قسمت سوم

خاندان زن باب

خانواده خديجه بيگم، زن باب، وضعي مشابه با خانواده فاطمه بيگم، مادر باب، داشت. قباله ازدواج باب و همسرش، به‌تاريخ 18 رجب 1258 ق.، موجود است و، اگر جعلي نباشد، در مقايسه با عقدنامه‌هاي آن عصر، از نظر شيوه نگارش و تذهيب و ميزان مهريه، [42] ثروت خانواده‌هاي عروس و داماد را نشان مي‌دهد. [43]

مادرزن باب، به‌نام حاجيه بي‌بي، اهل جهرم فارس بود و از خويشان آقا محمدحسن تاجر بوشهري پسر حاج عباس بن حاج عبدالرسول بوشهري [44] دو بار ازدواج کرد. ابتدا همسر فردي به‌نام آقا محمدتقي فرزند حاج صالح تاجر شيرازي بود و از او يک پسر و يک دختر داشت. [45] دختر (خواهر زن باب) به همسري همان حاج ميرزا علي تاجر شيرازي، دايي مياني باب، درآمد و پسر، محمدمهدي متخلص به «حجاب» و معروف به حاجي حجاب، از اعيان محله بازار مرغ شيراز بود. اين برادر زن باب، مدتي در بمبئي تجارت ‌کرد و سپس در شيراز ساکن شد و به معامله سنگ‌هاي قيمتي پرداخت. [46] حاجي حجاب از صوفيان و شاعران سرشناس شهر بود و از پيروان سکوت شيرازي. فسايي مي‌نويسد:

«از اعيان اين محله [محله بازار مرغ] است افضل بلغاي عصر در انشاء اشعار و ابلغ فصحاي دهر در افشاي اسرار، نادره اهالي، ناظم درّ و لآلي حاجي محمد مهدي حجاب تخلص، شاعر تاجر شيرازي، پسر مرحوم آقا محمدتقي تاجر، خلف الصدق مرحوم حاجي محمد صالح تاجر شيرازي. در سال 1224 در شيراز متولد شده، کسب کمالات نموده، پس مقدمات عربيه و ادبيه را بياموخت و مسائل منطق و کلام و حکمت را اخذ نموده بيندوخت، و خط تعليق را چون او کسي ننويسد. مدت‌ها در بندر بمباي [بمبئي] هندوستان براي تجارت رحل اقامت انداخت و قدري لايق از مال حلال اندوخته، عود به شيراز نموده، از عمل تجارت دست کشيده، به اندازه گليم قناعت کاران پا را دراز کند و بر سبيل تفنن در خريد و فروش جواهرات قيمتي مداخلتي نمايد...» [47]

پسرش، آقا محمدتقي، در زمان تدوين فارسنامه ناصري «لغت فارسي و عربي و انگليسي را به وجه کمال اندوخته، در يکي از مدارس بمباي [بمبئي] هر روزه جماعتي را از دانسته‌هاي خود بهره‌مند سازد و در اوقات مخصوص به شغل و عمل تجارت بپردازد و هنوز در عنفوان جواني باقي است.» [48] رکن‌زاده آدميت بر پيوند «حاجي حجاب» با «فرقه سکوت» تصريح مي‌کند:

«حاج محمّد مهدي شيرازي [متولد 1224، متوفي 1304 ق.] متخلص به حجاب فرزند محمّدتقي فرزند حاج صالح بازرگان. مدتي به کسب علم و کمال کوشيد تا اين‌که خط تعليق را خوش نوشت و علوم عصر خود را مخصوصاً حکمت الهي نيک آموخت و آنگاه پي سپر طريق عرفان شد و دست ارادت به ميرزا ابوالقاسم سکوت داد و به تزکيه نفس پرداخت و سير در آفاق را به هندوستان شتافت و پس از سير و کسب علم و معرفت به شيراز برگشت و چون گنجي در کنج انزوا بيارميد تا سال هزار و سيصد و چهار که نداي ارجعي شنيد و پي سپر عالم باقي شد و در دارالسلام مدفون گشت...» [49]

رکن‌زاده آدميت درباره پسر حاج حجاب مي‌نويسد:

«محمدتقي [متوفي در حوالي سال 1316 ق.] متخلص به سحاب فرزند حاج محمّد مهدي متخلص به حجاب فرزند محمّدتقي فرزند حاج صالح تاجر شيرازي. در شيراز کسب علم و هنر کرده است و به هندوستان رفته و در بمبئي مدرسه‌اي تأسيس و خود تدريس مي‌کرده است. شعاع مي‌نويسد اشعار زياد داشت که از ميان رفته است و فرصت مي‌گويد زبان انگليسي را نزد او آموخته‌ام. در مدح امين‌السلطان صدراعظم ايران گفته است: امين سلطان، صدر اجل، وزير اوّل، قوام ملت و دولت مدار حکم دول! به جنس هر هنر از اصل طبع گشته سمر، به نوع هر شرف از اصل ذات گشته مثل، خدايگانا! صدرا! هم از مهابت تو، اسد به چرخ بلرزد ز استماع حمل، به پيش ارض کمالت سپهر يک نقطه، به نزد کوه وقارت زمين چو يک خردل!»

رکن‌زاده آدميت درباره اشعار «سحاب» مي‌نويسد: «نگارنده گويد اگر اشعار صاحب ترجمه همه از قبيل بوده همان بهتر که از ميان رفته است.» [50]

مادرزن باب، حاجيه بي‌بي، از شوهر دوّم دو پسر و دو دختر داشت. پسر ارشد، برادر زن بزرگ باب، به‌نام حاج ميرزا حسن از سوي ميرزا حسينعلي نوري به «افنان کبير» ملقب شد. عباس افندي در تذکرة الوفا مي‌کوشد او را عالمي بزرگ جلوه دهد. گويا هم‌دوره ميرزاي شيرازي در عتبات بود. حاج ميرزا حسن افنان کبير (متوفي 1310 ق.)، مانند ساير اعضاي خاندان باب، از طريق برادر ناتني‌اش، حاجي حجاب که در بمبئي مستقر بود، در مسير شيراز- بوشهر- بمبئي تجارت مي‌کرد. [51]

مهم‌ترين برادر زن باب، نه حاجي حجاب و حاج ميرزا حسن افنان کبير، که حاج ميرزا ابوالقاسم سقاخانه‌اي است. او، مانند حاج ميرزا علي تاجر شيرازي، دايي مياني باب، در بلواي بابيه سهم بزرگ داشت و بيهوده نيست که نواده‌اش، شوقي افندي، رهبر فرقه بهايي و نوه‌اش، موقرالدوله، از چهره‌هاي مؤثر بر سياست ايران در سال‌هاي جنگ اوّل جهاني و عضو دولت کودتاي 3 اسفند 1299 و از گردانندگان اصلي فرقه بهائي شد.

حاج ميرزا ابوالقاسم تاجر شيرازي، معروف به «سقاخانه‌اي»، در سال 1305 ق. فوت کرد و، مانند خواهرش، خديجه بيگم (زن باب)، در داخل ضريح شاهچراغ (س) دفن شد. [52] فسايي ذيل «اعيان محله ميدان شاه شيراز» درباره او مي‌نويسد:

«و [از] اعيان و اشراف اين محله است: سلاله السادات، فدوه اصحاب، عمده اعيان، حاجي ميرزا ابوالقاسم تاجر شيرازي، خلف غفران مآب حاجي ميرزا علي تاجر شيرازي [پدر زن علي‌محمد باب]. در سال 1226 متولد گشته، عمل تجارت اجدادي [را] اختيار نمود و در هر جايي عاملي براي تجارت فرستاد و مدتي امور تجارتي را به اولاد خود واگذاشته و در خانه عافيت نشسته است. و او را چهار نفر پسر است: اصالت و نجابت اکتناهان آقا سيد حسين و ميرزا ابوالحسن و ميرزا محمود و ميرزا ابراهيم. با آن‌که در عنفوان جواني‌اند به درستکاري و درست‌گويي مشهور گشته، مايه رواج تجارت ترياک ايران به جانب ممالک چين شده‌اند [53]

دو برادر بزرگ‌تر حاج ميرزا ابوالقاسم سقاخانه‌اي، حاج ميرزا مهدي تاجر شيرازي (حاجي حجاب) و حاج ميرزا حسن تاجر شيرازي (افنان کبير)، در بمبئي مستقر بودند. اين تجارتخانه، که به سه برادر زن باب تعلق داشت، در پيوند با تجارتخانه سه دايي باب و ساير خويشان «شيرازي» ايشان، مانند نياکان خاندان‌هاي خليلي و نمازي و بوشهري، از سال 1288 ق./ 1871 م. صادرکنندگان اصلي ترياک ايران به بنادر چين، از طريق بمبئي، و کارگزار کمپاني‌هاي يهودي- پارسي بمبئي، به رهبري دو خاندان ساسون و جيجي ‌بهاي، بودند. فسايي درباره ايشان درست گفته که «مايه رواج تجارت ترياک ايران به جانب ممالک چين» شدند.

زن حاج سيد ابوالقاسم سقاخانه‌اي، به‌نام صاحب سلطان بيگم، اهل جهرم بود و داراي سه دختر و هشت پسر بودند. پسر بزرگ حاج ميرزا ابوالقاسم، ميرزا ابراهيم، در بنادر چين مستقر بود، پسر دومش، ميرزا علي، در بندر عباس شعبه تجارتخانه خانواده را اداره مي‌کرد، و سه پسر ديگر، ميرزا محمود و ميرزا ابوالحسن و ميرزا حسين، در شيراز تجارت مي‌کردند و برخي‌شان، ميرزا ابوالحسن، از نزديکان عباس افندي (عبدالبهاء) در حيفا بودند. [54]

کوچک‌ترين پسر حاج ميرزا ابوالقاسم سقاخانه‌اي، به‌نام ميرزا حسين، با دختر حاج محمدباقر خليلي، به‌نام زيور سلطان بيگم، ازدواج کرد. ميرزا حسين پدربزرگ شوقي رباني، رهبر فرقه بهايي پس از عبدالبهاء، است. ميرزا حسين دو پسر داشت: ميرزا هادي و ميرزا رحيم (متوفي 1322 ش. در شيراز). ميرزا هادي، که در شيراز و بمبئي تجارت مي‌کرد، با ضيائيه خانم، دختر عباس افندي، ازدواج کرد. حاصل اين ازدواج شوقي افندي است.

«و از اقتران اين دو شجره مقدسه رحمانيه يگانه فرع مقدس غصن ممتاز حضرت شوقي رباني ولي محبوب امرالله در تاريخ سوّم ماه مارس از سال 1896 متولد گرديدند... و پس از صعود آن حضرت که در ماه نوامبر از سال 1921 واقع گرديد، اعلان شد به مقام ولي امر بهائي معرفي گرديدند.» [55]

 

رديف اوّل، از راست به چپ:
1- حاج ميرزا ضياء افنان (کودک، ايستاده)، 2- آقا سيد آقا افنان (نشسته)، 3- آقا ميرزا آقا افنان (نشسته)، 4- احمد يزدي، داماد عبدالبهاء (نشسته)
رديف دوّم (ايستاده) از راست به چپ:
1- حاج ميرزا بزرگ افنان، 2- حاج نياز (با عمامه و ريش‌سفيد)، 3- حاج ميرزا حبيب‌الله افنان.

زيور سلطان بيگم خليلي (افنان)، مادر بزرگ شوقي افندي، که «امةالله» خوانده مي‌شد، بيش از هفتاد سال زيست و در حيفا درگذشت و همان‌جا مدفون شد. بدينسان، شوقي رباني از تبار سه تن است: حاج ميرزا ابوالقاسم سقاخانه‌اي (برادر زن باب)، ميرزا حسينعلي نوري (بهاءالله) و حاج محمدباقر خليلي.

سيد حسين، پدر بزرگ شوقي، به جز دختر حاج محمدباقر خليلي، زن ديگري به‌نام عصمت خانم (متوفي 1330 ش. در شيراز) داشت و از او داراي يک پسر و يک دختر شد. پسر، به‌نام آقا سيد مهدي، با ايران خانم، از يک خاندان بهائي شيرازي به‌نام عندليب ازدواج کرد و دختر، به‌نام قدسيه خانم، همسر دکتر مهدي بدري افنان شد. [56]

حاج ميرزا ابوالقاسم سقاخانه‌اي سه دختر نيز داشت: دختر بزرگ زن پسرعمويش، پسر حاج ميرزا حسن افنان کبير، شد. دختر دوم، به‌نام فاطمه سلطان بيگم، با آقا محمدحسن تاجر بوشهري فرزند حاج عباس بن حاج عبدالرسول بوشهري شد. اين آقا محمدحسن تاجر بوشهري به ميرزا محمدحسن شيرازي نيز معروف بود. «اين ازدواج از آن جهت واقع شد که سرکار حاجيه بي‌بي والده حرم مبارک و جناب حاجي ميرزا ابوالقاسم از اهل جهرم و با مادر آقا محمدحسن نسبت فاميلي و خانوادگي داشته‌اند.» [57]  حاصل اين وصلت ميرزا علي‌محمد خان موقرالدوله باليوزي، ميرزا احمد خان مسعودالسلطان و منيره خانم است.

عليمحمد خان موقرالدوله باليوزي

علي‌محمد خان موقرالدوله (1282-1339 ق./ 1865-1921 م.) از نامدارترين چهره‌هاي تاريخ بهائيت و از عناصر مؤثر بر تحولات سياسي ايران در سال‌هاي جنگ اوّل جهاني و پس از آن است. او، که هم‌نام باب بود و به اين دليل فقط «علي آقا» خطابش مي‌کردند، [58] از کارمندان سفارت بريتانيا در تهران بود. مدتي در وزارت خارجه ايران کار مي‌کرد و در سال 1898 سرکنسول ايران در بمبئي شد، در سال 1900 «باليوز» (کنسول) بريتانيا در بوشهر بود و در سال‌هاي 1911-1915 حاکم بوشهر و بنادر. با وقوع کودتاي 3 اسفند 1299، موقرالدوله در دولت سيد ضياءالدين طباطبايي وزير فوائد عامه و تجارت و فلاحت شد ولي اندکي بعد در اوائل سال 1300 ش. درگذشت. جسدش «در يکي از حجرات شاه عبدالعظيم در جنب حجره مجدالدوله مدفون گرديد.» [59] عباس افندي (عبدالبهاء) دربارهاش چنين نوشته:

«حضرتش از فروغ سدره منتهي و منتسب آستانه حضرت اعلي روحي له الفداه بود. از بدو طفوليت آثار نباهت و ذکاء و دلايل درايت و نهي در روي مبارکش ظاهر و هويدا، در مهد شيرخوار بود که آيات علويت از جبينش نمودار تا آن‌که به سن مراهق رسيد...» [60]

در حوالي سال 1339 ق./ 1920 م. برادرزاده موقرالدوله به‌نام ميرزا عبدالحسين خان، پسر ميرزا احمد خان مسعودالسلطان، مدتي حاکم بندر عباس بود. [61]

 

حسن باليوزي، پسر موقرالدوله

موقرالدوله پدر حسن موقر باليوزي است. حسن باليوزي در 16 شهريور 1287 ش./ 7 سپتامبر 1908 م. در شيراز به دنيا آمد. مادرش، منور خانم، نيز از تبار ميرزا ابوالقاسم سقاخانه‌اي، برادر زن باب، بود. باليوزي در سال 1300 ش.، پس از مرگ پدر، «موقرالدوله» لقب گرفت. تحصيلاتش را در بيروت و انگلستان به پايان برد و در بخش مهمي از عمر خود ساکن لندن و در سال‌هاي 1937-1960 رئيس محفل ملّي روحاني بريتانيا بود. شوقي افندي، رهبر بهائيان، اندکي پيش از مرگ در لندن (1957)، باليوزي را، که خويشاوند نزديکش بود، به‌عنوان يکي از «ايادي امرالله» منصوب کرد. [62]

باليوزي سازمان‌دهنده اوّلين کنگره جهاني بهائيان بود که در 8 ارديبهشت 1342، با شرکت پانزده هزار نفر، در لندن برگزار شد. از ايران هزاران زن و مرد بهائي، با تسهيلات ويژه‌اي که دولت امير اسدالله علم فراهم آورد، به اين کنگره اعزام شدند. اين امر اعتراض شديد امام خميني را برانگيخت. ايشان در نامه‌هاي خود (ارديبهشت 1342) به علماي يزد و همدان و کرمان و اردکان و ساير بلاد نوشتند:

«از چيزهايي که سوءنيت دولت حاضر را اثبات مي‌کند، تسهيلاتي است که براي مسافرت دو هزار نفر يا بيش‌تر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يک پانصد دلار ارز داده‌اند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليت هواپيما داده‌اند، به مقصد آن‌که اين عده در محفلي که در لندن از آن‌ها تشکيل مي‌شود و صد در صد ضداسلامي است شرکت کنند.» [63]

حسن موقر باليوزي بنيانگذار و اولين مدير و گوينده بخش فارسي راديو BBC است که در 29 دسامبر 1940/ 8 ديماه 1319 آغاز به‌کار کرد. در همين زمان، يکي ديگر از اعضاي خاندان افنان، به‌نام نير افنان، بخش فارسي راديو اسرائيل را، که در آن زمان راديو بيت‌المقدس خوانده مي‌شد، راه‌اندازي کرد. [64] حسن باليوزي در 23 بهمن 1359/ 12 فوريه 1980 در لندن درگذشت. او مؤلف بيوگرافي عبدالبهاء به انگليسي است و در اواخر عمر زندگي خديجه بيگم، زن باب، را مي‌نوشت که ناتمام ماند. پسرش، رابرت باليوزي، در سال بعد اين کتاب را تکميل و با نام خديجه بيگم، حرم حضرت اعلي منتشر کرد. [65] فريدون آدميت، که باليوزي را از نزديک مي‌شناخت، در ديدار 14 دي 1374 به من چنين گفت:

«باليوزي شخصاً مرد خوبي بود ولي از مريدان سفت و سخت بهاءالله بود و در کتاب خود بهاء را در رديف زرتشت و بودا و موسي و عيسي و محمد [ص] مطرح کرد و من عليه او مطلبي نوشتم.» [+]

زن باب، خديجه بيگم، خواهري به‌نام زهرا بيگم (متوفي 1307 ق.) داشت که با ميرزا زين‌العابدين، پسرعموي ميرزا محمدرضا بزاز (پدر باب)، ازدواج کرد. آقا ميرزا آقا افنان (متوفي 1321 ق.) حاصل اين وصلت است. ميرزا آقا از نزديکان بهاء و عبدالبهاء بود. او به دستور عباس افندي (عبدالبهاء) در سال 1321 ق. «بيت مبارک»، يعني خانه باب، را بازسازي کرد و به زيارتگاه بدل نمود و خود و اعقابش متولي اين خانه شدند. حبيب‌الله افنان اعلايي (متوفي 1330 ش. در شيراز)، نويسنده تاريخ امري شيراز، پسر اوست. [66]

عبدالله شهبازي

جمعه، 7 آبان 1389/ 29 اکتبر 2010

شيراز

 


42.  «به صداق مبلغ دويست تومان تبريزي نقد به قرار روپيه بيست و هشت نخودي عددي يکهزار دينار رايج المعامله شيراز سکه مبارکه محمدشاهي و...» (فيضي، خاندان افنان، ص 160)

43.  عکس قباله ازدواج ميرزا علي‌محمد شيرازي (باب) و خديجه بيگم ظاهراً اوّلين بار در عالم بهائي (ج 5، ص 93) منتشر شد. متن و تصوير آن در کتاب فيضي (خاندان افنان، صص 158-161) درج شده.

44.  فيضي، خاندان افنان، ص 262.

45.  همان مأخذ، ص 242.

46.  همان مأخذ، ص 244.

47.  فسايي، فارسنامه ناصري، ج 2، ص 954.

48.  همان مأخذ، ج 2 ص 955.

49.  رکن‌زاده آدميت، دانشمندان و سخن‌سرايان فارس، ج 2، صص 230-231.

50.  همان مأخذ، ج 3، صص 62-63.

51.  فيضي، خاندان افنان، صص 247-255.

52.  همان مأخذ، صص 259-262.

53.  فسايي، فارسنامه ناصري، ج 2، ص 1132.

54.  فيضي، خاندان افنان، صص 273-277.

55.  همان مأخذ، ص 277.

56.  همان مأخذ، صص 278-282. 

57.  همان مأخذ، ص 262.

58.  همان مأخذ، ص 263.

59.  همان مأخذ، ص 266.

60.  همان مأخذ، ص 267.

61.  فاضل مازندراني، تاريخ ظهورالحق، ج 8، ق 1، ص 585.

62.  «حسن باليوزي»، بهائی‌پديا، دانشنامه بهائي. [+]

63.   سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، ج 1، صص 436، 439، 444.

64.  مرضيه يزداني، اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين 1300-1330 ش.، تهران: سازمان اسناد ملّي ايران، 1374، ص 72.

65.  اين کتاب را، که اثري تبليغاتي است، در سال 1991 انتشارات جرج رونالد آکسفورد منتشر کرد. مينو ثابت با نام "بهاءالله، شمس حقيقت" آن را به فارسي ترجمه کرده است.

66.  فيضي، خاندان افنان، صص 197-214.


Friday, October 29, 2010 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.