پروفسور پوپ
و غارت آثار باستاني ايران
قبلاً، ضمن معرفي
تحقيقات دکتر محمدقلي مجد، درباره نقش
پروفسور پوپ در غارت اشياء عتيقه و آثار باستاني ايران و همدستي او با محمدعلي فروغي (ذکاءالملک)
و مهندس محسن فروغي سخن گفتم. طبق پژوهش دکتر مجد، آرتور پوپ و همدستان ايراني
او بخش مهمي از اين اشياء به سرقت رفته را به موزه هاي دانشگاه هاي شيکاگو و پرينستون
فروخته اند. اخيراً در يادداشت هاي دکتر قاسم غني به معرفي جالبي از آرتور پوپ
(Arthur Upham Pope) و همسرش، فيليس آکرمن (Phyllis Ackerman)؛ برخورد کردم که مؤيد تحقيقات دکتر مجد است
و تعداد ديگري از دوستان نزديک پوپ را نيز معرفي مي کند. غني، ذيل يادداشت هاي پنجشنبه 4 مارس 1948/ 13 اسفند 1326، مي نويسد:
پروفسور پوپ از هندوستان آمده، تلفن کرد. خواهش کردم ناهار بيايد اينجا.
مي خواهد گوشي از اعليحضرت ببرد که قول گرفته کمک فرمايند به مؤسسه او.
اين مرد جز پول هيچ چيز سرش نمي شود و حقيقتاً براي به دست آوردن آن از هيچ چيز فروگذار نمي کند.
اين مرد تقريباً 17 سال پيش به مشهد آمد و مهمان آقاي
[محمود] جم بود و عکس از مناظر تاريخي ايران برمي داشت. به شيراز و اصفهان و ساير نقاط رفته و يک سري عکس ها تهيه کرد. بعد در اکسپوزيسيون لندن، که گويا در 1938 بود، کار کرد و شهرتي يافت و شش مجلد کتاب مرکب از شرح ابنيه تاريخي تحت عنوان
Survey of Persian Art نگاشت. بعد هم در نيويورک محلي به نام Iranian Institute دائر کرد و متخصص صنايع ايراني به شمار مي رفت. مقداري کتب و کاسه و کوزه و قالي و منسوج و نقاشي ايراني جمع داشت. مي خريد و مي فروخت. درس ايراني و عربي دائر کرد و
به ثمن بخس بعضي ايرانيان و يا يهودي هاي مستشرق رانده شده از اروپا را جمع وجور کرد. بعد اسم مؤسسه خود را "مؤسسه آسيا" گذاشت. با هند و ممالک عرب هم سروکار يافت.
در جامعه متخصصين آمريکايي يک نوع شارلتان و متظاهر و پيرو دنيا و اهل تجارت معرفي شد. مردي فعال و فصيح نطاقي است. خوب هم چيز مي نويسد.
زني هم دارد به نام دکتر اکرمان معروف است. آن هم پيرزن شيادي است. در اين بين که با روس ها روي هم ريخت، عامل آن ها شد. مقالاتي بر له آن ها نوشت. احتلال ايران را به نفع روس ها تعليل کرد. در عين حال با ايرانيان هم محشور بود. وقتي مقالات خود را به عنوان تکذيب تعليلات جديد کرد. در آمريکا هر چند روز يک دفعه به واشنگتن مي آمد، در سفارت روس منزل مي کرد. مرد مرموزي شده بود. آقاي
[حسين] علاء که وارد شد از او استقبال کرد، پذيرايي کرد. هر سال جشن مي گيرد و بليط آن را بر ايرانيان تحميل مي کند. جماعتي مخالف و موافق پيدا کرد. لوي هندرسون، رئيس شعبه شرق وسطي، جداً به تکذيب او پرداخت و از او بدگويي مي کرد.
صالح (اللهيار) از رفقاي او شده بود و ماهي سيصد دلار قرار داد دولت ايران به او بدهد. به هر حال، براي آکادمي روسيه به مسکو چند بار رفت. اخيراً به هند رفته و با نهرو
[و] سران هند ملاقات کرده، در تهران اعليحضرت را زيارت کرده، در نيويورک و در اطراف والاحضرت شهدخت اشرف بوده. در خيال است پولي از شاه بگيرد. ديروز مي گفت به آقاي جم خواهد نوشت.
(يادداشت هاي دکتر قاسم غني، به کوشش سيروس غني، تهران: زوار، 1377، ج 3، صص 222- 223)
در زير تصوير دو
قطعه از آثار دوره باستاني ايران در موزه شرق شناسي دانشگاه
شيکاگو
(Oriental Institute, University of Chicago)
مشاهده مي شود.
در گالري ايران موزه شرق شناسي دانشگاه شيکاگو حدود يکهزار قطعه از آثار باستاني ايران وجود دارد. اين قطعات از حوالي 6800 پيش از ميلاد تا سال 1000 ميلادي قدمت دارد و بخش مهمي از آن از تخت جمشيد به سرقت رفته
است.
تهران، چهارشنبه 12 شهريور 1382/ 3
سپتامبر 2003 |