نخستين تکاپوهاي اينتليجنس سرويس
بريتانيا
در عثماني و ايران
قسمت اوّل
پيدايش اينتليجنس سرويس در
عصر اليزابت
روابط سياسي
و تجاري ايران و انگليس، که سفر آنتوني جنکينسون و پنج هيئت بعدي کمپاني مسکوي به دربار شاه
طهماسب اوّل صفوي طليعه آن است، از همان
آغاز با تاريخ سازمان اطلاعاتي انگليس پيوندي ژرف و ناگسستني يافته است.
بررسي اين
پديده، ارتباط تنگاتنگ ميان سازمان اطلاعاتي و کمپانيهاي تجاري را در
انگلستان روشن ميکند و مراحل اوليه تکوين سنتي را نمايان ميسازد که از زمان تأسيس
کمپاني مسکوي (1555) تا به امروز، قريب به چهار و نيم قرن، تداوم داشته است.
اليزابت
اول، ملکه انگلستان، سازمان اطلاعاتي قابل توجهي ايجاد نمود و وزير خارجه او،
سِر فرانسيس والسينگهام، شبکهاي را توسعه داد که چند گروه از مأموران
اطلاعاتي مستقر در سرزمينهاي خارجي را شامل ميشد. او فارغالتحصيلان
دانشگاههاي آکسفورد و کمبريج را استخدام کرد و ترفندهاي جاسوسي و دسيسه سياسي
خارجي را تکامل بخشيد و ابزار و روشهايي براي نگارش به رمز و کشف رمز ابداع نمود.
قسمت دوّم
کمپاني مندس و عثماني
نام خاندان
مندس با تاريخ تهاجم ماوراء بحار اروپائيان پيوندي ژرف دارد. رويي دبريتو
(مندس) يکي از سرمايهگذاران و شرکاي اصلي سفرهاي واسکوداگاما و فرانسيسکو دالميدا
بود. همگام با گشايش راه دريايي پرتغال- هند و رونق چشمگير تجارت جهاني
ادويه در اوايل سده شانزدهم، اعضاي خاندان مندس، علاوه بر
شبهجزيره ايبري و سرزمينهاي اسلامي، در بنادر آنتورپ، بروکسل، هامبورگ، لندن و
آمستردام نيز مستقر شدند و بخش مهمي از شبکه بهمبافته و جهانوطني اليگارشي يهودي
را سازمان دادند.
نامدارترين عضو خاندان مندس
در سده نوزدهم ميلادي اگوست بلمونت، زرسالار ايالات متحده آمريکا، است که در
برکشيدن ژنرال فرانکلين پيرس به رياست جمهوري ايالات متحده (1853- 1857) نقش
درجه اول داشت و گرداننده واقعي دولت پيرس بود. بلمونت مخارج انتخابات پيرس را
تامين کرد و در دوران زمامداري پيرس سياست استعماري او را عليه کوبا طراحي و هدايت
نمود. فرانکلين پيرس نياي باربارا پيرس، همسر جرج بوش اول و مادر جرج بوش دوم، است.
قسمت سوّم
امپراتوري پنهان مالي-
اطلاعاتي
جنگ هاي ايران و عثماني و
آغاز فروپاشي عثماني
مهاجرت گراسيا ناسي (مندس) به عثماني و اندکي بعد پيوستن
يوسف ناسي به او، که مقارن با سفر بهظاهر تصادفي چانسلر به روسيه و آغاز تکاپوهاي
کمپاني مسکوي در روسيه و آسياي ميانه و قفقاز و ايران است، بهعنوان نقطه عطف در تکاپوي کانون
يهودي متنفذ و دسيسهگري شناخته ميشود که حضور جدّي ايشان در دربار عثماني از زمان
بايزيد دوم و سليم اول آغاز شد. اين کانون در واپسين دهههاي سلطنت
سليمان اوّل به اقتدار فراوان دست يافت و بهويژه
از دوران سلطنت سليم دوّم و جانشين او مراد سوّم تأثيري بزرگ بر سياست و اقتصاد عثماني، و از اين طريق بر ايران، بر جاي نهاد.
بدينسان، ناگزير، کانون فوق، بهويژه بهدليل
نقش آن در برانگيختن آتش جنگهاي عثماني عليه ايران، بايد بهعنوان عنصري بسيار مهم و مؤثر در تحولات سياسي ايران در سده شانزدهم ميلادي
شناخته شود.
قسمت چهارم
کمپاني مندس، سازمان
يهوديان مخفي انگلستان
و اينتليجنس سرويس
موج بزرگ مهاجرت
يهوديان شبه جزيره ايبري، از اوايل سده شانزدهم ميلادي
لهستان را نيز، چون عثماني، به يکي از مراکز
مهم سکونت يهوديان بدل ساخت. سوداگران يهودي با دستاندازي بر اراضي کشاورزي لهستان، که
انبار آذوقه سراسر قاره اروپا به شمار ميرفت، صادرات گندم و ساير توليدات کشاورزي را به انحصار خود درآوردند و اين عامل آنان را به
کليددار اين انبار بزرگ بدل ساخت و نقشي مهم در تأمين
آذوقه و سيورسات ارتشهاي منطقه به ايشان واگذارد. غلات لهستان به فرانسه،
انگلستان، اسپانيا و ايتاليا و عثماني صادر ميشد.
سوداگران يهودي مستقر در لهستان
با اتکا بر منابع غني شوره (پتاس) اين سرزمين به
ايجاد کارگاههاي بزرگ توليد باروت نيز دست زدند و فروش باروت و تجهيزات نظامي را، در کنار تأمين سيورسات و پيمانکاري نظامي، به عنوان يکي از
مشاغل تخصصي خود پديد آوردند. از دهه 1560 ميلادي، به دليل جنگهاي عثماني و
هابسبورگ- دو ابرقدرت مسلمان و مسيحي آن عصر، اين سوداگري نظامي رونق فراوان يافت.
قسمت پنجم
کمپاني مسکوي: روسيه و ايران
سرآغاز تجارت جهاني اسلحه
گردانندگان انگلوساکسون کمپاني مسکوي، از حوالي نيمه سده شانزدهم ميلادي جنگافروزيهاي منطقهاي و سوداگري اسلحه
آتشين را به عنوان يک شاخه جديد تجارت جهاني آغاز کردند و آن را پرسودترين راه براي
انباشت و افزايش ثروت خويش يافتند. اين تجارتي است که از سده شانزدهم تا به امروز
پرحجمترين شاخه اقتصاد جهاني بهشمار ميرود، امروزه نيز زمام آن به دست همان
کانون است و فتنهگري و دميدن به آتش فتنه و معاملات پنهان با طرفين متخاصم به
عنوان رويّه معمول ايشان شناخته ميشود.
قسمت ششم
سرآغاز تجارت جهاني اسلحه:
سوداگران نظامي و حکومت صفوي
مايکل
رابرتس نخستين پژوهشگري است که به طور جدّي جايگاه بزرگ
نظامي گري را در پيدايش تمدن جديد غرب مورد بررسي قرار داد. پارکر انديشه
رابرتس را بسط داد و به اين مسئله پرداخت که
چگونه
اروپاي غربي، به رغم وسعت اندک سرزمين و منابع طبيعي محدود، توانست در طول سده هاي
شانزدهم تا هيجدهم از طريق برتري قدرت نظامي- دريايي سيطره جهاني خود را تأمين کند
و امپراتوري مستعمراتي
خود را در بيشتر نقاط جهان، از آمريکا تا اندونزي، بگستراند.
به دليل درس هاي تلخ
جنگ چالدران، در
واپسين دهه سلطنت شاه اسماعيل اول تلاشي بزرگ از سوي ايرانيان و پناهندگان متخصص
عثماني در زمينه توليد سلاح آتشين آغاز شد. سوداگران پرتغالي- يهودي نيز در اين عرصه فعال
بودند و تا سال 1548 محموله هايي به ايران فروختند. تيرگي رابطه ايران و پرتغال و
بدبيني شديد شاه طهماسب به پرتغالي هاي هرمز، از سال 1549 بازار اسلحه ايران را به
روي سوداگران يهودي مسدود کرد. لذا، آنان در نيمه پاياني سلطنت شاه طهماسب نقش، يا
نقش مهمي، در تجهيز تسليحاتي ايران نداشتند و به اين دليل در پوشش کمپاني مسکوي
حضور در بازارهاي روسيه و بخارا را آغاز کردند.
قسمت هفتم
رازهاي تاريخ روابط انگليس و ايران
با شناخت دو شبکه جاسوسي متنفذ آن عصر، که يکي به رهبري
دکتر هکتور نانز در لندن براي دربار انگليس کار مي کرد و ديگري، به رهبري
سليمان طبيب (آلوارو مندس) در استانبول براي دربار عثماني، و ارتباطات نزديک اين دو
مي توان به تصويري روشن از فضاي اطلاعاتي آن عصر رسيد. اعضاي شبکه فوق نبض
متنفذترين
نهاد سياسي عثماني آن عصر (حرمسرا) را به دست داشتند و همينان بودند که مي توانستند
بر سياست عثماني به سود دوستان انگليسي خود و در جهت اشاعه فساد مالي و جنگ افروزي
و انباشت ثروت خود تأثيرات عظيم بر جاي نهند.
اين
داستان عجيب نخستين برگ هاي تاريخ اينتليجنس سرويس بريتانيا را رقم مي زند.
به دليل اهميت تاريخي زايدالوصف چنين پيوندها و اقداماتي است که تا به امروز
اسناد بسياري از عمليات اطلاعاتي بريتانيا در سده هاي گذشته همچنان محرمانه انگاشته
شده و از دسترس مورخين به دور است.
قسمت هشتم
ماجراي قتل شاه طهماسب و
کودتاي اسماعيل ميرزا
تهاجم ايوان
مخوف به قازان (اكتبر 1552) در كوران تهاجم اسماعيل ميرزا به ارزنة الروم و سپس
تاخت و تاز و غارت سبكسرانه او در ارمنستان رخ داد. مورخين اين تهاجم را يكي از مهم ترين عواملي مي دانند كه سبب شد صحنه جنگ سليمان از اروپا به شرق منتقل شود و لشكركشي عظيم سال 1553 عثماني به ايران را پديد آورد... بنابراين،
علت مغضوبيت و حبس اسماعيل تعلق او به مذهب اهل تسنن يا فساد اخلاقي و عياشي هايش نبود، بلكه مشاركت در يك دسيسه سياسي بسيار خطرناك و مشكوك بود كه مي تواند ناشي از عمليات مرموز كانون هاي اطلاعاتي غرب باشد.
|