دوشنبه
7 ارديبهشت 1388/ 27 آوريل 2009، ساعت 11:30 بعد از ظهر
«ناتوي اطلاعاتي»، ارگنه کن
و ايران
بررسي روزنامهها و
سايتهاي رسمي خبري ايران نشان ميدهد که اخبار مربوط به تلاش دولت
اسلامگراي ترکيه براي کشف و انهدام شبکه اطلاعاتي- خرابکاري پيمان ناتو در
اين کشور، که به «ارگنه کن» شهرت يافته، از سوي کانونهاي مرموزي سانسور
ميشود. در حاليکه حجم اخبار و گزارشهاي تحليلي درباره شبکه «ارگنه
کن» و ارتباط آن با سازمان اطلاعاتي پيمان ناتو، «ناتوي اطلاعاتي»
يا به تعبير ديگر «سوپر ناتو»، به صدها ميرسد، در ايران اخبار و
تحليلهاي فوق يا انعکاس نمييابد يا بهگونهاي منعکس ميشود که
تحتالشعاع ساير اخبار قرار گيرد. ظاهراً تنها مقالهاي که تاکنون درباره
اين شبکه و ارتباط آن با ناتو منتشر شده مقاله من است
[1] که آن نيز با «توطئه سکوت» و «سانسور» مواجه شد و در روزنامهها و
وبگاههاي خبري ايران بازتاب نداشت. اين در حالي است که پديده «ناتوي
فرهنگي» براي نخستين بار در 4 خرداد 1382، ضمن معرفي کتاب خانم ساندرس،
در همين وبگاه مطرح شد
[2]
و بهتدريج بازتاب گسترده يافت. بعدها، در معرفي پدران فکري «نومحافظهکاران»
و «شواليههاي جنگ سرد فرهنگي»، مانند ايروينگ کريستول و
نورمن پادهارتز، درباره اين پديده بيشتر سخن گفتم.
[3]
آيا ميتوان پذيرفت که پيمان ناتو داراي شبکه گسترده فرهنگي در جهان بود
ولي در حوزه اطلاعاتي و خرابکاري عملکرد مشابه نداشت؟ آيا ميتوان درباره
«ناتوي فرهنگي» سخن گفت ولي «ناتوي اطلاعاتي» (سوپر ناتو) را فراموش کرد؟
آيا ميتوان پذيرفت که «شبکه گلاديو» تنها به ايتاليا محدود بود و در دو
کشور استراتژيک عضو پيمانهاي ناتو و سنتو، ترکيه و ايران، شبکههاي مشابه
وجود نداشت؟ در آينده تحقيقات خود را در زمينه نقش جرج کندي يانگ
[4]
در بنيانگذاري شبکههاي «استي بيهايند» در جهان (ناتوي اطلاعاتي) منتشر
خواهم کرد و با اين پروژه بيشتر آشنا خواهيم شد.
کار به «توطئه سکوت»
محدود نيست. تلاشهاي جدّي ديگر نيز براي خنثي کردن تأثيرات احتمالي پرونده
ارگنه کن بر ايران طراحي شده و در مرحله اجراست. از يکسو، بهناگاه «شبکه
تروريستي رژيم صهيونيستي» کشف ميشود تا اخبار ارگنه کن تحتالشعاع اخبار
جنجالي آن قرار گيرد، و از سوي ديگر دولت اسلامگراي ترکيه، بهسود شبکه
ارگنه کن، تخريب ميشود. «منابع موثق» از ترکيه خبر ميدهند که وجه اشتراک
تمامي دستگيرشدگان هواداري از ارتباط با ايران بوده و ماجراي ارگنه کن
توطئه اسرائيل عليه ايران است! به عبارت ديگر، دولت رجب طيب اردوغان
آلت نقشههاي صهيونيستي و تلاش او براي ريشهکن کردن شبکه «ناتوي اطلاعاتي»
در ترکيه «مشکوک» و «ضد ايراني» معرفي ميشود. به اين ترتيب، برخي مراکز
خبري و تحليلي در ايران در سمت و سويي کاملاً منطبق با مراکز خبري چون
«فاکس نيوز» و نشريات صهيونيستي اسرائيل عمل ميکنند؛ ميکوشند
پادزهري ايجاد کنند که کشف ارتباطات احتمالي اعضاي دستگير شده ارگنه کن با
برخي کانونها در ايران را توجيه کند. اين تمهيدات به دليل نگراني شديدي
است که همتايان ايراني ارگنه کن احساس ميکنند.
«ارگنه کن»هاي ايراني
دو «پاشنه آشيل» اصلي در ترکيه دارند که ميتواند موجوديتشان را به مخاطره
اندازد:
اوّل، ترانزيت مواد مخدر است که از طريق محور افغانستان- ايران-
ترکيه انجام ميگيرد.
در خرداد 1384 آقاي محسن رضايي، فرمانده پيشين سپاه
پاسداران انقلاب اسلامي و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، در گفتگو با مرحوم
رسول ملاقلي پور (که به صورت سي. دي. توزيع شد) و نيز در گفتگو با برنامه
ديدگاه شبکه اوّل (سهشنبه شب، 17 خرداد 1384) از حضور قدرتمند مافياي مواد
مخدر در ايران سخن گفت. در آن زمان نوشتم:
[1]
«با توجه به جايگاه
منحصربهفرد ايران در مسير ترانزيت مواد مخدر از افغانستان به اروپا، و با
توجه به حجم گسترده توزيع مواد مخدر در ايران، که بهويژه در يکي دو دهه
اخير افزايشي فزاينده و چشمگير داشته است، آيا ميتوان اين تجارت را بدون
حمايت برخي دستهاي مقتدر و ذينفوذ در ديوانسالاري ايران امکانپذير تصوّر
کرد؟... افغانستان در قلب منطقهاي جاي دارد که به «هلال طلايي» موسوم است.
از زمان اشغال افغانستان توسط شوروي، يعني از حوالي سال 1979 ميلادي/ 1358
ش.، تا به امروز اين منطقه مرکز اصلي توليد هروئين جهان بهشمار ميرود.
سازمان ملل حجم تجارت جهاني مواد مخدر را 400 الي 500 ميليارد دلار در سال
تخمين ميزند. در واقع، مواد مخدر يکي از بزرگترين شاخههاي اقتصاد و
تجارت جهاني است و پرسودترين تجارت پس از اسلحه. دوازده ميليون نفر در شبکه
جهاني توزيع مواد مخدر شاغل هستند و مواد مورد نياز 214 ميليون نفر معتاد
را تأمين ميکنند. در طول دو دهه اخير ميزان توليد ترياک در افغانستان بين
2500 تا 5000 تن در سال در نوسان بوده است. اين ترياک دستمايه توليد بخش
عمده هروئين جهان است. حدود 90 در صد هروئين مصرفي اروپا و حدود 80 در صد
هروئين جهان در افغانستان توليد ميشود... توليد ترياک افغانستان ساليانه
حدود چهار الي پنج هزار تن تخمين زده ميشود که معادل سه هزار تن آن، به
صورت هروئين و مرفين، از راه ايران به [ترکيه و سپس به] اروپا حمل
ميشود... سه هزار تن ترياکي که از ايران [به ترکيه و از اين طريق به
اروپا] ترانزيت ميشود به صورت سيصد تن هروئين و مرفين است. سه هزار تن
ترياک ترانزيت ساليانه از ايران در مرز افغانستان حدود 1500 ميليارد تومان
قيمت دارد... اين ترياک پس از رسيدن به اروپا بيست برابر افزايش قيمت پيدا
ميکند و بهاي آن حدود 35 ميليارد دلار [در سال] ميشود...»
کشف شبکه ترانزيت مواد
مخدر در ترکيه، که توسط ارگنه کن سازماندهي ميشد، نميتواند به کشف
همتايان و همدستان ايراني آنها نينجاميد. شبکه ترانزيت مواد مخدر شبکهاي
منسجم است که زنجيروار از افغانستان به ايران و ترکيه و اروپاي غربي و
ايالات متحده آمريکا امتداد مييابد.
دوّمين «پاشنه آشيل»
همتايان ايراني ارگنه کن سفرهاي پنهان آنان به اسرائيل است. اين سفرها از
طريق ترکيه انجام ميگرفت و شبکه ارگنه کن ترکيه تسهيلات آن را، مانند
خانههاي امن و گذرنامههاي جعلي و غيره، فراهم ميآورد. اگر پرونده ارگنه
کن با جدّيت دنبال شود، اسامي ايرانياني که از طريق ترکيه براي طي دورههاي
آموزشي يا خريدهاي خاص يا ديدارهاي معين به اسرائيل سفر کردهاند فاش خواهد
شد.
تلاش دولت اسلامگراي
رجب طيب اردوغان عليه شبکه ارگنه کن اصيل و هشيارانه است. دولت کنوني ترکيه
عضو پيمان ناتو است و هر گونه حرکت نسنجيده ميتواند به براندازي آن و
سرکوب خونين اسلامگرايان ترکيه بينجامد. به اين دليل، اسلامگرايان ترکيه
ميکوشند تا در چارچوب قانون اساسي لائيک آتاتورکي حرکت خود را گام بهگام
ولي با جدّيت و خردمندي ادامه دهند و ثابت کنند که طبق همين قانون اساسي
موجود نيز بايد به فعاليت شبکههاي پنهان و توطئهگر تروريستي و خرابکار چون «ارگنه
کن» و «گرگهاي خاکستري» پايان داده شود.
اردوغان جايگاه اصلي
شبکه ارگنه کن را در انواع دسيسههاي مافيايي در ترکيه، از ترانزيت مواد
مخدر و خرابکاري در اقتصاد تا عمليات تروريستي، به درستي و دقت شناخته است.
او ميداند که با وجود و حضور مقتدرانه ارگنه کن هر گونه حرکت اصلاحي در
ترکيه ناممکن است. ارگنه کن همان موشي است که مولانا در مثنوي ذکر کرده
و زماني، بعنوان سرچشمه فساد ديوانسالاري ما، به آن اشاره کردم:
ما درين انبار گندم
ميکنيم گندم جمع آمده گم ميکنيم
مينينديشيم آخر ما به هوش کين خلل در
گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست و ز فنش انبار ما ويران
شدست
اوّل اي جان دفع شر موش کن وآنگهان در جمع گندم جوش کن
[1]
اگر دولت اردوغان
بتواند شبکههاي ارگنه کن را ريشهکن کند، يا بر آن ضربات مهلک وارد نمايد،
تداوم دمکراسي واقعي در ترکيه را تضمين کرده است. در غير اين صورت،
ارگنه کن هر گونه تلاش براي نوزايي جامعه ترکيه را، طبق ارزشها و معيارهاي
اصالتگرايانه، به نابودي خواهد کشانيد. به گمان من، تلاش دولت اردوغان
عليه ارگنه کن يا به کودتاي «ناتوي اطلاعاتي» در اين کشور و سقوط دولت
اردوغان و کشتار اسلامگرايان خواهد انجاميد يا پيروزي بزرگ و تاريخسازي
را براي ترکيه و منطقه خاورميانه رقم خواهد زد.
دوشنبه
24 فروردين 1388/ 13 آوريل 2009، ساعت 4:50 صبح
ارگنهکن،
موساد و «قتلهاي زنجيرهاي» در ايران
در
روزهاي اخير، در ادامه پيگيري پرونده سازمان مخفي «ارگنه کن» توسط حزب
اسلامگراي حاکم بر دولت ترکيه، دادستان استانبول اسناد جديدي ارائه داد که
ارتباط اين سازمان را با ماجراي بغرنج موسوم به «قتلهاي زنجيرهاي» در
ايران مطرح ميکند. اين اسناد در مطبوعات ترکيه بازتاب گسترده داشته ولي در
رسانههاي ايران عموماً مسکوت مانده يا بهگونهاي بسيار کمرنگ يا غيردقيق
و تحريف شده مطرح گرديده است.
اسناد فوق نشان ميدهد
که داريوش فروهر و همسرش و يک نماينده مجلس روسيه، خانم گالينا
استارووايتواGalina Starovoytova، ظاهراً به دليل ارتباط با عبدالله
اوجالان، رهبر PKK (حزب کارگران کردستان)، از سوي شبکه فوق به قتل
رسيدهاند. يکي از اين اسناد گزارشي است به امضاي فردي با نام مستعار
«غفور». بخشي از سند فوق، بهنقل از وبلاگ دکتر رضا فرجي (دندانپزشک ايراني
مقيم ترکيه)، به شرح زير است:
«به دستور رئيس
محترم گروه... تيم مسئول پاکسازي [قتل] افراد، که به آنها دستور ويژه
با تأکيد بر پاکسازي [قتل] در ايتاليا داده شده، وارد حوزه مورد نظر
شدهاند. در ليست مورد نظر افرادي که چندين بار با... [اوجالان] صحبت
کردهاند شناسايي شدهاند. فردي بهنام استارووايتوا عضو حزب دمکراتيک
در دوما [مجلس] روسيه که با جدّيت به دنبال يافتن کشوري براي....
[پناهندگي اوجالان] بوده، به دستور رئيس... توسط گروه ضربت اوکرائين
کشته شد. همچنين وزير سابق کار و امور اجتماعي ايران و رئيس حزب ملّت
ايران، داريوش فروهر، که او نيز بهطور مرتب با اوجالان در ارتباط
[تلفني] بود، دو روز پس از سفر رئيس... طبق دستور و با حضور مستقيم
رئيس... به قتل رسيد. پس از اجراي دستور، رئيس محترم ما به ايتاليا
بازگشت. اين دو نفر به دليل ارتباط مستقيمي که با اوجالان داشتند و
صحبتهاي او را شنيده بودند از ميان برداشته شدند. ولي از بين رفتن اين
دو نفر [استارووايتوا و فروهر] در سازمان اطلاعاتي ايتاليا ايجاد ترس و
وحشت نمود. پيام مورد نظر و سپر بلا بودن آنها به مقامات مسئول داده
شد و سوءتفاهم از ميان برداشته شد...» [نقطهچينهاي نقلقول فوق در
اصل است. برخي اصلاحات و ويرايش در متن از من است. شهبازي]
[1]
با قتل فجيع داريوش
فروهر و همسرش، پروانه اسکندري، آشنايي داريم. خانم گالينا استارووايتوا در
20 نوامبر 1998 در ورودي آپارتمانش با گلوله افراد مسلح به قتل رسيد. هر
چند اندکي بعد سه تن به اتهام قتل او به زندان طولاني محکوم شدند، ولي به
ادعاي برخي مطلعين و اعضاي مجلس روسيه طراحان اين قتل هيچگاه شناسايي
نشدند.
[1]
بازتاب ماجرا در
رسانههاي ايران بهگونهاي است که گويا سازمان مخفي «ارگنه کن» ترکيه خود
به اين قتلها دست زده. اين ادعا با مستندات قطعي درباره عاملين ايراني
«قتلهاي زنجيرهاي» منافات دارد. معهذا، مداقه در مندرجات مبهم سند فوق و
آشنايي با سازمان «ارگنه کن» نشان ميدهد که ادعاي فوق به معناي نقش مستقيم
«ارگنه کن» در قتل فروهرها، و خانم استارووايتوا، نيست؛ بلکه از رابطه شبکه
ترکيه با شبکههاي خويشاوند در روسيه و ايران حکايت ميکند. همانگونه که
در روزهاي اخير در برخي رسانهها مطرح شده، اين اسناد مؤيد اظهارات
حجتالاسلام و المسلمين نيازي، رئيس وقت سازمان قضايي نيروهاي مسلح و متولي
پرونده «قتلهاي زنجيرهاي»، است که در آن زمان «قتلهاي زنجيرهاي» را به
سرويس اطلاعاتي اسرائيل منسوب ميکرد. بهنوشته يک وبلاگ،
«خبري است بسيار
مهم... دخالت موساد و سيا در دستگيري عبدالله اوجالان، رهبر سازمان
تروريستي پ. ک. ک. امري ثابت شده است... بهرحال، در صورتي که اين
ادعاها تأييد شود قطعاً نشاندهنده صحت ادعاها... در زمينه دخالت عناصر
خارجي و عوامل سازمانهاي اطلاعاتي بيگانه در واقعه قتلهاي زنجيرهاي
خواهد بود. قطعاً خبر فوق اهميت زيادي از نظر ايرانيان دارد و تعيين
صحت و سقم آن بر عهده منابع خبري بيطرف ميباشد.»
[1]
اندکي پس از انتشار سند
فوق، برخي رسانههاي ترکيه موج جديدي را آغاز کردند که بسيار شبيه به جنجال
زمان رسيدگي به پرونده «قتلهاي زنجيرهاي» در ايران است. جمعه 21 فروردين
1388/ 10 آوريل 2009 شبکه تلويزيوني «استار» ترکيه، که برخي گردانندگان آن
متهم به ارتباط با سازمان مخفي «ارگنه کن» هستند، نواري را پخش کرد که طي
آن تونجاي گوني، فردي که اعترافات او آغازگر شناخت شبکه پنهان «ارگنه کن»
بود، مدعي شد اين اعترافات را در زير شکنجه بيان کرده است. بدينسان، از سه
روز پيش هياهوي رسانهاي عليه دولت اسلامگراي ترکيه و به سود سازمان مخفي
و تروريستي «ارگنه کن» آغاز شد با اين مضمون: «به دليل اعتراف تحت شکنجه:
بزرگترين پرونده تاريخ ترکيه در معرض ترديد.»
[1]
ماجراي «ارگنه کن» از
مارس 2001 با دستگيري تونجاي گوني آغاز شد و بهتدريج به کشف يک سازمان
مخوف انجاميد که دهها شخصيت بلندپايه نظامي و امنيتي و سياسي و قضايي و
مالي- تجاري در آن عضويت داشتند. اين سازماني بهغايت پنهان و توطئهگر
بود که عملاً مقدرات ترکيه را به دست داشت. دولت اسلامگراي ترکيه، در
کشوري که تا ديروز «ژنرالها» و «مقامات امنيتي» بر آن حکومت ميکردند، با
قاطعيت پيگيري پرونده «ارگنه کن» را ادامه داد.
[1] دوّمين کيفرخواست دادستان استانبول عليه اعضاي دستگيرشده «ارگنه
کن» بيش از 1909 صفحه است و در ميان متهمان فرمانده سابق ژاندارمري ترکيه و
فرمانده سابق سپاه يکم ارتش ترکيه حضور دارند. آنان متهم به جنايات فراوان،
از جمله کشتار مردم و ترانزيت و قاچاق مواد مخدر و توطئه براي براندازي
دولت قانوني رجب طيب اردوغان و طراحي ترور وي، هستند.
[1]
[2]
در پيگيري پرونده
«ارگنه کن» ارتباطات عميق اين سازمان با سرويس اطلاعاتي اسرائيل (موساد) به
اثبات رسيده است؛ از جمله اسنادي درباره همکاري «ارگنه کن» و موساد براي
ترور اردوغان ارائه شده است.
[1] در 9 آذر 1387 وبگاه «شبکه مرکزي خبر» چنين گزارش داد:
«نقش سازمان جاسوسي
رژيم صهيونيستي (موساد) در کودتاي ضد حکومت ترکيه به رهبري رجب طيب
اردوغان فاش شد. خبرگزاري رسمي سوريه (سانا) بهنقل از روزنامه مليت،
چاپ ترکيه، نوشت: بر اساس تحقيقات انجام شده از اعضاي گروه ارگنه کن،
که متهمان اصلي طرح کودتا بر ضد حکومت ترکيه هستند و نيز بررسيهاي
انجام شده در خارج از ترکيه، موساد با اعضاي گروه سري و کودتاگر ارگنه
کن در اين زمينه همکاري داشته است. مليت افزود: سرنخها نشان ميدهد که
تونجاي گوني، حاخام يهودي و عضو سازمان ارگنه کن که به کانادا گريخته
است، به نفع سازمان موساد کار ميکند. روزنامه يني شفق ترکيه نيز اعلام
کرد: نيروهاي امنيتي ترکيه اسنادي را از منزل گوني در استانبول کشف
کردهاند که همکاري گوني و سازمان ارگنه کن با موساد را برملا ميکند.
يني شفق افزود: نيروهاي امنيتي ترکيه در منزل گوني، خاخام فراري،
بستههايي يافتند که در آنها پرچم اسرائيل و شعار موساد به چشم
ميخورد. دستگاه امنيت مصر نيز از ارتباط محمد العطار، شهروند مصري
متهم به جاسوسي براي اسرائيل، و سه متهم ديگر با تونجاي گوني، خاخام
يهودي، خبر داد. دستگاه امنيت مصر اعلام کرد: يکي از متهمان، که با
محمد العطار کار ميکرد، ترک تبار و نام مستعار وي «تونجاي باي» بوده
که از طريق ارتباط با تونجاي گوني براي موساد کار ميکرده است. مسئولان
امنيتي يک سفارتخانه غربي نيز ارتباط تونجاي باي با خاخام گوني را
تأييد کردهاند. روزنامه ترک زبان آکشام نيز، در 4 اوت، فاش کرد: اسناد
محرمانهاي وجود دارد که نشان ميدهد موساد در بسياري از پروندههاي
مربوط به باند کودتا گر ارگنه کن دست داشته است. آکشام، با اشاره به
سرمايهگذاري هفده ميليارد دلاري موساد در ترکيه از طريق يک تاجر ترک
يهودي که در سال 1995 ترور شد، نوشت: اين پولها را موساد براي انجام
عمليات تروريستي بيست سال گذشته ترکيه به بسياري از سرمايهگذاران،
بازرگانان، ژنرالهاي بازنشسته ارتش، رسانهها، سياستمداران و اساتيد
دانشگاه واگذار کرده بود تا شايد حکومت ترکيه سرنگون شود. گروه ارگنه
کن از مخالفان سرسخت حکومت کنوني ترکيه، به رهبري رجب طيب اردوغان،
است.»
[1]
سازمان پنهاني که امروز
با نام «ارگنه کن» در ترکيه شهرت يافته، ادامه شبکههايي است که سازمان
اطلاعاتي پيمان ناتو، با هدايت سرويسهاي اطلاعاتي آمريکا (سيا) و بريتانيا
(ام. آي. 6) و اسرائيل (موساد)، از آغاز دوران موسوم به «جنگ سرد» در
بسياري از کشورهاي جهان ايجاد کرد. هدايت اين عمليات را جرج کندي يانگ،
قائممقام سابق ام. آي. 6 و رئيس سازمان اطلاعاتي ناتو که در پوشش عضو هيئت
مديره کمپاني کلينورت بنسون فعاليت ميکرد، به دست داشت. درباره دوران اوّل
زندگي جرج کندي يانگ، به عنوان قائممقام سرويس اطلاعاتي بريتانيا (ام. آي.
6) و فرمانده عمليات کودتاي 28 مرداد 1332 در ايران، و نيز درباره نقش
کمپاني کلينورت بنسون در ايران پيشتر سخن گفته ام.
[1]
[2]
[3] پژوهش من درباره دوره دوّم زندگي يانگ، در مقام رئيس سازمان
اطلاعاتي پيمان ناتو، در آينده منتشر خواهد شد. برخي از يافتههاي من، که
مشروح آن در رساله فوق منتشر خواهد شد، به شرح زير است:
شبکههاي مخفي پيمان ناتو در کشورهاي عضو اين پيمان، و در برخي کشورها که
در ناتو عضويت نداشتند مانند ايران، ايجاد شد. عمليات ايجاد شبکههاي مخفي
فوق «استي بيهاند» Stay Behind نام داشت.
شبکههاي استي بيهاند
به شدت پنهان بود و بسياري از مقامات رسمي، و بعضاً بلندپايه، کشورهاي
مربوطه از وجود آن مطلع نبودند. اعضاي اين شبکهها در اردوگاههاي ويژه در
ايالات متحده آمريکا، بريتانيا و اسرائيل دورههاي آموزشي ميديدند. طبق
برخي گزارشها، تا سال 1975 در پايگاههاي سرّي آمريکا بيش از 300 هزار نفر
از سراسر جهان آموزش عمليات خرابکارانه و تروريستي ديدند و تنها در سال
1963 هشتاد و سه ژنرال و حدود 1400 افسر در اين مراکز تربيت شدند. رهبران
کودتاهاي شيلي و آرژانتين از تربيتشدگان اين مراکز بودند. لوييز اچهواريا
کودتاچي و ديکتاتور مکزيک نيز از تربيتشدگان اين مراکز و با نام رمز
«ليتمپو» مأمور سيا بود.
براي نخستين بار در
سال 1990 شبکه استي بيهاند در ايتاليا کشف شد و ماجراي آن جنجالي بزرگ
برانگيخت. در پي انفجار بمب در شهر تريست (1972) عدهاي دستگير شدند و
فليس کاسون، دادستان ايتاليا، بهرغم ممانعت و فشار جوليو آندرئوتي،
نخستوزير وقت، و سرويس اطلاعاتي ايتاليا پرونده را پيگيري کرد و سرانجام
شبکهاي کشف شد که در ايتاليا به «گلاديو» شهرت يافت. 622 عضو و 138 دفينه
اين شبکه شناخته شدند. ارتباطات سازمان گلاديو، شاخه شبکه استي بيهاند در
ايتاليا، با لژ ماسوني P2 نيز فاش شد. در سازمان ماسوني P2 دو هزار و پانصد
نفر عضويت داشتند که 47 نفر آنان صاحبان صنايع بزرگ، 119 نفر بانکداران و
صرافان بزرگ، 43 نفر ژنرال، 6 نفر وزير، 18 نفر مقامات بلندپايه قضايي، 22
نفر روزنامهنگاران سرشناس و 38 نفر نماينده پارلمان بودند. يکي ديگر از
اعضاي اين لژ هاوارد استون، رئيس ايستگاه سازمان اطلاعاتي آمريکا (سيا) در
رم، بود. جوليو آندرئوتي، نخستوزير وقت، و سيلويو برلوسکوني، نخستوزير
کنوني، از اعضاي شناختهشده اين لژ بودند که هر دو به عضويت در مافيا متهم
شدند. رسوايي گلاديو هر چند سبب سقوط دولت حزب دمکرات مسيحي شد ولي به
فرجام نرسيد. هيچ يک از ژنرالهايي که در طرحهاي کودتا شرکت داشتند از
ارتش اخراج نشدند. عليه آندرئوتي اقامه دعوي شد ولي به جايي نرسيد.
شبکه استي بيهايند
در يونان با نام «پوست گوسفند» شناخته ميشد. دولت يونان در آغاز منکر
وجود چنين شبکهاي در کشور خود شد. کمي بعد، پاپاندرو، نخستوزير يونان، در
بيانيه اکتبر 1990 وجود اين شبکه را پذيرفت ولي ادعا کرد زمانيکه در سال
1984 به قدرت رسيده دستور انحلال آن را صادر کرده است. يونان از سال 1952
عضو ناتو بود. در همين سال سرويس اطلاعاتي اين کشور بهنام KYB تأسيس شد.
در 25 مارس 1955 داوس، رئيس ستاد ارتش يونان، و تراسکوت، مقام سيا، پيماني
را امضاء کردند که بهموجب آن يک شبکه سرّي، که بعدها
«پوست گوسفند»
ناميده شد، در يونان پديد آمد. اين پيمان به امضاي نخستوزير وقت يونان،
پاپاگوس، نيز رسيد. شبکه استي بيهاند در يونان 1500 عضو داشت که در شرايط
اضطراري اعضاي آن به 3500 نفر ميرسيد. اين شبکه 800 دفينه مملو از اسلحه و
مهمات و مواد منفجره در اختيار داشت. در 21 آوريل 1967 سازمان فوق کودتايي
را اجرا کرد که در سال 1950 طراحي شده بود. کودتاگران، به فرماندهي کلنل
پاپادوپولوس، در فاصله بيست دقيقه تمامي اهداف خود را به تصرف درآوردند.
کودتاي نظاميان در يونان راه را براي کودتاهاي مشابه در ترکيه و قبرس هموار
کرد و به استقرار دولتهاي نظامي در اين کشورها انجاميد.
در گذشته، دولت
ترکيه، بهرغم عضويت در ناتو، وجود اين شبکه سرّي را در سرزمين خود
بهکلي منکر بود. اوّلين بار در 12 مه 1972 سرنخي از اين شبکه بهدست آمد
زماني که عدهاي در حال شکنجه افرادي در ويلاي زيور بيگ دستگير شدند.
شکنجهگران علناً اعلام کردند که به يک شبکه مخفي ضد چريکي تعلق دارند. اين
مسئله علني شد و براي چند روز در مطبوعات اين بحث مطرح شد که آيا چنين
شبکهاي وجود دارد يا نه؟ ولي ماجرا بهسرعت به فراموشي سپرده شد. از آن پس
تا زمان دولت اسلامگراي اردوغان و پيگيري قاطع او براي کشف سازمان «ارگنه
کن» تمامي دولتهاي ترکيه منکر وجود چنين شبکهاي در کشور خود بودند.
افشاگريهاي دهه 1990
دربارۀ شبکه استي بيهايند سبب شد در ترکيه نيز اين مسئله در معرض توجه قرار
گيرد بهويژه که ژاک سانتس، نخستوزير لوکزامبورگ، در بيانيه 13 نوامبر
1990 خود اعلام کرد: «سازمان مخفي [استي بيهايند] در ترکيه [نيروي] ضد
چريکي ناميده ميشود.» اين اظهار مقامات ترکيه را مجبور کرد واکنش نشان
دهند. سليمان دميرل، که در آن زمان در اپوزيسيون بود، اعلام کرد: «در يک
کشور قانونمند براي چنين سازماني جايي وجود ندارد. اين وظيفه پارلمان است
که با اين سازمانهاي سرّي، که تهديدي براي مردم بهشمار ميروند، مقابله
کند.» اردال اينونو، رئيس حزب سوسيال دمکرات ترکيه، که در آن زمان او نيز
در موضع اپوزيسيون بود، گفت: «ما انتظار داريم در اين مورد براي مسئله
نيروي ضد چريکي راه حلي پيدا شود. ولي اکنون ما دولت را بهدست نداريم.» سه
سال بعد، دميرل و اينونو به عضويت دولت ائتلافي درآمدند. در اين زمان لحن
آنها دربارۀ «نيروي ضدچريکي» بهکلي متفاوت بود. دميرل مطرح شدن اين مسئله
را کار کساني دانست که ميخواهند به دولت ضربه بزنند. و اينونو اعلام کرد
که «بحث دربارۀ نيروي ضدچريکي دولت ائتلافي ما را در معرض خطر قرار
ميدهد.» در 2 مارس 1993 نوزت اياز، وزير دفاع ترکيه، در پارلمان اين کشور
گفت: «دولت مخالف آن است که اين اتهامات کذب، که براي ضربه زدن به دولت ما
جعل شده، از سوي پارلمان مورد تحقيق قرار گيرد.»
در آن زمان برخي
نمايندگان پارلمان اظهاراتي کردند که گواه بر وجود چنين شبکه سرّي در ترکيه
بود. الگان هاچااوغلو، نماينده پارلمان از حزب جمهوريخواه خلق ترکيه، گفت:
«در ترکيه شمار کساني که بهطرز مرموزي به قتل ميرسند به رقم 600 نفر در
سال رسيده است. اين شرمساري بزرگي براي دولت ائتلافي، براي همه ما و براي
دمکراسي ما است. امروز درخواست براي تحقيق و تفحص در اين زمينه رد شد. اين
زخمي بزرگ بر نظام دمکراتيک پارلماني ماست. اگر پارلمان عالي ما اين فرصت
را از دست بدهد، با قضاوت تاريخ مواجه خواهد شد.»
ترکيه در 4 آوريل 1952
عضو پيمان ناتو شد. امروزه ما ميدانيم که شبکه استي بيهاند در ترکيه در
همان سال 1952 تأسيس شد و تا سال 1974 سيا مخارج اين سازمان را بهعهده
داشت و نيروهاي آن را آموزش ميداد. در سال 1955 سازمان مخفي پيمان ناتو در
ترکيه اولين اقدام تخريبي خود را انجام داد و با بمب به خانه آتاتورک در
بندر سالونيک (يونان)، که به موزه تبديل شده، حمله برد. دولت و مطبوعات
ترکيه از اين حادثه براي تحريک مردم استفاده کردند و نيروهاي شبکه سرّي فوق
بهعنوان مردم به خانهها، مغازهها و محل کار ارامنه و يونانيان در
استانبول حمله بردند و اين اماکن را به آتش کشيدند. در 27 مه 1960 اين شبکه
يک کودتاي نظامي را سازمان داد. ايالات متحده آمريکا از قبل از وقوع کودتا
مطلع بود. رهبر اين کودتا، الپارسلان ترکس، در ايالات متحده آموزش ديده
بود. او و دوستانش بهسرعت خلع يد شدند و روانه تبعيد گرديدند. ترکس بعدها
رهبري گروه فاشيستي موسوم به حزب عمل ملّي را به دست گرفت. دومين کودتاي
سازمان سرّي ناتو در ترکيه در 12 مارس 1971 رخ داد. بستر انجام اين کودتا
را عمليات بدلي فراهم ساخت بهگونهاي که گويا بهزودي ترکيه در کام
کمونيسم فرو خواهد رفت: اول، پرچم سرخي بر فراز برج گالاتا در استانبول
آويخته شد. دوم، کاخ فرهنگي آتاتورک در استانبول به آتش کشيده شد. سوّم،
بمبي در يکي از ايستگاههاي قطار استانبول منفجر شد. چهارم، بمبي در
فرودگاه آتاتورک استانبول منفجر شد. و اقدامات مشابه ديگر. اين حوادث توجيه
لازم را براي يورش به نيروهاي انقلابي و روشنفکران ترکيه فراهم ساخت و صدها
نفر دستگير و شکنجه شدند. در سال 1979 نيز ترکيه شاهد چنين حوادثي بود. اين
موج سرانجام به کودتاي 12 سپتامبر 1980 سازمان سرّي ناتو به فرماندهي ژنرال
کنعان اورن، رئيس ستاد ارتش ترکيه، انجاميد که طي آن صد ها نفر کشته و
هزاران نفر دستگير و شکنجه شدند. در اين زمان زمام کشور ترکيه در دست کمتر
از يکصد خاندان بسيار ثروتمند و متنفذ بود که همگي به فرقه دونمه (يهوديان
مخفي) تعلق داشتند.
شبکه مخفي پيمان
ناتو در ايران نيز وجود داشت. ارتشبد فردوست داستان فعاليت اين شبکه
را، که در ايران «سازمان بيسيم» خوانده ميشد، در خاطرات خود شرح داده
است. شبکه ايران را نيز جرج کندي يانگ ايجاد کرد و هدايت آن را سِر شاپور
ريپورتر به دست گرفت. مسئوليت مستقيم شبکه مخفي پيمان ناتو در ايران با
دکتر جواد مهيمن بود. در شنبه 6 بهمن 1369/ 26 ژانويه 1991 براي نخستين بار
شبکه سرّي پيمان ناتو را چنين معرفي کردم: