[نظرات آقاي «روح رام» در ميانه بحثها مطرح شد که
بهمراه بازتاب نظرات ايشان ذيلاً درج ميشود. اين سوّمين و آخرين حضور ايشان
در بحث است. اين بار به دليل فضاي موهني که ايجاد کرد، بطور کامل از صفحه
حذف شد.]
روح رام: سلام. انشاءالله حال همگي دوستان خوب باشد.
اسلام ر...: انشاءالله خدا به شما شفاي عاجل عنايت فرمايد.
روح رام: انشاءالله.
شهبازي: سلام آقا روحالله.
روح رام: سلام به آقاي شهبازي عزيز، علاقه بنده به شما بيشتر شده.
شهبازي: دل به دل راه داره آقا روحالله.
اسلام ر...: خدا کنه اين دل و قلوه دادن به دل و قلوه درآوردن نکشه!
روح رام: البته اين باعث نميشه در بحث کم بذارم.
اسلام ر...: هني گيرَش نکردِه!
روح رام: از ديروز خيليها به من ايميل زدند و درباره علاقه بنده نسبت به
امام خامنهاي پرسيدند.
اسلام ر...: اميدوارم از اين دوئل بهره کافي ببريم. موضوع بحث؟
شهبازي: جاي آقاي نت کارشناس و سيد ساجد خالي يه.
اسلام ر...: ضمن اين که دلايل علاقه ايشون رو ميشنويم، سئوال و مطلب در
علاقه نيست. آن چه موضوع را خطرناک و نامعقول ميکند افراط در اين علاقه و
تعطيلي فکر و تحليل و تعقل بعضي از اين علاقمندان و ارادتمندان است.
روح رام: در جوابشون بايد بگم که ما کي باشيم که عاشق ايشون باشيم، ايشون
امين امام زمانند، من روسياه چي کارهام. حجتالاسلام رمضاني به بيان
خاطرهاي در باب انتخاب حضرت آيتالله العظمي خامنهاي به عنوان رهبر
انقلاب اسلامي و نظر علامه حسنزاده آملي در اين باره پرداخت و گفت [...]
اسلام ر...: چقدر اين جواب متين و منطقي بود. دقيقاً صحبت بنده را تأييد
فرمودند.
روح رام: اينم جواب منطقي: تو که از دلرباها دل ربودي.
اسلام ر...: جواب شما مصداق اون طنزه که ميگه قويترين جواب يک لر اينه که
بگه "دلم خواست." فرا منطقيه. بابا عاقل باشين، نه دين خودتون رو بسوزونيد
نه دين و دنياي مردم رو به آتيش بکشيد.
روح رام: فکر ميکنم بيان خاطره رو بايد با قسمت بعدي با هم بخونيد. منظورم
از بيان خاطره و ربايش دل از دلرباها با هم است.
اسلام ر...: فکر ميکردم ميشه يک کم رو فکرتون حساب کرد، اما خوب شد زود
نشون دادي که اشتباه فکر ميکردم. از اين که چنين فکري به فکرم رسيد در
فکرم!
آرش اشکاني: دوستان هر کس ميتواند به هرکه دلش ميخواهد علاقه مند باشد،
مباحث جدليالطرفين انجام ندهيد.
روح رام: اي کاش آقاي شهبازي خودشون صحبت کنند نه آرش اشکاني.
آرش اشکاني: آقاي روح از من نفرت ويژهاي دارند. خداراشکر.
روح رام: آقاي شهبازي، اگه ممکنه از دلايل عدم موفقيت جنبش سبز هم بگيد چند
تاشو من ميگم [...]
آرش اشکاني: واقعاً نظرات آقاي روح براي شادي مجلس مناسب است.
روح رام: مزاح با آقاي شهبازي: آقاي اشکاني به روح اعتقاد داري؟
آرش اشکاني: به جن خصوصاً از نوعي که رفقاي شما باهاش سر وکار دارند اعتقاد
دارم.
روح رام: البته زدن ليبل بيفکري به افراد در بحث روش کساني است که
ميخواهند طرف مقابل رو از بحث خارج کنند.
گرين داو: اي بابا، تو هم گير آوردي ملتو ها. بيخيال داداش، برو پي جنگ
نرم در جاهاي ديگه: فرندفيد، بالاترين، دنباله. گير دادي به اين صفحه يا
جدل درست ميکني، يا وقت جناب شهبازي رو ميگيري؟
روح رام: البته کماکان بنده فکر ميکنم آرش اشکاني همان آقاي شهبازي هستند.
آرش اشکاني: استاد، اگر صلاح بدانند بحث علت عقب ماندگي ايران را پيگيري
کنيم.
روح رام: علاقه بنده به آقاي شهبازي باعث شده که اينجا باشم.
آرش اشکاني: بسياري از بحث ديشب مان خشنود بودند فکر ميکنم چون علمي بود
نه جدلي.
اسلام ر...: ما بريم و اگه شد برگرديم. نشد هم در پناه حق!
ال سيد: جناب روح [...] خواهشاً حال ما رو بهم نزن با اين شکل ادعاهاي
بياساس.
روح رام: ما هم ميريم دوستان به هم اظهار علاقه کنند و شعار آزادي دهند.
آقاي آل سيد، آقاي خامنهاي در ميان مراجع شيعه بيشترين مقلد رو در سراسر
جهان دارند؛ هند، پاکستان، بحرين، عراق و...
شهبازي: من از دوستان تقاضا ميکنم جدال نکنند. اي کاش آقا روحالله قبل از
ورود به بحث کامنتها را نگاهي ميانداختند و اين کامنت سيد ساجد را خطاب
به خودشان ميديدند:
«برادر روحالله، سفارشي ميکنم از سر درد. لطف کن اوّل فضائي که در آن بحث
ميکني را بشناس بعد هم مخاطبانت را بشناس تا موجبات ناراحتي کسي را فراهم
نکني. دفاع بد برادرم ويرانگر است. نه در اينجا همه ضدنظام هستند و نه همه
مدافع نظام.»
جناب آقا روحالله، اين روش جنابعالي من را بدبين ميکنه.
خداي نکرده ممکنه تصور کنم تعمداً براي ايجاد وهن و اهانت به رهبري وارد بحث
ميشويد. متأسفم.
روح رام: از اين به بعد ديگر در اين باره نمينويسم و نظر آقاي شهبازي را
عمل ميکنم.
آرش اشکاني: استاد، شما بحث را شروع کنيد جدلها تمام ميشود.
شهبازي: بد دفاع کردن خودش ضد تبليغ است. تبليغ افراطي ضد تبليغ است. من
هميشه گفتهام يکي از ظلمهايي که جمهوري اسلامي به آيتالله شهيد مطهري
کرد، چاپ گسترده و فلهاي آثار ايشان بود و تحميل آن به دانشآموز، به
زنداني، به کارمند... کاري کردند که مطهري از چشم بيفتد و ارزش آثارش مخدوش
شود.
محمود ق...: با سلام خدمت تمامي دوستان و نيز آقا روحالله. آقا روح الله
اين دليلي که شما آورديد در چنين فضايي شايد بدترين شکل دليلي باشد که
بتوان به آن تکيه کرد. اين دليل جايش جاي ديگر است. جايي که دوستان همه
همفکر شما باشيم و آن هم صرفاً جهت قوت قلب و توجيه آنچه عقل حکم ميکند.
(و البته شايد اشتباه هم بکند.)
روح رام: آقاي شهبازي، علاقه نوستالژيک شما به حزب توده نبايد شما رو وادار
کنه درباره کتابهاي شهيد مطهري، که امام خميني فرمودند بدون استثنا بيعيب
و نقص هستند، اينطور بفرماييد.
شهبازي: جناب روحالله، من تمامي آثار آيتالله مطهري را خواندهام و برخي
را، مثل «شرح منظومه»، چند بار. بسيار هم به ايشان علاقمندم. منظورم تبليغ
بد است. جنابعالي ظاهراً براي خود رسالت تبليغ انقلاب را قائليد در حالي که
عملاً تخريب ميکنيد.
سيد ساجد فاطمي: استاد، نظرتان درباره کتابهاي شهيد مطهري هم به غايت صحيح
است.
بهروز ک...: جناب روحالله، مخاطب بيشتر کامنتها شما هستيد. گاهي اوقات
اين خوب نيست. باورکن کسي با شما و عقايدتان دشمني ندارد. بعضيها در همين
صفحه ارادتشان به رهبري بيشتر از شماست. جوان هستيد اما لطفا صبور باشيد.
به کساني که مثل شما فکر نميکنند حتيالمقدور احترام بگذاريد.
روح رام: هر وقت خواستيد دروغ بخونيد قسمت "نجوا "سايت جرس رو بخونيد [...]
نوشابه اميري در خواست دوستي کرد رد کردم.
بهروز ک...: آقا روحالله، شما پس خيلي معروف بودي و ما بي خبر. خب، چه
ايراد داشت باهاش دوست ميشدي و گفتگو ميکردي؟ مشروحش را هم واسه ما اينجا
تعريف ميکردي .
روح رام: مخلص آقا بهروز هم هستيم.
آرش اشکاني: با وجود روح و پري نيازي به طنزهاي 90 شبي نداريم.
روح رام: آقاي اشکاني شما خودتو دست کم نگير.
راستي آقاي شهبازي مطالب بنده رو هم تو وبلگتون مياري يا سانسور مي کني؟
شهبازي: بعضي قسمتهاشو ميذارم.
دوستان، بنده کمي استراحت ميکنم، بعد در خدمتم.
روح رام: به نقل از ايرنا، پس از يک روز اسرار [اصرار] که اين آقا مدحي فريب خورده
بود يک مقام امنيتي با اشاره به... [نقل قول مفصل از ايرنا]
سيد ساجد فاطمي: برادر روحالله، جان تمامي مقدساتي که قبول داري برادرم
رعايت کن. مطالبتان را باز خواندم و باز افسرده شدم. آخه اينجا که جاي شعر
خواندن و نقل خاطرات بزرگان نيست. يک لطفي هم بکن و اينقدر سعي نکن در خلال
سخنانت مثلاً تيکهاي به استاد بيندازي (در شان نامي و تصويري که براي خودت
انتخاب کردي نيست.) لطف کن... فقط کمي لطف...
ساناز تهراني: بحث
يه چيز ديگه است، اين «روح» يه چيز ديگه ميگه. لوووووووووووول.
[پايان حضور «روح رام» در بحث]
رکود و افزايش نقدينگي، بحران مالي در ايران
سامان فرهو...: تصميمات اقتصادي روزهاي اخير به ويژه در بازار ارز بايد
بيشتر مورد توجه قرار گيرد. در همين راستا، حشمتالله فلاحت پيشه، عضو
کميسيون امنيت ملّي مجلس، در گفتگو با فرارو: «عدهاي در دولت ميخواهند به
صورت انتحاري عمل کنند.» [+]
و اين خبر از تابناک: «تلاش هاي بي وقفه گروه انحرافي در بانک مرکزي.» [+]
گرين داو: آرش جان، اگر در صفحه هستيد مقاله سعيد ليلاز را در مورد بازار
ارز و سکه بخوانيد. [+]
سامان فرهو...: آقاي ليلاز تورّم را ناشي از افزايش نقدينگي ميداند. يکي
از دوستان صاحب نظر در نقد ايشان نوشته: اقتصاددانان ايران ريشه مشکل را در
فاکتورهاي مختلف ديدهاند از جمله آقاي ليلاز بالا رفتن حجم نقدينگي را
مسبب اين وضع ميدانند. در حالي که بالا رفتن حجم نقدينگي خود معلول عوامل
ديگر است و علت نيست.
وقتي در کشور سرمايهگذاري درازمدت نشود، وقتي سود سريع و معاملات بزن و
دررو جايگزين سرمايهگذاريهاي معنادار اقتصادي در عرصه ساخت و ساز شود،
رشد اقتصادي کند ميشود. وقتي رشد نباشد شما مجبوريد هزينهها را با چاپ
پول جبران کنيد. با اين کار هم بنيان اقتصاد را از هم ميپاشيد و هم
همانگونه که اقتصاددانان اشاره ميکنند سرمايه کشور را به باد ميدهيد. اما
قلب مسئله اينجاست. چرا سرمايهگذاري اعم از خارجي و داخلي کم شده؟ چون
مديريت اجرايي کشور بحرانساز است. به اين ترتيب، در کشوري که مناسبات آن
بر محور سرمايهداري است با ايجاد جوّ عدم امنيت نسبت به آينده ميزان
سرمايهگذاريهاي ميانمدت و درازمدت کاهش مييابد و معاملات قماري بورس و
طلا و ارز جاي توليد را ميگيرد. جذب سرمايه به معاملات قماري
speculative
ايران را که هيچ، اقتصاد آمريکا را هم با آن عظمت به رکودي دچار کرده که هر
چه زور ميزند نميتواند از آن خارج شود. اما ذکر يک نکته ضروري است. مشکل
ما مسئله هستهاي نيست. موضوع هستهاي بايد با قاطعيت، "اما درايت"، مورد
دفاع قرار گيرد. مشکل سوءمديريت مسئله هستهاي است. اين خبر متعلق به امروز
است: "پاسخ ايران به تهديدات آمريکا: غنيسازي را سه برابر ميکنيم."
بعضيها اداره کشور را با اداره خانهشان و يا دعوايشان با شريک تجاريشان
اشتباه گرفته اند. اما چرا اشتباه گرفتهاند؟ چون دانش ندارند، چون مدارج
لازم براي مديريت علمي را طي نکردهاند. اگر در کشوري مثل آمريکا يک
هنرپيشه دست دوّم مثل ريگان رئيسجمهور ميشود يک لشکر متفکر و برنامهريز
پست سرش قرار ميگيرند و او هم با مشورت آنها عمل ميکند. در کشور ما در
قرن بيست و يکم در حالي که کشور بايد بزرگترين بحران در روابط بين الملل
را بعد از فروپاشي بلوک کمونيسم مديريت کند رئيس جمهورمان در جواب
How are you
ميگويد Yes
. در عوض هم وقتي شوراي پول و اعتبار ميگويد نرخ بهره را اگر کاهش دهيم
سند قتلمان را امضاء کردهايم، رئيسجمهور ما، که معلومات اقتصاديش در حد
يک دانشجوي سال اوّل هم نيست، با صدور دستور نرخ بهره را پائين ميآورد.
اگر در مديريت اجرايي کشور تجديدنظر نشود (که شرايط مهيا است) روزهاي سختي
را پيش رو داريم.
وضع کنوني نئوکانها
محمدجواد ب...: 1- چه قرائني براي اوجگيري مجدد اقتدار نئوکانها وجود
دارد؟ (در انتخابات کنگره تي پارتي موفقيتي نداشت.) 2- الان به نظر ميرسد
که اقتصاد جهاني بحران را پشت سر گذاشته تقريباً. (لااقل شرايط از دوره سه
ساله گذشته بهتر است.) چرا بايد دولت آمريکا زير بار فشار ايجاد جنگ جديد
برود؟
شهبازي: نئوکانها در اواخر دولت بوش در جامعه آمريکا به شدت به محاق رفته
و بياعتبار شدند. رکود اقتصادي نيز، که بسياري از مردم آمريکا آن را ناشي
از سياستهاي جنگافروزانه نئوکانها ميدانستند، به اين سقوط حيثيت و
اعتبار سياسي کمک کرد. معهذا، با افزايش وزن جمهوريخواهان در کنگره و تبديل
آن به اهرم فشار بر دولت اوباما، نئوکانها از محاق درآمدند. امروزه، هر
چند نئوکانها آن قدرت سابق را ندارند که امثال پل ولفوويتز و ديگران همه
کاره باشند، ولي در انزوا نيز نيستند و لابي قدرتمندي بشمار ميروند. آنها
به سادگي دوران بوش نميتوانند کارشناسان و افکار عمومي آمريکا را به جنگ
وادار کنند و لذا اين فرضيه تقويت ميشود که از اهرم فشار اسرائيل براي
وارد کردن آمريکا به جنگ خاورميانه استفاده خواهند کرد.
دولتها و
زرسالاران: ديالکتيک توسعه در چين
محمود ق...: بحث
چين به ميان آمد. آنچه از بحث کانونهاي پنهان قدرت جهاني بر ميآيد اين
است که همين چين امروز و چين فردايي که شما تصوير کرديد نيز به خواست و همت
همين کانونهاست که به اينجا رسيده و اين باز به معناي تسلط هميشگي اين
کانونها بر زر و زور اين کره خاکي است.
شهبازي: رابطه کانونهاي قدرت و سازوکار تحولات اجتماعي و سياسي بحث
مهمي است. در شناخت اين ارتباط اگر عميق و دقيق نباشيم، به دو افراط و
تفريط ميرسيم: يا به اين نتيجه ميرسيم که اين گونه مباحث بکلي
بيپايه است. يا به اين نتيجه ميرسيم که جهان بازيچه کانونهاي قدرت
است. هيچ يک از اين دو نيست. فرايندهاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي سير
خود را دارد و هزاران عامل بر آن مؤثر است. در اين فرايند، کانونهايي
حضور دارند با چند سده قدمت که منسجماند (در عين برخي تعارض منافعها)
و بسيار متنفذ و ثروتمند. شبکههاي عظيم تبليغاتي و پولي و عوامل
فراوان در دستگاههاي حکومتي جهان در اختيار دارند. اين کانونهاي قدرت
ميتوانند بر فرايندهاي سياسي تأثير گذارند و به دليل انسجام و
اقتدارشان بسيار هم مؤثرند. ولي قطعاً همه کاره نيستند. اگر چنين بود
نيازي فرضاً به تمهيدات تبليغاتي براي تحميل پديده مبارزه با تروريسم
بر جهان نداشتند. آنها بايد دولتها را قانع کنند يا با برنامه به سمت
و سوي اهداف خود بکشانند. آنها بايد افکار عمومي را تحريک و قانع کنند
به سمت اهداف خود. اگر آنها قدر قدرت بودند نياز به اين همه تلاش و
برنامهريزي و هزينه نداشتند. و در برخي مواقع، منافع اين کانونها با
منافع ملّي دولتها در تعارض قرار ميگيرد. يعني کارشناساني که بيانگر
منافع ملّي فرضاً آمريکا هستند، سياستي را پيشنهاد ميکنند که با منافع
اين کانونها در تعارض است. در اينجاست که توطئه براي تحميل سياستها
بر دولتها آغاز ميشود؛ مانند ترور جان کندي يا حادثه يازده سپتامبر.
برخي دوستان عنوان کردهاند که حادثه يازده سپتامبر کار دولت آمريکا
بود. به يقين چنين نبود و ميدانيم پس از يازده سپتامبر اف. بي. آي.
حدود هفتاد نفر تبعه اسرائيل ساکن آمريکا را دستگير کرد. اخبار اين
دستگيري خيلي کم منعکس شد و من با دقت پيگير قضيه بودم. سرانجام، پس از
چند ماه روزنامه «هاآرتص» مقاله تندي عليه دولت آمريکا نوشت در اعتراض
به دستگيري اين افراد. و اندکي بعد اينها آزاد شدند.
محمدجواد ب...:
ممنون از پاسختون. ولي بازهم به فرض آتشافروزي اسرائيل، ورود آمريکا به
جنگ فکر ميکنم در شرايط فعلي بديهي نيست. مخصوصاً اگر ايران پاسخ رو محدود
به خود اسرائيل بکنه.
بهروز ک...:
استاد، يعني ميفرماييد احتمال رابطه صهيونيستها با القاعده وجود داره؟
شهبازي: موارد فراواني از توطئههاي بغرنج کانونهاي زرسالار ميتوان
بيان کرد براي تحميل برنامههاي خود بر دولتهايي مثل آمريکا و انگليس.
يک نمونه معروف ماجراي ساقط کردن دولت حزب کارگر به رهبري هارولد
ويلسون است که به "ويلسون پلات" (توطئه عليه ويلسون) معروف است.
ويلسون،
نخست وزير وقت بريتانيا، مطبوع اين کانونها نبود و لذا خرابکاري و
توطئه عليه دولت وي شروع شد. در حدي که حتي سرويس امنيت انگليس (ام.
آي. 5) به تهيه مدارکي پرداخت که ويلسون عامل نفوذي شوروي است.
سرانجام، ويلسون سقوط کرد و جيمز کالاهان رهبر حزب کارگر و نخست وزير
بريتانيا شد. در رأس توطئه عليه ويلسون همان جرج کندي يانگ قرار داشت
که قائم مقام پيشين ام. آي. 6 و رئيس شبکه هاي اطلاعاتي پيمان ناتو
بود. درباره يانگ به عنوان طراح و فرمانده عمليات کودتاي 28 مرداد
مقاله مفصلي در سايتم هست که در اين بحثها بارها به آن ارجاع داده
ام. [+]
به دليل پيوندهاي نزديک جرج کندي يانگ با محمدرضا شاه و شاپور ريپورتر،
دولت کالاهان با شاه ميانهاي نداشت. يکي از عللي که در زمان انقلاب
دولت وقت انگليس نيز قاطعانه به حمايت از شاه وارد ميدان نشد همين
مسئله است. يعني تقارن دو دولت کارتر در آمريکا و کالاهان در انگليس يک
تقارن تصادفي بود که بر سرنوشت ايران تأثير گذاشت. دو دولتي که البته
مخالف شاه نبودند و طرفدار سقوط وي، ولي از او نيز دل خوشي نداشتند. به
اين ترتيب، انقلاب توانست سادهتر از آن چه تصور ميشد به پيروزي برسد.
به اين دليل، برخي هواداران رژيم پهلوي، بر اساس برخي قرائن و مواضع
دولتهاي وقت آمريکا و انگليس، ادعا ميکنند که انقلاب 1357 توطئه
آمريکا و انگليس بود. يعني اين افراد يک کليت واحد ميبينند بنام
آمريکا يا انگليس بي آن که بتوانند تحولات داخلي و ساختار بسيار بغرنج
سياسي اين دولتها را تحليل کنند.
بهروز ک...:
استاد، اين کانونها در همين زمان که ما هستيم در کشور ما فعال است و ممکن
است افرادي را مشخصاً داشته باشد؟ بسياري از مسائل که به خصوص در سه سال
گذشته اتفاق افتاده بسيار عجيب به نظر ميرسد.
محمود ق...:
بنابراين بايد اين گونه اصلاح کنم: پيشرفت چين مربوطه به خود دولت و ملت
چين است اما اين کانونها اين پيشرفت را در راستاي اهداف خود ميبينند، در
غير اينصورت در آن اختلال ايجاد خواهند کرد؟
شهبازي: تقريباً ميتوان اين گونه گفت: دولت چين سياستي جديد را آغاز
کرد و هدف غايي خود را توسعه اقتصادي به هر بهايي قرار داد و با مديريت
قوي حرکت در اين مسير را پيش گرفت؛ توسعه اقتصادي البته بدون توجه به
عدالت اجتماعي و آرمانهاي سوسياليستي. طبعاً کانونهايي که داراي
رابطه تاريخي ديرين با چين بودهاند، و در اين زمينه بيش از ديگران
تجربه و شناخت دارند، وارد عرصه شدند و روابط ديرين را بازسازي کردند؛
همان کانونهايي که از آغاز سده نوزدهم با چين کار ميکردند، همان
شبکهاي که توضيح دادم.
محمود ق...: استاد
عزيز، تناقضي در اين ميان وجود دارد. آنطور که من از فرمايشات حضرتعالي
استنباط کردم، صاحبان اصلي ثروت در آسياي دور نظير هنگ کنگ، سنگاپور، چين و
حتي کره جنوبي زرسالاران يهودي هستند. خوب، مسلماً بدون سرمايه، دولت چين
خواب اين پيشرفتهاي تحسينبرانگيز را هم نميديد.
شهبازي: کاملاً درست است. مسئله اين است که منافع ملي را بشناسيم و
مديراني وطندوست و سالم داشته باشيم. تدبير و تدبر و عقلانيت شرط توسعه
است. تصور ميکنم چينيها و همينطور ويتناميها هشيارانه عمل ميکنند.
مبارزه با فساد اداري در چين بسيار سختگيرانه است و به سادگي يک عضو
کميته مرکزي حزب کمونيست را به خاطر فساد مالي نه تنها عزل که دار
ميزنند. شما مقايسه کنيد با بلبشوي دستگاه اداري در ايران. سخن بنده،
انزوا از جهان نيست؛ هر چه باشد اين جهان. اين امر ممکن هم نيست. سخن
شناخت است و تدبير؛ وگرنه جيبمان را خالي ميکنند و آخر سر خود را
گرسنهتر از پيش مييابيم.
آرش اشکاني: فکر
ميکنم اگر درباره امکان اجراي سياستهاي عدالت اجتماعي در چين و ايران
خودمان صحبت کنيم بد نباشد. فکر ميکنم شما به سياستهاي اقتصادي هند
علاقمنديد.
شهبازي:
اگر اجازه دهيد مباحث توسعه را در بحث ديگري مطرح کنيم زيرا تخصصي است
و شايد همه دوستان علاقه نداشته باشند. مباحث جاري در پيرامون وضع
سياسي روز را ادامه دهيم بهتر است جناب اشکاني عزيز.
محمود ق...: پس چه
بخواهيم چه نخواهيم به همان دليل که شما استاد عزيز فرموديد، يعني پرهيز از
انزوا، ناچار از تعامل با اين کانونهاي ثروت هستيم؛ ولي مهم آن است که
آنقدر با هوش و مدبر باشيم که حداکثر استفاده را از آنها ببريم يا حداقل
به يک بازي برد- برد برسيم.
اجلاس بيلدربرگ،
فرقه «حلقه کيهاني»، دراويش گنابادي
[صبح جمعه، 20
خرداد]
آرش داد...: از
اجلاس بيلدربرگ در سوئيس چه خبر؟
شمس ايراني آزاد:
«الظواهري پيام داد : 11 سپتامبر جديدي در راه است.» [+]
آرش داد...:
انتشار اخبار جن گيري و اين جور چيزا مضحکه کردن مردم بود و بس. گرفتن برخي
از تصميمات جز با نسبت دادن آنها به اجنه با هيچ منطقي جور در نميآمد.
بنابراين، اگرانديسمان مسائل متافيزيکي در کنار برخي از دستگيريها، مثل
محاکمه علي اکبري به دليل انرژي درماني يا طاهري فرقه «حلقه کيهاني»، در
اين راستا ارزيابي ميشود.
حميدرضا علاقه
بند: «عماريون» را به دانشگاه امام صادق (ع) راه ندادند. اين هم جاي
پرداختن دارد.
آرش کمانگير:
دستگيري آقاي طاهري توسط همين تيم به اصطلاح انحرافي تشويق شد تا مسئله
دستگيري اطرافيان مشايي تحت الشعاع قرار گيرد. از طرفي آنها ميدانستند
طاهري فردي غيرسياسي است و بارها اين را اعلام کرده است. تعداد شاگردان او
به ده هزار نفر ميرسد. بنابر اين، با يک تير دو نشان زدند. تلاش کردند که
با استفاده از شگردهاي جنگ رواني، به طور گسترده و همه گير شايعات و
دروغهاي بياساس را به او منتسب کنند و خشم طرفداران او را برانگيزند و
منجر به يک اختلاف و رويارويي با نظام در اين حوزه شوند. اما فعلاً
خوشبختانه با رويکرد مسالمت طلبانه شاگردانش هنوز اين رويارويي جدي نشده
است.
نت کارشناس:
دوستان اين مغز در حال تعطيل شدن است. ادامه بدم ممکنه اخبار آتشفشان وزو
را جاي تحرکات مشاييون بنويسم. ليلة الرغائب همه بخير.
آرش کمانگير:
يکي از
دلايل مهم دشمني اين جريان با طاهري اين است که در طي پنج سال گذشته طاهري
تلاش بسيار جدّي براي مبارزه با فالگيري و جنگيري به عمل آورد و به شدت
بر ضد اين جريان در حال کار و آموزش نظري و عملي بود. در اثر همين
فعاليتها مشکلات بسياري را براي طلسمنويسان و جنگيران حرفهاي به وجود
آورده بود. اتهامات وارده به او نوعي انتقامگيري از فعاليتهاي پنج سال
اخير او به حساب ميآيد. الان در حدود سي و پنج روز است که طاهري در سلول
انفردي در بند اطلاعات سپاه در اوين به سر ميبرد و هيچ اطلاعي از او دردست
نيست.
شهبازي: دوستان، بنده نيز مرخص ميشوم. شب همگي در ايران به خير :)
ساعت 3 صبح جمعه، 20 خرداد.
آرش داد...: محمد
علي طاهري اين قدرها هم بزرگ نيست آقاي آرش. مجموعه اقدامات را بايد با هم
ديد نه تکتک.
هب هبفا: استاد!
ما خيلي وقت است توي حياط جمع شديم که تشريف بياوريد بريم سر کلاس. اگر
تشريف نميآوريد ما هم برويم خانه مان.
شهبازي: جناب هبفا. خوبيد؟ ممنون. الان رسيدم خونه از يک مجلس ختم. و
بايد برم نهار ميهماني. شرمنده. بعد در خدمتم :)
هب هبفا: مشتاقيم
به بازگشت شما.
آرش کمانگير: يک
مقام وزارت کشور خبر داد که جنگيران ده استان ايران شناسايي ميشوند.
درويشان گنابادي مدتي بود که متوجه دستهاي پنهان برخي جريانها شدند که با
استفاده از نيروهاي ماوراءالطبيعه مشغول قدرتطلبي هستند. برخي از اين گروه
تصميم گرفتند که با استفاده از قدرتهاي ماورايي خود با اين جريان مبارزه
کنند. پس از اين بود که محافل اطلاعاتي مرموزي در قم و... خاک آنها را در
توبره کردند. مطمئن باشيد در اين برخوردها هيچگاه جادوگران و شيطان پرستان
واقعي، که در پشت محافل مرموز هستند، گزندي نميبينند.
سيد ساجد فاطمي:
برادر آرش کمانگير، نه دراويش گنابادي چيزي از امور به قول شما ماورايي
ميفهمند و نه اصولاً شما درک درستي از اين امور داريد. برادرم، مبحث
عرفانبازيهاي موجود و مريد و مرادبازيهاي کلاشان را هم به پاي اين چيزها
نگذاريد.
آرش کمانگير:
دراويش گنابادي را تأييد نميکنم. فقط
سئوال من اين است که چي شد با آنها آن برخورد شد؟
سيد ساجد فاطمي:
برخورد با آنها را اصلاً و ابداً تأييد نميکنم. دلايل آن هم همان
حماقتهاي آقايان فرق [اداره فرقهها در نهادهاي اطلاعاتي] است. لکن، دوست
عزيز اين مباحث را استاد هم فرمودند در اينجا مطرح نشود بهتر است. اينجا
نحن نحکم بالظاهر باشيم بهتر است و براي همه ملموستر.
محمود احمدي: جناب
کمانگير سعي در معرفي آقاي طاهري به عنوان منجي دارند که توسط شيطان به بند
کشيده شده است. رويشان نميشود در نتيجه روي ديوار دراويش گنابادي مانور
نظامي برگزار ميکنند. آرش جان، اينجا بساط نکتهدانان است، امثال من و تو
سادهدل نبايد اينجا زيرآبي برويم و فکر کنيم هيچ کس نفهميد.
آرش کمانگير: آقاي
احمدي، بحث را منحرف نکنيد. طاهري و دراويش گنابادي چون معروف هستند اشاره
کردم. نزديک به ده نمونه از همين مثالها و اشخاص را ميتوانم نام ببرم.
دليل اين که نام نميبرم به خاطر اينه که بيشتر از اين اذيت نشوند و مشکلي
براشون درست نکنند.
گرين داو: دوستان
بيلدربرگي به ييلاق تشريف بردند. شهر سنت موريتز سوئيس در قلب کوههاي آلپ،
در دل کوهها. اين شهر حتي باند پرواز هم داره :) [+،
+،
+]
اب کمالي [در پاسخ
به کامنت «صلاحالدين ايوبي» درباره روستاي ايستاي طالقان
+]: سلام ، چون در مراسم حضور آيتالله نوري همداني در طالقان بودم،
اصلاً به اين دليل که گفته ميشد او قرار است به روستاي ايستا برود به
طالقان رفتم، ميگويم ايشان هيچ گونه کمکي به اهالي اين شهرستان تازه تأسيس
نکردهاند. پير اين روستا، يا همان ايستا، يعني ميرزا قلي ضيايي در آن موقع
به دليل بيماري و فوت يکي از رهبران فکري خود در تبريز به اين شهر سفر کرده
بود. ميگويند چند روزي است که برگشته است. اين مطلب را گفتم که اطلاعات
صحيح داشته باشيم در بحثها.
افول تنشها،
آرامش قبل از طوفان؟
[عصر جمعه، 20
خرداد]
نيلوفر اسکيلاس:
«محمدعلي رامين در جمع دانشجويان: جريان انحرافي با يکديگر ترکيب شدهاند
تا دولت دهم را تخريب کنند. هاشمي جريان اصيل انحرافي است.» [+]
گرين داو: «تابوي
سئوال از رئيسجمهور ميشکند؟» [+]
«مطهري مصرّ است تا طرح سئوال از رئيسجمهور را، که به زعم وي به مصلحت
نظام است و منجر به پاسخگويي احمدي نژاد و رفع برخي سوءتفاهمها خواهد شد،
به جريان بيندازد...»
شهبازي: احساس من اين است که نوعي عقب نشيني در مقابل احمدي نژاد صورت
ميگيرد. فضا مثل چند روز پيش ملتهب نيست. آتش زير خاکستر است يا
واقعاً کانون فوق از زير ضربه خارج شده اند. اگر چنين است چرا؟ جناب
«نت کارشناس» چه خبر؟
نت کارشناس: بيادبي رو دوستان ببخشند. ارادتمند همه. مشاييون طبق روال
قبلي در حال چيدن کادر براي انتخابات مجلس هستند. ميبينيد که بطرز عجيبي
سکوت کردهاند. شما اگر از تهران خارج شويد متوجه ميشويد که در شهرهاي
کوچکتر مردم يا بيخبرند يا مشاييون رو مظلوم ميدانند. متأسفانه ذوقزدگي
همکاران آنطرفي از حجم اطلاعات به دست آمده باعث شد تا ابتدا اخبار جن و
جنگيري منتشر شود که حالت مضحکه و دافعه در مردم ايجاد کرد و ميبينيد که
در حال جمع کردن اين گونه اخبار و رفع و رجوع هستند.
شمس ايراني آزاد:
جناب شهبازي، اميدوارم اين تهديدشون به انتشار اسناد طرف مقابل بلوف باشه.
در مورد مشايي و احمدي نژاد تصور ميکنم سيستم تصميم گرفته تا ميتونه دولت
رو نگه داره و بعد به احتمال زياد آقاي قاليباف و يا دوست اتمي خودمون.
ديگر روزگار غريبي نيست، ما غريبيم.
محسن حاجي کريمي:
اگر پيوند خارجي محسوسي در کار نباشد و حوادثي از بيرون به پيچيدگيها
اضافه نکند، و الفنون و رفقا را قدرتطلباني داخلي قلمداد کنيم، حدس اين
است کاري که ميخواستند به نيکي انجام گرفته و براي مدت طولاني (حتي تا شب
انتخابات اسفند) با چراغ خاموش جلو خواهند رفت و همان پسرهاي خوب و ماماني
خواهند شد. که خود دو حسن دارد: آقاي مصباح و ديگران که بي مدرک عيني به
ايشان تاخته بودند، سنگ روي يخ ميشوند که به دلايل واهي نظير جنگير و
رمال به دولتي که خودشان دولت مورد رضايت امام زمان ناميده بودند بند
کردهاند و هر چه خواستهاند گفتهاند. و آرامش ايجاد شده شاخکهاي حساس
شده را دوباره خواب خواهد کرد و يواش يواش با خود خواهند گفت: "اي بابا، ما
هم زيادي شلوغش کرديم! اين بيچارهها آنقدرها هم بد نکرده بودند! مگر چکار
کرده بودند بيچارهها؟! اصلاً همهاش تقصير جوسازي هاشمي و سبزها بود که
براي ما اگزجوره [exaggerate]
کرده بودند واکنش الفنون عزيزمان را!" و... به اين ميگويم خواب بعد از نيش
ِ"مار کلئوپاترا" که فرد نيش خورده پس از مدت کمي به خوابي شيرين فرو
ميرود و در خواب ريغ رحمت را سر ميکشد. حالا اينها همه حدس است البته! و
وقتي پسر خوبي شد و اعتمادها جلب شد و آقايان ِ"چُرت پاره شده"مان دوباره
خوابيدند، و دوباره بلندگوها با اختيار کامل به دست شان داده شد، نوبت
ماجراجوييهاي جديد به خرج و از کيسه ملت ايران است که مي تواند در عمل
نقطه اتصال جديد و مستحکمي با گلدبرگ و رفقا ايجاد کند. بايد نشست و ديد!
عمار ياسر: اين
مسائل باعث شد استفاده اصلي که در کاتالوگ براي صباغيان توسط سازنده آن درج
شده، محقق نشود و زمانبندي آن به هم ريخت. مثل کشکي که آب ريختهايد تا
خيس بخورد و در زمان مناسب استفاده کنيد که يک باره يک نفر يک شوت کنه زير
کاسه کشک و... لذا کار اصلي صباغيان هنوز شروع نشده بود که مسائل به يک
باره در فروردين و ارديبهشت شعله کشيد. فکر نکنم هيچ فرورديني در تاريخ
ايران، با توجه به روحيه سکون و تعطيلات و بيحالي ما، اينقدر داغ و پر
تحرک بوده باشد. [...]
علي م. گ.: به
راهي بيبازگشت ميرويم. داريم رشد ميکنيم بدون اين که خودمان آن را حس
کنيم. داريم ميفهميم که سرنوشت را بايد از سر نوشت.
[ساعت 8 بعد از
ظهر جمعه 20 خرداد]
قسمت پنجم