دماوند و فرقههاي رازآميز
يهوديان دماوند،
فراماسونري و نماد ابليسک
علاوه بر يهوديان علني، فرقه کابالا و
اعضاي شبکه يهوديان مخفي «دونمه» (پيروان شابتاي زوي) در دماوند پيروان و
مبلغيني برجسته چون شموئيل بن هارون دماوندي داشتند.
بهنوشته جودائيکا
«گورستان و خرابههاي کنيسه دماوند گواه بر قدمت استقرار يهوديان در اين شهر
است. در سده هفدهم بابايي بن لطف، مورخ يهودي- ايراني، از يهوديان دماوند به
عنوان يکي از هيجده جامعه يهودي ياد کرده که در جستجوي نسخههاي کابالايي بودند
و قرباني موج گروش اجباري به اسلام شدند.» طبق مندرجات تاريخ يهود ايران حبيب
لوي، دماوند از مراکز مهم يهوديان ايران بود و گورستان کهن آنان بهنام
«گيلعاد» پابرجاست. بر
اساس منابع دوران صفوي، ميدانيم که دماوند يهودياني کثير داشت و بخش مهمي از
ايشان در زمان شاه عباس دوّم به اسلام گرويدند. منابع يهودي اين گروش را
«اجباري» ميدانند و جديدالاسلامهاي دماوند را «يهوديان مخفي» ميخوانند...
[ادامه مطلب]
رازي که هنوز در پي آنم: سفر روپرت مردوخ به ايران
روزي در صبح
نصيري مطلبي عجيب خواندم: سفر روپرت مردوخ (مرداک) به ايران! تنها
نصيري بود که اين سفر محرمانه را فاش کرد و ديگران، همه، سکوت
کردند. حيرت کردم. در آن روزها سخت در فضاي شناخت «زرسالاران
يهودي» غوطه ميخوردم. آيا باورکردني بود سفر «سلطان رسانههاي
صهيونيستي جهان»، مالک سرشناسترين رسانههاي آمريکا و بريتانيا و
استراليا، و يکي از رهبران و نمادهاي اصلي صهيونيسم به ايران؟...
[ادامه مطلب]
ارگنهکن، موساد و «قتلهاي زنجيرهاي» در ايران
در
روزهاي اخير، در ادامه پيگيري پرونده سازمان مخفي «ارگنه کن» توسط حزب
اسلامگراي حاکم بر دولت ترکيه، دادستان استانبول اسناد جديدي ارائه داد که
ارتباط اين سازمان را با ماجراي بغرنج موسوم به «قتلهاي زنجيرهاي» در
ايران مطرح ميکند. اين اسناد در مطبوعات ترکيه بازتاب گسترده داشته ولي در
رسانههاي ايران عموماً مسکوت مانده يا بهگونهاي بسيار کمرنگ يا غيردقيق
و تحريف شده مطرح گرديده است...
[ادامه مطلب]
«ناتوي اطلاعاتي»، ارگنه کن و ايران
اخبار مربوط به تلاش دولت اسلامگراي ترکيه براي کشف و انهدام شبکه
اطلاعاتي- خرابکاري پيمان ناتو در اين کشور، که به «ارگنه کن» شهرت يافته،
از سوي کانونهاي مرموزي در ايران سانسور ميشود. کار به «توطئه سکوت»
محدود نيست. تلاشهاي جدّي ديگر نيز براي خنثي کردن تأثيرات احتمالي پرونده
ارگنه کن بر ايران طراحي شده و در مرحله اجراست. «ارگنه کن»هاي ايراني دو
«پاشنه آشيل» اصلي در ترکيه دارند که ميتواند موجوديتشان را به مخاطره
اندازد: اوّل، ترانزيت مواد مخدر است که از طريق محور افغانستان- ايران-
ترکيه انجام ميگيرد. دوّمين «پاشنه آشيل» همتايان ايراني ارگنه کن سفرهاي
پنهان آنان به اسرائيل است. اين سفرها از طريق ترکيه انجام ميگرفت و شبکه
ارگنه کن ترکيه تسهيلات آن را، مانند خانههاي امن و گذرنامههاي جعلي و
غيره، فراهم ميکرد...
[ادامه مطلب]
نئوکانها و تهاجم نظامي به ايران
برخي
تحليلگران مطلع آمريکايي ماجراي «تصاوير
شيطاني»، انتشار کاريکاتورهاي اهانت آميز عليه پيامبر
اسلام (ص) در سپتامبر 2005، را توطئه برنامهريزي شده
نومحافظهکاران براي زمينهسازي تهاجم به ايران و جلب اروپائيان به
اين جنگ ارزيابي کردند. در اين ماجرا دانيل پايپز نقش مستقيم داشت.
کريستوفر بالين، روزنامهنگار سرشناس محافظهکار آمريکايي، نوشت:
رسوايي کاريکاتورهاي ضداسلامي بخشي از پروژه «برخورد تمدنها» است
که نئوکانهاي صهيونيست پيش ميبرند. هدف آنها ايجاد تعارض مصنوعي
ميان بهاصطلاح «غرب مسيحي» با دولتها و مردم مسلمان است. بالين
فاش کرد که فلمينگ راس، دبير فرهنگي نشريه دانمارکي
ييلاندز پستن
که کاريکاتورهاي اهانتآميز را منتشر کرد، دوست و همکار
دانيل پايپز
«نومحافظهکار صهيونيست» است. وبستر تارپلي
نوشت: «راس داراي پيوندهاي گسترده با دانيل پايپز است.
پايپز يک
ديوانه فاشيست نئوکان است که اداره مؤسسه Campus Watch را به دست
دارد. اين سازمان به شکار دگرانديشان طبق مدل دوران مککارتيسم
اشتغال دارد و کار آن شناسايي اساتيد دانشگاه آمريکايي است که از
اسرائيل انتقاد ميکنند يا نسبت به فلسطينيها همدردي نشان ميدهند...»
در اين ماجرا، همچنين فاش شد که آندره الدروپ، شوهر مرت الدروپ
مدير شرکت ييلاندز پستن، عضو
گروه بيلدربرگ
است...
[ادامه مطلب]
مافياي نفتي و قتل ماژور ايمبري
هري سينکلر
براي اين «فضولي» بهاي سنگيني پرداخت. کمي پس از قتل ايمبري رسوايي
بزرگي در آمريکا پديد شد که دولت هاردينگ را با بحران مواجه کرد.
ادعا شد که هري سينکلر براي دريافت يک امتياز دولتي به آلبرت فال،
وزير کشور دولت هاردينگ، رشوه پرداخته است. مافياي نفتي سينکلر را،
به دليل ورود بياجازه به حوزه انحصاري آنان، نفت ايران، به شدت
تنبيه کرد. او به جرم دروغگويي در برابر کميسيون مجلس سناي آمريکا
شش ماه و نيم زنداني شد...
[ادامه مطلب]
فراروايتهاي جادويي در انديشه آقاي حجاريان
نظريهپردازي
نميتواند در خلاء صورت گيرد. «تئوري» زماني ارزشمند است که بر
مطالعات مستند و فاکتوگرافيک مبتني باشد... انديشهپردازي سياسي در
ايران بدون ابتنا بر چنين مطالعات جزءنگرانه عقيم و سترون بوده و
خواهد بود. در فضاي فقر مطالعات تاريخي- اجتماعي انديشه پردازي بر
بنياد «فراروايتها» مخل انديشه و مانع رشد پژوهش است...
[ادامه مطلب]
رويال داچ شل و روشنفکران
از زواياي
مختلف ميتوان درباره خاطرات گلستان سخن گفت، ولي آنچه در اين
ميان نظر مرا بيشتر جلب کرد، نقش کمپاني رويال داچ شل در
سرمايهگذاري فرهنگي در ايران در سالهاي پس از کودتاي 28 مرداد
1332 است. استوديو فيلمسازي گلستان در سال 1336 با سرمايه شل در
ايران تأسيس ميشود و گروهي را در پيرامون خود جمع ميکند که در
سالهاي بعد از مشاهير روشنفکري ايران شدند: خود ابراهيم گلستان،
برادرش شاهرخ گلستان، فروغ فرخزاد، اسماعيل رائين، کريم امامي و
ديگران...
[ادامه مطلب]
خاطرات سالهاي دور: پدر و خاندانم
سرنوشت پدر
بيشترين تأثير را بر زندگي من بر جاي نهاد. هفت
ساله بودم که در منطقه کوهمره سُرخي به قيام
مسلحانه عليه حکومت پهلوي دست زد. نه سال و اندي
داشتم که تيرباران شد (13 مهر 1343). از آن پس
اموال ما مورد تاراج هر کس و ناکس قرار گرفت.
سالهاي رنج و محنت و درد بود براي من، براي مادرم
و براي خواهران و برادرانم...
[ادامه مطلب]
نسلي که سودايي بود نه سوداگر
خاطرات آن روزهاي دور برايم زنده شد. روزهايي
بسيار متفاوت با امروز. روزهايي که افرادي نه چندان اندک،
و نه چندان زياد، از نسل ما در جستجوي گمشدهاي بودند و
گاه چنان شيدا که ارزشمندترين گوهر مادي هر انسان، جان
خود، را نثار ميکردند. بسياري از اين سودائيان راههاي
گوناگون را تجربه کردند، گاه، در مسلخ «ايدئولوژي»، به
موجوداتي متصلب و سنگدل بدل شدند، هر گونه روزنه مهر و
عطوفت را بر خود و ديگران بستند و بهائي بس سنگين براي
آزمون و خطاي خود پرداختند. امروز، در داوري «تاريخ»،
داور هر که باشد، برخي مغضوباند و برخي محبوب. ولي تنها
کساني که آن تجربه تلخ را با تمامي وجود خود آزمودهاند
ميدانند که گمشدگان نيز قرباني بودند. گناه از شيدايي و
گمشدگي بود. همين شيدايي و گمشدگي بود که بعضي را اهرمن کرد و بعضي
را فرشته...
[ادامه مطلب]
چاپ و تجديد چاپ کتابهايم
در سال 1387 سه
کتاب از من عرضه شد:
زمين و انباشت ثروت: تکوين اليگارشي جديد در ايران
امروز، حزب توده: از آغاز تا فروپاشي، و
کودتاي بيست و هشت مرداد. در اين سال کتاب
دو جلدي ظهور و سقوط سلطنت پهلوي به چاپ بيست و
پنجم رسيد. کتاب فوق همچنان در رده کتابهاي
تاريخي «پرفروشترين» شناخته ميشود و تصوّر
ميکنم تيراژ آن به دويست هزار دوره نزديک شده
است. خاطرات نورالدين کيانوري اثر مهم و
منحصربفردي است که در زمان خود بازتاب فراوان داشت
و بخش فارسي راديو بي. بي. سي. برنامه ويژهاي به
آن اختصاص داد. شناخت و سنجش مارکسيسم نيز اثر
منحصربهفرد و مهمي است. کتاب فوق در معرفي و نقد
مارکسيسم است؛ کاملاً منصفانه و بهدور از
برخوردهاي غيرعلمي. امروزه که، به دليل بحران بزرگ
اقتصاد جهان غرب، مارکسيسم بار ديگر در حوزه
انديشه سياسي مطرح شده و کتابهاي مارکس در رده
پرفروشترينها قرار گرفته، و آثار مارکس در ايران
نيز ترجمه و منتشر ميشود، تجديد چاپ کتاب فوق
ضرور بهنظر ميرسيد...
[ادامه مطلب]
هخامنشيان و تسلسل تمدن ايراني
ما هيچ دليل موجهي
نداريم که ميان ايران پيش از اسلام و ايران اسلامي
تعارض کاذب ايجاد کنيم. اين همان رويهاي است که
در دوران پهلوي در پيش گرفته بودند و سعي ميکردند
تاريخ ايران اسلامي را در مقابل تاريخ ايران
باستان قرار دهند...
[ادامه مطلب]
لوحههاي گلي دوران هخامنشي را نجات دهيد
به دليل قراردادها
و اسناد معتبري که بهسود ايران در دست است، ديگر
حفظ گنجينه به سرقت رفته از تختجمشيد را در
موزههاي آمريکايي نميخواهند و تلاش ميکنند از
طريق شکايت فوق آن را به اسرائيل انتقال دهند.
ضرور است که دولت ايران هر چه سريعتر به اقدامات
لازم براي بازپسگيري گنجينه دوره هخامنشي از موزه
شيکاگو و ساير موزههاي آمريکا، پيش از اينکه اين
آثار به اسرائيل منتقل شوند، اقدام کند و عليه
موزههايي که مدعي خريد و مالکيت اين اشيا هستند،
به اتهام معامله غيرقانوني و قاچاق آثار باستاني،
اقامه دعوي کند... [ادامه مطلب]
مصاحبه با خانه کتاب اشا
من
به نسلي تعلق دارم که انرژي و پتانسيل عظيم داشت براي
تغيير و سازندگي. انقلاب را ديدهام و در لحظه لحظهٔ آن
حضور داشتهام.
اين انقلاب نبايد خروجياش چنين ميبود. مثلاً در حوزهٔ
معماري، من واقعاً شرمندهام از معماري مرقد امام راحل، من
واقعاً شرمندهام از تداوم بناي ميدان شهياد (آزادي فعلي)،
شرمندهام از سياستهاي توسعهٔ بعد از انقلاب، شرمندهام
از سازندگي خوزستان پس از جنگ. چند سال از پايان جنگ گذشته؟ به خوزستان برويد و مانند
من از خودتان شرمنده شويد. روسها چه کردند پس از جنگ؟
استالين ديکتاتور بود ولي معمار بزرگي بود براي کشورش. برويد و يادمانهاي
جنگ جهاني دوّم را در روسيه بينيد...
[ادامه مطلب]
معماي فاجعه بمبئي
آيا حمله به کنيسه
فرقه کليمي «شاباد» در بمبئي، زماني که خاخام سابق
بروکلين نيويورک و همسر و فرزندانش در آنجا بودند،
تصادفي است؟ آيا مهاجمان، اگر «ضد يهود» بودند،
نبايد کنيسه بزرگ يهوديان بمبئي، کنيسه الياهو با
150 سال قدمت، را اشغال کنند و سکنه آن را به
گروگان گيرند؟ مگر کنيسه مهم و تاريخي الياهو،
مهمترين کنيسه يهوديان بمبئي، در نزديکي بندر
آپولو و هتل تاج محل (نزديک به موزه پرنس ولز)
واقع نيست؟ چرا بايد ساختمان کوچک و گمنام فرقه
کمشمار «شاباد» اشغال ميشد که در مکاني دورتر از
«مرکز عمليات» (هتل تاج محل و بندر آپولو) واقع
بود و حتي يافتن آن دشوار؟...
[ادامه مطلب]
|
ناکارآمدي نظام برنامهريزي دولتي در ايران
سخنراني در نهاد رياستجمهوري
درباره اقدامات اخير دکتر احمدينژاد هر گونه تغييرات صوري،
از جمله در اسم و عنوان سازمان يا جايگاه آن، را بيحاصل خوانده و
موفقيت ساختار و نهادهاي دولتي مرتبط با نظام برنامهريزي آينده را
منوط کردم به شناخت علمي و عميق و حرکت و سازماندهي مبتني بر دانش
و پژوهش در اين حوزه. شرط موفقيت دکتر احمدينژاد توجه به علل عدم توفيق نظام برنامهريزي ايران در گذشته و
برنامهريزي جديد مبتني بر دانش عميق و پژوهش بومي است؛ وگرنه اين
اقدام، که ميتواند به عنوان اقدامي بزرگ و انقلابي در تاريخ ثبت
شود، عقيم و ناکام خواهد بود...
[ادامه مطلب]
دستاوردهاي خاتمي
امروز خاتمي رفت. دوران هشت
ساله رياستجمهوري سيد محمد خاتمي به پايان رسيد و دوراني
جديد آغاز شد. من در 2 خرداد 1376 به خاتمي رأي دادم با
هزاران اميد؛ اميد به تحول و اصلاحات راستين- همانگونه که در
3 تير 1384 به احمدينژاد رأي دادم. اکنون از رأي خود به خاتمي
پشيمان نيستم. به گمان من برجستهترين ويژگي خاتمي سلامت
نفس او بود و همين خصيصه سبب شد که از مهلکههاي بزرگ، و
دامهايي که از سوي دوستان و دشمنانش پهن ميشد، سالم
بجهد. درباره خوبيها و بديهاي
«دوران خاتمي» بسيار ميتوان نوشت. اين روزها درباره
«معايب» فراوان گفته ميشود. شرط انصاف نيست که از «محاسن»
دوران خاتمي نگويم...
[ادامه مطلب]
بازشناسي مافيا
در
نوجواني، مانند ديگران، واژه «مافيا» را از فيلمهاي
سينمايي فراگرفتم. در دوراني که گمان ميکردم "روشنفکر" و
"باسواد" شدهام، بيشتر با مفهوم «مافيا» و تاريخچه آن
آشنا شدم ولي بعدها دريافتم که هنوز «مافيا» را در همان
مفهوم رواج يافته از سوي فيلمهاي سينمايي ميشناخته ام.
در دوران طولاني کار بر روي پژوهش «زرسالاران» به شناختي
نو از «مافيا» و پيشينه آن رسيدم که در کتاب فوق بازتاب
يافته است. در سالهاي اخير واژه
«مافيا» را به معناي هر گونه گروه ذينفوذي که بر حيطه
معيني از اقتصاد، سياست و فرهنگ سيطره انحصاري برقرار کرده
و از روشهاي «مافيايي» براي حفظ اين انحصار بهره ميجويد،
به کار بردهام...
[ادامه مطلب]
خشت اول: کابينه پيشنهادي احمدي نژاد
پس از
مدتها انتظار فهرست وزراي پيشنهادي دکتر احمدينژاد منتشر
شد. گمان ميرفت که گروههاي کارشناسي در طول اين دوره به
شناسايي نخبگان توانمند و برجسته پرداخته و از ميان صدها
نام، صرفاً با معيارهاي مبتني بر شايستهسالاري، وزراي
پيشنهادي را برگزيدهاند. ولي اکنون ميبينيم که گروههاي
کاري دفتر احمدينژاد بيشتر هياهو کردهاند تا کار واقعي.
اين «خشت اولي» است که ميتواند دولت احمدينژاد را
تا «ثريا» به کجراهه برد. فهرست پيشنهادي کابينه دکتر
احمدينژاد در مواردي بهکلي نوميدکننده است...
[ادامه مطلب]
ديوانسالاري
و دشواريهاي احمدي نژاد
احمدينژاد اگر بخواهد براي
تمامي سمتهاي ريز و درشت مديريت در کشور نيروهاي جديدي را
به بدنه ديوانسالاري متورم کنوني تزريق کند، ناموفق خواهد
بود. در اين صورت، ديوانسالاري مفلوج و مأيوس کنوني با
يورش لشکري از مديران بيتجربه مواجه خواهد شد که لااقل پس
از دو سال کارآموزي الفباي مديريت را خواهند آموخت. احمدينژاد قطعاً بايد
سمتهاي مهم را به افراد کاردان خارج از طيف نخبگان متصلب
کنوني واگذار کند و سنت سيئه «مديريت مادامالعمر» را
بشکند. اين انقلابي در مديريت خواهد بود. ولي احمدينژاد
نميتواند همين رويه را به سراسر ديوانسالاري حجيم کشور
تسرّي دهد. او اگر بخواهد موفق شود بايد در بدنه گسترده
ديوانسالاري طيف وسيع مديران مياني موفق و کارآمد و
کارشناسان برجسته و نخبه را شناسايي کند و آنان را، صرفنظر
از تعلقات سياسي و صرفاً بر اساس «اصل خدمتگزاري به مردم»،
در سمتهاي عالي مديريت جاي دهد. بدينسان، شور و شوقي عظيم
در ديوانسالاري ايران ايجاد خواهد شد. نبايد چنان شود که
در آيندهاي نه چندان دور بگويند: «گروهي رفتند و گروهي
جديد و ناآزموده آمدند، جيبهاي خالي خود را انباشتند و
جا را به گروه ديگر سپردند.»...
[ادامه مطلب]
معناي راستين شايسته سالاري
در
هر اداره يا سازمان دولتي معمولاً گروهي از مديران مياني
وجود دارند که، با هر انگيزهاي، مولدند و «موتور» آن نهاد
بهشمار ميروند. به دليل سيطره «خويشاوندسالاري»، به
معناي جامعهشناختي آن که نه تنها شامل خويشان بلکه شامل
انتصاب دوستان و هممسلکان و غيره نيز ميشود، در پيامد هر
گونه جابجايي دولت در ايران «تيمي» از مديران ارشد
آمده اند و سکانهاي «رياست» را به دست گرفتهاند. به
عبارت ديگر، در بسياري از نهادهاي ديواني ايران گروهي از
مديران مياني «کار» ميکنند و گروهي از مديران ارشد
«رياست». با برکشيدن لايه گسترده مديران مياني، «موتور»هاي
واقعي ديوانسالاري کنوني ايران، و حذف «رؤساي» ناکارآمد،
بدون افراط و تفريط و با بررسيهاي دقيق کارشناسي، به يقين
شوق و شوري در دستگاه دولتي پديد خواهد آمد و انگيزشهاي
مرده، که ديوانسالاري ما را به يأس و جمودي سخت کشيده
است، احياء خواهد شد...
[ادامه مطلب]
«مافياي نفت و گاز ايران» چگونه شکل گرفت؟
در اوايل تيرماه
1378، اندکي پس از حمله به اتوبوس حامل گروهي از
تجار و سرمايهگذاران آمريکايي در تهران، يک هيئت
بلندپايه انگليسي وارد تهران شد تا طي سفري شش
روزه مذاکرات مهمي با مقامات دولتي و بخش خصوصي
ايران انجام دهد. فرانس پرس از بانک بارکلي، گروه
فضايي- دفاعي انگليس، شرکت مارکوني، شرکت نفت
انگليس- بورنئو، و کمپاني رويال داچ شل بهعنوان
مهمترين اعضاي اين هيئت ياد کرد. کمپاني مالي
کلينورت بنسون سفر هيئت فوق را ترتيب داده بود.
حيرتزده متوجه شدم که اين همان شبکهاي است که به
خوبي ميشناسم؛ همان شبکه مافيايي که در دوران
سلطنت محمدرضا پهلوي سِر شاپور
ريپورتر دلال و کارگزار اصلي آن در ايران بود و در
جهان به عنوان مهمترين کانون اقتصادي و مالي
صهيونيستي شناخته ميشود...
[ادامه مطلب]
مافياي نفتي را بايد شناخت و با آن مبارزه کرد
منظور از «مافيا»، در معناي سياسي
آن، سيطره انحصاري لابيها و محافل قدرت بر يک حوزه
معين است. زماني که از «مافياي نفتي» سخن ميرود منظور
سيطره انحصاري يا مقتدرانهاي است که کانونها و شبکههاي معين در
سالهاي اخير در حوزه نفت و گاز ايران برقرار
کردهاند. گستره کاربرد اين واژه تا بدانجا رسيد که
دکتر احمدينژاد در تبليغات انتخاباتي خود «قطع دست
مافياي نفتي»، پايان دادن به سلطه «خانوادگي» بر
معاملات نفتي و شفافسازي مسائل مرتبط با نفت را به
عنوان يکي از اهداف اصلي خود ذکر کرد و گفت: «من دستان
مافياي قدرت و جناحهايي را که بر نفت ما چنگ
انداختهاند قطع خواهم کرد و حاضرم جانم را فدا کنم.
مردم بايد سهم خود از نفت کشور را در زندگي روزمرهشان
ببينند.»
در همان زمان اين اظهارات با مقابله و تکذيب دو چهره
متنفذ نفتي ايران، بيژن نامدار زنگنه (وزير نفت) و
حسين کاظمپور اردبيلي (نماينده ايران در اوپک)، مواجه
شد. بعدها حتي
نزديکان رئيسجمهور جديد نيز اين رويه را در پيش گرفتند.
علي سعيدلو، معاون اجرايي رئيسجمهور و نخستين گزينه تصدي
وزارت نفت در دولت جديد، در پاسخ به پرسشي در اين زمينه
گفت: «من مافياي نفتي را نميشناسم و هر کسي که سخن از
خانوادهها و مافياي نفتي گفته خودش بايد مسئوليت آن را بر
عهده گيرد.» سيد صادق محصولي
و سيد محسن تسلطي، نامزدهاي بعدي تصدي وزارت نفت، نيز اين
رويه را ادامه دادند و وجود پديدهاي بهنام «مافياي نفتي»
را از اساس انکار کردند. وزيري هامانه، سرپرست وزارت نفت در ماههاي نخستين دولت
احمدينژاد، نيز همين رويه را در پيش گرفت...
[ادامه مطلب]
مبارزه با «مافياي نفتي»: از شعار تا واقعيت
در انتخابات نهمين دوره
رياستجمهوري، شعار «مبارزه با مافياي نفتي» سهم بزرگي در
جلب آراء تودههاي وسيعي از مردم به سود دکتر احمدينژاد
ايفا کرد. در اين ميان نحوه
برخورد حلقه اطرافيان دکتر احمدينژاد به پديده «مافياي
نفتي» ابهامهاي فراواني را در ميان برخي از نخبگان حامي
دکتر احمدينژاد در دوره انتخابات آفريده است. پس از
منتفي شدن سوّمين گزينه تصدي وزارت نفت، بهنظر ميرسيد که
مشاوران رئيسجمهور براي شناسايي گزينهاي ميکوشند که
بتواند حمايت اکثريت اصولگراي مجلس هفتم را جلب کند. در
واقع، چنين گزينههايي وجود داشتند... مهندس سيد علي بهشتيان از مديران ارشد و باسابقه نفتي بود که
به دليل مبارزه با روابط ناسالم در ديوانسالاري نفتي کشور
محبوبيت بالايي در ميان کارکنان صنعت نفت کسب کرده بود...
[ادامه مطلب]
مافياي مواد مخدر و ايران
در افغانستان منطقهاي بهنام «گرد جنگل» وجود دارد که به عنوان مرکز «هلال طلايي»
شناخته ميشود. در اين منطقه لابراتوارهاي عظيم
توليد هروئين، در زير پوشش تدابير امنيتي شديد، به
کار مشغولاند. منطقه فوق کاملاً محصور و حفاظت
شده است؛ کليه کارکنان و نگهبانان آن اروپايي و
آمريکايي هستند و هيچ بيگانهاي، حتي قاچاقچيان
بزرگ افغاني، به درون «گرد جنگل» راه ندارند.
توليد ترياک افغانستان ساليانه حدود 4000 الي 5000
تن تخمين زده ميشود که معادل 3000 تن آن، به صورت
هروئين و مرفين، از راه ايران به اروپا حمل
ميشود. ترياکي که از ايران ترانزيت ميشود به
صورت 300 تن هروئين و مرفين است. 3000 تن ترياک
ترانزيت ساليانه از ايران در مرز افغانستان حدود
1500 ميليارد تومان قيمت دارد يعني حدود يک
ميليارد و 750 ميليون دلار. اين ترياک پس از رسيدن
به اروپا بيست برابر افزايش قيمت پيدا ميکند و
بهاي آن حدود 35 ميليارد دلار ميشود. ترانزيت
ترياک افغانستان از ايران ساليانه حدود 33 ميليارد
دلار بر ارزش ترياک افغانستان ميافزايد. حاميان و
وابستگان مافياي مواد مخدر چه کساني هستند؟...
[ادامه مطلب]
چگونه ميتوان قاچاق ميراث فرهنگي
ايران را مهار کرد؟
بهنظر ميرسد
انگيزه واقعي تدوينکنندگان قوانين فعلي تشويق
خروج ميراث فرهنگي و ايجاد رونق در کار قاچاق آثار
باستاني و ميراث فرهنگي ايران بوده است.
تعارض قوانين جاري عرفي (که «گنج» را کاملاً متعلق
به دولت ميداند) با احکام شرعي (که «گنج» را
کاملاً متعلق به يابنده آن ميداند) سبب ميشود که
جستجوگران و يابندگان «گنج» از نظر شرعي خود را
ذيحق و تصرف دولت را تصرف در اموال شخصي خود و
نامشروع و غاصبانه بدانند. براي قطع دست مافياي
غارت ميراث فرهنگي ايران به قوانيني روشن و
مشخص و دقيق نياز است. تا زماني که طبق قانون
«گنج» متعلق به دولت است و يابنده «گنج» به جاي
تشويق تحت پيگرد و مجازات قرار ميگيرد، قاچاق
آثار باستاني و ميراث فرهنگي ناگزير است و
نميتوان تفکيکي ميان هزاران هزار جستجوگر «گنج» و
غارتگران و سارقين ميراث فرهنگي قائل شد...
[ادامه مطلب]
تأمّلي در «ماجراي کردان»
برخي از عملکردهاي
احمدينژاد قابل دفاع نيست يا انگيزه دفاع را به
شدت کاهش ميدهد. برخي کردارهاي احمدينژاد و
اطرافيان او، بهويژه اظهارات عجيب و کودکانه و
شايد مشکوک اسفنديار رحيم مشايي، بخش قابلاعتنايي
از دلبستگان به جنبش عدالتخواهي را سردرگم و
منفعل کرده و در اين طيف نوعي سرخوردگي و آشفتگي
پديد آورده است. ترکيب دولت احمدينژاد از نخستين
روز بارزترين مصداق اين عملکرد بود. احمدينژاد در چهار سال
اخير نشان داده که کانونهاي سامان يافته و منسجم قدرت در درون ساختار جمهوري
اسلامي، و سازوکار پيچيده آنان، را آنگونه که بايد نميشناسد و پس از انتخاب گزينه
نامناسب، يا تحميل بر او، در تصميم اعلام شده انعطافناپذير است (نمونه کردان و
مشايي) يا واکنش او در برکناري گزينه فوق ديرهنگام و بطئي است (نمونه پورمحمدي). در
برخي موارد نيز گزينههاي نامناسب، با فراغبال، همچنان به کار خويش ادامه ميدهند.
(نمونه جهرمي و محسني اژهاي و اسکندري)...
[ادامه مطلب]
تحرکات فاشيستي در
ايران
مدتي است شاهد برخي تحرکات مشکوک
فاشيستي در ايران هستيم که ميکوشد چهرههاي علمي و سياسي
ضد صهيونيست ايران را با نئونازيها و فاشيستهاي غربي
پيوند بزند. هدف از اين اقدامات
چيست؟ چه نيروهايي در پشت اين ماجرا قرار دارند؟ چرا اين
تحرکات مورد توجه و پيگرد قرار نميگيرد و اهداف و
انگيزههاي عاملان آن شناسايي نميشود؟...
[ادامه مطلب]
تخريب حسينيه دراويش گنابادي با چه هدفي؟
در پي اين شعبده، سلسله دراويش گنابادي که در ميان فرقههاي موجود دراويش معتدلترين آنان
بهشمار ميرفت و داراي پيروان کثيري در سراسر کشور، از
جمله در لرستان و کردستان، است عملاً به يک معضل مهم
امنيتي بدل شد؛ و در پيامد آن از يکسو دولت دکتر
احمدينژاد به سرکوب فرقههاي ديني بيآزار متهم شد و از
سوي ديگر موج تبليغاتي گستردهاي عليه جمهوري اسلامي به
راه افتاد...
[ادامه مطلب]
«جاسوس» يعني کيم فيلبي نه جهانبگلو
جهانبگلو «جاسوس» نبود. جاسوس به کسي ميگويند که
در جاهاي مهم نفوذ ميکند و اطلاعات کسب ميکند يا
خرابکاري ميکند. جاسوس يعني کيم فيلبي نه
جهانبگلو. حوزه کارش، فلسفه و انديشه سياسي، نيز
به «جاسوسي» نميخورد. کساني را ميشناسم که در
مسير هوايي ايران- لندن در پرواز دائماند، در
آکسفورد اسکولارشيپ ميدهند، نخبگان برجسته را از
دانشگاه امام صادق (ع) و جاهاي ديگر «شکار»
ميکنند، با بعضي از آدمهاي مهم اين مملکت
رفيقاند، دکترا ميدهند و «اطلاعات» ميگيرند،
سابقه خانوادگيشان هم به «جاسوسي» ميخورد؛ ولي
کسي کاري به کارشان ندارد...
[ادامه مطلب]
تأمّلي در «مسئله بهائيت»
حکومت جمهوري
اسلامي ايران بايد به تفاوت ميان بهائيان فرودست و
معمولي، که گاه مردماني فقير و مستضعفاند، با
سران فرقه بهائي و بهائيان دسيسهگر، که خود را به
عنوان «بهائي» نميشناسانند، توجه کند و با دانش و
درايت و هشياري کافي امکان سوءاستفاده از بهائيان
معمولي را از دسيسهگران بهائي و غير بهائي سلب
کند. کانونهاي توطئهگر هيچ پروايي ندارند که در
مشارکت با سران فرقه بهائي، براي حفظ شبکه بسيار
ارزشمند عناصر پنهان خود، جنجالي مشابه با
«پوگرومها» در ايران پديد آورند و برخي بهائيان
را فداي برنامهها و اهداف خود کنند؛ حتي اگر اين
افراد از سران علني فرقه بهائي باشند...
[ادامه مطلب]
چه کساني در ايران «فيلتر» ميکنند؟
در طول سالهاي
متمادي کار پژوهشي با اينترنت بارها به موارد
عجيبي از فيلتر شدن برخي سايتهاي مفيد پژوهشي و
فيلتر نبودن برخي سايتهاي مبلغ فرقههاي ضد
اسلامي، بهويژه بهائيت، يا چهرههاي سرشناس ضد
انقلاب برخورده بودم؛ مانند سايت عليرضا نوريزاده
(روزنامهنگار مرتبط با سرويس اطلاعاتي اسرائيل،
که يکي از هتاکترين سايتها عليه انقلاب و نظام
جمهوري اسلامي است و سالها فيلتر نميشد و تنها
اخيراً فيلتر شده). در روزهاي اخير کنجکاو شدم
بررسي کوتاهي انجام دهم. حاصل کار يکي دو ساعته من
حيرتانگيز بود...
[ادامه مطلب]
خوابي که نوستراداموس براي ايران ديده است
خطر فساد ديوانسالاري را
اندک نشمريم
تفسير دلبخواه از
نوشته نوستراداموس بيانگر برنامهاي است که
«مفسران نوستراداموس»، همانان که رسالت تأويل و
تحقق پيشگوييهاي او را به عهده داشتهاند، از
سالها پيش براي ايران اسلامي طراحي کردهاند:
تباهي و سقوط در اثر اشاعه فساد مالي و انحطاط
ديوانسالاري. از اين منظر، نبايد گسترش دهشتناک
فساد مالي در ديوانسالاري ايران را فقط به دليل
سوء سياستها و سوء مديريتها شمرد...
[ادامه مطلب]
ما و سيره حکومتگري در اسلام
سه نمونه از سيره حکومتگري
را در تاريخ اسلام ذکر ميکنم؛ از سه «حاکم» با سه
شخصيت بهکلي متفاوت. اوّلي، از منظر ما شيعيان،
امام معصوم است و دومي سلطاني است جائر و فاسق و
بيگانه با اهل بيت (ع)؛ سومي نومسلماني است مغول
که تا ديروز شمني مذهب و بت پرست بود،
ادعاي «حکومت اسلامي» و زهد و عرفان و سلوک ندارد؛
دولتمرد مقتدر و وزير اعظم سلطان ابوسعيد بهادر
خان، ايلخان مغول، است و از بسط يد کافي براي
چپاول مال و حتي ناموس و جان مردم برخوردار...
[ادامه مطلب]
مولوي و فساد ديوانسالاري ما
اين همه نابساماني
و فساد از کجا منشاء ميگيرد بهرغم ايثار و
تلاشهاي غيرقابل انکار دلسوختگان انقلاب که
معمولاً و عموماً، هر کدام به گونهاي، به ناکامي
و يأس ميانجامد؟ کدام دستها مانع برکشيدن نخبگان
آزموده به مناصب عالي مديريت است؟ چه دستهايي در
کار است که فاسدان را، بهرغم فساد آشکارشان،
برميکشند و ايثارگران و خدمتگزاران خدوم را
خانهنشين ميکنند؟ چرا هر بناي رفيعي که آغاز
ميشود به زودي فروميريزد و هر انديشه متيني، پيش
از انعقاد يا اجرا، خاموش ميشود؟...
[ادامه مطلب]
|