پنجشنبه، 9 تير
1390/ 30 ژوئن 2011، ساعت 11:10 بعد از ظهر
ايران و "هولوکاست
بهائيان"
اندکي پيش مقاله جديدم منتشر شد:
حيرانم که چگونه بايد «پريشان موي و
پياده پاي» از «گناهان» خود و
«پدرانم» پوزش بخواهم؟ من که پدر و دو
عمو و برخي بستگانم را در دو سرکوب
خونين عشايري (1311 و 1343) از دست
دادهام،
و از کودکي دربدري و بيکسي خواهران و
برادران خردسالم و غارت اموال خاندانم
را ناظر بوده و با پيامدهاي سهمگين
اين فاجعه بزرگ شدهام، و عاملين هر
دو سرکوب را «نظاميان بهائي»
يافتهام، آيا هنوز نيز گنهکارم و
بابت به مسلخ رفتن پدرانم بايد
«خسارت» بپردازم؟
ادامه مطلب
+
توضيح محمد نوريزاد و نظرات
خوانندگان
+
يکشنبه، 5 تير
1390/ 26 ژوئن 2011، ساعت 3:10 بعد از ظهر
وضعيت قضايي
من، ادامه بحثهاي آزاد
1- متأسفانه، به دليل مشکلاتي که
برايم پديد آوردند، توفيق ادامه بحثهاي آزاد و بهرهمندي از افاضات دوستان
عزيز و فاضل مدتي از من سلب شد. معهذا، فراغتي بود تا بحثهاي قبلي را
ويرايش و در وبگاهم منتشر کنم. هماکنون، متن کامل مباحث «به کجا ميرويم؟»
در هشت قسمت بهمراه فهرست موضوعي منتشر شده است. [+]
براي من که بسيار مفيد و آموزنده بود.
2- پرونده قضايي من، محکوميت به يک
سال و پنج ماه زندان در پي شکايت سردار عبدالعلي نجفي [+]
و دوستان و کارگزاران او، به دليل نگارش کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين
اليگارشي جديد در ايران امروز»، در مرحله اجراي احکام است. رايزنيهايي در
جريان است که پرونده فيصله يابد.
اگر کار با رايزني حل شد فبها، اگر
نشد نيز راضيام. بهرروي، بازنده من نخواهم بود.
در اين رابطه ناگفتهها زياد است که اگر
به مصلحت بود در زمان خود خواهم گفت. برغم تبليغات سفارشي که در برخي
وبگاهها انجام گرفته، [+]
به يقين، رسانههاي معتبر آلت فعل بازيهاي نه چندان پيچيده «شيفتگان
خدمت» نخواهند شد.
3- بحثهاي آزاد را در فيسبوکم [+]
در پيرامون تحولات جاري ايران، يا به تعبير شهرام شکيبا «وضعيت کنوني»، از
سر خواهم گرفت. از همه دوستان که در اين چند روز با ارسال پيامهاي خود
ابراز لطف و عنايت کردند صميمانه سپاسگزارم.
عبدالله شهبازي
دوشنبه، 30 خرداد 1390/ 20 ژوئن 2011، ساعت يک بعد از ظهر
حسب حال
امروز به اجراي
احکام مراجعه کردم. تا اندکي پيش گرفتار بودم. ادامه کار به فردا موکول شد.
الان در خانه هستم و واقعاً خسته.
از نتيجه
تقاضاي متوقف کردن حکم و اعاده دادرسي و دستور رئيس قوه قضائيه نيز خبري
نيست.
کامنتها را
مجدداً باز کردم تا صبح فردا. قسمت پنجم مباحث «به کجا ميرويم» را ساعت
8:50 صبح امروز در وبلاگم منتشر کردم. سعي ميکنم تا فردا يکي دو قسمت ديگر
را نيز منتشر کنم.
ممنون از لطف
همه عزيزان که همدردي کردهاند. :)
مهملات
«جهان نيوز»
الان اين مطلب
وبگاه مبتذل «جهان نيوز» را ديدم.
[+]
همان حرفهاي تکراري رجانيوز است که در ماجراي آن هجوم عجيب و غريب به
خانهام منتشر کرده بود و پاسخ دادم.
[+]
ظاهراً تصوّر
کردهاند که امروز حتماً در زندانم و انواع مهملات را بافتهاند. قطعاً به
سفارش همان کانونهايي است که به خاطر مباحث اخيرم در فيسبوک
[+]
به شدت عصبي اند. از زندان ابايي ندارم و ظاهراً اگر دستم از نوشتن کوتاه
شد از اين دست مزخرفات زياد در وب منتشر خواهند کرد. «مشرق»
[+]
و «فردا» [+]
و چند سايت ديگر نيز نقل کردهاند.
هر کس اندک
آشنايي با پرونده من داشته باشد ميداند که شاکي «سپاه پاسداران» نيست؛ دو
سه پاسدار است که در سپاه به شدت منزوياند، محمود قوام (نوه ابراهيم خان
قوامالملک شيرازي، عامل سرشناس انگليس در ايران که اميراسدالله علم،
نخستوزير شاه در زمان قيام 15 خرداد، ميشود شوهر عمهاش) و چند دلال
زمين. از کي اينها شدهاند سپاه؟
براي افراد
«بابصيرتي» مثل عليرضا زاکاني و فريد حداد عادل متأسفم. تا به حال
دربارهشان تصوّر ديگري داشتم.
يکشنبه، 29
خرداد 1390/ 19 ژوئن 2011، ساعت 12 ظهر
اطلاعيه
فردا به
زندان ميروم
در پي شکايت
سردار عبدالعلي نجفي (سرتيم حفاظت رئيسجمهور و فرمانده پيشين سپاه مقاومت
فارس و سپس سپاه حفاظت انصارالمهدي)، سرهنگ ابراهيم عزيزي (فرمانده پيشين
سپاه ناحيه مقاومت شيراز و فرماندار اسبق شيراز)، محمود قوام (نوه ابراهيم
خان قوامالملک شيرازي) و عدهاي ديگر عليه اينجانب به دليل نگارش و انتشار
کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز»
[+]
به اتهام «تهمت و افترا و نشر اکاذيب و توهين» به يک سال و پنج ماه حبس
قطعي محکوم شدهام.
گفتنيها را
پيشتر گفتهام؛ هم در لايحه دفاعيه دادگاه بدوي
[+]
و هم در يادداشت قبلي در اين وبگاه.
[+]
حکم را عادلانه و روال رسيدگي به پرونده را بيطرفانه نميدانم و دلايلم
را، از جمله عدم احضار شهود و عدم اثبات افترا و تهمت و کذب بودن اسناد
مندرج در کتاب، به تفصيل نوشتهام. اين اعتراض البته تلقي شخصي من است و
مانع از آن نيست که از آقاي روحالله قهرماني، قاضي محترم دادگاه بدوي که
خود از فرزندان عشاير فارساند، به دليل رفتار محترمانه و حسنظن ايشان
تشکر نکنم. البته هيچگاه نتوانستم توجيه دو قاضي محترم دادگاه شعبه 16
تجديدنظر را براي تبديل 600 هزار تومان جزاي نقدي به معادل آن يعني يک سال
زندان درک کنم؛ حال آن که بايد، با توجه به علل مخففه مانند پيشينه خدمات
مفصلم در حوزه تاريخ و انديشه سياسي ايران، به عکس عمل ميکردند و پنج ماه
زندان مرا به جزاي نقدي تبديل مينمودند.
متأسفانه، تلاش
براي اعمال ماده 18 و اعاده دادرسي از سوي رياست محترم قوه قضائيه تاکنون
به نتيجه نرسيده. طبق گفته وکيلم، آقاي محسن آقازاده، پرونده تقاضاي اعاده
دادرسي به شماره 100/ 3913/ 9000 در دبيرخانه قوه قضائيه موجود است.
همانگونه که در يادداشت پيشين عرض کردم،
[+]
برغم نظر پزشکان معالجم و مطرح بودن پرونده در
کميسيونهاي پزشکي قانوني شيراز و مرکز، و برغم بيماري قلبي، که تاکنون به
چهار ماه مرخصي پزشکي اينجانب انجاميده، تداوم وضع کنوني را به مصلحت خود
نميدانم و ترجيح ميدهم دوران محکوميت خويش را آغاز کنم.
با اداي احترام
تمام به قوانين جمهوري اسلامي ايران و با تشکر از سلوک متعادل و نجيبانه
مقامات قضايي فارس، بويژه جناب آقاي سياوش پور (رئيس پيشين دادگستري فارس)،
حجتالاسلام والمسلمين جابر بانشي (دادستان عمومي و انقلاب شيراز)، رياست
محترم دادسراي اجراي احکام و ساير عزيزان، که بارها مصدع ايشان بوده ام،
فردا دوشنبه، 30 خرداد 1390، ساعت 10 صبح براي اجراي حکم و اعزام به زندان
خود را به دادسراي اجراي احکام شيراز معرفي خواهم کرد.
اميدوارم بعدها
فراغتي حاصل شود و در صفحات وبگاه و فيسبوک خود بار ديگر بتوانم در حضور
عزيزاني باشم که مطالب مرا پيگيري ميکنند. با آرزوي بهروزي، خدا نگهدار.