قسمت اول

پژوهش حاضر فصولي است از کتابي که فراهم آورده‌ام و پيش‌تر وعده انتشارش را داده‌ام. [+] اکنون، زمان و زمانه را براي انتشار متن کامل آن کتاب مناسب نمي‌يابم و لذا فعلاً اين بخش را مستقلاً منتشر مي‌کنم. اين مقاله مي‌تواند ادامه بحثي تلقي شود که پيش‌تر با عنوان «نهان‌پيشه‌گان و سياست در ايران امروز» [+] آغاز کرده بودم.

مطالب مرتبط :

 

جستارهايي از تاريخ بهائي‌گري در ايران

ميراث ساسون‌ها

پارسيان، خاستگاه اردشير ريپورتر

مانکجي هاتريا و بهائي‌گري اوّليه

ميراث "يهوديان مخفي" مشهد

رستم التواريخ و "بشارت ظهور"

پيشگفتار

در بررسي تاريخ بابي‌گري اوّليه سه عامل مورد غفلت قرار گرفته است:

اوّل، تأثير شيراز و بوشهر، به عنوان دروازه تجاري ايران با امپراتوري بريتانيا و جهان غرب، در تکوين شخصيت باب جوان؛

دوّم، جايگاه اصلي و تعيين‌کننده خاندان مادري باب (دايي‌هاي او) در پرورش و هدايت و تأييد دعاوي باب؛

سوّم، جايگاه بزرگ خاندان قوام شيرازي، به عنوان قدرتمندترين کانون سياسي در جنوب ايران، و شبکه گسترده يهوديان مخفي در شيراز و مشهد و ساير نقاط ايران در ترويج بابي‌گري اوّليه. پيش‌تر با «صوفيان يهودي» و «انتظار» آنان براي «ظهور» مهدي‌شان آشنا شديم. [+]

علي‌محمد باب در اوّل محرم 1235 ق./ 20 اکتبر 1819 م. در هشتمين سال کلانتري قوام‌الملک اوّل [+] در شهر شيراز زاده شد. به روايت ميرزا جاني کاشاني، از هيجده تا بيست و سه سالگي، در بوشهر به تجارت مشغول بود. [1] اين دوران برابر است با سال‌هاي 1253 -1258/ 1837 -1842. طبق روايت رسمي فرقه بهائي، باب هشت ساله بود که پدرش، ميرزا محمدرضا، مرد و تحت تکفل دو دايي‌ بزرگش، حاج ميرزا سيد محمد شيرازي و حاج ميرزا سيد علي شيرازي، قرار گرفت و از ده سالگي در حجره ايشان در سراي گمرک بازار وکيل به کار پرداخت. از پانزده سالگي به مدت چهار سال نزد دو دايي‌اش در بوشهر کار کرد و سپس دو سال مستقل تجارت نمود. طبق اين روايت، باب در سال‌هاي 1250-1256/ 1834-1840 در بوشهر بود. تجارتخانه دايي باب در سراي ميمندي، معروف به سراي شيخ، در جوار خيابان ساحلي بوشهر، قرار داشت. [2] اين دوران مصادف است با سال‌هاي اوّليه صدارت (1251-1264 ق.) حاج ميرزا آقاسي.

يکي از موارد تأمّل‌برانگيز در کار ادوارد براون بي‌توجهي به سال‌هاي اقامت باب در بوشهر است. او در حواشي خود بر آثار بابيه يادداشت‌هاي مفصلي به دوران اقامت باب در مکه و غيره اختصاص داده، ولي فضاي اجتماعي و فرهنگي و سياسي و تجاري- مالي بوشهر را به‌کلي مسکوت گذارده. [3] اين دوران از منظر تأثير آن در تکوين باب 15-23 ساله يا 18-25 ساله، که مهم‌ترين سنين در شکل‌گيري شخصيت انسان است، بايد بيش از هر مقطع ديگر مورد توجه براون قرار مي‌گرفت. در اين سال‌ها، باب نوجوان و جوان در بوشهر مي‌زيست؛ بندري که مرکز استقرار دفاتر و کارگزاران کمپاني‌هاي بزرگ غربي و کانون اصلي تجارت ايران با هند بريتانيا و بنادر تجاري مهم جهان آن روز، چون بمبئي و لندن و بوستن، بود. اين نکته کم‌اهميتي نيست. ادوارد براون بايد اين دوره را از منظر تأثير تمدن جديد غرب بر شخصيت باب جوان مورد کاوش ژرف قرار مي‌داد. اگر من جاي براون بودم، قطعاً بوشهر را به تفصيل معرفي مي‌کردم. براون نمي‌توانست به اين امر بي‌توجه باشد. کار براون غفلت نيست، تغافل است. براون مي‌دانست، ولي به معرفي بوشهر سال‌هاي 1830 ميلادي نپرداخت تا اسطوره او و ديگران از بابي‌گري، به‌عنوان «دين جديد شرقي»، فرو نريزد.

بندر بوشهر و تجارت ايران

با افول بندر عباس، از اوائل دهه 1760 بندر بوشهر به مهم‌ترين بندر تجاري ايران بدل شد. آلکساندر داگلاس، سرپرست دفتر کمپاني هند شرقي بريتانيا در بندر عباس، در 19 آوريل 1762 به لندن گزارش داد: «در وضع فعلي، بوشهر تنها بندر خليج فارس است که در آن تجارت قابل توجهي جريان دارد.» او شش سال بعد (1182 ق./ 1768 م.) مرکز فعاليت کمپاني را به بوشهر منتقل کرد. چند عامل سبب اين تحول شد: اوّل، ناآرامي‌ها و فشار حکومت در بندر بصره از اواخر دهه 1740؛ دوّم، عوارض سنگين گمرکي در بندر عباس که سبب انتقال تجارت خارجي به بندر داراي عوارض کمتر مي‌شد؛ سوّم، دوران آرامشي که از سال 1747 در منطقه شيراز آغاز شد؛ چهارم، ناآرامي و آشوب در منطقه‌اي که از بندر کنگان تا بندر عباس امتداد مي‌يافت در دهه 1750. [4]

از نيمه دوّم سده هيجدهم، به دليل موقعيت تجاري بوشهر، يهوديان، ارامنه و پارسيان (زرتشتيان) اين بندر را به يکي از مراکز اصلي فعاليت خود بدل کردند تا بدانجا که در اوائل سده نوزدهم بوشهر داراي دو محله يهودي‌نشين بود و ارامنه و پارسيان نيز در مناطق خاص خود مي‌زيستند. براي نمونه، بايد به تجارتخانه ملکم ارمني اشاره کرد که درست در روبروي آن يک تجارتخانه پارسي مستقر بود. [5] در دهه 1860 در بوشهر حدود 350 يهودي زندگي مي‌کردند و در مناطق اطراف، چون بحرين، نيز حضور داشتند. در سال 1900 تعداد آن‌ها به 600 نفر رسيد. [6] در سال 1305 ق./ 1887 م. محمدتقي خان حکيم درباره بوشهر نوشت:

«اعظم بنادر فارس در خليج عجم... تجارت هندوستان به ايران و از ايران به هندوستان بيش‌تر در اين بندر و بندرعباسي و قدري هم در بندر لنگه است... در اين زمان اغلب اهالي عجم و تجار از بلاد ايران آنجا ساکن‌اند. و بسيار از تجارشان را سرمايه به يک کرور مي‌رسد. و هندو الحال در بندر لنگه منزل و بازار مخصوص دارند... قونسول‌خانه انگليس نسبت به باقي از ابنيه عاليه محسوب مي‌شود و امتعه که از هندوستان و چين به بوشهر مي‌آيند عمده شکر و ادويه‌جات و چاي معروف به چاي بندري و شال کشميري و قلمکار هندي و ظروف کار انگليس است و اسب‌هايي که از ايران به هندوستان مي‌برند از بوشهر حمل مي‌کنند. پنبه و ابريشم و بعضي امتعه ديگر مال ايران نيز از بوشهر به هندوستان حمل مي‌شود.» [7]

در سال 1829 م./ 1245 ق. خاندان ساسون، سران يهوديان بغداد، از بغداد به بوشهر مهاجرت کردند. [8] خاندان ساسون قريب به پنج سال در بوشهر به واردات کالا از بمبئي به ايران اشتغال داشت و در سال 1833 به‌طور کامل در بمبئي مستقر شد. بمبئي دوّمين شهر بزرگ امپراتوري بريتانيا، پس از لندن، بود.

از نيمه اوّل سده نوزدهم، ساسون‌ها، و ساير سران يهوديان بغدادي مانند خاندان‌هاي عزرا و کدوري و گبّاي، در اتحاد با اليگارشي پارسي [9] و برخي شرکاي مسلمان، چون خاندان آقاخان محلاتي (سران اسماعيليه)، [10] و هندو، چون خاندان‌هاي تاگور و سن، [11] مقتدرترين کانون مالي- تجاري و سياسي بمبئي و بنگال به‌شمار مي‌رفت که از طريق حکومت هند بريتانيا بر مقدرات ايران تأثير بزرگ گذارد. اينان بنيانگذاران فرقه‌هاي رازآميز، چون فراماسونري و تئوسوفي و فرقه‌هاي ديني چون برهما ساماج و احمديه (قادياني)، در شبه قاره هندوستان بودند همان‌گونه که شرکاي ايراني‌شان فرقه‌هاي همسان را در ايران بنيان نهادند.

اين اتحاديه بر پشتوانه مالي عظيم مبتني بود. براي مثال، هرمزجي بهمن‌جي واديا، از سران طايفه پارسي بمبئي، در زمان مرگ (1826) دو ميليون پوند استرلينگ، معادل چهار ميليون تومان ايران، ثروت بر جاي نهاد. [12] مورخين پارسي، سِر جمشيدجي جيجي بهاي، رئيس طايفه پارسي، را در دهه 1830 «يکي از ثروتمندان درجه اوّل آسيا» مي‌دانند. [13] گوها، اقتصاددان هندي، فراتر رفته و او را «ثروتمندترين سرمايه‌دار آسيا» معرفي مي‌کند. به‌نوشته گوها، در سال 1843 جمشيدجي در بانک بمبئي 30 ميليون روپيه، معادل سه ميليون پوند استرلينگ، پول نقد داشت. [14] براي درک اهميت اين نقدينگي توجه کنيم که در سال 1854 کل سرمايه بريتانيا در خارج از اين کشور حدود 300 ميليون پوند تخمين زده مي‌شد. [15]

مهاجرت ساسون‌ها به بوشهر و بمبئي و پيوند آنان با اليگارشي پارسي هند نقطه عطفي در تاريخ تجارت ايران است. در اواخر دهه 1780، از طريق بندر بوشهر ساليانه معادل يک ميليون و 137 هزار روپيه کالا از بمبئي به بازارهاي ايران وارد مي‌شد. [16] در سال 1816 واردات ايران از طريق بندر بوشهر 3 ميليون و 681 هزار روپيه بود و صادرات ايران از طريق اين بندر بيش از 6 ميليون روپيه. در سال‌هاي بعد حجم واردات بر صادرات به سرعت فزوني گرفت تا بدانجا که در سال 1820 واردات ايران از بندر فوق 6 ميليون و 652 هزار روپيه بود و صادرات تنها 3 ميليون و 697 هزار روپيه. در سال 1830 واردات از بوشهر 10 ميليون و 678 هزار روپيه بود و صادرات 4 ميليون و 85 هزار روپيه. [17]

پيوند ساسون‌ها و اليگارشي پارسي هند در زمان شکوفايي تجارت ايران و هند و اوج فعاليت کمپاني هند شرقي بريتانيا و ساير کمپاني‌هاي غربي در بمبئي رخ داد. تجارت جهاني ترياک در آغاز راه و در اوج سودآوري بود. در سال 1832، با سرمايه خاندان‌هاي زرسالار بريتانيا، کمپاني جردن ماتسون [18] در بندر کانتون تشکيل شد و به «غول» تجارت جهاني ترياک بدل گرديد. نه تنها زرسالاران لندن و دلالان و شرکاي بومي آنان در هند و بنادر چين، که بر پايه اين تجارت طبقه جديدي را در هند و خاوردور بنيان نهادند و اين طبقه زمام اقتصاد و سياست آسياي جنوب شرقي را به دست گرفت، بلکه تجار بزرگ بندر بوستن آمريکا نيز به تجارت ترياک با چين روي آوردند. کمپاني‌هاي بزرگ آمريکايي، چون پرکينز و فوربس و راسل، سودهاي بزرگ کسب مي‌کردند. ثروت ناشي از تجارت جهاني ترياک در بنياد پيدايش طبقه‌اي قدرتمند در ايالات متحده آمريکا قرار گرفت که به «اليگارشي بوستن» موسوم است. به‌نوشته ديويد اون، چند ساعت فعاليت در بازار چين به معناي هزاران دلار سود بود. [19] حتي کشتي‌هايي که در اين تجارت دريايي شرکت مي‌کردند، هم از طريق انتقال ترياک هم از طريق انتقال اخبار آخرين قيمت‌ها، سودهاي هنگفت به دست مي‌آوردند. [20] به اين دليل، پنج سال پس از تأسيس کمپاني جردن ماتسون، همان کانون در سال 1837 کمپاني کشتي‌راني P&O را تأسيس کرد [21] و در سال 1865 کورپوراسيون بانکي هنگ‌کنگ شانگهاي (HSBC) را. [22] اين دو تا به امروز از بزرگ‌ترين مؤسسات جهان در حوزه فعاليت خود به‌شمار مي‌روند. اين تحول، در ايران به اقتدار شبکه‌اي انجاميد که از سال 1288 ق./ 1871 م. کشت گسترده ترياک را بنيان نهاد و به تجار و صادرکنندگان عمده آن بدل شد.

زماني‌که باب در بوشهر اقامت گزيد، پنج يا شش سال، از پانزده يا هيجده سالگي، سال‌هاي آغازين فعاليت خاندان ساسون، در بنادر بوشهر و بمبئي بود. هر چند ديويد ساسون در سال 1833 مرکز شبکه تجاري گسترده‌اش با ايران را از بوشهر به بمبئي منتقل کرد ولي خويشان و کارگزاران او همچنان نبض تجارت بوشهر- بمبئي را به دست داشتند.

شيراز، به‌عنوان مرکز ايالت فارس و نزديک‌ترين شهر بزرگ به بوشهر، در اين تجارت از جايگاه اصلي برخوردار بود و حاج ميرزا علي اکبر خان قوام‌الملک يهودي‌تبار کلانتر شيراز و بيگلربيگي فارس. اينک، شهر شيراز پر بود از يهوديان مهاجر که بسياري از آنان، با روش‌هايي که بعداً خواهيم گفت، «مسلمان» و «بومي» شده و در کسوت «تاجران شيرازي»، رشته اين تجارت را استوار مي‌کردند.

قسمت دوم

 


1.  حاج ميرزا جاني کاشاني، کتاب نقطةالکاف در تاريخ ظهور باب و وقايع هشت سال اوّل از تاريخ بابيه، به‌کوشش ادوارد براون، ليدن:‌ بريل، 1910، ص 109.

2.  محمدعلي فيضي، حضرت نقطه اولي، مؤسسه ملّي مطبوعات امري، 132 بديع/ آذرماه 1352، صص 85-87.

3.  بنگريد به يادداشت‌هاي دقيق و مفصل براون بر رساله عباس افندي با عنوان «مقاله شخصي سياح که در قضيه باب نوشته است» (انتشارات دانشگاه کمبريج، 1891، دو جلد):

Edward G. Browne, A Traveller's Narrative, Cambridge at the University Press, 1891, 2 vol.

4.  Stephen Ray Grummon, “The Rise and Fall of the Arab Shaykhdom of Bushire, 1750-1850”, The Johns Hopkins University, 1985, pp. 65-66.

5.  ibid, pp. 46-47.

6.  ibid, p. 53.

7.  محمدتقي خان حکيم، گنج دانش، تهران: به اهتمام ملا محمود و ملارضاي کتابفروش، کارخانه ميرزا حبيب‌الله، 1305 ق.، صص 156-157.

8.  براي آشنايي با خاندان ساسون و جايگاه بزرگ و ناشناخته آن در تاريخ معاصر ايران بنگريد به: [+]

http://www.shahbazi.org/pages/Freemasonry_Sassoons7.htm

9.  بنگريد به: عبدالله شهبازي، «سِر اردشير ريپورتر، سرويس اطلاعاتي بريتانيا و ايران»، بخش دوّم: پارسيان، خاستگاه اردشير ريپورتر. [+]

http://www.shahbazi.org/pages/Reporter_Ardeshirji2.htm

10.  درباره خاندان آقاخان محلاتي و فرقه قادياني (احمديه) تاکنون مقاله مستقلي منتشر نکرده‌ام. يادداشت‌هايي درباره اين دو دارم که زماني منتشر خواهد شد.

11.  خاندان تاگور از بلندپايه‌ترين «کمپرادورها»ي شرق است. آنان از نخستين کساني بودند که به عنوان کارگزار کمپاني هند شرقي بريتانيا در بنگال به ثروت و قدرت رسيدند و در سده پسين خود را در ساختار اليگارشي جهاني به بالاترين لايه‌ها ارتقاء دادند. بنيانگذار اين خاندان دوارکانات تاگور (1794-1846) است. پيوند با مقامات انگليسي بنگال راز پيشرفت دوارکانات بود. بخش مهمي از ثروت انبوه خاندان تاگور، چون خاندان‌هاي زرسالار پارسي، از طريق قاچاق گسترده ترياک به چين در نيمه اوّل سده نوزدهم ميلادي به دست آمد. دوارکانات تاگور از طريق يونيون بانک کلکته با خاندان‌هاي روچيلد و ساسون، زرسالاران نامدار يهودي، پيوند داشت. يونيون بانک کلکته از نهادهاي مالي متعلق به خاندان‌هايي بود که از طريق قاچاق ترياک به چين اليگارشي زرسالار معاصر را بنيان نهادند. ديويد عزرا و موسي هاکوهن، از خويشان ساسون‌ها، نيز از سهامداران بزرگ يونيون بانک بودند. اعضاي خاندان تاگور در دوران حيات دوارکانات و پس از او به عنوان متنفذترين کارگزاران بومي کمپاني هند شرقي و حکومت هند بريتانيا، و نيز از بنيانگذاران مطبوعات و نهادهاي ديني و فرهنگي هندو، شناخته مي‌شوند. پسر بزرگ دوارکانات، به نام دبندرانات تاگور (1818- 1905)، در توسعه فرقه نوپديد برهما ساماج جايگاه برجسته داشت. به‌نوشته باکلند، دبندرانات تاگور «پدر معنوي کشاب چاندرا سن بود.» برهما ساماج نخستين جريان نيرومند «نوسازي ديني» است که در هند و بر بستر آئين هندو پديد آمد. اين تجربه‌اي موفق بود و لذا اندکي بعد با بهره‌گيري از الگوي آن فرقه بابي- بهائي را در ايران سامان دادند.

مهم‌ترين شريک خاندان تاگور، علاوه بر زرسالاران پارسي کلکته و بمبئي، خاندان سن بود. رام کمال سن (1783-1844)، نياي اين خاندان، در کنار دوارکانات تاگور، از بنيانگذاران «اتحاديه زمين‌داران» در بنگال بود. کشاب چاندرا سن (1838-1884)، نوه رام کمال سن، تحصيلات خود را در مدارس انگليسي کلکته به پايان برد و در سال 1856 به برهما ساماج پيوست. او در سال 1866 سازمان مستقل خود را به نام «برهما ساماج هند» تأسيس کرد. کشاب چاندرا سن در سفر بريتانيا با فريدريش ماکس مولر معاشر بود و از او مي‌آموخت. ماکس مولر انديشه‌پرداز و شرق‌شناس نامدار آلماني و مستخدم کمپاني هند شرقي بريتانيا است که از سال 1868 به تدريس زبانشناسي تطبيقي در دانشگاه آکسفورد اشتغال داشت. ماکس مولر بنيانگذار مکتب «آريايي‌گرايي» است. او پس از کشاب، از سال 1875، کلنل الکات آمريکايي و مادام بلاواتسکي روس، بنيانگذاران طريقت تئوسوفي، را از نظر فکري تغذيه و راهنمايي مي‌کرد. در سده بيستم ميلادي، اعقاب خاندان سن از مناصب عالي سياسي و علمي در هند و جهان برخوردار بودند. امروزه، وارث اين خاندان پروفسور آمارتيا کومار سن (متولد 1933)، دانش‌آموخته کمبريج و برنده جايزه نوبل سال 1998 در حوزه علوم اقتصادي، است. پروفسور سن در سال 1991 با پروفسور اما روچيلد (متولد 1948)، دختر لرد ويکتور روچيلد، ازدواج کرد. اِما دختر ويکتور روچيلد از دوّمين زنش، ترزا (تس) مايور، است و خواهر لرد يعقوب روچيلد (لرد روچيلد چهارم). تس مايور، چون ويکتور، از دوران جنگ جهاني دوّم با سرويس اطلاعاتي بريتانيا (ام. آي. 6) کار مي‌کرد. اِما روچيلد استاد تاريخ اقتصادي بريتانيا در دانشگاه هاروارد است و از اعضاي برجسته "تانک انديشه" اليگارشي زرسالار معاصر. ويکتور روچيلد (1910-1990) و تس مايور (1915-1996) از صميمي‌ترين دوستان سِر شاپور ريپورتر و همسرش، آسيه، بودند و لرد روچيلد کنوني (جيکوب= يعقوب) نيز در جواني، در دوران محمدرضا شاه، به ايران سفر کرده و با شاپور دوست است. براي آشنايي بيش‌تر بنگريد به: «دين سازان بنگال: خاندان‌هاي تاگور و سن». [+]

http://www.shahbazi.org/pages/Iqbal_Nariman_Iran7.htm

12.  Cecil Roth, The Sassoon Dynasty, London: Robert Hale Limited, 1941, p. 42.

13.  D. F. Karaka, History of The Parsis, Edinburgh: R&R Clark, 1884, vol. 2, pp. 88-89.

14.  Amalendu Guha, “Parsi Seths as Entrepreneurs, 1750-1850”, Economic and Political Weekly, August 29, 1970; Amalendu Guha, “The Comprador Role of Parsi Seths, 1750-1850”;  Economic and Political Weekly, November 28, 1970.

15.  David Thomson, Europe Since Napoleon, London: Penguin Books, 1984, p. 257.

16.  Grummon, “Arab Shaykhdom of Bushire,” p. 174.

17.  ibid, p. 179.

19.  David Edward Owen, British Opium Policy in China and India, New Haven: Archon Books, 1968, p. 197.

20.  Owen, ibid, p. 198.


Sunday, October 31, 2010 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.