنعتي است. راند بعنوان «پروژه راند» در سالهاي
جنگ جهاني دوّم در کمپاني داگلاس ايرکرافت
[+]
آغاز شد. اين کمپاني از بزرگترين پيمانکاران نظامي آمريکا بود. راند در
سال 1948 مستقل شد معهذا حضور نظاميان و پيمانکاران نظامي در مديريت آن
چشمگير بوده است. براي مثال، دانالد داگلاس، رئيس داگلاس ايرکرافت، همچنان
از گردانندگان اصلي راند بود. بنگريد به تاريخچه راند در وبگاه اين مؤسسه.
[+]
اسامي اعضاي هيئت امناي
کنوني راند در اين آدرس است.
[+]
رئيس هيئت امناء آقاي پل کامينسکي معاون پيشين وزارت دفاع است. ترکيب اعضاي
هيئت امناء جالب است. حضور نظاميان و نمايندگان کمپانيهاي بزرگ تسليحاتي.
آقاي فوکوياما نيز عضو هيئت امناء است. رئيس کنوني راند دکتر جيمز
تامسون است که حوزه تخصصي او فيزيک است. [+]
برخي اطلاعات کلي درباره راند نيز در اين آدرس مندرج است.
[+]
آن کانون قدرتمندي که از
«راند» بعنوان بازوي پژوهشي خود استفاده ميکند، مجتمعي از کمپانيهاي
نظامي است که در پيرامون کمپانيهايي چون داگلاس ايرکرافت، مک دانل داگلاس،
بوئينگ و ميلياردرهايي چون هوارد هيوز بتدريج به يک غول بزرگ تبديل شدند.
اين شبکه کمپانيهاي
تسليحاتي، پس از لاکهيد مارتين،
دوّمين
پيمانکار بزرگ پنتاگون به شمار ميرود.
[+]
براي آشنايي با تاريخچه اين شبکه عظيم کمپانيهاي خويشاوند بنگريد به
تاريخچه بوئينگ در 107 قسمت که با اين آدرس شروع ميشود.
[+]
رقيب اصلي اين شبکه،
مجتمع لاکهيد مارتين است که در سال 1995 با ادغام دو کمپاني لاکهيد و
مارتين ماريتا تاسيس شد.
[+،
+،
+]
در پروژه "جنگ
ستارگان"،
لاکهيد و بوئينگ و رايتئون، پيمانکاران اصلي بودند و به اين دليل به "سه
غول" پيمانکاري نظامي ايالات متحده مشهور شدند. کمپاني لاکهيد مارتين همان
است که پيشتر جنگنده اف. 22 را در خدمت نيروي هوايي ايالات متحده قرار
داده بود؛ جنگندهاي که هر فروند آن بيش از 200 ميليون دلار ارزش داشت.
تقريباً ده سال پيش، جمعه
4 آبان 1380/ 26 اکتبر 2001، رسانهها از انعقاد قرارداد دولت بوش با
کمپاني لاکهيد مارتين خبر دادند به ارزش دويست ميليارد دلار براي ساخت سه
هزار فروند جنگنده جديد اف. 35. رسانههاي آن زمان اين قرارداد را
«بزرگترين قرارداد تسليحاتي تاريخ» ميناميدند. در اين پيمان، بوئينگ
برنده نشد و لاکهيد مارتين اين کمپاني را شريک نکرد. اگر بوئينگ برنده
ميشد ميتوانست سه هزار شغل جديد در شهر سياتل، مرکز بوئينگ، ايجاد کند.
ولي به دليل فوق مجبور شد 30 هزار تن از کارکنان خود را تا پايان سال 2001
بيکار کند. اين مسئله عامل نفرت بخشي از جامعه آمريکا از لاکهيد مارتين
است. جالبتر اينجاست که پنتاگون کمپانيهاي انگليسي را در پيمان دويست
ميليارد دلاري لاکهيد مارتين شريک کرد؛ کمپانيهايي مانند رولزرويس و بي آ
اي. [+]
اين اولين بار در تاريخ
آمريکا بود که رسماً کمپانيهاي خارجي در يکي از پيمانهاي پنتاگون شريک
ميشدند. و در مقابل، دومين مجتمع عظيم هواپيماسازي آمريکا بينصيب ماند.
بهانه همه اينها پديدهاي بود به نام بنلادن. براي همين است که در
تظاهرات جنبش ضد وال استريت شاهد شعارهاي فراوان عليه لاکهيد مارتين بوديم،
ولي شعار عليه بوئينگ نبود يا من نديدم.
بگذريم. سخن بر سر راند
بود و پيوندهاي آن با مجتمع نظامي- صنعتي.
در حوزه تحقيقات اجتماعي
و سياسي، کارهاي راند قابل مطالعه و بعضاً مهم است از جمله در بررسي
فرايندهاي سياسي ايران.
مال فير: از توضيحاتتان در مورد رند سپاسگزارم. در رابطه با جمعآوري
اطلاعات اقوام همجوار رجوع شود به کتاب جنگ بي پايان ترجمه آقاي
رجائي خراساني.