شنبه، 7 خرداد 1390/ 28 مه 2011، ساعت 11:45 بعد از ظهر

آيا هفته آينده به زندان خواهم رفت؟

امروز، شنبه 7 خرداد 1390، از دادسراي اجراي احکام شيراز اطلاع دادند که براي آغاز محکوميت هفده ماهه زندان، به دليل نگارش کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز»، هفته آينده خود را به دادسراي فوق معرفي کنم. هم‌اکنون پرونده من براي اعاده دادرسي در دست رياست قوه قضائيه است و نمي‌دانم در اين فاصله کوتاه پاسخي خواهد رسيد يا نه؟ اين پرونده مراحل دشوار و طولاني را طي کرده و با نظر مثبت مراجع ذيربط سرانجام براي امضاي نهايي به رياست قوه تحويل شده. اگر نظر رياست قوه قضائيه بر اعاده دادرسي و بازبيني پرونده باشد، که از نظر قانوني در حيطه اختيارات ايشان است، زندان منتفي خواهد شد. اگر نه، دوره هفده ماهه زندان من از هفته آينده آغاز خواهد شد و احتمالاً مدتي در دسترس نخواهم بود.

تاکنون با رأي کميسيون‌هاي پزشکي قانوني شيراز و سپس تهران آزاد بودهام ولي اينک اعلام مي‌کنم بيش از اين حاضر به پذيرش مرخصي پزشکي قانوني نيستم و مرخصي پيشين را نيز به پيشنهاد و اصرار مقامات قضايي پذيرا شدم. اينک خواستار آنم که تکليف پرونده يکسره شود: اگر در دعاوي خود محق بوده‌ام در انتظار پاداش و تشويق، به دليل خدمت بزرگي که با انتشار کتاب «زمين و انباشت ثروت» به مردم و مملکتم انجام داده‌ام نيستم، ولي بايد از من رفع اتهام شود؛ و اگر مجرمم بايد مجازات شوم.

تصوّر مي‌کنم انتشار اين يادداشت کوتاه‌ترين و سريع‌ترين وسيله براي انتقال پيامم به رياست قوه قضائيه و ساير مقامات ذيربط باشد.

شمه‌اي از آن‌چه گذشت:

پس از انتشار کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز» از سوي سردار عبدالعلي نجفي (فرمانده پيشين سپاه مقاومت ناحيه فارس و فرمانده وقت سپاه حفاظت انصارالمهدي و سرتيم کنوني حفاظت رئيس‌جمهور) و سرهنگ ابراهيم عزيزي (فرمانده سابق بسيج ناحيه مقاومت فارس و فرماندار وقت شيراز و معاون سياسي کنوني استانداري سيستان و بلوچستان) و محمود قوام (نوه و وارث ابراهيم خان قوام‌الملک شيرازي) و چند تن از وابستگان آن‌ها شکايتي عليه من مطرح شد. اين شکايت از سوي دادسرا به صدور قرار مجرميت، به اتهام «تهمت و افترا و توهين و نشر اکاذيب»، و در دادگاه بدوي به صدور رأي محکوميت (پنج ماه حبس و ششصد هزار تومان جريمه نقدي) انجاميد. دادگاه تجديد نظر، بدون در نظر گرفتن ملاحظاتي چون پيشينه و خدمات علمي و شخصيت و شئون اجتماعي و سياسي که معمولاً به تبديل زندان به جزاي نقدي يا محکوميت تعليقي مي‌انجامد، برخلاف عرف وارونه عمل کرد و ششصد هزار تومان محکوميت نقدي را به معادل آن يعني يک سال زندان تبديل نمود! به اين ترتيب، سرانجام به خاطر نگارش کتاب «زمين و انباشت ثروت»، و ارائه برخي مستندات درباره زمين‌خواري‌هاي گسترده در فارس و برخي مفاسد اداري مرتبط با اين پديده شوم، به يک سال و پنج ماه زندان محکوم شدم. پيش‌تر ماجرا را به تفصيل نوشته و متن دفاعيات خود در دادگاه بدوي را منتشر کرده‌ام.

چهارشنبه، 10 آذر 1389، ساعت 6:31 بعد از ظهر، يعني در تاريکي شب، ده‌ها تن از مأموران مسلح نيروي انتظامي، با هدايت و در معيت محمدطاهر (شجاع) حائري، پسر امام جمعه پيشين شيراز، بدون رعايت موازين قانوني به خانه‌ام هجوم آورده و، پس از بازرسي غيرمجاز خانه، مرا بازداشت کردند. اين در حالي است که تشريفات قانوني براي اجراي حکم (اطلاع به محکوم، در صورت عدم معرفي اطلاع به وثيقه‌‌گذار، سپس صدور حکم جلب، و در مرحله نهايي صدور حکم جلب سيار با حق يک بار ورود به منزل آن هم در روز روشن) انجام نشده و من حتي از صدور رأي دادگاه تجديد نظر و قطعي شدن حکم مطلع نبودم. به‌علاوه، شجاع حائري، که قانوناً هيچ سمتي در پرونده نداشت، دوربين به دست در جلوي منزل و در کلانتري در حال فيلم‌برداري از من بود. بهرروي، فرداي آن روز با رأي کميسيون پزشکي قانوني استان فارس، به دليل بيماري حاد قلبي، به خانه منتقل شدم. شجاع حائري همان کسي است که اخيراً به دليل زمين‌خواري و کلاه‌برداري چند ميليارد توماني فقط در يک پرونده به شش سال زندان و استرداد حقوق شکات محکوم شد و انتشار خبر اين حکم جنجالي گسترده برانگيخت. (بنگريد به گفتگوي برادر ايشان با خبرگزاری مهر در اين آدرس + و نيز گزارش وبگاه صبح اميد +)

اندکي بعد، سردار عبدالعلي نجفي، که پس از انتشار کتابم از سوي مقامات عالي سپاه از فرماندهي سپاه انصار برکنار شد ولي محمود احمدي‌نژاد مصرّانه او را به عنوان سر تيم حفاظت خود گمارد و اينک از ياران نزديک اسفنديار رحيم مشايي به‌شمار مي‌رود، به نظريه کميسيون پزشکي قانوني فارس معترض شد و آن را ناشي از اعمال نفوذ من عنوان کرد. اين در حالي است که سردار نجفي نه تنها از بيماري من مطلع بلکه خود از عوامل تشديد جدّي آن بود. در ماجراي غارت اراضي موروثي و ملکي خانواده‌ام و ساير خرده‌مالکين در دارنگان شيراز توسط شرکت فارس مبين (وابسته به بنياد تعاون بسيج فارس)، به دليل رفتارهاي سردار نجفي و کارگزارانش، در هواپيما (پرواز تهران به شيراز) ايست کامل قلبي- تنفسي کردم و نجفي نيز، مانند انصاري لاري (استاندار وقت) و حائري شيرازي (امام جمعه وقت)، به عيادتم آمد. بهرروي، با اعمال نفوذ نجفي و ساير افراد متنفذي که در پي نابودي من هستند، پرونده به کميسيون پزشکي قانوني تهران ارجاع شد ولي اعضاي کميسيون تهران، برخلاف منويات آقايان، نظر کميسيون شيراز را تأييد و مرا به مدت سه ماه از اجراي حکم معاف کردند. اين موعد در اواخر ارديبهشت 1390 به پايان رسيد.

در اين مدت، کوشيدم تکليف پرونده را يکسره کنم: اگر روال دادرسي و دادگاه عادلانه و طبق موازين بوده و مجرميت من مسلم است، يعني مطالبي که درباره زمين خواري و مفاسد مالي شاکيان نوشته‌ام نادرست و مصداق عناوين مجرمانه «تهمت و افترا و نشر اکاذيب» مي‌باشد، طبعاً بايد مجازات مربوطه را پذيرا شوم. ولي اگر در روال دادرسي و دادگاه موازين قانوني نقض شده، که شده، مثلاً شهود احضار نشده و استعلام‌هاي لازم انجام نگرفته و اتهام من به‌طور مستدل به اثبات نرسيده، و يا مطالبي که در کتاب فوق مطرح کرده‌ام اينک با گذشت زمان بسيار بيش از آن‌چه در کتابم نگاشتم به اثبات رسيده، نوشتار من مصداق «تهمت و افترا و نشر اکاذيب» نيست و طبعاً بايد به درخواستم توجه شود. به اين دليل، از طريق وکيلم، آقاي محسن آقازاده، مراحل قانوني اجراي ماده 18 را دنبال کرده‌ام. پس از طي کليه مراحل قانوني و اعلام نظر کليه کميسيون‌هاي ذيربط، هم‌اکنون پرونده در دست رياست قوه قضائيه، آيت‌الله آملي لاريجاني، و در انتظار نظر نهايي و امضاي ايشان است.

بهرروي، اگر به زندان رفتم تصوّر نمي‌کنم مفارقتي ميان اينجانب و خوانندگانم پديد آيد. بهر طريق خواهم کوشيد نظرات خود را در مسائل گوناگون، به سان امروز، منتشر کنم و طبعاً در زمينه تبيين و ايضاح پديده ناميمون تکوين اليگارشي جديد در ايران پس از انقلاب بيش‌تر و صريح‌تر از گذشته خواهم کوشيد.

مطالب مرتبط :

متن کامل کتاب «زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز»

خاطرات سال‌هاي دور: پدر و خاندانم

اولين نامه سرگشاده عشاير سُرخي فارس: مانع تخريب مراتع و محيط زيست توسط مافياي زمين خوار شويم!

فرجام يک نوستالژي؛ داستان يک «تکليف»

سخنراني در دانشگاه شيراز (22 آذر 1386): حکومت و فساد مالي در تاريخ معاصر ايران

دومين نامه سرگشاده عشاير سُرخي فارس: لطفاً مافياي زمين‌خوار فارس را مهار کنيد!

در حاشيه انتشار رساله «زمين و انباشت ثروت»: پاسخ به برخي شبهات

همايش عشاير سُرخي در اعتراض به تخريب مراتع

ما و سيره حکومت‌گري در اسلام

اولين گفتگوي مطبوعاتي عبدالله شهبازي پس از بازداشت: حرکت خود را با عزم راسخ ادامه مي‌دهم

سخني با رئيس جمهور: حمله مسلحانه به اتومبيل و ترور نافرجام من

«مافياي شيراز» و چالش‌هاي قضايي من

اسنادي جديد از فساد مالي عبدالعلي نجفي

نومانکلاتورا در ايران امروز

اوّلين جلسه دادگاه عبدالله شهبازي در 27 اسفند 1387 تشکيل خواهد شد
سوّمين نامه سرگشاده عشاير سُرخي به دادستان کل کشور: توطئه براي تشنج در آستانه انتخابات رياست جمهوري

حسب حال: بلواي زمين خواري در فارس و بعد از آن

متن کامل دفاعيات مهم شهبازي در دادگاه: داوود احمدي نژاد بخش عمده مدارک را در اختيارم گذارد

دادگاه تجديد نظر شعبه 16 فارس عبدالله شهبازي را به دليل نگارش کتاب «زمين و انباشت ثروت» به يک سال و نيم زندان محکوم کرد!

رأي دادگاه تجديد نظر درباره عبدالله شهبازي در يکي از مطبوعات محلي شيراز منتشر شد!

حکم جلب و بازرسي غيرقانوني خانه شهبازي

دستگيرم کردند!

انتقال شهبازي به خانه به دليل تشديد بيماري قلبي

 

نظرات: يکشنبه، 8 خرداد، ساعت 12 شب

بهزاد خسرواني: همواره حق پيروز بوده، هست و خواهد بود.

علي نيکبخت: اميدوارم اين طور نشه.

مهدي رج ب: به خير بگذره.

سامي کشکولي: خدا نکنه.

نيلوفر اسکيلاس: استاد، انشالله که خيره.

بابک کرباسي: مطمئن باش چشم‌هايي كه بايد شما رو ببينه، داره مي‌بينه. سر بي‌گناه تا پاي چوبه دار ميره اما بالا نميره. به اميد روشن شدن حق و حقيقت برايتان از ته قلبم دعا مي‌كنم.

علي لشکري: مردان حق همواره گويند رب السجن احب الي...

نيلوفر اسکيلاس: با نظر شما موافقم. بهتره بي منت به زندان بريد تا ننگ اون آزادي پزشکي رو بر دوش خود احساس کنيد. آيندگان قضاوت خواهند کرد.

محمود احمدي: انشاءالله حکم نقض مي‌شود.

نيلوفر اسکيلاس: اين آزادي پزشکي زندانم مثل اين قانون ديش ماهواره ميمونه فقط براي تحت فشار گذاشتنه.

صالح محقق: انشاءالله كه نريد.

هب هبفا: کاش فرزند راستين ديگري از اين مرز و بوم قرباني جهل کارگزاران يا شيطنت اهريمنان نشود. ما دعا مي‌کنيم.

ياسمن اي اچ: ايشالا نريد ولي اگر هم رفتيد خواجه فرموده: مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش.

شهاب نيکويي: شرف المکان بالمکين. به زندان معنا مي بخشيد. از ته دل آرزومندم اين حکم اجرا نشود.

ميلاد مسعودي: اميدوارم رئيس قوه قضاييه حداقل انصافي به خرج دهد تا حکم باطل بشه. به اميد پيروزي حق.

مجيد ترک آبادي: واقعاً نمي‌دونم چي بگم. فقط آرزو مي‌کنم اين نشود. و اين که به اين تصوير اعتقاد دارم در خصوص شما. [+]

ميثم مهديار: اگر حق‌تان است انشاءالله برويد و در زندان به خودسازي مشغول شويد و اگر حق‌تان نيست انشاءالله رفع اتهام شويد :)

آرش اشکاني: ما به صحبت با شما خو گرفته بوديم ولي بهشت را به بهايي که شما حاضريد بپردازيد مي‌دهند نه به بهانه‌هاي ما. مرد به زندان شرف آرد به دست، يوسف از اين روي به زندان نشست.

حميدرضا امرايي: نه انشاءالله.

مجيد نوروزي: که زندان مرا بارو مباد... به اميد صف‌هاي ميليوني براي ورود داوطلبانه به اين زندان‌ها!

فهيمه غ: استاد هميشه در پناه حق باشيد. حقيقت هميشه پيروز است.

عباد عابد: در پناه حق باشيد. اميدوارم که به خير بگذرد.

سمانه حاجعلي: نه! اين غيرمنصفانه است. :((((((

شمس ايراني آزاد: اميدوارم كه خير باشه. تصور مي‌كنم فضا مثبت باشه و ماجرا حل بشه.

مهدي شاپوريان: هر دم از اين باغ...

سمانه حاجعلي: افشاگري‌هاي شما در مورد اين جريان كار دست‌تون داد.

سيد ساجد فاطمي: زندان گاهي اوقات بهترين مکان براي ادامه فعاليت انسان است چون آزادتر است.

پويا فهيم زاده: من اميدوارم نه شما و نه هيچ انساني رو در زندان نبينم. اميدوارم هرگز به زندان نريد.

مصطفي پورمحمدي: هر کجا هست خدايا به سلامت دارش.

محمدحسن علي‌اکبر: به اميد خدا. فقط از اين دل‌مان مي‌سوزد که غير توکل به درگاه پروردگار کاري از دستمان بر نمي‌آيد.

افشين پارسا: اميد که مشکل شما حل شود و سلامت باشيد و بمانيد.

آرش کورش: استاد، يکي از دوستان که زندان بود مي‌گفت از وکيل بند زندان شنيدم که به شهرام جزايري يه اتاق دادند از هتل بهتر. مي‌دونم باورتون نمي‌شه ولي مي‌گفت تو اتاقش سيستم سينماي خانگي داشت، اينترنت داشت، يخچال و خيلي از وسايلي که وکيل بند مي‌گفت ولي خاطرم نيست. خودش ديده بود که شهرام جزايري با لباس ورزشي تو سالن‌هاي زندان مي‌گشت و با مسئولين زندان مي‌گفت و مي‌خنديد. مي‌گفت يه بار از نزديک ديدم که از يکي از مسئولين زندان مي‌پرسيد که تا حالا چند نفر تو تظاهرات 25 بهمن دستگير شدن، اون مسئول هم جواب داد حدود 3000 نفر.

خلاصه اميدوارم که اين اتفاق نيفته چون شما تنها کسي هستيد که ميشه به نوشته‌هاي با ارزشش اعتماد کرد و خوشبختانه شما از جنس نويسنده‌هاي مجيزگوي درباري نبوديد که براي اين و آن قلم بزنيد. انشاءالله که شما تبرئه مي‌شيد و اگر هم نشديد اميدوارم حداقل اينترنتي که به شهرام جزايري دادند به شما هم بدهند. انشاءالله که اينطور نخواهد شد.

شهاب‌الدين کارانديش: بي‌عدالتي است اين حکم.

حامد تاج: استاد حل ميشه به حول و قوه الهي.

آرش کورش: استاد، متأسفانه برخي مقالات شما رو به سختي در گوگل پيدا مي‌کنم گاهي اوقات هم اصلاً پيدا نمي‌کنم. نمي دونم چرا. اگر براتون مقدور بود يک امکان سرچ در سايت‌تون بگذاريد. با تشکر.

احسان سلطاني: استاد عزيز، در پستي هم نوشتم که واقعاً در اين شرايط با اين که بازي کاملاً باز است و برگ خواني نسبتاً راحت شده، اما من به شخصه در جاهايي که گير مي‌کنم و واقعاً نمي‌توانم معادلات را حل کنم به نوشته‌هاي شما مراجعه مي‌کنم و بدون هيچ گونه تعارفي تنها در نوشته‌هاي شما توانستم کليد حل معادلات را بيابم. واقعاً از شنيدن اين خبر در اين بزنگاه تاريخي، که بيش از هر زمان ديگر به حضورتان نياز داريم، متأثر شدم. از صميم قلب برايتان دعا مي‌کنيم که دست قادر حضرت دوست راهي بگشايد.

حميدرضا علاقه بند: جرمش اين بود که اسرار هويدا مي‌کرد!

شيوا نظري: حق هميشه پيروز است. صداي حق به گوش خداوند و سايرين خواهد رسيد و اعتقاد داريم كه هر پيش آيد حتماً در آن مقطع زماني به صلاح ما بوده و در آينده حكمت آن را خواهيم ديد. ما اميدواريم كه نشود اما بدانيد كه اگر هم شد روزشماري مي‌كنيم تا از بند رها شويد.

زهرا هب: انشاءالله که اينطور نباشه!

فرهاد خسروي: مفسدان آزاد مي‌گردند و افشاگران زندان مي‌شوند.

شهبازي: اين نظرات را از وبگاه «بالاترين»، ذيل خبر زنداني شدنم، نقل مي‌کنم:

زاگرس آرين: گول "روشنفکران" خود فروخته‌اي مانند عبدالله شهبازي، توده‌اي جهان وطن و مزدور خامنه‌اي، را نخوريد. آخوندها اين افراد را به مزدوري گرفته‌اند تا با ياري آن‌ها و به کمک اسناد سر هم بندي کرده، چهره کساني مانند مشايي را، که از فرهنگ ايراني دفاع مي‌کنند، مخدوش کرده و آن‌ها را از صحنه مبارزه بيرون برانند.

«زاگرس آرين» مي‌افزايد: «اين مزدور در نوشته هايش قصد پاک کردن چهره پليد آخوندها و ضربه‌اي که آن‌ها به ايران زدند را دارد. اکنون نيز دستور خراب کردن چهره افرادي مانند مشايي، که از فرهنگ ايراني در برابر فرهنگ آخوندي دفاع مي‌کنند، را دريافت کرده است؛ غافل از اين که ملت ديگر به آساني گول اين سياه‌نوشته‌ها را نخواهد خورد. ملت از آخوند بيزار است، مزدور آخوند که جاي خود دارد!»

و: «نوشته‌هاي اين فرد در "تکوين اليگارشي جديد در ايران امروز" نيز تنها بيان درگيري ميان يک "خان" قديمي و رقيب آخوندش براي دزدي هر چه بيش‌تر از زمين‌هاي استان فارس است و به هيچ روي خيانت‌هاي او را نسبت به ايران و ايراني پاک نخواهد کرد.» [+]

فرد ديگري نوشته: «شهبازي يک ميرزا بنويس حکومت آخوندي و حق‌العمل‌کار تاريخ جعلي‌نويس است که با زور دستگاه‌هاي تبليغاتي رژيم عنوان مورخ را به او سنجاق کرده‌اند.»

و: «اين شهبازي رسماً بيمار است. ذهن پارانوئيد و توهمي عجيب غريب دارد. حالش واقعاً خوب نيست و نياز به درمان جدي دارد.» [+]

ظاهراً بخشي از سناريوي اوّل رجب/ 13- 14 خرداد رفتن بنده به زندان بود تا نتوانم حوادث را رصد و تحليل کنم :)

فيروز بشيري: مبارک است انشاءالله.حقيقتي را بيان کردي و بايد تاوان آن را هم بپردازي.  

مهدي بوشهريان: اميدوارم آقاي لاريجاني دستور به آزادي شما رو اعلام کنند.

داوود حشمتي: اگر نظرشان اين باشد كه در روزهاي پرالتهاب شما بيرون نباشيد احتمالاً بايد يك راه ديگري را دنبال مي‌كردند مثل يك شكايت جديد، پرونده مكشوفه تازه و...، چون به نظر نمي‌رسه در دستگاه قضا آنقدرها هم دستشان باز باشد.

شهبازي: جناب حشمتي، به علامت مزاح بنده :) توجه فرماييد. جدّي نگيريد.

داوود حشمتي: در ضمن، استاد انشاءالله كه خودتان هستيد و مي‌بينيد اما قصد دارم با توجه به اهميتي که شما به موضوع ارگنه كن داديد و توجه من را جلب كرده، از اين به بعد با ترجمه مطالب مرتبط با آن قدمي را در راه شناخت پديده «سوپر ناتو» بردارم.

امين کاظمي: استاد مي‌شه لطف کنيد قبل از رفتن به زندان يک تحقيق جامع و کامل در مورد تئوريزه کردن حماقت در ايران انجام بدين چون امروز آقاي بهمني گفته مي‌خوان نرخ سود بانکي رو به حالت قبل برگردونن تا جريان نقدينگي دوباره از بازار ارز و طلا به بانک‌ها برگرده. حرفي که همه عقلا قبل از عيد به آقايون گفتن ولي کو گوش شنوا.

داوود حشمتي: البته حق با شماست. هيچ چيز بعيد نيست. ضمناً خواهش مي‌كنم اگر ممكنه در مورد سكوت آقاي حسينيان نظرتون رو بگيد.

سيد عمران نبي‌زاده: خانه خود را براي کشف حقيقت بالاي آتشفشان نهادي و همين‌اند مردان بزرگ و حقيقت جو.

سرافراز کاوياني: احتمالاً چون نه اين بري هستيد نه آن بري.

علي دوست آزادي: امان از بي عدالتي. جالبه خود حکومت اعتراف به زمين‌خواري در شيراز کرده. حالا افشاکننده بايد زندان بره و دزد آزاد باشه.

آلن مدس: از قلمت مي‌ترسند، از فکرت...

مال فير: بايد هنوز به نيروهاي مؤمن و درستکار در حکومت اميدوار بود. و هستند خيلي از اين‌ها. هميشه تحليل‌هاي‌تان بر اساس واقعيات بوده و اين موضوع هنوز تحقق نيافته پس بايد صبور بود و ديد. رندي مي‌گفت تا من هستم مرگ نيست و وقتي که مرگ آمد من نيستم. البته دور از جان شما. تنها يک مثل بود. به اميد شنيدن احقاق حق شما.

اسماعيل نصيريان: ننگ با رنگ پاک نمي‌شود.

شهره بزرگي: آقاي شهبازي نمي‌دونستم که در ايران هستيد، واي واي، با شما هستم... [...]

مسيح توکلي: براتون دعا مي‌کنم، براتون دعا مي‌کنم، براتون دعا مي‌کنم.

علي م. حسام: به اميد حاکميت دادرسي عادلانه در کشورمان، و برابري همه! در برابر قانون.

فتنه ناب: روزگار غريبي ست/ نور را در پستوي خانه نهان بايد كرد/ عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد [...]

فري ايراني: چشم به راه تان هستيم. البته تا ۱۴ خرداد بياييد.

اميد وهبي املشي: فالله خير حافظاً و هو ارحم الراحمين. عشق چون پرده زليخا دريد يوسف آرزوي زندان کرد.

مصطفي بيو: استاد کجا؟ تازه داره 14 خرداد مياد :) اميدوارم که ازتون رفع اتهام بشه. دوست نداريم شما رو اون تو ببينيم. اميدوارم به زودي خبرهاي خوبي از شما بشنويم.

بهروز کلورزي: يعني واقعاً ميريد زندان؟ تازه داشتيم با نظرات‌تون حال مي‌کرديم. استاد شما که کتابتو نوشتي و هرچقدر بايد تأثير مي‌گذاشته گذاشته. يه چيزي بنويس و يا يه بيانيه بده که بعله قصد خير بوده. چه مي‌دونم. مي‌خوام و مي‌خوايم نري زندان.

مصطفي بيو: راستي استاد زندان نه، دانشگاه. يهو يادم اومد.

بهروز کلورزي: آقا مصطفي، زندان واسه کسي دانشگاهه که درس بخصوصي را نگرفته [...] زندان ديگه حرفي واسه گفتن حداقل واسه استاد نداره.

پوريا گمنام: [لينک داده‌اند به اين آدرس در يوتيوب +]

استاد، پا گذاشتيد در حريم ممنوعه! انشاءالله که عدالت و قضات عادل هم در کشور پيدا بشه. آرزو بر جوانان عيب نيست :)

کيقباد ديلمان: من که سر سوزني اميد به دادرسي [...] ايران ندارم اما از صميم قلب اميدوارم شما را در زندان نبينم و همچنان بتوانيم از وجودتان، علي‌رغم همه محدوديت‌ها، بهره ببريم.

مصطفي بيو: آقا بهروز، اين که آدم هر روز چيز جديدي ياد مي‌گيره بر کسي پوشيده نيست. بالاخره اون دانشگاه هم به استاد نياز داره ديگه. حالا استاد با حضورشون گرمابخش صحبت‌هاي دانشجويان اونجا ميشن. هر چند آرزو داشتم و دارم که همه آزاد شن از اون دانشگاه. اما با اين احوال منظور اون بود.

نيلوفر اسکيلاس: بي‌ترديد فلسفه روشنگري فلسفه مدرنيته است. هدف فلسفه روشنگري آراسته ساختن جهان با زيور خرد و آگاهي و از ميان بردن جهل و خرافات است. بر خرد و علم و آگاهي مباهات مي‌کند و هر چيزي را که با عقل همخواني نداشته باشد متعلق به قلمرو پندار و تخيل مي‌داند. روشنگري به گاليله و نيوتن مي‌بالد يعني علم را برتر از اسطوره و عقل را برتر از تخيل مي‌داند. [+]

استاد، هفت ساعت مي‌شه که کامنت نذاشتين. هنوز آزادين؟ :D

از اين که از نيلوفر س. در وبلاگ تون در اومدم بسيار شاد گرديدم.

استاد اگر به قول اون دوست‌مان رفتين دانشگاه فکر کنم شاگردهاي بهتري مي‌تونين تربيت کنين چون همه پايه کارن!

امير احمدي: شما تنها نيستيد، ما با شمائيم.

محمود فرزانه: گفته‌اند: پايان شب سيه سپيد است.

محسن حاجي کريمي: بايد گريست بر اين شرايط. اگر اشکي باقي مانده باشد.

سيد هادي منصورزاده: جناب شهبازي، کار خطيري که شما به انجام رسانديد طبعاً از عهده فرد ديگري ساخته نبود. بيرون کشيدن ريشه درخت بائو بائو از خاک. اين باقيات الصالحات شماست انشاءالله. چنين حلاوتي با هلاهل زندان نيز مکدر نمي‌شود. اميدواريم رأي قاضي القضات هم به نفع شما باشد.

هادي ع...: اميدوارم به زندان نرويد و بيرون بمانيد هرچند زندان برويد زبانم لال فرصت‌هاي بيش‌تري براي تحقيق و بررسي و مطالعه داريد خصوصاً که تجربه زندان‌هاي ساواک را هم داريد.


Tuesday, May 31, 2011 : تاريخ آخرين ويرايش

 کليه حقوق مندرجات اين صفحه براي عبدالله شهبازي محفوظ است.

آدرس ايميل: abdollah.shahbazi@gmail.com

استفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.