سهشنبه، 10
خرداد 1390/ 31 مه 2011، ساعت 10:27 صبح
بحث آزاد
درباره تحولات جاري
فرقه
مشاييه و «جنگيران»
یک کارشناس: يکي
از بزرگترين مشکلات در مسير برخورد با فرقه مشاييه اين بود که مسئولان
تأثيرگذار اعتقاد داشتند که احمدي نژاد خوب است و مشايي بد! هنوز هم براي
رهايي احمدي نژاد از مشايي دعا ميکنند. تنها خدا ميداند اين نوع نگرش چه
فرصتهايي را از دست ما گرفت که تبديل به تهديد عليه نظام شد.
بحث زير از
ساعت چهار صبح دوشنبه 9 خرداد 1390/ 30 مه 2011 در فيسبوک عبدالله شهبازي [+] آغاز شد و تا صبح سهشنبه،
10 خرداد، ادامه يافت.
شهبازي: نظرات دوستان را،
که ذيل يادداشت «از گلدبرگ تا خزعلي و مشايي: نيمه خرداد چه خواهد شد؟»
درج شده بود، در وبلاگم منتشر کردم. [+]
حيف است اين بحث ادامه نيابد. دوستاني که تمايل دارند ميتوانند ذيل
يادداشت حاضر بحث را ادامه دهند. بنده نيز در حد توان خود در خدمتم.
دوشنبه، 9 خرداد 1390، ساعت
4:05 صبح
نيکتا رهنما: آنطور كه از حرفهاي
تيپ مخالف مشايي [...] فهميدهام از بازگشت هاشمي به صحنه بسيار نگراناند.
آنها در نيروهاي خودشان مشكلات زيادي، مانند فساد، دارند كه موجب ترسشان
شده و در نيروهاي حاكميتي [...] انشقاقي هر چند خفيف رخ داده است و از اين
بابت هم نگراناند. كلاً اوضاع را خيلي پيچيده ميدانند و معتقدند كه زمان
بايد بگذرد.
صلاحالدين ايوبي: با توجه به
احتمال جدّي وابستگي مشايي به موساد و با توجه به اين نظريه که شما قبول
داريد که اين تيم براي نابودي ايران آمده، و با توجه به اين که با روندي که
احمدي نژاد پيش گرفته تا دو سه ماه ديگه هم بعيده که بتونه در حالت معمول
رئيس جمهور بمونه، و با توجه به اين که اگه قرار باشه ايران نابود بشه، در
وضعيت فعلي، که احمدي نژاد تا آخر نتونسته پروژه رو پيش ببره، نياز به
تلنگر خارجي وجود داره، به نظرتون در صورت اين حمله احتمالي وضعيت ما چگونه
خواهد بود؟ آيا قطعاً ايران تجزيه ميشه؟ آيا براي اسرائيل و آمريکا، بر
خلاف عربهاي حول خليج فارس، نگه داشتن تماميت ايران منفعت بيشتري نداره
تا تجزيه ايران و تشکيل خاورميانه جديد؟
شهبازي:
جناب صلاحالدين ايوبي عزيز. ميدانيد که جغرافياي سياسي جديد
خاورميانه پس از جنگ جهاني اوّل شکل گرفت و بر ويرانه عثماني، که در
جنگ شکست خورده بود، دولتهاي عربي تأسيس شد. در آن زمان، ديکتاتوري
رضا شاه در ايران بهترين گزينه براي کانونهاي قدرت جهاني بهشمار
ميرفت و لذا ايران تجزيه نشد. در غير اين صورت قطعاً سرنوشت ايران نيز
چون عثماني بود. و به اين دليل بود که تا پايان دوران پهلوي، ايران نقش
«ژاندارم منطقه» و «حافظ منافع غرب در خليج فارس» را ايفا ميکرد.
معهذا،
تحولات پسين ثابت کرد که وجود ايران قدرتمند و بزرگ به سود کانونهاي
قدرت جهاني نيست. ورود و حضور مستقيم نيروهاي بريتانيا و ايالات متحده
آمريکا در منطقه خاورميانه و تبديل گاز به منبع اصلي انرژي در هزاره
سوّم ميلادي، در دوراني که ذخاير نفت جهان به پايان خواهد رسيد، از
عوامل مهم در اين تغيير استراتژي است. ايران داراي بزرگترين ذخاير
بالفعل گاز جهان است.
برآوردهاي سال 2009، ذخاير
گاز طبيعي جهان را 6254 تريليون فوت مکعب (177 تريليون متر مکعب) تخمين
ميزند که از اين مقدار 2592 تريليون فوت مکعب (4/ 73 تريليون متر
مکعب) در خاورميانه واقع است.
شش کشور داراي بزرگترين
ذخاير گاز جهان، به ترتيب، عبارتند از: روسيه، ايران، قطر، عربستان
سعودي، ايالات متحده آمريکا و امارات متحده عربي.
و ذخاير گاز ايران حداقل
992 تريليون فوت مکعب (28 تريليون متر مکعب) است.
بايد توجه کرد که ذخاير گاز
روسيه، به دليل يخبندان و موقعيت نامساعد طبيعي، براي استحصال سودآور
نيست، و لذا بزرگترين ذخيره بالفعل گاز جهان در ايران قرار دارد.
به گمان من،
در جغرافياي جديدي که کانونهاي قدرت جهاني براي خاورميانه ترسيم
کردهاند، ايران بزرگ جايگاهي ندارد. آنان به دنبال ايراني هستند که
ديگر نتواند به تهديدي جدّي بدل شود و بهعلاوه منابع نفت و گاز ايران
نيز در حريمي امن قرار گيرد. بنابراين، در طرح جديد، تجزيه مناطق
نفتخيز خوزستان و عسلويه و تبديل آنها به دولتهاي کوچک دستنشانده
رويال داچ شل و ساير کمپانيهاي بزرگ نفتي، يعني دولتهايي مشابه
برونئي و قطر و ابوظبي و کويت، جايگاه اصلي دارد. در اين هرج و مرج،
کردستان و بلوچستان و احتمالاً آذربايجان به دولتهاي کوچک مستقل بدل
خواهند شد و ايراني کوچک، فقير و فاقد منابع انرژي و سرشار از آشوب
باقي خواهد ماند که شامل مناطق شمالي و شمال شرقي و مرکزي و بخشي از
جنوب ايران خواهد بود.
اين تحليل
بدان معنا نيست که استراتژي فوق قطعاً تحقق خواهد يافت. اين سناريويي
است شوم که هوش و درايت و کارداني ما ميتواند آن را خنثي کند. فعلاً
بايد منتظر حوادث و تحولات بود. بيش از آنچه در گذشته گفته شده
نميتوان درباره آينده اظهارنظر کرد.
صلاحالدين ايوبي: البته استاد، من
منظورم تبيين و مشخص کردن سناريوهاي ممکن است. در نهايت اميدوارم چنان سيل
حوادث سهمگين نباشد که فرصت تحليل بعد از اتفاقات را از ما بگيرد و چون
سيلي ما را ببرد. به اميد و دعا براي حفظ تماميت ارضي!
پوريا گمنام: ميدانيد که هم خليج
فارس و هم درياي خزر داراي منابع نفتي ميباشند و به قول مادلين آلبرايت
اين دو دريا کانون يک بيضي نفتي از شمال ايران تا عربستان ميباشند و طبق
محاسبات بين اين دو کانون دريايي از نفت وجود دارد. (حتماً ميدانيد که
اولين چاه نفت ايران در قم حفر شد اما به دلايل مشکلات انتقال، مسجد سليمان
انتخاب گرديد.) به گفته آلبرايت هر کس تا 2050 ايران را در اختيار داشته
باشد فرمانرواي جهان خواهد بود. ما يا ايران را با ديپلماسي خواهيم گرفت يا
با زور. طبيعتاً يک سري حکومت دست نشانده در خوزستان، شمال و غرب کشور،
همانند کشورهاي حوزه خليج فارس آن هم با طبع قومگرايي، منافع آمريکا و
روباه پير را بيشتر تأمين ميکند.
فرزاد گرين: به نظر من تعيين تاريخ
15 خرداد و خبر وقوع يک اتفاق بلوفي از سمت تيم مشايي يه.
شهبازي:
ميتواند بلوف باشد. آنچه انسان را نگران ميکند، همراه شدن اين «بلوف»
با برخي تحولات مملکت و جهان است. مجموعه قرائن نگران کننده است.
ميلاد مسعودي: اکبر گنجي: «ما به
مردم دروغ ميگفتيم. ما دروغ ميگفتيم. ما به دروغ ميگفتيم حکومت شاه ۱۵۰
هزار زنداني سياسي دارد و اين دروغ بود، و امروز بايد بابت اين دروغ، يعني
خودمان و همه کساني که اين دروغ را گفتهاند، بايد خودشان را نقد بکنند. ما
به دروغ ميگفتيم حکومت شاه صمد بهرنگي را کشت، ما به دروغ گفتيم حکومت شاه
صادق هدايت را کشت، ما به دروغ ميگفتيم حکومت شاه دکتر شريعتي را کشت.
همه اين دروغها را گفتهايم، آگاهانه هم گفتهايم. اينها بايد نقد بشود.
کسي که با روش دروغ بخواهد پيروز بشود، بعد هم که به قدرت برسد دروغ
ميگويد، براي نگه داشتن قدرت دروغهاي وسيعتر و بزرگتر ميگويد. اين
روشها بايد نقد بشود. روش مهم است.»
شهبازي: آقا
ميلاد عزيز. منظور آقاي گنجي را نميفهمم. تاکنون نشنيده بودم کسي ادعا
کند صادق هدايت را حکومت شاه کشته! زماني که زنداني سياسي بودم، با
حساب سر انگشتي از شمار زندانيان زندانها ميدانستيم که زندانيان
سياسي حداکثر بيش از سه هزار نفر نيستند. زندان عادل آباد شيراز، که از
زندانهاي بزرگ کشور بود، حدود 140 زنداني سياسي داشت. بهعلاوه، آقاي
گنجي که قبل از انقلاب نه فعال سياسي بودند نه زنداني سياسي. چرا از
"ما" سخن ميگويند؟ يعني ايشان در جايگاهي بودند که اين دروغ ها را
گفتهاند؟
در مورد صمد
بهرنگي، مسئله کشته شدن او (غرق کردن تعمدي در رود ارس) را دوستانش
شايع کردند و از طريق نشريه «آرش» پخش شد. در دهه 1370 آن دوست بهرنگي
در مجله «آدينه» داستان را شرح داد که بسيار جالب بود. طبعاً کار زشتي
کردند کساني که مرگ تصادفي بهرنگي را قتل سياسي جلوه دادند.
صلاحالدين ايوبي: يعقوبي دستگير
نشده و بعيد است که بشود هر چند دادستان از تشکيل پرونده براي او گفته است.
نهادهايي مانند سپاه و وزارت اطلاعات سالهاست که او را کنترل ميکنند.
ضمناً مريدان او بسياري از سران نظام و نمايندگان و مقامات لشکري و کشوري
هستند که سالها قبل از احمدي نژاد مريد او بودهاند. البته ايشان معتقد به
آغاز دوره آخرالزمان است ولي هيچ جور، نه خُلقاً و نه ارگانيک، با مشايي و
[...] ارتباطي ندارد. تمام اخبار درباره دستگيري او نيز دروغ بوده و از طرف
دشمنان قديمي او نشر شده است. [...]
آرش کورش: دوستان، الان داشتم
مقاله استاد شهبازي رو در تاريخ 14 خرداد 1388 ميخوندم يعني همون روزي که
احمدي نژاد عليه خيلي از شخصيتهاي سياسي بهقول خودش افشاگري کرد و سعي
کرد اختلاف بزرگي رو در کشور ايجاد کنه و طرفداران موسوي رو به سمت خودش
جذب کنه. نميدونم اين نيمه خرداد يا 14 خرداد براي فرقههاي رازآميزي
پنهاني که امثال جريان مشايي- احمدي نژاد باهاشون ارتباطهاي پنهان دارند
تقدس خاصي داره؟ اين هم لينکش. [+]
محمدرضا خلاقي: استاد شهبازي، از
حرفهاي شما و روايات مهدي خزعلي ميشه اينطور استنباط کرد که 14 خرداد
کودتا ميکنند؟ نظر خودتون چيه؟
شهبازي: واقعاً
علي يعقوبي چنين اقتداري دارد؟ تصور نميکنم. فکر ميکنم دو نفر با هم خلط
شدهاند: يکي سيد حسين يعقوبي قائني است که
گويا از شاگردان مرحوم انصاري همداني، عارف سرشناس، بوده و مسن است و
ارتباطات و نفوذ دارد. ديگري علي يعقوبي
متولد 1344 که جوان است و تصور نميکنم اعتباري داشته باشد. خبر دستگيري
علي يعقوبي را من شنيدم و در سايتهاي خبري نيز پخش شد.
سيد ساجد فاطمي: جناب ايوبي. شما
کاملاً در اشتباه هستيد. اين علي يعقوبي بازداشت شده در ارتباط با همين
محفل ميباشد و بنده در هشت نه ماه پيش از دوستان در دانشگاه شنيدم که
حلقههاي پرسش و پاسخ با يعقوبي را طرفداران مشايي در دانشگاهها به راه
انداختهاند و مخالفان رو دعوت ميکردند. ما هم داشتيم به واسطهاي
ميرفتيم جهت بيشتر سر در آوردن که فرمودند جلسات خصوصي شده. وي هيچ رابطه
اي نه با مقامات ارشد لشکري دارد و نه کشوري، بلکه مريداني جاهل از طبقه
جوانان دارد.
داوود حشمتي: استاد، ممكن است از
زاويه طنز نگاه كنيد اما اگر رجوعي شود به داستان وزير يهودي در مثنوي، كه
خود شما هم به درستي و به جا آن را دو سال قبل نقل كرديد، [+]
تطبيق آن با شرايط فعلي شايد اين طور باشد: وزير بعد از رسيدن كامل به قدرت
و جلب اعتماد همه مدتي را در خلوت ميگذراند- شما بخوانيد دور كاري- بعد
دوباره به صحنه ميآيد و براي همه نامههاي محرمانه ميفرستد- مصداق اين را
خودتان پيدا كنيد- دست آخر وزير براي از هم پاشيدن قوم مسيح دست به خودكشي
ميزند.
به نظر شما آيا اين احتمال وجود
ندارد كه جان احمدي نژاد از طرف كانونهاي صهيونيستي در خطر باشد؟ براي هر
منظوري؟ ممكنه كه اصلاً اين اتفاق خداي ناكرده بيافتد و بعد مشايي مقصر
اصلي قلمداد بشه. به نظرم شما به خوبي بايد به ياد داشته باشيد داستان شهيد
رجايي و بهزاد نبوي را.
شهبازي:
جناب حشمتي. متهم کردن آقاي بهزاد نبوي به ترور مرحوم شهيد رجايي از
نظر من معقول نيست.
داوود حشمتي: اتهام ناروا و سراسر
تخيل ماليخوليايي به آقاي نبوي از طرف من نيست. من خواستم بگم برخي در تصور
هستند كه آن اتفاق رخ داده. هنوز هم برخي از طرفداران مؤتلفه بر اين اعتقاد
هستند فارغ از اين كه بهزاد نبوي بعد از شهادت شهيد رجايي كه سخنگوي او بود
آيا جايگاهي والاتر به دست آورد؟ و هنوز هم بعد از سي سال نتوانستند ثابت
كنند و يا ادلهاي بياورند كه او براي اين هدف اين كار را كرد. لذا از نظر
من اين حرف از اساس باطل است. اما از نظر طرفداران همان نظريه آيا اين
امكان ندارد كه خودشان دست به شبيهسازي چنين تخيلاتي بزنند؟ اين تحليل را
[احتمال ترور احمدينژاد از سوي مشايي] در 4 مهر 1389 سايت «عصر امروز»
[وابسته به اصولگرايان مخالف مشايي] مطرح کرد. [+]
شهبازي: اين
داستان مولانا داستان عجيبي است. نميدانم چه مستند واقعي يا انگيزهاي
سبب شده مولانا اين داستان را بنويسد. در پاسخ به پرسش جنابعالي،
نميدانم. اين هم يک فرضيه است: ترور احمدي نژاد با هدف بهم ريختن
کشور؟
آيا دوستان
به پديده عجيب فرقه اهل توقف طالقان توجه
کردهاند؟ در روايات ظهور است که در زمان ظهور مردماني از طالقان به
ياري ميشتابند. بر اساس اين روايات ظهور، در سال 1369 حدود 13 خانوار
تبريزي به طالقان مهاجرت کردند. آنها بسيار ثروتمند هستند و بعضي حتي
به من گفتند نصف بازار تبريز مال اينهاست که اغراقآميز جلوه ميکند.
ولي بهرحال با ثروت کلان به طالقان رفتند و بهترين زمينهاي لب رودخانه
را خريدند و دهکدهاي ساختند بسيار شيک و زيبا. ظاهراً اينها پيروان
ميرزا صادق مجتهد تبريزي (متوفي 1311 ش.) هستند. از نظر فکري منشاء
اعتقادي اين افراد را درست بررسي نکردهام ولي گويا خود ميرزا صادق از
شاگردان ميرزا هادي طهراني بوده که برخي مجتهدين عتبات مانند ميرزا
حبيب الله رشتي او را تکفير کرده بودند. بهرحال، از چندي پيش جنجالي
بزرگ درباره اين روستا و سکنه آن رواج يافت. آقاي حسن عسکري کتابي نوشت
درباره اين دهکده و اسامي چون فرقه ايستا و "اهل توقف" به آنها داده
شد. اين وبلاگ هم به معرفي اين فرقه اختصاص دارد.
[+]
يکي از دوستان مطلع استان البرز (کرج) اخيراً به من اطلاع داد که در
مراسم فاطميه امسال کتاب آقاي حسن عسکري به وفور و مجاني در ميان مردم
توزيع شده و خلاصه درباره فرقه منتظران ظهور در طالقان تبليغات فراوان
ميشود.
داوود حشمتي: در مورد فرقه ايستا
ما با شما يك همفكري مختصري داريم. اتفاقاً قراره ما آخر هفته براي تعطيلات
بريم طالقان. با توجه به اتفاقاتي كه برخي معتقدند در روزهاي ابتداي ماه
رجب يعني حدوداً در تعطيلات ميافته، در نظرم بود در فيسبوكم بنويسم: ما
داريم ميريم طالقون، اگر احياناً آقا ظهور خفي كردند شايد ما اونجا نزديك
باشيم و از شما زودتر مطلع بشيم :)
آرش کورش: استاد، فرضيه ترور
احتمال زيادي داره ولي فکر ميکنم اين کار بيشتر به نفع داخلي باشه تا
کانونهاي صهيونيستي، چون اونها سالهاست روي لولويي به نام احمدي نژاد
سرمايهگذاريهاي عظيم تبليغاتي کردند. احمدي نژاد بهوسيله سياستهايي از
قبيل شعارهاي تند ضد آمريکايي و صهيونيستي، تمرکز بر انکار هولوکاست، تلاش
براي محو اسرائيل از روي زمين، تلاش براي دستيابي به بمب اتم و تلاش براي
اجراي مأموريت الهي برقراري حکومت جهاني اسلامي هميشه خوراک تبليغاتي
رسانههاي صهيونيستي رو فراهم کرده و موجب تبليغات عظيم صهيونيستها عليه
اسلام و ايران شده تا ايران رو تهديد نشون بده. در حقيقت احمدي نژاد لولوي
بسيار خوبي براي ترسوندن مردم آمريکا و حکومتهاي عرب خاورميانه در راستاي
اهداف صهيونيستها براي زمينه سازي براي جنگ و تقسيم ايران است. حالا
بگذريم از اين که احمدي نژاد با ترسوندن حکومتهاي عرب اونها را متحد
اسرائيل و آمريکا کرده، رقابت تسليحاتي در خاورميانه به راه انداخته که
موجب سود صدها ميليارد دلاري براي مجتمع نظامي صنعتي متعلق به سرمايهداران
صهيونيست شده.
به همين خاطر است که طبق گفته
خودتون محمدعلي رامين از طريق مصاحبه با «وال استريت ژورنال»، ارگان
بانکداران يهودي آمريکا که با هر کسي مصاحبه نميکند، يک دفعه به صهيونيسم
شناس تبديل شده و از اون ور آبها به ايران صادر ميشه تا بشه تئوريسين
هولوکاست رئيس جمهور ضدصهيونيست محمود احمدينژاد. و دقيقاً به همين خاطر
است که يک دفعه پروفسور سيد حميد مولانا از آمريکا به ايران صادر ميشه تا
بشه تئوريسين "حکومت جهاني اسلامي" محمود احمدينژاد.
استاد، شما کاملاً درست ميگفتيد
که ماجراي دانشگاه کلمبيا برنامه اي هوشمندانه بود براي بزرگ کردن احمدي
نژاد و معرفياش به عنوان هيتلر جديد به دنيا. کسي که سخنراني دانشگاه
کلمبيا رو برنامهريزي کرده بود پروفسور سيد حميد مولانا بود.
شهبازي:
ماجراي فرقه اهل توقف طالقان را هم ميتوان ساده تفسير کرد، هم
ميتوان، با توجه به فضاي کنوني سياسي جامعه، پيچيده و برنامه دانست.
[...]
داوود حشمتي: اتفاقاً نظر من هم
وراي شوخي كه گفتم همين است كه حسي ناخودآگاه- اين را باور بفرمائيد- به من
ميگفت در آنجا اتفاقات عجيبي در حال رخ دادن است. نميدونم چرا. اما
حقيقتاً براي من هم فكر ميكنم بررسي آنها بسيار مهم است. تصميمم اين بود
وقتي رفتم اين بار در رابطه با آنها بيشتر جستجو كنم. دفعات قبل از هر كسي
كه سئوال ميكردم ميگفت ما هم زياد اطلاع نداريم. كسي با آنها رفت و آمد
نميكند. اميدوارم اين بار بتوانم اطلاعات بهتري به دست بيارم.
فرقه ايستا در ولابگشان نوشتند:
هر پرچمي که قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) برافراشته شود باطل است و اگر چنين
اتفاقي افتاد به دشت و صحرا پناه ببريد. اين را بگذاريد در كنار شرايط فعلي
كه ظاهراً تمايل شديدي دارد به خروج از اين انزوا با پخش اخبار و چاپ كتاب
و حتي ايجاد سايت و وبلاگ. آن هم براي گروهي از مردم كه برخي معتقدند خود
را از تمدن هم به دور كردند. ولي اگر دقت بيشتري روي اين مسئله داشته
باشيم مسئله به همين سادگيها هم نيست.
آرش رازاني: اينجا در کرج يه
فراخوان مقاله رسمي شده با عنوان: امام حاضر، مدير ناظر!
سمانه حاجعلي: همه چيز شبيه كابوس
شده است. اينجوري كه فكر كنيم سرنوشت ملّتها از مدتها قبل برنامهريزي
شده.
داوود حشمتي: من هم مانند خانم
حاجعلي فكر ميكنم برخي سعي ميكنند سرنوشت ملّتها را از پيش تعيين كنند
اما تنها يك فرد ميتواند اين تنظيمات را بر هم بزند. يك مرد خدا كه گفت:
الانسان يدبر والله يقدر.
محمود قاسمي: حضرت استاد، مراد از
طالقان و يا تالقان در حديث معروف گنجهاي طالقان ميتواند طالقان مرکز
ولايت تخار کشور افغانستان باشد همانطور که شعيب بن صالح در بعضي روايات به
سمرقندي معروف است و خروج او از منطقه ماورالنهر. و چون طبق روايات گنجهاي
تالقان به شعيب ملحق ميشوند بنابراين احتمال اين که اين گروه و شعيب از
مناطقي نزديک بهم باشند بيشتر است.
نت کارشناس: بالاخره داستان در
مورد چيه؟ يعقوبي؟ طالقان؟ مشايي؟ استاد، در مورد کدوم نظر بديم و جواب
بگيريم؟
من اين داستان
يعقوبي را تمومش بکنم تا برسيم به حرفاي بعدي. علي يعقوبي دستگير نشده.
عباس غفاري و شخص ديگري به نام محققي دستگير شدهاند. ظاهراً از آن
جنگيرهاي توانا هستند. اين داستان جنگيري هم واقعاً صحت دارد و مشايي و
احمدي نژاد و اينها واقعاً از آنها کمک ميگرفتهاند. البته قبلاً هم
برخي دولتمردان و متأسفانه برخي از شخصيتهاي مذهبي هم ارتباطاتي با
جنگيرها داشتهاند. مثلاً آقاي [ش...] اعتقاد عجيبي به جنگيري به نام...
معروف به «جعفر جني» داشت.
خلاصه داستان
جنگيرها داستان من درآوردي نيست و مثلاً، بر عکس تصور دوستان، ساخته و
پرداخته اصولگرايان براي زدن مشايي نيست بلکه واقعاً وجود دارد. آن
داستانهاي خوردن فضولات و مدفوع و اهانت به قرآن و هتک حيثيت خانمها به
بهانه دعانويسي هم صحت دارد. اگر دوستان اطلاعي از جن و جنگيري داشته
باشند ميدانند که افرادي که از طريق قدرتهاي شيطاني ميخواهند تسخير جن
کنند و موکل داشته باشند بايد يک سري اعمالي را انجام دهند که آسانترين
آنها همين توهين به مقدسات و ائمه و خدا و از اين قبيل ميباشد.
برسيم به داستان
خرداد. خدا وکيلي ماه خرداد همينجوريش عجيبه. اون از داستان 15 خرداد 42.
اون هم از 30 خرداد 60. اون هم از فوت امام در 14 خرداد. سوم خرداد و دوّم
خرداد و بيست و سوم خرداد هم که معرف حضور هست. آشوبهاي خرداد 82 نيز که
قبل از اينهاست . البته ممکنه اينها همه تصادف باشه و مثلاً خيلي
مناسبتهاي مهم است که در خرداد نيست و مثلاً در 30 تير و 28 مرداد و 22
بهمن هست. ولي تجمع اين همه مناسبت بايد احتمالاً ربطي به گرم شدن هوا و
بالازدن هورمونها! داشته باشد.
علي ايحال
بسياري از دوستان ميپندارند که اين داستان خرداد و رجب امسال و
پيشگوييهايي که شده از هر دو طرف مثل خود مشايي يا خزعلي يا افراد ديگر
اينها همهاش بلوف مشايي است. برخي دوستان نيز ميپندارند که اينها رمز و
بهانهاي است براي مخالفين احمدي نژاد که مثلاً دارند زمينهسازي ميکنند
که در خرداد ماه ترتيب دولت را بدهند. برخي نيز که غلظت شرقي بودن شان زياد
است اين گونه تحليل ميکنند که واقعاً در خرداد ماه رموزي هست که امسال
گشوده ميشود.
علت اين تشدد و
تشتت آرا اين است که دولت احمدي نژاد به خوبي شناخته نشده است. اگر شناخت
خوبي نسبت به اينها باشد به راحتي اين مسائل تحليل ميشود. من نميدانم
دارم در موضوع حرف ميزنم يا خارج از موضوع؟ اگر در موضوع است ادامه دهم و
اگر خارج است قطع کنم.
شهبازي:
جناب نت کارشناس عزيز. استفاده ميکنيم.
سمانه حاجعلي: احمدي نژاد 35
ميليون رأي دارد! اين وصلهها به احمدي نژاد نميچسبد! تقصير مشايي است كه
همش دلبري ميكند.
از من بپرسند ميگويم شعبده هاشمي
رو دست ندارد. هركس با هاشمي در افتاد ور افتاد! باور كنيد هاشمي جادويش به
ناف نظام متصل است.
امين کاظمي: جهت شناخت دولت احمدي
نژاد بايد بگم که بهطور کلي براي احمدي نژاد و رفقا هدف وسيله رو توجيه
ميکنه؛ يک روز امام زمان و روز ديگه کورش و روز ديگه نشستن پاي کنسرت...
فقط ما و دوستان درقدرت باشيم هرکاري لازم باشه ميکنيم.
سمانه حاجعلي: حسين صفار هرندي در
جلسه هفتگي انصار حزب الله از ابطال سحر جنگير دستگير شده خبر داد. واقعاً
دنيا در مورد ما چه قضاوتي ميكنه [وقتي که] اين خزعبلات رو ميشنوه.
شهبازي:
خانم حاجعلي. آقاي رفسنجاني سياستمدار قدري است. بنده در دوره هشت ساله
رياست جمهوري رفسنجاني هميشه جزو منتقدين سياستهاي اقتصادي ايشان بودم
و نيز منتقد جدّي متصلب شدن نخبگان و تکوين يک اليگارشي جديد در دوران
ايشان؛ ولي نميتوانم توانمندي وي و مهمتر از همه تمايل او به اعتدال
سياسي را ستايش نکنم.
ميگويند: از طلا بودن
پشيمان گشتهايم، مرحمت فرموده ما را مس کنيد! اين واژه «چرخش نخبگان»
و «گردش نخبگان» در مقابل «تصلب نخبگان» را من ساختم که در مطبوعات دو
خردادي رواج يافت. اکنون که «چرخش نخبگان» را ميبينم به شدت خواستار
«مس شدن» هستم :)
محمود احمدي: نتيجه غمانگيزي که
بعد از بعضي تحولات اجتماعي روي ميدهد اين است که تمام شعارهاي
آرمانگرايانه رنگ و روي خود را از دست ميدهد و مردم آرزومند بازگشت به
دوران قبل از تحول ميشوند.
صلاحالدين ايوبي: استاد! من با يک
واسطه خودم با آقاي يعقوبي آشنا هستم. يکي از فاميلهاي نزديک من از مريدان
قديمي ايشان است. پدرم به من ميگفت اين آدم وقتي 18 ساله بوده توي مسجد
نزديک خونه ما در خيابان نيروي هوايي تهران دعا براي فرج امام زمان
ميخونده. اين حرفهايي که گفتهام در مورد ارتباطش با مقامات نظام هم
کاملاً مستند است و دستگيري ايشان هم کاملاً غلط. من بعد از اون جنجال
دستگيري با اون فاميلمون تماس گرفتم و خبرها رو گفتم؛ گفت من ديروز پهلوش
بودم.
خطاب به اون آقايي که جوانان جاهل
رو از پيروان يعقوبي پنداشته است. من به شما توصيه ميکنم ازش متني بخونيد.
نه پرت و پلاهايي که [در] نت [اينترنت] هست. علي يعقوبي آدم بسيار
عجيبييه. منظورم جن و پري و از اين بازيها نيست. من با ادبيات عارفان
قديم از بچگي مأنوس بودهام، خلقاً و خلقاً بسيار شبيه ابوالحسن خرقاني
است. تفاسيرش از قرآن کاملاً بينظير است. خودش ادعا ميکنه سوادي نداره و
«امي» است! ولي حرفهاش براي مني که خودم رو حداقل جاهل نميدونم و يه 20
کلاسي درس خوندهام بسيار جذاب و حيرتانگيزه. من شخصاً با وجود اين که دين
و ايمون درست حسابي ندارم بسيار تحت تأثير ايشان قرار گرفتهام. هيچ جوره
هم يهوديبازي بهش نميچسبد. هيچ جور!
در مورد واقفيه هم جالب است که
همين ديروز با دوستي حرف ميزدم از اهالي طالقان که به دليل ترک بودن
ارتباط خانوادگي قديمي با اهل توقف داشت. ميگفت اونجا از دهها سال پيش
مقبرهاي وجود داره به اسم حضرت صالح بن شعيب. ميگفت چند وقت پيش نوري
همداني رفته اونجا و پول داده که مقبره صالح رو بازسازي کنند. ميگفت
اونها کلاً تکنولوژي و ابزارهاي جديد رو استفاده نميکنند و منتظر ظهورند.
دوستم از پير طايفه در مورد ظهور پرسيده. ايشان گفته اتفاقات منطقه از
علائم ظهور است. آهنگران بسيار قابلي هستند و اسبان بسيار زيبايي تربيت
ميکنند. ميگفت در آهنگريشان قالب شمشير ديده است و وقتي از پير پرسيده
اينا چيه، گفته هيچ چي، برا بازي بچهها، نميدونم چيچي! پيچونده! کلاً هم
به سئوالات ملت پاسخي نميدهند. در روايات هست و از اعتقادات اينها هم، که
در دوره ظهور تکنولوژي از کار ميفته. بنابراين، اينها ابزارهايي متناسب با
اون دوره رو دارند از نظر خودشون ميسازند. از نکات بسيار جالبشون اينه که
اينها به همه توصيه ميکنند بچهدار نشوند. ميگويند که در دوره ظهور
مصائب بسيار سنگيني خواهد آمد که بچهها بسيار اذيت ميشوند. کوچکترين
بچهاي که در ده هست از 20 سال بزرگتر است!
سيد ساجد فاطمي: بازي را پيچيده
نکنيد. سهل ممتنع است. جرياني در يک تعارض تاريخي به دنبال زدن ضربه نهايي
خود ميباشد و در اين راه از تمامي توان مادي و فوق مادي خود استفاده
ميکند. راه مقابله با آن هم فقط آگاهي دادن به مردم است تا در سر
بزنگاهي که قطعاً از مردم درخواست ميکنند به خيابانها بيايند اين اتفاق
رخ ندهد. البته افراد ديگري در حال برخورد شديد با قسم فوق مادي اين
جريان هستند که انشاءالله موفق ميشوند. سحر با معجزه پهلو نميزند و رفتن
اين دولت حتمي است.
شهبازي:
جناب صلاح الدين ايوبي. از اطلاعاتي که درباره آقاي يعقوبي داديد
سپاسگزارم. در مورد فرقه ايستا يا اهل توقف يکي از دوستان لطف کرد و
براي بنده تحقيق کرد. اولا، بسيار ثروتمند هستند و با سرمايه هنگفت در
سال 1369 به طالقان آمده و بهترين زمين منطقه را خريدهاند. دهکدهاي
که ساختهاند نيز، به گفته آن دوست، بسيار زيبا و شبيه به دهکدههاي
اروپا است.
سيد ساجد فاطمي: بحث اهالي طالقان
ذهنها را منحرف ميکند. جنس آن بندگان خدا با اين شياطين متفاوت است.
آنها اشتباه ميکنند و دچار کژ فهمي شدهاند و اينها با هدف و آگاهانه
اقدام ميکنند.
ايوبي عزيز، بنده هم متأسفانه با
اين موجود متوهم، و البته در ارتباط با چند جن در سطح پائين، [علي يعقوبي]
آشنا هستم. جوانان جاهل را در برابر مسئولان لشکري و کشوري گفتم چون
ميدانم نه با هاشمي شاهرودي و نه با هيچ شخص ديگري که بتوان وي را مسئول
ارشد دانست نه ديداري داشته و نه رفت و آمدي. مطالب وي را هم شنيده و هم
خواندهام. دقيقاً باز هم ميگويم تهي از هر گونه معرفتي است و کسي که با
معيار اهل بيت (عليهم السلام) مباحث را دنبال ميکند به بيسوادي و خباثت
وي پي ميبرد. بله زيبا صحبت ميکند و تعابير جالبي هم به کار ميبرد ولي
با منطق اسلام سازگار نيست.
استاد، به نظرتان تا چه حدي تحليل
ارائه شده درباره همان سه هدف و اتاق فرمانها درست است؟
شهبازي:
جناب سيد ساجد. حرف شما کاملاً درست است: بحران آغاز شده، پايان
نيافته. و قطعاً کمترين پيامدهاي آن ضربات شديدي است که به اعتقادات
ديني و اخلاقي مردم وارد شده.
محمود احمدي: در ادامه بحث روستاي
ايستا. آقاي حسن عسکري نويسنده کتاب روستاي ايستا در مورد آنان نوشته است:
«مردم روستاي ايستا معتقدند که در حال حاضر ما در دوره آخرالزمان به سر
ميبريم و بايد هر آن خود را آماده سازيم تا در رکاب امام زمان (عج) حاضر
شويم. آنها حتي معتقدند که مدرنيسم بعد از ظهور امام عصر (عج) از هم فرو
خواهد پاشيد زيرا کل مدرنيته را حاصل انديشه شيطان ميدانند.» [+]
اين شباهت بين بعضي انديشههايي که ترويج ميشود و تبليغات اهالي اين روستا
اتفاقي نيست. ممنوعيت ازدواج بين اعضاي آن فرقه هم به دليل اعتقاد به
نزديکي ظهور ايمان قلبي آنان به اعتقاداتشان را نشان ميدهد.
نت کارشناس: خب، درباره شناخت صحيح
دولتيان و اين جريان موسوم به انحراف صحبت ميکرديم . با وجود اين که من
اين جريان را قوياً و عميقاً متصل به يهوديت ميدانم ولي چون اين نظرم بر
اساس نوعي تحليل و بر اساس پارهاي شواهد ميباشد به آن تکيه نميکنم و سعي
ميکنم کمي واقعيتر صحبت کنم .
صلاحالدين ايوبي: جناب فاطمي! در
زمينة علي يعقوبي، متولد 1344، اختلاف نظر داريم!
مال فير: نميدانم، دائي جان
ناپلئوني به موضوع برخورد ميکنم و حکايت پوسيده تغيير اوباما. نقش اين
جرثومه را نبايد فراموش کرد.
نت کارشناس:
واقعيتر اين است که اينها يک نحله فکري هستند که براي بسياري از کسان
ناشناخته ماندهاند. يعني مثلاً نه منافق هستند، نه مارکسيست و نه اومانيست
و نه بهائي. در رفتارشان که دقت کني گاهي آنها را به حجتيه نزديک ميبيني
ولي حجتيه هم نيستند. تا جايي که فهميدم مشايي و احمدي نژاد و به خصوص
مشايي از سالها قبل نظريات خاصي در مورد امام زمان داشتهاند. مشايي
سالها قبل از ورود به قدرت عضو هيات مديره «مؤسسه آينده روشن» بود که
ساليانه يک سمينار مهدويت در قم برگزار ميکرد. در سال 84 و در زماني که
دولت جديد هنوز به خوبي مستقر نشده بود، از اولين دستورهاي احمدي نژاد اين
بود که کل بودجه ساليانه «مؤسسه آينده روشن» توسط دولت پرداخت شود؛ نيمي
توسط نهاد و نيم ديگر توسط سازمان برنامه و بودجه خدا بيامرز که از بودجه
دستگاههاي فرهنگي دولتي کسر و به اين مؤسسه پرداخت نمايد.
اينها اعتقادات
خاصي نسبت به آخرالزمان دارند و خود را موظف به انجام وظايف خاصي ميدانند.
از جمله همراه کردن همه مردم با جريان ظهور و مخالفت ظاهري شديد و بيمنطق
با يهود. شما ببينيد، آن از سمينارهاي بينتيجه هولوکاست، آن از
موضعگيريهاي تند و بيحاصل عليه اسرائيل که البته در دوربان 2 براي
اسرائيل نفع داشت! اين هم از الان که تمام حرکتهاي مردم کشورهاي عربي را
به تحريک اسرائيل ميدانند و... و... و...
مال فير: با توجه به تحليلهاي
دوستان معتقدم که نظام هنوز توان غربال کردن نخالههاي سياسي را دارد و
تصورم اين است که اين کار به زودي انجام خواهد شد.
نت کارشناس: از
جمله اعتقادات خاص اينها اين است: ما اعتقاد داريم در هنگام ظهور خالصين
اندک که محکمترين اعتقادات و وابستگيها را به اسلام دارند به حضرت
ميپيوندند، ولي اينها اعتقاد دارند که هدف اصلي حضرت از بين بردن ظلم و
گسترش عدالت است نه گسترش اسلام و پس از گسترش عدالت مهدوي است که مردم خود
به خود اسلام خواهند آورد. يملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و
جوراً. پس سعي بليغي دارند تا همه جور آدمي را در بساط خود داشته باشند.
همين است که در قبيلهشان هم هديه تهراني جاي دارد و هم رامين! هم حقوق
معوقه و بازنشستگي ساواکيها را مي دهند، هم به زيارت خانواده شهدا
ميروند. هم پريوش سطوتي اطرافشان است هم فرزندان کودتاچياني که شوهر
پريوش را کشتند با اينها رابطه دارند. هم قرآن را با سوز و گداز
ميخوانند، هم در جشنهاي حرکات موزون شرکت ميکنند. حتي انحراف اخلاقيشان
نيز ناشي از ديدگاهشان است. ارتباط جنسي در قالب صيغه را موجب خلوص
شيعهگري ميدانند. العاقل يکفيه بالاشاره.
از ديگر خصوصيات
اينها اين است که چون خود را مأمور و يا به لحن صريح رئيس دولت خود را در
آخرين پيچ تاريخ و در اقليت ميدانند، هدفشان بدجوري وسيلهشان را توجيه
ميکند و ميکنند آنچه را که ميخواهند. خلاصه، اينها عصر را "عصر ظهور"
ميدانند و "روات احاديثنا" را براي عصر غيبت ميدانند و طرفدار ارتباط
مستقيم با ولي هستند.
اتفاقاً روشي
دارند که هم روحانيت را از صحنه بيرون ميکند و هم خود روحانيت هم تا
بيايند بفهمند که ماجرا از چه قرار بوده قافيه را ميبازند که فعلاً
باختهاند. يعني چي؟ چه روشي؟ ببينيد هر چه روحانيت در قرنها گفت، اينها
گفتهاند و شديدترش را هم گفتهاند. عمري روحانيت عليه يهود و اسرائيل گفت،
اينها آمدند و پرچم مبارزه سخت با اسرائيل را به دوش گرفتند. روحانيت
قرنها براي ظهور حضرت دعا کرد و اينها آمدند و گفتند اصلاً الان دوران
ظهور است و خود ما شعيبايم و همين روزها ظهور و خروج ميکنيم و به يمن
دنبال سيد يماني ميرويم و به اردن ميرويم و از اين حرفها که ميدانيد.
روحانيت عمري به مردم وعده داد که اگر اسلام حاکم شود عدالت ميشود و گرگ و
بره در کنار هم بازي ميکنند، اينها ناغافل آمدند و گفتند عدالت را ما
مستقر ميکنيم و مسکن مهر و سهام عدالت و عدالت محوري و در افتادن با امثال
هاشمي به عنوان ظالمين، و ليست مفسدين ارائه ميکنيم و مافياي سيگار معرفي
ميکنيم و و و و و. خلاصه، هر چه روحانيت گفت اينها بالاترش را گفتند و
پرچمش را به دوش کشيدند و اين شد که ميبينيد. و خود روحانيت هم نفهميد که
چه زماني نقشش کمرنگ شد! تهران را رها کنيد، به تحليلهاي مردم در شهرهاي
کوچک گوش بدهيد که فلاني ميخواهد مفاسد رو افشاء کنه و کار کنه آخوندا
نميذارن!
آرش کورش: آقاي نت کارشناس، بهنظر
بنده همونطور که اقدامات به ظاهر ضدصهيونيستي احمدي نژاد تنها يک پوشش براي
خدمت به صهيونيستهاست، اين اقدامات اسلامي امام زماني تيم احمدي نژاد هم
تنها يک پوشش براي رسيدن به مقاصد شيطاني ديگرشون ميباشد.
مال فير: تصور اين موضوع که براي
گفتگو با غرب آقاي احمدي نژاد احتياج به محيطي يک دست داشت و براي اين
موضوع اقداماتي انجام داد و احتمالاً اين مسئله گريبانگير او در اين زمان
است را بايد مدّ نظر داشت.
[...]: بحث جالبي
است. داريم چيز ياد ميگيريم.
برديات طاهري: آقاي شهبازي، فكر
نميكنيد اين گروه [...]
آرش اشکاني: اگر يک سري اخبار يا
تحليل جديد درج ميکرديد بحث بهتر ادامه مييافت.
شهبازي: آقا
سيد ساجد. مطلبي که جنابعالي نوشته بوديد اين است:
«اين گروه
شيطاني داراي يک اتاق فکر و برنامه شيطاني و يک گروه کاتاليزور فرامين
اوليه و يک گروه مجري، که اکثراً جزو سودپرستان هستند، ميباشد و داراي
يک هدف نيز نميباشند بلکه در اين چند سال حداقل سه هدف عمده را دنبال
ميکردند:
اين گروه از
طريق ديگر شاخههاي خود با خارج از کشور و... نيز مرتبط است. اتاق فکر
اين جريان همان مشايي ملعون به همراه چند تن از شياطين جن ميباشد و
افرادي مانند غفاري و يعقوبي نيز در پائين دست وي قرار دارند. ارتباط
با شياطين کار شاق و غيرممکني نيست. اين اشخاص که داراي روابط
مرتاضگونهاي با آقاي ش، که يک يهودي در تهران ميباشد، هستند با در
اختيار گذاشتن خود در برابر خواستهاي شياطين و توهين به مقدسات و
اعمال خاص دست به عملي از جنس سحر (توهين به قرآن) براي کسب قدرت
زدهاند.»
اين مطلب
مهمي است. ولي نميدانم تحليل است يا خبر؟ بيشتر به خبر شباهت دارد.
يعني نشان ميدهد جنابعالي مطالبي ميدانيد در اين زمينه. اگر بيشتر
توضيح دهيد ممنون خواهم بود. مثلاً نام آن يهودي تهراني (آقاي ش) چيست؟
بهرحال، براي من جالب است :)
سيد ساجد فاطمي:
استاد، خبرهايي به دستم ميرسد و رسيده است که با کنار هم گذاشتن آنها اين
تحليل را کردهام. قطعاً نام وي، که ميدانم اسم مستعار وي بايد باشد، آقاي
شمعون بروخلين (در مورد فاميلي شک دارم ولي تو همين مايهها بود). يکي از
دوستان نزديک بنده به دليل مشکلي که برايش پيشامد کرده بود به دنبال شخصي
براي رفع مشکلش بود. يکي ديگر از دوستان وي را به عالم بزرگي که به واسطه
اساتيدش داراي اجازاتي ميباشد و باذن الله به حل مشکلات مردم ميپردازند
راهنمايي کرد اما در روز مقرر موفق به ديدار آن عالم نشد. به همين دليل با
شخص ديگري به نام ر. س.، که در دانشگاه تهران درس خوانده و اکنون در
دانشگاه بهشتي دکترا ميخواند، تماس گرفته و ر. س. هم به او ميگويد علي
يعقوبي ميتواند مشکل تو را حل کند ولي چون الان در دسترس نيست ميتوانم
هماهنگ کنم تا پيش استاد او بروي. (آقاي ر. س. را ميشناسم. در نهاد رياست
جمهوري کار ميکند و از مروجان مشايي است و خودش گفته شمعون به من دعا داد
تا دکترا قبول شدم.) دوست ما هم قبول کرد و در داخل يک ماشين وي را ملاقات
کرد و او به دوست ما نوشتهاي داد که به خط عبري بود و تلفظ فارسي را برايش
نوشته بود و گفته بود دعاي سليمان نبي است و امشب بايد رو به بيتالمقدس
بايستي و دستت را روي سينهات بگذاري و اين دعا را بخواني. دوست ما بعد از
مراجعت دعا را نزد يکي از آقايان علماي تهران (آقاي ز.) برد و وي به محض
ديدن آن را از او گرفت و سوزاند و خاکستر آن را هم بيرون از خانه ريخت و به
او گفت اين دعاي پرستش شيطان بود.
ادامه مطلبم را مطالعه نفرموديد؟
در ادامه تحليلم آورده بودم:
به نظر من، اين
جريان در صورت شکست در فاز نهايي (فروپاشي نظام و بعد ايران)، که قطعاً اين
گونه است و حوادث 15 خرداد به بعد کاملاً به ضرر اين جريان تمام خواهد شد
اما تبعات برکناري احمدي نژاد وجود دارد مانند گراني و از بين رفتن امنيت
داخلي که در اين صورت ميتوان گفت مشکلات جدي رخ خواهد داد، در دو هدف ديگر
خود، يعني 1- لوث کردن بحث ظهور و بيعقيده کردن مردم به مسئله مهدويت و 2-
تهي کردن انقلاب از مفاهيم و ارزشهاي آن از قبيل عدالت، استکبارستيزي و...
با مطرح کردن خود به عنوان نماد انقلاب و گفتمان امام و رهبري در اين چند
سال، تا حدي به موفقيت رسيده است. يکي از دوستان در اين خصوص ميگفت:
هواپيماي ارزشهاي انقلاب توسط خلبانش (احمدي نژاد) ربوده شد. در ضمن اين
نکته قابل توجه است که دستگاههاي امنيتي چندين سال به دنبال يافتن نقاط
ضعف مشايي و تيم وي در عرصههاي مختلف بودهاند و به اذعان يکي از همين
دوستان هيچ پروندهاي از آنان يافت نشد، اما در اين يک ماه اخير شاهد
افشاگريهايي به همراه اسناد و مدارک متقن هستيم که ميتوان تاکتيکي از طرف
خود اين گروه براي بهتر اجرا شدن هدف دوّمشان باشد و رسانهها نيز از هول
حليم در ديگ افتادهاند.
فرقي نميکند
احمدي نژاد را مانند مشايي بدانيم يا مسحور وي، در هر حال بايد متوجه باشيم
که اين جريان براي ضربه زدن به اسلام و سپس قالبهايي که اين اسلام در آن
پياده ميشود تمام توان خود را به ميدان آورده است و از تجربه چند هزار
ساله خود استفاده ميکند. ياد حرف يکي از علماي بزرگ در خصوص اين دولت
افتادم که حدود 5-6 ماه پيش فرمودند: اين دولت دورانش تمام نميشود و از
نيمه خرداد بايد منتظر حوادث بود و در تير و مرداد و شهريور پس لرزههاي
زلزله خرداد ميآيد. زياد دعا کنيد.
حميدرضا علاقه بند: واقعاً براي من
جاي سئوال است که چرا با اين حجم انبوه مدارک عليه مشايي او از کار برکنار
نميشود؟ آقاي باهنر اعلام کرده: احمدينژاد تا 12 خرداد فرصت خواسته. حسن
نوروزي، نماينده رباط کريم در مجلس، گفته: مسئولان بايد افراد
«معلومالحال» در دولت را برکنار کنند «در غير اين صورت اتفاقاتي همچون
انفجار حزب جمهوري اسلامي و کاخ نخست وزيري دور از انتظار نخواهد بود.»
آيا ظهور نزديک است؟ موضوع سخنراني
حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عليرضا پناهيان، به مدت 4 هفته در مهديه
تهران، دانلود سخنراني روز اوّل: 6/ 3 /90. [+]
نت کارشناس: حرف
اين بود که اينها نوعي نحله فکري هستند که واقعاً به بخش بزرگي از آنچه
ميگويند ايمان دارند. همواره دوستان ميگويند چرا اينقدر دير شناسايي
شدند. متأسفانه يکي از بزرگترين مشکلات در مسير برخورد با فرقه مشاييه اين
بود که مسئولان تأثيرگذار اعتقاد داشتند که احمدي نژاد خوب است و مشايي بد!
هنوز هم براي رهايي احمدي نژاد از مشايي دعا ميکنند. تنها خدا ميداند اين
نوع نگرش چه فرصتهايي را از دست ما گرفت که تبديل به تهديد عليه نظام شد.
واقعيت اين است که احمدي نژاد و مشايي کاملاً با هم هماهنگ هستند و بازي
حساب شده خود را پيش ميبرند. در طول اين سالها هر جا که احمدي نژاد حرفي
را نتوانسته بزند مشايي زده و احمدي نژاد قوياً حمايت کرده است .
آرش کورش: آقاي سيد ساجد، بنده
کاملاً به حرف شما درباره ارتباط و رهنمود گرفتن تيم مشايي از اجنه يا همون
شياطين اعتقاد دارم و البته از مدتها قبل اطلاع هم داشتم ولي نه با
جزئياتي که شما اشاره کرديد. البته جرئت مطرح کردنش رو نداشتم چون کسي باور
نميکنه و کلاً باعث مضحکه شدن ميشه.
حميدرضا علاقه بند: حلقه ياران گرد
آيتالله خامنهاي به شدت از تأخير احمدينژاد نسبت به برکناري مشايي از
معاون اولي و آن جمله پاياني در نامه وي به رهبري خشمگين هستند. اگر به
خاطر سبزها نبود برخوردي شايسته با او انجام ميدادند ولي... "الان هر
برخوردي با احمدينژاد باعث ميشود سبزها فکر کنند به خاطر فشارهاي
خيابانيشان بوده." ولي اينطور که از آرايش نظامي پيشقراولان حزب الله بر
ميآيد برخورد با احمدينژاد بسيار جدّي است.
نت کارشناس:
البته چيزي که در اين چند ساله تغيير کرده ارادت احمدي نژاد به مشايي است
که بسيار بيشتر و مجنونوار شده است. اينها خبر است و تحليل نيست: در حال
حاضر احمدي نژاد نزد مشايي بسيار مؤدب ميايستد و مشايي با لحن آمرانه با
وي سخن ميگويد. مشايي حتي پيشبينيهايي در مورد مثلاً فلان ملاقات مردمي
ميکرده و ميگفته که شخصي با فلان مشخصات ميآيد و چنين چيزي ميخواهد و
تو اين چنين بگو. يا پيشبينيهايي در مورد رويدادهاي مسافرت استاني داشته.
و از اين قبيل مسائل فراوان است.
سيد ساجد فاطمي: برادر آرش، شما
درست ميگيد. ترس هم داشت. ولي وقتي جريان را انسان از انسانهاي مطمئن و
الهي ميشنوه و سير تحولات را هم ميبيند براي مردم لازم است گفته شود.
نت کارشناس:
خلاصه اين اشتباه که مسئولين تأثيرگذار احمدينژاد و مشايي را دو تا و جدا
ميديدند بسيار مهلک و کشنده بود. لامصب اينقدر اين بحث وسيع است و دوستان
هم مطلب مينويسند و مطالبي را ياد انسان ميآورند که تمرکز بسيار سخت و
غيرممکن ميشود.
من توضيحي هم
مجدداً در باره اين آقايان جنگير بدهم چون ظاهراً بحثي جذاب و قابل توجه
است:
اين دوستان
جنگير واقعاً و به معناي کلمه جنگير هستند. البته تا جايي که من اينها
را ميشناختم قدرت دومي (محققي) بيشتر از عباس غفاري بود و هست. به شدت
شيطانپرست هستند و در حضور دوستان نزديکشان به ائمه اظهار جسارت
ميکردند. پيشبينيهاي دقيقي هم براي مشايي و فرقهاش انجام دادهاند. از
مردها پول ميگرفتند و تقريباً از خانمهاي واجد شرايط تقاضاي سکس ميکردند
و خانمها با ديدن قدرتشان در حل شدن آرزوهايشان بار ديگر راحتتر به سکس
تن ميدادند. نميدانم شنيدهايد يا نه که اين کارها اثر وضعي شديدي روي
زندگي مرتکبين ميگذارد. همين الان هم پسر احمدي نژاد و دختر مشايي که
زندگي مشترکي دارند چوب جن بازيهاي پدرشان را ميخورند و فعلاً از بچه
خبري نيست! البته اين دو نفر با افراد زيادي از جناحهاي مختلف ارتباط
داشتند و تيم مشايي نيز اسنادي را آماده کردند تا روزي که رويارويي علنيتر
و جدّيتر شد آنها را در همين رابطه رو کنند.
چيزي که اين وسط
زشت شد و خطا بود اين بود: گروهي که به مقابله با مشايي برخاستند به خيال
اين که با حرفهايي در مورد جن گيري ميتوانند مشاييه را در گوشه رينگ گير
بيندازند و له شان کنند در ابعاد وسيعي اين اخبار را پخش کردند و به سرعت
از بولتنهاي خواص به سطح سايتها کشيده شد. فکر اين را نکردند که حيثيت
کشور را ميبرند، اعتماد مردم را به نظام سلب ميکنند، عدهاي از مردم هم
اين حرفها را باور نميکنند و اين تلقي را خواهند داشت که ميخواهند سر
اين يکي را هم زير آب کنند و از همه بدتر فکر نکردند که با پخش اين حرفها
ممکن است مردم به ذهنشان برسد
پس
حمايتهاي رهبري از دولت و احمدي نژاد هم تحتتأثير جنگيرها بوده است!
آرش کورش: ساجد
جان، نظر شما درباره تيم نفوذي فلا...- سعيد امامي در وزارت اطلاعات چيه؟
بهنظر شما اونها هم شيطان پرست بودند؟
شهره بزرگي: باعث خوشحالي من شد که
ديدم هنوز انسانهايي پبدا ميشن که ميتونن تا اين حد مسائل روز دنيا رو
تجزيه و تحليل کنن. واقعاً بايد از استاد هم تشکر کرد. کاملاً و درود بر
اين آقا و بر شما آقاي شهبازي.
سيد ساجد فاطمي: لطفاً داستان
سليمان نبي را مطالعه کنيد. من هم علني شدن آن را درست نميدانم، اما وقتي
راهي نميماند چاره چيست؟ تأثيرات اين جريان غيرطبيعي است. ولي هنوز به
تحليلي از چرايي پخش اين خبر نرسيدهام، ولي بعد از پخش آن که شايد خوشايند
همين جريان هم باشد بايد روشنگري صحيح و صريح کرد تا مشاييون سوءاستفاده
نکنند.
نت کارشناس:
حميدرضا علاقه بند کمي بالاتر نوشت که اطرافيان رهبري از احمدي نژاد به
دليل تأخير در کنار گذاشتن مشايي خشمگيناند. اين حرف مرا هم بشنويد:
در سه
ماهي که محسني اژهاي رفت و مصلحي آمد، تيم مشايي موفق شدند کل پروندههاي
موجود در معاونت ويژه و حفاظت وزارت اطلاعات را تخليه کنند. اين پروندهها
شامل اطلاعاتي در مورد تخلفات مسئولين رده يک و منصوبينشان و منسوبينشان
بود . طبيعي است که برخي از مسئولين يا فرزندانشان تخلفاتي داشته باشند.
اين کار باعث شد که اصولگرايان وفادار به رهبري با حريفي برخورد داشته
باشند که از همه
حتي از اعضاء بيت رهبري
اطلاعاتي داشته باشد ولي کسي از
خودش (احمدي نژاد) آتو يا اطلاعات به درد بخور نداشته باشد! تصور کنيد چه
موقعيت دردناک و نابرابري پيش ميآيد. اگر دقت کردهايد همه حرفها هم در
مورد بقايي و مشايي و... است و از احمدي نژاد کسي چيزي ندارد. تصور کنيد
موقعيتي پيش بيايد و جناح احمدي نژاد افشا کند که فلاني و فلاني و فلاني
[...] خود يا فرزندانشان اين تخلفات را دارند و ما با اين چيزها مخالفيم
ولي ميخواهند جلوي افشاگري را بگيرند و چوب لاي چرخ ميگذارند و از اين
خزعبلات. آهان درست حدس زديد. يکي از دلايل مهم تأخير در برخورد نهايي با
مشاييه همين است.
الان اوضاع چطور
است؟ ظاهراً بيش از 50 دستگيري کفه اطلاعاتي
جناح رقيب احمدي نژاد را سنگين و دستشان را پر کرده است. آنقدر که در
اخبار هم خوانديم که گزارش بازجوييها هم به اطلاع احمدي نژاد رسيده. منتهي
بايد ديد که تأثيرش چه بوده؟ شما مطمئن باشيد هيچ! اوضاع بين احمدي نژاد و
رهبري هم شکرآب است. ملاقات سنگين و چند ساعته وي با رهبري و رؤساي قوا در
مورد عزل سه وزير و ادغام وزارتخانهها به هيچ نتيجهاي نرسيده و وي
صراحتاً در برابر اصرارهاي رهبري گفته که من اينها را قبول ندارم، اگر
ميخواهيد حکم حکومتي بدهيد! که پاسخ شنيده حکم حکومتي براي زماني است که
قانون سکوت کرده باشد يا فقدان قانون باشد يا مصلحت بزرگتري از قانون
باشد، اينجا ما نص قانون اساسي را داريم و تفسير شوراي نگهبان را و... آخرش
هيچ. خلاصه نظام در جمع بندي کلي به برخورد با احمدي نژاد و حذف وي رسيده
منتهي به چند علت آن را کليد نميزند.
قبل از اين که
وارد دلايل عدم برخورد نهايي با احمدي نژاد شويم موضوع بسيار بسيار بسيار
مهم ديگري را مدّ نظر قرار دهيم. در انحراف احمدي نژاد شکي نداشته باشيم.
او نه درد دين دارد و نه درد کشور (بعداً باز به وي برميگرديم) ولي موضوع
بسيار مهم ديگر اين است که گروه مقابلش، که هم اکنون در ساقط کردن وي عزمش
را جزم کرده، نيز عليهالسلام نيست که هيچ بلکه درد منافع حزبي خودش را
دارد. يعني ما نه با يک جريان حق و باطل بلکه با دو جريان باطل روبرو
هستيم. اينها کساني هستند که مستقيماً باعث رشد و بالندگي و به قول استاد
برکشيدنِ احمدي نژاد شدند و خروجيهاي اطلاعاتي را در اختيارش گذاشتند.
منتهي احمدينژاد، که در بازي جناحي نظام بازي نميکرد و بازي مرگآور خودش
براي کشور و نظام را داشت، بعداً اينها را تحويل نگرفت و راه خود را جدا
کرد. اين گروه هنوز هم خطر واقعي احمدي نژاد را نفهميدهاند و هنوز فکر
ميکنند که او بخشي از بازي قدرت در ايران را بازي ميکند. بنابراين، مثلاً
همانجور که با هاشمي برخورد و وي را حذف کردند با احمدي نژاد هم ميخواهند
برخورد و بازي کنند و در چارچوب معادلات نانوشته داخل نظام با او مقابله
ميکنند. غافل از اينکه احمدي نژاد اصلاً اعتقادي به نظام به معناي مصطلحش
ندارد. در اين ميان جريان را به گونهاي به رهبري نشان ميدهند که [...] همين
جريان به شدت در حال سازماندهي ذهن رهبري با استفاده از اطلاعات اکتسابي
است. قصدشان هم اين است که اگر شد با تحت فشار قرار دادن احمدي نژاد
معاملهاي را با وي جوش و سهم مهمي را در قدرت بگيرند. به اين ترتيب، هم به
هدف خود رسيده و هم نزد مسئولان و رهبري پز ميدهند که کنترل و مهارش
کرديم. اگر نشد نيز شديدترين برخورد حذفي در نظام را با وي بکنند و شخص
کاملاً هماهنگ با خودشان که وجههاي نسبتاً مردمي دارد را به قول استاد
"برکشند." از کجا فهميديد قاليباف را ميگويم؟!
منتهي ميخواهند
مجوز آن برخورد سنگين و حذفي را از رهبري بگيرند.
اينجاست که در هر صورت رهبري ضرر ميکند.
[...] از اين طرف نيز برخورد سنگين با احمدينژاد، که
باعث آشوب و بهم ريختگي اقتصادي و افزايش تورم و... ميشود، اين سئوال را
براي مردم پيش ميآورد که پس نظر احمدي نژاد به نظر که نزديکتر بود، اين
همه حمايتها چه بود، سبزها مگه چه ميگفتند، مير حسين کجا غلط ميگفت، چه
کسي را در نظام قبول داريد، و احمدي نژاد که ميخواست مفسدين را معرفي کند
شما آخوندها نگذاشتيد. لذا، سر صندوق انتخابات بعدي معلوم نيست که بايد
برود. يعني برخورد حذفي اطلاعاتي با احمدي نژاد [...] دو سر باخت است.
خب، حالا چرا
اين برخورد کليد نميخورد؟ استاد بهتر ميدانند در اين معادلات قدرت همواره
تعدادي هستند که برخلاف مسير شنا کرده و دست طرف را خوانده و
به رهبري ندا داده
و ايشان را
از صدور مجوز برخورد حذفي به اين شکل برحذر ميدارند . اين
است که تاکنون تأخير شده.
پس چه بايد کرد؟
احمدي نژاد بايد برود. شک نکنيد. منتهي نه برخورد اطلاعاتي و حذفي، بلکه با
استفاده از ظرفيت قانوني مجلس و افشاگريهاي پياپي و اطلاعرساني به مردم و
تکيه کردن روي واکنشهاي خارج از سيستم مشائيه.
مال فير: با توجه به گفته آقاي
صفار هرندي در مورد ارسال گزارشهاي بازجويي ازافراد منحرف به رئيس جمهور
ميتوان اذعان کرد که ختم کلام نزديک است و اولتيماتوم داده شده است.
صريحاً در مطلب روشن شده است که آقاي احمدي نژاد بايد تصميمش را بگيرد.
شنيدهها حکايت از دستگيري عدهاي
از جنگيرها و جنزده ها در روز رحلت امام (ره).
سيد ساجد فاطمي:
برادر آرش، من پيرامون آن مسئله که پرسيدي [ماجرای "قتلهاي زنجیره اي"] خيلي فکت داشتم و اخبار موثقي هم
البته به زعم خودم داشتم و دارم. مطالب استاد و مخالفان ايشان در اين زمينه
را هم بارها ديدهام و متن بازجوييها را هم در حد بضاعتم خواندهام. نظرات
مقام معظم رهبري را هم ديدهام. حتي با دو سه نفر که در جريان پرونده
بودهاند برخورد داشتهام، ولي باور کن هنوز به نتيجه نرسيدم.
شهبازي:
ظهور عجيب اين «غيبگوها» و «جنگيرها» در فضاي امروز ايران، که همگان
را مبهوت و حيران کرده، مرا به ياد ماجراي حمله احمد شاه دراني به هند
مياندازد.
احمد شاه
دراني رئيس ايل ابدالي افغانستان بود که در سالهاي 1748 و 1757 ميلادي
دو بار هند را اشغال کرد. ژانويه 1757 زمان تهاجم انگليسيها به بنگال
است؛ حادثهاي که سرآغاز استقرار امپراتوري بريتانيا در هند و مشرق زمين
تلقي ميشود. آيا همزماني تهاجم احمد شاه دراني به هند و تسخير بنگال
به وسيله انگليسيها را بايد تصادفي انگاشت؟ چه نيروهايي محرک شاه
افغان به سوي هند بودند؟ در «زرسالاران» به نقش عجيب «غيبگويان» در
تهاجم احمد شاه دراني اشاره کرده و مجموعه اين تحرکات را تلويحاً
سناريوي اطلاعاتي انگليسيها خواندهام. متن مربوطه در «زرسالاران» اين
است:
«پس از ورود
احمد شاه دراني به پنجاب، شهنواز خان نه تنها به او نپيوست بلکه با
سپاه مجهز خود راه وي را سد کرد و قصد مقابله داشت. ولي، بهنوشته
جادونات سرکار، «درويشي» با پيشگوييهاي شوم خود بهکلي روحيه سپاهيان
او را تخريب کرد و در نتيجه شهنوازخان به اجبار در برابر احمد شاه
تسليم شد.
در اين
دوران، اينگونه "دراويش" و "غيبگويان" و "پيامبران" مجهولالهويه و
مرموز هر از چندي در هند پديدار ميشدند. يکي از اين "دراويش" فردي است
به نام "صابر شاه". او کمي پيش از تهاجم احمد شاه دراني در لاهور ظاهر
شد و مدعي شد مسافري است که براي زيارت اماکن مقدس به پنجاب آمده است.
داستانهايي عجيب درباره غيبگويي و قدرت سحر و جادوي او به سرعت بر سر
زبانها افتاد. آدينه بيگ، مشاور شهنواز خان، "درويش" را به حضور
حکمران برد. "درويش غيبگو" به شهنواز خان گفت پادشاه هند در صدد
برکناري اوست و لذا بهتر است با احمد شاه همکاري کند و از اين طريق بر
رتبه و درجه خويش بيفزايد. "صابر شاه" با لحني چنان تند و شوم سخن گفت
که بر حکمران جوان اثر عميق گذارد. تبليغات اين "درويش" عامل مهمي در
تخريب روحيه شهنواز خان و تمامي بزرگان و سکنه شهر پنجاب بود.
داستانهاي تکاپوي "صابر شاه" و پيشگوييهاي شوم او در برخي منابع
فارسي تاريخ پنجاب چون عبرتنامه عليالدين، تذکره آنندرام،
سيرالمتأخرين، مرآت آفتابنامه، بيان وقايع، شاهنامه احمديه، تاريخ
سلطاني، عمدةالتواريخ و گلستان رحمت مندرج است. برخي منابع، چون
عمدةالتواريخ، نامهنگاري به قندهار و دعوت از احمد شاه دراني را کار
اين "درويش" ميدانند.
صابر شاه
تنها "درويشي" نبود که در صحنه ظاهر شد. "درويش" ديگر، فردي است به نام
"شاه غالب علي" که وي نيز به "غيبگويي" شهرت داشت. او نيز پيامدهاي
شومي را در جنگ با احمد شاه دراني ترسيم کرد و بدينسان سرانجام شهنواز
خان تسليم شد.
همين منابع
از تحرکات مرموز آدينه بيگ، مشاور شهنواز خان، خبر ميدهند. آدينه بيگ،
که جادونات سرکار او را «شيطاني در لباس انسان» ناميده، در اين ماجرا
نقشي پيچيده ايفا کرد. آدينه بيگ را نيز عامل ارسال پيامهاي پنهاني به
احمد شاه و ترغيب او به تهاجم به هند ميدانند.»
آرش کورش: ساجد جان، در مورد اين
مطالب که فيلمش هم در اينترنت موجوده نظرت چيه؟ "در گزارش کميته تحقيق
رياست جمهوري از پرونده قتلهاي زنجيرهاي اشاره به اعترافات سعيد امامي،
دوستان و همکارانش که نشان دهنده انجام مراسم شيطاني در محافل پنهان، بسيار
شبيه به مراسم شيطاني انجمن فراماسونري، بود تأکيد شده بود."
نکته جالب توجه
اين است که سعيد امامي و همسرش اين محافل پنهان را ايجاد کرده و مديريت
ميکردند. اعترافات دستگيرشدگان در خصوص انجام فجيعترين و شنيعترين رفتار
حيواني در اين محافل، که با تأکيد و دستور مستقيم همسر سعيد انجام ميگرفت،
از جمله روابط مرد با زن، همجنسبازي بين آنان، سکس با فرزندان، تغيير
زنها، مقاربت با سگ توسط زنها، خوردن خون و گوشت انسان، توهين به قرآن
و... که به منظور مسخ هويت انساني افراد محفل و تبديل آنها به جانوران قسي
القلبي که هر جنايتي را مرتکب شوند صورت ميگرفت.
[بخشي از فيلم
بازجويي فهيمه دري نوگوراني، همسر سعيد امامي:]
فهيمه: «مرتبه
گوشت خوردن و اين برنامه هاست که»
بازجو: «من يه
سئوالي بپرسم، من باورم نميشه که شما گوشت ميخورديد؟»
فهيمه: «خب!...
ميخورديم!»
بازجو: «فلسفش
چي بود؟»
فهيمه: «فلسفش
اين بود که به شقاوت قلب در حد کمال [برسيم]...»
بازجو: «همين
خوردن خون [انسان] و گوشت [انسان] از کجا منتقل شده؟»
فهيمه: «ميگم...
اينها تمام حرکات و تعليماتي بود که به قول معروف ما در اسرائيل ياد گرفته
بوديم و اينها...»
بازجو: «يعني
اسرائيليها اين کارها رو ميکنن؟»
فهيمه: «نه،
اسرائيليها اين کار رو نميکنن! الان براي ما...»
بازجو: «يعني
اگه يه نفر که يهودي بود شما خونش رو ميخورديد؟»
فهيمه: «نه!!»
بازجو: «اگه يه
مسلمون ريش تراشيده بود يا يه مسلمون دو آتيشه حزب اللهي کدوم رو انتخاب
ميکرديد؟»
فهيمه: «معمولاً
مسلمون دو آتيشه حزب اللهي رو انتخاب ميکرديم.»
اينها بخشي از
اعترافات فهيمه دري نوگوراني همسر سعيد امامي در پرونده قتلهاي زنجيره اي
بود و بهنظر بنده، و براساس اطلاعات و تحليلهاي بسيار، کاملاً هم صحت
داره، نظر شما چيه استاد و ساجد جان؟
سيد ساجد فاطمي: برادر آرش، من هم
متأسفانه متن اين گزارشات به دستم رسيده. علاوه بر اينها گزارشي از سير
پرونده و فيلمها هم ديدهام، البته متأسفانه. اما بهتر است فعلاً وارد آن
بحث نشويم چون تمرکزمان را به هم ميزند. در صورت تمايل در فرصت ديگري
ادامه دهيم. موافقيد؟
آرش کورش: زنده باشي، شرمنده اذيت
کرديم، شبت به خير، فقط ما رو بي خبر نذار. يا علي.
سيد ساجد فاطمي: دشمنت شرمنده.
استاد، بسيار
يادآوري جالب و به جايي بود. يادم ميآيد چندين سال پيش که «زرسالاران» را
ميخواندم به دنبال مصداقسازي بودم اما تماماً فراموش کرده بودم. ميتوان
همان ارتباط با حلقههاي خارجنشين و اصالت يهودي بودن بعضي اعضاي اين فرقه
و ارتباطشان با دوستان ديگرشان در سرويسهاي امنيتي خارجي را مورد توجه
قرار داد. يکي از دوستان نيز گفته بود نبايد توجه
بيش از حد ما به مسائل ماورائي اين فرقه باعث گم کردن سرنخهاي روابط اين
فرقه با خارج شود.
روح رم: آقاي شهبازي، مطلب مربوط
به معرفي صالحي به عنوان چهره برتر در حضور مشايي رو خوانديد؟ [+]
مثل اين که تحليل شما دال بر معرفي صالحي به عنوان کانديداي رياست جمهوري
درست از آب در اومد. [+]
شهبازي:
بله، خواندم.
پوريا گمنام: اما ميخواستم يک
نکته را در باب آقاي صالحي بيان کنم. پس از انتخاب آقاي احمدي نژاد در سال
84 با واسطه از يکي از قدرتمندترين افراد فعلي مجلس شنيدم که گفته بود: به
ما گفتند اين دوره شخصي مانند احمدي نژاد بايد بيايد تلاش کنيد و پس از او
هشت سال افراد مطلق علمي بر سر کار خواهند آمد تا معلوم شود که کارآمدي
افراد کلاهي! کم است. در اينصورت مردم خود به خود به طرف افراد مورد نظر
جذب خواهند شد. [...]
شهبازي:
ساعت 4:48 صبح سهشنبه، 10 خرداد: نيم ساعتي است که وضع اينترنتم رو به
راه شد. کامنت ها را از طريق ايميل دنبال ميکردم. از نظر من بحث
فوقالعاده مفيدي بود. در جاي ديگر اين مباحث مطرح نميشود و دوستان
اطلاعات و تحليلهاي مفيدي براي روشنگري ارائه دادند. از همه سپاسگزارم
به خصوص از آقايان نت کارشناس، سيد ساجد فاطمي و آرش کورش.
مهدي حسني: با سلام! اگر اشتباه
نكنم در نوشتههاي قبلي شما اصليترين شرط توسعه را "ثبات" قلمداد كرديد.
جناب شهبازي! آيا شما فروپاشي نظام را مقدمه فروپاشي ايران و تهديد تماميت
ارضي آن ميدانيد؟ آيا شما هم معتقديد كه محور و عمود خيمه نظام ولايت فقيه
است؟ از نظر من اگر چه آقايان هاشمي، خاتمي، موسوي و كروبي را ذوب در ولايت
نميدانم ولي به دلايل متفاوت و گوناگون آنها را حاميان صادقتري براي
ايشان ميدانم تا آقاي احمدي نژاد. (اگر چه حوادث بعد از انتخابات درستي
چنين حدسي را در مقطع فعلي زير سؤال برده است.) اين فاصلههاي واضح
شخصيتهاي نامبرده و دور شدنهاي رقيق امثال ناطق نوري، جوادي آملي، استادي
و... نگرانيهاي عناصر مؤثر فكري در فضاي مجازي، ژورناليستي و دانشگاهي چون
جنابعالي، مطهري، افروغ و... و ميدانداري عناصر ناآزموده در آزمونهاي
بزرگ چون سيد احمد خاتمي، شجوني، پناهيان، حداديان و... ظهور نسل جديدي از
خواص و عوام با بصيرت چون آيتالله سعيدي و سعيد تاجيك كه رفتارشان
بيشترين و بدترين ضربهها را به ايشان وارد كرده است. اين تنهايي و تغيير
كيفيت حاميان و تغيير كيفيت نوع حمايت در نگراني شما از آينده ايران مؤثر
است ؟ يا اين مسئله در مقابل توطئههاي كانونهاي قدرت مسئلهاي كم اهميت
است يا بخشي از برنامه اين كانونها؟
شهبازي:
جناب حسني عزيز. آري. بنده در جريان تحقيقاتم در زمينه تکوين تمدن جديد
غرب به اين نتيجه رسيدم که علت توسعه غرب «ثبات» طولاني در ساختار
سياسي آن است. اين برعکس وضع جهان پيراموني است مانند ايران که از سده
هيجدهم ميلادي، که غرب اوجگيري به سوي اقتدار را آغاز کرد، بهطور
مدام با تلاطمهاي سياسي و جابجايي ساختارها و نخبگان مواجه بوده است.
در گذشته نيز در شرق چنين بوده و «ثبات» و توسعهيافتگي ملازم هم
بودهاند. براي مثال، در دوران شکوفايي تمدن اسلامي خاندان جويني را
مييابيم که در طول شش سده، از سده دوّم تا هفتم هجري، ميراث فرهيختگي
را منتقل ميکند و اعضاي آن در مناصب عالي وزارت و مديريت جاي دارند.
امروزه در غرب اين پديده مشاهده ميشود ولي در جهان پيراموني خير.
پاسخ به
پرسش دوّم نيز مثبت است. بنده فروپاشي نظام جمهوري اسلامي را مساوي با
فروپاشي تماميت ارضي ايران ميدانم و، همانگونه که در پاسخ به آقاي
صلاحالدين ايوبي عرض کردم، به اين نتيجه رسيدهام که کانونهاي قدرت
جهاني در پي تجزيه ايران هستند و بهويژه جدا کردن بخشهايي از ايران
که داراي ذخاير حياتي انرژي است و تشکيل دولتهاي کوچک دستنشانده
غولهاي بزرگ نفت و گاز مانند رويال داچ شل در اين مناطق.
در پاسخ به
پرسش سوّم، گمانم بر اين است که تضعيف شخصيتهايي مدير و باتجربه چون
آيتالله هاشمي رفسنجاني و ديگران و به حاشيه رفتن علمايي چون آيتالله
جوادي آملي و اميني و استادي و ديگران از مقدمات تضعيف ساختار سياسي به
منظور فروپاشي ايران بود و سناريوي انتخابات دهم رياست جمهوري و حوادث
پس از آن به اين منظور اجرا شد. ولي هماکنون اميدوارم حوادث به سمت و
سويي مغاير با گذشته سوق يابد و فرايند تحولات به سود تحکيم ساختار
سياسي و امنيت جامعه و به تبع آن حفظ تماميت ارضي ايران بينجامد.
ادامه بحث