توضيحات سيد محمود دعايي
درباره مقاله «ابهام در نجف و بيروت»
مطلب مرتبط:
«ابهام در نجف و بيروت»
در پي انتشار بخشهايي از کتاب در دست تدوينام،
با عنوان «سرويسهاي اطلاعاتي، فرقههاي رازآميز و
ايران»، [+،
+،
+] عصر شنبه، 28 آبان 1390، حجتالاسلام و
المسلمين سيد محمود دعايي، نماينده ولي فقيه و
سرپرست مؤسسه اطلاعات، توضيحاتي ارسال نمودند. اين
توضيحات درباره فصلي از کتاب فوق است با عنوان
«ابهام در نجف و بيروت» که در وبگاهم انتشار
يافته.
[+]
توضيحات آقاي دعايي عيناً درج ميگردد.
عبدالله شهبازي
شيراز
يکشنبه، 29 آبان 1390
به نام خدا
برادر گرامي جناب آقاي عبدالله شهبازي دامت
توفيقاته
با سلام و با آرزوي سلامتي و توفيقات روزافزون
محترماً تصديع ميدهد:
مدتي است كه پس از سالهاي چاپ دو كتاب تاريخي
«خاطرات فردوست» و «جستارهايي از تاريخ معاصر
ايران» از زيارت و درك محضرتان محروم شده و
بعيدالعهد بودهام. چند روز قبل برادري خيرخواه كه
آشنا با سوابق حقير هم هست مطلبي را از تحقيقات
تازه شما كه مربوط به جريانات قبل از انقلاب و
فعال در نجف و بيروت بود برايم ارسال داشت.
مقدمتاً چنين نوشت:
«...متن پيوست توسط آقاي عبدالله شهبازي در سايت
ايشان منتشر شده است. در اين نوشتار ايشان تلويحاً
حضرتعالي را به همكاري با ساواك متهم كرده است. از
آنجايي كه ايشان به عنوان مورخ و كسي كه با دستگاه
اطلاعاتي كشور مرتبط هست سالهاست كه دسترسي به
مركز اسناد ملي دارد، شايد در آينده، نوشته ايشان
سندي عليه حضرتعالي تلقي گردد. از اين رو بر خود
لازم ديدم كه مطلب را به رؤيت آن جناب برسانم.»
با مطالعه متن مورد نظر ضمن تجديد عهد با سركار و
خوشوقتي از اشتغالات تحقيقي و پژوهشيتان لازم
ميدانم جهت روشن شدن گوشهاي تاريك و مبهم از
تاريخ در ذهن جنابعالي، توضيحي را به عرض برسانم:
ظاهراً علّت استناد شما به اين مطلب به صورت قاطع
كه: «گذرنامه و ساير مدارك پاكستاني محمد منتظري
را سيد محمود دعايي فراهم ميآورد و دعايي كه
نزديكترين ارتباطات را با منتظري داشت از طرقي كه
در خاطراتش مسكوت ميگذارد شناسنامهها و
پاسپورتهاي اصل نه جعلي پاكستان را به دست
ميآورد و منبع تأمين اين اسناد براي ديگران حتي
برخي اعضاي سازمان مجاهدين خلق چون حسين روحاني
بود. دعايي مينويسد در همان سفر موفق شدم حدود
هفده شناسنامه و پاسپورت اصل را در پاكستان به دست
آورم و براي عناصر برجسته سازمان [مجاهدين خلق]
حتي براي حسين روحاني پاسپورت پاكستاني و كارت
شناسايي پاكستاني تهيه كنم.» همان به قول خودتان
مسكوت ماندن طريقه به دست آوردن آن هفده پاسپورت و
كارت شناسايي در خاطرات بنده بوده است.
جناب شهبازي!
ظاهراً اين ابهام شما را به اين نتيجه رسانده كه
من واسطه و منبع اصلي تدارك اين قبيل نيازها براي
مرحوم منتظري و يارانش بودهام و براي محكم كردن
اين استنتاج معتقد شدهايد كه من نزديكترين فرد
به وي بودهام. در صورتي كه مرحوم منتظري مرا
ابتدا به دليل عضويت و سپس ارتباط سمپاتيك با
سازمان مجاهدين خلق عليرغم شناختي كه از شخص من
داشت و صميميت و اعتمادي كه به خود من داشت از نظر
اصول تشكيلاتي ـ كه مورد قبول همه گروهها ـ بود،
به عنوان مرتبط با آن سازمان، نامحرم دانسته و
بسياري از ارتباطات و اسرار تشكيلاتي خود را از من
پنهان ميكرد تا سازمان مجاهدين از همه اسرارش
باخبر نباشد. بعداً كه سازمان مجاهدين دچار انحراف
و تغييرات ايدئولوژيك شد رابطه صميمي و قديمي بين
ما فارغ از فاجعه تشكيلاتي آن سازمان دوباره به
وجود آمد اما اين رابطه هيچگاه در حد تصور شما كه
نزديكترين فرد به او تلقي شوم نبود.
و اما قصه پاسپورتها؟
در يكي از سفرهاي حقير به پاكستان و سپس افغانستان
و بالاخره ايران و بازگشت به لبنان و عراق هدف
اصلي، يافتن «راهبلدِ مطمئني» بود كه با راهنمايي
او تني چند از عناصر شناخته شده سازمان مجاهدين را
از كشور (ايران) خارج كرده و مدارك مرحوم شهيد
محمود شامخي را از افغانستان (كه به امانت سپرده
بود) بازپس گيرم. اين رخداد، قبل از برملا شدن
انحراف و درگيري دروني سازمان بود و ما هنوز آن
سازمان را مذهبي و متديّن و كمك به آن را عليه شاه
و به نفع جنبش مذهبي لازم ميپنداشتيم. لذا در اين
سفر ابتدا در كراچي به منزل مرحوم شريعت نماينده
مرحوم امام در پاكستان وارد شدم و با دوستاني كه
همكاران و ياران صميمي مرحوم محمد منتظري بودند
آشنا شدم و به توصيه مرحوم محمد بنا شد همين
دوستانش امكاناتي در اختيارم قرار دهند، تا ابتداي
ارتباطي جديد، هم با من و هم از طريق من با سازمان
مجاهدين خلق تلقي شود. بيشترين همكاري و صميميت را
برادرم دكتر محمدعلي هادي كه قبلاً در نجف
با هم آشنا و صميمي بوديم انجام داد. او بود كه
فردي را معرفي كرد كه با اداره گذرنامه و سجلات
كراچي ارتباط داشت و در قبال دريافت وجه و پرداخت
به مسئول صدور شناسنامه و گذرنامه، هر آنچه را كه
ميخواستيم تهيه ميكرد. تا آنجا كه يادم هست يا
نامش بلوچ بود و يا فردي از بلوچهاي پاكستاني، كه
بسيار توانا و فعال بود. بنابراين آنچه را من تهيه
كردم به واسطه ياران و سفارش گروه مرتبط با ياران
تشكيلاتي مرحوم محمد منتظري بود نه بالعكس. بعداً
كه سازمان مجاهدين تغيير مشي و ايدئولوژي داد و
حقير كلاً از آنان فاصله گرفتم، نيازهاي ضروري در
امر ارتباطي و مبارزاتيام را خود مرحوم منتظري و
دوستانش تدارك ميديدند، از آنجمله پاسپورتي
بحريني بود كه به سفارش آن مرحوم توسط علي آقا
جنتي در اختيارم قرار گرفت و امكان بسيار كارسازي
بود كه در تردد بين كشورهاي عربي نياز به ويزا
نداشت. و حتي دو مرتبه با آن پاسپورت به حج مشرف
شدم. تصور ميكنم با اين توضيحات، نتيجهاي كه از
اطلاع يافتن ساواك از ماجراي آقاي نفري (به نام
محمد شرفالدين) گرفتهايد و تلويحاً به منبع تهيه
پاسپورت پاكستاني براي آقاي منتظري برميگردد،
ابهامش روشن شده باشد.
با صداقتي كه از شما سراغ دارم مطمئنم توضيح فوق
را جهت اطلاع بهرهگيرندگان از سايت منسوب به خود
منعكس خواهيد كرد و يا متن قبلي را براساس اطلاعات
فوق تصحيح خواهيد فرمود. ضمناً در مصاحبه با
همكاران دفتر نشر آثار حضرت امام، بناي من به
اختصار بود و حتيالمقدور در چارچوب سئوالات آنان
صورت گرفته است. اگر بنا بر تفصيل ميبود، درباره
نكات ديگري علاوه بر نكته مورد نظر شما هم شايد
لازم ميشد كه بنده توضيح بيشتري دهم. شايد در
فرصتي ديگر. انشاءالله.
كمترين برادرتان
سيدمحمود دعائي |