رويال داچ شل و ايران

توجه من به نقش مجتمع نفتي رويال داچ شل در ايران از زمان تدوين ‏کتاب ‏ظهور و سقوط سلطنت پهلوي آغاز شد؛ و در جلد دوّم کتاب فوق شل را به ‏‏عنوان يکي از قدرت‌هاي بيگانه مؤثر در تحولات داخلي ايران مطرح کردم. اين ‏‏ادعا مبتني بر اسنادي بود که در آن زمان يافتم از جمله پيوندهاي سِر شاپور ‏ريپورتر و امير ‏اسدالله علم با رويال داچ شل. و اين دغدغه در من پديد ‏شد که به‌راستي نقش شل ‏در حوادث نفتي سالهاي بيست و کودتاي بيست و هشت مرداد چه بوده است؟

بعدها، اين اطلاعات کامل‌تر شد و حساسيت من به نقش شل ‏بيش‌تر. زماني که ‏در سال 1369 جلد دوّم ظهور و سقوط را مي‌نگاشتم هيچگاه ‏تصوّر نمي‌کردم که ‏روزي شل در ايران حضور مقتدرانه بيابد و در مقابله مستقيم سياسي و قلمي با ‏آن ‏قرار گيرم. در آن زمان تصورم اين بود که هر چه هست مربوط به گذشته، پيش ‏از انقلاب اسلامي ‏ايران، است.

در بهمن 1372 سفر سلطان برونئي به ايران رخ داد ‏و، با توجه ‏به پيوندهاي عميق او با مجتمع شل، هشدار‌هاي من آغاز شد. ‏

حدسم درست بود. سفر سلطان برونئي طليعه موجي بود که از اوائل سال 1374 ‏آغاز شد و طي ‏آن شل به‌تدريج حضور خود را در ايران آشکارتر کرد.

کمي بعد ‏با نقش برادران هندوجا در معاملات نفتي و خارجي ايران آشنا ‏شدم و ‏پيوندهاي آنان با سر شاپور ريپورتر و همان شبکه قدرتمند و به هم ‏بافته ‏کمپاني‌هايي از نوع کلينورت بنسون که نقش آنان را در دوران پهلوي به خوبي ‏مي‌شناختم.

کلينورت بنسون، که يکي از شرکتهاي پوششي سرشناس وابسته به ام. آي. 6 به شمار ميرود، هدايت سفرهاي بزرگ هيئتهاي انگليسي به ايران را به دست داشت. جرج کندي يانگ، طراح و رهبر عمليات کودتاي 28 مرداد 1332 در ايران و قائم مقام پيشين ام. آي. 6، ساليان سال عضو هيئت مديره اين کمپاني بود. يانگ، در پوشش فوق، هدايت شبکه هاي مخفي پيمان ناتو را در سراسر جهان به دست داشت و اين شبکه را در ايران از طريق شاپور ريپورتر اداره ميکرد.

هندوجاها، که کار خود را در ايران با پخش فيلم سينمايي‏ ‏‎سنگام‎ ‏شروع کردند، اکنون، از طريق معاملات نفتي با ايران و دلالي براي ‏شل و ساير ‏کمپاني‌هاي عضو اين شبکه، در رديف ثروتمندان درجه اوّل بريتانيا و ‏جهان جاي ‏دارند. ‏

بعدها پرسش هاي ديگري برايم مطرح شد: سِر نجات (نيجل) آليانس (يهودي ايراني مقيم لندن، سي و هشتمين ثروتمند بريتانيا و از گردانندگان اتاق بازرگاني بريتانيا- اسرائيل) به پاس کدام خدمت در سالهاي اخير از ملکه اليزابت مقام شهسواري امپراتوري بريتانيا (OBE) دريافت کرد؟

و نقش دکتر مظفر مسنن، يهودي صهيونيست ديگر که در زمان انقلاب از ايران خارج شده و اکنون مقيم لندن است، در معاملات نفتي ايران چيست؟

 

اوّلين مقاله من درباره شل در شماره يکشنبه، اوّل تيرماه 1376 روزنامه کار و ‏کارگر ‏در يک صفحه و نيم منتشر شد. ‏

 

در اين مقاله چنين آمده بود: ‏

اهميت مذاکرات جاري نفت و گاز و تاثير آن بر سرنوشت ايران ‏اسلامي زماني روشن‌تر ‏مي‌شود که دريابيم مجتمع شل چشم طمع به آن ‏بخش از ذخاير گاز ايران دوخته که با حجمي ‏معادل بيست و سه تريليون متر ‏مکعب دومين ذخاير گاز جهان پس از روسيه محسوب مي‌شود و ‏بي‌شک ‏يکي از عوامل تعيين‌کننده سياست و اقتصاد جهاني در آينده خواهد بود؛ ‏به‌ويژه پس از به پايان رسيدن ذخاير ‏نفتي جهان، که چندان دور نيست.

با عنايت به آنچه گفته شد، و نيز با توجه به اهميت ‏‏گنجينه‌اي استراتژيک به نام حوزه گاز پارس جنوبي، که بي‌شک عاملي ‏کليدي در تحولات انرژي ‏جهاني در دهه‌هاي آينده خواهد بود، ضرور ‏است که با هشياري و دقت کافي به انعقاد اين‌گونه ‏قراردادها نگريسته ‏شود و در چنين مذاکراتي، علاوه بر کارشناسان اقتصادي و نفتي، با ‏متخصصان ‏تاريخ معاصر نيز مشورت شود. اين يک هشدار کلي است. ‏و اما در مورد کمپاني رويال داچ شل، و ‏کمپاني‌هاي فراوان وابسته و ‏پوششي آن، مسئله کاملاً بديهي و روشن است... ‏

دوّمين مقاله مفصل من درباره شل در زماني نگاشته شد که وزارت نفت، در ‏اشتياق ‏مقابله با طرح تحريم ايران توسط دولت ايالات متحده آمريکا (طرح ‏سناتور داماتو)، به ‏سرعت در کار انعقاد قراردادهاي بزرگ نفتي با کمپاني‌هاي ‏توتال و شل بود. توتال همان کمپاني است که با نام پيشين خود، کمپاني نفت ‏فرانسه، در ‏قرارداد کنسرسيوم حضور داشت. ‏

متن کامل مقاله فوق در کتابخانه موجود است.
‏‏

 
 

 

 

Friday, February 20, 2009 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.