دنياي متفاوت چامسکي و پوپر
در سايت اخبار روز (26 و
27 ارديبهشت 1382) زندگينامهاي از
نوآم چامسکي منتشر شده به مناسبت هفتاد و يک سالگي او. چامسکي زبانشناس برجسته و متفکر سياسي سرشناس ايالات متحده آمريکا و استاد دانشگاه MIT است. در سايتهاي مختلف ميتوان با نظرات چامسکي آشنا شد از جمله در اين آدرس.
چامسکي معمولاً مطالب جالبي بيان ميکند. مثلاً، او-
با وجودي که به يک خانواده يهودي تعلق دارد، نظرات پروفسور
رابرت فوريسون و مکتب تاريخنگاري واقعي را درباره هالوکاست و
انکار وجود اتاقهاي گاز در آلمان هيتلري تأييد ميکند. دو نمونه
از نظرات چامسکي را ذکر ميکنم:
چامسکي و اقتصاد آزاد
چامسکي در گفتگويي با دانشگاه آزاد لندن (سپتامبر 1999) درباره
اقتصاد بازار آزاد چنين گفت:
نوع ديگر دمکراسي، دمکراسي بازار
است. در اين نوع دمکراسي، که نظريههاي
مربوط به آن در سال اوّل دانشگاه به دانشجويان رشته اقتصاد تعليم
داده ميشود، تجارت آزاد بهترين شيوه براي بهرهوري بهينه از
منابع است. بنابراين رهيافت، در جهان واقعي ما تمايل داريم که
روابط مبتني بر مبادله و دادوستد آزاد در همه زمينهها بسط پيدا
کند. اما واقعيت اين است که هيچ يک از کشورهاي پيشرفته اين اصل
دادوستد آزاد را به دلخواه برنگزيدهاند مگر آن که منفعتي در آن
برايشان مشهود بوده است. شما نمونه جامعه آمريکا يا انگليس يا هر
کشور پيشرفته ديگر را در نظر بگيريد. در همه اين کشورها پيشرفت
اقتصادي به برکت زير پا گذاردن همه جانبه اصول بازار و دادوستد
آزاد حاصل شده است.
به عنوان مثال، اگر آمريکا در دهه 1820 واقعا قصد
داشت از سياست بازار آزاد پيروي کند، اکنون مي بايد واردکننده پوست
خز باشد نه آن که با اعمال انواع سياستهاي
محدودکننده با صنايع پارچهبافي انگليس به رقابت برخيزد و آن را از پاي درآورد.
همين روش در مورد صنايع فولاد در پيش گرفته شد و اکنون عيناً همان وضع در
مورد صنايع رايانه برقرار است. انگليسيها نيز بنوبه خود عيناً همين شيوه را
در پيش گرفتند. آنها صنايع پارچهبافي سنتي هند را با انواع شيوهها، از
جمله کشت اجباري پنبه در مصر، به نابودي کشاندند و اين شيوه را در زمينههاي
ديگر نيز دنبال کردند و امپراتوري خود را اينگونه بنا نهادند و اين سياست را تا زماني که
برخي صنايع خود آنها رو به ضعف گذارد دنبال کردند و تنها در اين مرحله بود
که نداي حمايت از بازار و ضرورت روي آوردن به سياست دادوستد بدون محدوديت
را سر دادند. بنابراين، پيروي از اصول دمکراسي در بازار براي ما نيست،
براي ديگران است که از آن پيروي کنند. درست مثل اين ضربالمثل که
"مرگ خوب است اما براي همسايه".
چامسکي و تجارت جهاني مواد مخدر
سازمان ملل حجم تجارت جهاني مواد مخدر را ساليانه
400 تا 500 ميليارد دلار تخمين ميزند که ده درصد کل تجارت جهاني
را شامل ميشود و يکي از بزرگترين شاخه هاي اقتصاد جهاني است.
چامسکي در مقاله معروف "عمو
سام واقعا چه ميخواهد؟" نوشت:
اينکه اين پول جا ميآيد و به کجا ميرود تقريباً ناشناخته است، ولي
تخمينهاي کلي نشان ميدهد که 60 درصد اين پول از طريق بانکهاي ايالات
متحده ردوبدل ميشود.
چامسکي توجه مي دهد که طبق آمار رسمي وزارت بازرگاني
آمريکا هر ساله 25 درصد از کل نقدينگي که از ايالات متحده خارج
ميشود به جزيره برمودا ميرود، پانزده درصد به جزاير باهاماس و
کايمن و ده درصد به پاناما. چامسکي ميافزايد: «آنها کارخانه
فولاد که نميسازند، معلوم است اين پول صرف چه تجارتي ميشود!»
چامسکي ميافزايد: آمريکاييها ساليانه پنجاه و هفت
ميليارد دلار صرف خريد مواد مخدر غيرقانوني ميکنند و سياستهاي دولت ايالات متحده در سالهاي اخير مصرف مواد مخدر را در اين کشور بهشکل فاحشي افزايش داده است. در سال 1980 بودجه دولت براي مبارزه با مواد مخدر تنها
يک ميليارد دلار بود که در سال 1988 به 17 ميليارد دلار رسيد. با اين افزايش بودجه اعتياد به مواد مخدر نه تنها کاهش نيافته بلکه افزايش چشمگير
يافته است.»
پوپر و چامسکي
جالب است که سخنان چامسکي را مقايسه کنيم با گفتههاي سر کارل رايموند
پوپر:
پوپر نيز مثل چامسکي
يهوديتبار است ولي خانواده چامسکي يهودياني فقير بودند که از روسيه به آمريکا
مهاجرت کردند ولي
خانواده پوپر، مثل خانواده شلزينگر، حداقل از سده هفدهم ميلادي پيمانکاران بزرگ مالياتي و نظامي دربار هابسبورگ بودند. نياي خاندان پوپر، ولف پوپر، ثروتمند بزرگ شهر کراکو، است که به رباخواري شهره بود و سباستيان ميچنسکي، استاد فلسفه دانشگاه کراکو، در رساله
آئينه پادشاهي لهستان از او به عنوان «يهودي خونخوار» ياد کرده و ثروتش را بيش از 300 هزار زلوتي [سکه طلاي لهستان] تخمين زده است.
کارل پوپر در آخرين مصاحبههاي خود درست از مقام
نظريهپرداز نظاميگراي وابسته به کانونهاي تسليحاتي غرب سخن ميگفت. مثلاً، او در
مصاحبه
با روزنامه يونيتا درباره جنگ خونين بالکان چنين گفت:
ما از يک خوششانسي نسبي
برخورداريم که سلاحي داريم- هواپيما- که ميتوانيم آن را به شيوهاي به کار ببريم که تلفات را در پايينترين سطح نگاه دارد. کشورهاي غربي برتري هوايي عظيمي دارند.
پيشنهاد من اين است که همه نيروهاي زميني [از منطقه بالکان] عقب کشيده شوند. جنگيدن در زمينهاي ناهموار و دشوار
يک کشور خارجي کار اشتباهي است. همانطور که آمريکاييها در ويتنام اين نکته را آموختند. ميتوان در صحرا به جنگ زميني اقدام ورزيد اما در بالکان نميتوان چنين کرد. بههرحال ميتوان کمک، دارو- حتي پزشک را هم در صورت نياز- از بالا با چتر به پايين فرستاد. مردم را ميتوان با هليکوپتر به مناطق امن منتقل ساخت. و از طريق هوا ميتوان بسياري اقدامات ديگر را به مورد اجرا درآورد از جمله اينکه وسايط نقليه زرهي و هر نوع سلاح سنگيني را مورد هدف قرار داد.»
پوپرافزود: «صلح را با هيچ طريق ديگري جز با سلاح نميتوان بهدست آورد.» (پوپر،
درس اين قرن، ترجمه علي پايا، 1376، صص 98-99)
|